نقل شده که در روز یازدهم محرم و به هنگام وداع اهل بیت(ع) با شهدا سکینه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش زینب(س) پیش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریه هایش بر شهید کربلا همچنان ادامه داشت تا اینکه گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
به گزارش موعود ـ ۵ ربیعالاول سال ۱۱۷ هجری قمری مصادف است با درگذشت حضرت سکینه دختر(س) دختر امام حسین(ع)، که برای آشنایی خوانندگان خبرگزاری اهل بیت(ع) مختصری از زندگی این بانوی گرامی در ذیل خواهد آمد.
سکینه دختر امام حسین(ع) و رباب است. او با پسر عموی خود عبدالله بن حسن(ع) ازدواج کرد و به همراه همسرش در کربلا حضور داشت.
عبدالله بن حسن در واقعه کربلا به شهادت رسید. پس از واقعه عاشورا، سکینه به همراه اهل بیت و بانوان دیگر حرم ابا عبدالله الحسین(ع) به اسارت دشمن در آمد و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام رفت.
نسب و ولادت
سکینه بنت الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) از دختران امام حسین(ع) و از مادری به نام رباب دختر امرءالقیس متولد شد.
اگرچه در منابع متقدم تاریخی، او کوچکتر از دختر دیگر امام حسین(ع)؛ یعنی فاطمه معرفی شده؛ اما از تاریخ دقیق تولد او در تاریخ چیزی به ثبت نرسیده است.
از سخنان امام حسین(ع) به هنگام خواستگاری حسن مثنی و مخیر کردن او بین انتخاب سکینه و فاطمه چنین بدست می آید که او به هنگام حرکت به سوی کربلا دختری بالغ و در سن و سال ازدواج بوده است.
نام و لقب
نام او آمنه و به نقلی امینه و به نقل دیگر امیمه بود که مادرش به خاطر سکون و آرامش و وقاری که داشت او را سکینه لقب داده بود.
ازدواج
نقل شده که سکینه با پسر عموی خود عبدالله بن حسن(ع) ازدواج کرد؛ در حالی که شیخ مفید و بعضی دیگر از مورخان عبدالله بن حسن را در زمان حضورش در کربلا در سنی که به حد بلوغ نرسیده توصیف کردهاند.
بعضی از منابع نیز همسر سکینه دختر امام حسین(ع) را ابوبکر(عبدالله) بن حسن بن علی(ع) عنوان کردهاند. گویا ابوبکر کنیه عبدالله بوده است. القاضی النعمان المغربی نقل کرده سکینه با عبدالله بن حسن ازدواج کرد؛ اما این ازدواج چندان به طول نینجامید و قبل از آنکه به زفاف بینجامد، عبدالله در واقعه کربلا به شهادت رسید.
علاقه و محبت امام حسین(ع) به وی
سکینه مورد علاقه و محبت بسیار پدر بزرگوارش امام حسین(ع) بود به گونه ای که در برخی از منابع نقل شده، امام(ع) در توصیف علاقه بسیار خود به او و مادرش رباب چنین سروده بود:
لعمرک انّنی لا حبّ داراً / تکون بها سکینه و الرّباب
أحبّهما و أبذل جلّ مالی / و لیس لعاتب عندی عتاب
به جانت سوگند! خانه ای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم.
آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در این راه میبخشم و سرزنش ملامت گران در حقم به جا و شایسته نیست.
حضور در کربلا
سکینه از جمله زنان حاضر در کربلا به شمار می رفت. مورخان و سیره نگاران از او در آثار خود بارها و بارها یاد کردهاند. از جمله روایت شده که در روز عاشورا، امام حسین(ع) پس از مدتی مبارزه، جهت آخرین وداع، به سوی حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند: «صبر پیشه سازید و لباسهای بلندتان(چادر) را بپوشید و آماده بلا و مصیبت باشید و بدانید که خداوند نگهدار شماست و به زودی شما را از چنگال این گروه نجات خواهد داد و عاقبت کار شما سعادت و پایان کار دشمنان را به عذاب میکشاند. خداوند شما را در برابر این سختی ها کرامت عطا خواهد کرد پس شکوه نکنید و چیزی نگویید که ارزش عمل شما کم شود.»
