بهبود اساسی روابط بین ریاض و بغداد نمیتواند حاصل تغییرات اساسی درون عراق یا سیاست خارجی آن باشد، بلکه بیش از هر چیز نیازمند تصمیمی استراتژیک و کلان ازسوی سعودیها برای پذیرش عراق پس از صدام به شکل موجود آن است.
نکته مهم درخصوص روابط عربستان سعودی و عراق در دوره پس از صدام آن است که ریاض بهرغم برخی تعاملات و همکاریهای مقطعی با بغداد در این دوره، هرگز نتوانست واقعیتهای عراق جدید یعنی روند سیاسی فدرال ـ دموکراتیک و نتایج حاصل از آن را بپذیرد. بر این اساس بود که رهبران سعودی نهتنها به حمایت جدی از روند سیاسی و ثبات و امنیت عراق در این دوره نپرداختند، بلکه با اتهامات رهبران و مردم عراق مبنیبر تلاش برای حمایت از ناامنی و بیثباتی مواجه شدند. این واقعیت که عربستان سعودی نتوانست نتایج ناشی از روند سیاسی دموکراتیک یعنی قرار گرفتن شیعه در رأس هرم نظام سیاسی و بهخصوص روابط دوستانه نوین بغداد و تهران را هضم و مورد پذیرش قرار دهد منجربه ارائه تصویرهای متمایزی ازسوی این کشور درقبال تحولات عراق شد. ازجمله اینکه سعودیها، از آمریکاییها بهدلیل سپردن عراق به جمهوری اسلامی ایران انتقاد کردند و دولت نوری مالکی را به اتخاذ سیاستهای طایفهگرایانه متهم ساختند. این رویکرد سعودی درقبال عراق در دوره مالکی درحالی بود که بغداد نیز ریاض را از عوامل اصلی مشکلات و چالشهای سیاسی و امنیتی داخلی خود تلقی میکرد.
بهرغم چالشهای عربستان سعودی و عراق، نخستوزیری حیدر العبادی با استقبال ریاض مواجه شد و گسترش تهدید داعش و پیوستن عربستان سعودی به ائتلاف بینالمللی ضدداعش نیز بسترهایی را برای ایجاد برخی تغییرات در روابط دو کشور ایجاد کرد. در این مرحله درحالیکه عراق در جستجوی بهبود روابط منطقهای خود و بهخصوص کسب حمایتها و انجام همکاریهای بیشتر برای دفع تهدید داعش است، گسترش روابط با عربستان سعودی بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی منطقه مورد توجه رهبران جدید عراق قرار گرفته است. در طرف مقابل نیز عربستان سعودی ضمن اینکه نمیتواند نسبت به تهدید داعش برای امنیت ملی خود بیتفاوت بماند، در پی بهرهگیری از هرگونه فرصتی برای افزایش نفوذ خود در عراق ازجمله با روی کار آمدن دولت جدید العبادی است. نتیجه این نوع تصورات و برداشتها از شرایط منطقهای و روابط، گسترش تعاملات بین مقامات عراقی و سعودی بود.
هرچند تعاملات جدید بین عراق و عربستان سعودی در کاهش تنشها و اختلافات گذشته بین دو کشور تأثیرگذار است، اما عادیسازی کامل روابط و دست یافتن به سطحی توسعهیافته و پایدار از روابط بین طرفین هنوز با ابهامات و چالشهای مهمی روبهروست؛ چالشهایی که نیازمند تلاشهای بیشتر دو طرف و اتخاذ تصمیمات استراتژیک جدید بهویژه در ریاض است. دولت عراق تصویر شفافتری از چگونگی روابط خود با عربستان سعودی دارد. این دولت ضمن اینکه تعاملات خود را با قدرتهای بزرگی چون آمریکا ادامه میدهد و تداوم روابط استراتژیک یا حداقل دوستانه با برخی بازیگران منطقهای مانند ایران را برای امنیت ملی عراق ضروری میداند، توسعه روابط با سایر بازیگران منطقهای مانند عربستان سعودی را عاملی مثبت برای گذار از بحران کنونی و دستیابی به جایگاه منطقهای باثبات در آینده برمیشمارد، اما بهنظر میرسد ریاض بهرغم تعاملات مثبت فعلی با رهبران عراق، هنوز با برخی تردیدها در زمینه بازسازی روابط با عراق روبهروست و منتظر برخی تحولات جدید برای اتخاذ تصمیم نهایی است.
پذیرش عراق در شرایط کنونی آن یعنی حضور شیعه در رأس قدرت و داشتن روابطی مهم با ایران از سختترین تصمیمات برای سعودیها در شرایط کنونی منطقهای محسوب میشود؛ لذا اتخاذ این تصمیم استراتژیک سخت برای ریاض شاید نیازمند مدت زمان طولانیتر و ارائه رفتارها و نشانههای جدیدتر ازسوی عراقیها در عرصه داخلی و منطقهای باشد. با اینحال معلوم نیست که انتظار بیش از حد و مطالبات حداکثری ریاض از عراق نیز چندان معقول و منتج به نتیجه باشد؛ زیرا امکان تغییر روند سیاسی دموکراتیک و شراکت سیاسی گروههای مختلف عراقی در چهارچوب ساختار نوین چندان معقول نیست. نتیجه اینکه بهبود اساسی روابط بین ریاض و بغداد نمیتواند حاصل تغییرات اساسی درون عراق یا سیاست خارجی آن باشد، بلکه بیش از هر چیز نیازمند تصمیمی استراتژیک و کلان ازسوی سعودیها برای پذیرش عراق پس از صدام به شکل موجود آن است. این تصمیم نهتنها میتواند سرآغاز دوره جدیدی از روابط بین عراق و عربستان سعودی باشد، بلکه به شکلگیری مرحله جدیدی از همکاریهای منطقهای بین بازیگران کلیدی نیز کمک کند.
منبع : موسسه ابرار معاصر تهران