سپس امام(ع) با یکایک زنان حرم خداحافظی کردند و سپس به نزد دختر خود سکینه که در گوشه خیمه نشسته بود و گریه میکرد رفتند و او را نیز به صبوری دعوت کردند. در این دیدار آخر امام(ع)، سکینه را در آغوش کشید و با دست مبارک خویش، اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود:
سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی / منک البکاء اذا الحمام دهانی
لا تحرقی قلبی بدمعک حسره / مادام منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فانت اولی بالذی / تبکینه یا خیره النسوان
سکینه جان؛ بدان پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. [پس دخترم] تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه
سزاوارتری.»
و در روایتی دیگر آمده در روز عاشورا و به هنگام وداع آخر امام حسین(ع) به کنار خیمهها آمد و با صدای بلند زنان حرم را صدا زدند و فرمودند: یا زینب(س) و یا ام کلثوم و یا فاطمه و یا سکینه علیکنّ منّی السلام.
ایام اسارت
پس از واقعه عاشورا، سکینه و بانوان دیگر حرم ابا عبدالله الحسین(ع) به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام رفتند. او همراه و همگام با اسرای اهل بیت(ع) به افشای جنایات بنی امیه و بیان مظلومیت اهل بیت پیامبر(ص) پرداخت و این تلاش را از همان آغازین روزهای ایام اسارت آغاز کرد.
نقل شده که در روز یازدهم محرم و به هنگام وداع اهل بیت(ع) با شهدا سکینه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش زینب(س) پیش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریه هایش بر شهید کربلا همچنان ادامه داشت تا اینکه گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
ایام اسارت بخصوص در شام روزهای سختی را برای سکینه و دیگر زنان اهل بیت(ع) رقم زد. سخت ترین و دردناکترین این ایام روز ورود کاروان اسرا به شام بود.
در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت(ع) به شام از یکی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که میگفت:
روز ورود اسرا به شام مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا(ص) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین(ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده سخن او را شنیده ام» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند.» سهل ساعدی میگوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم:«این پولها را بگیر و این سر را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پولها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»
در چگونگی ورود اسرا بر یزید بن معاویه نیز از امام محمد باقر (ع) روایت شده که اسرای اهل بیت(ع) را با صورتهای باز و بدون پوشش در روز بر یزید وارد کردند. اهل شام با دیدن آنها به یکدیگر میگفتند ما هیچ اسیری را زیباتر از این اسرا ندیدیم اینان کیستند؟ در این هنگام [عمه ام] سکینه با صدای بلند فرمود: نحن سبایا آل محمد(ص)؛ ما اسیران آل محمدیم.
بازگشت به مدینه
پس از پایان اسارت سکینه نیز به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. اما از چند و چون زندگانی او در مدینه تا وفات ایشان در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست. شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید، من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
گویا پس از بازگشت به مدینه سکینه نیز همگام با دیگر بانوان اهل بیت(ع) به افشای جنایت های بنی امیه می پرداخت و جنایتها و ددمنشی های آنان را در واقعه کربلا در اذهان مردم مدینه و غیر آن ماندگار میکرد. اشعار بسیاری که از او در رثای سید و سالار شهیدان به جای مانده است تأییدی بر صدق این سخن است. از این رو حکومت جور حضورشان را در مدینه برنتابید و به دستور یزید آنان به همراه عمه گرانقدرشان زینب(س) از مدینه اخراج و به مصر سفر کردند.
بنا بر نقل برخی از منابع سکینه بنت الحسین(س) و خواهرش فاطمه و برخی دیگر از زنان بنی هاشم به همراه حضرت زینب(س) راهی مصر شدند. آنان چند روز مانده از رجب به آنجا رسیدند ومورد استقبال مسلمه بن مخلد –فرماندار مصر- و گروهی از بزرگان آن سرزمین قرار گرفتند.
نسبت های اختلافی
الف: تغزل و شعرگویی
ابوالفرج الاصفهانی، تغزل و شعرگویی و تشکیل مجامع شعر و شاعری و عرضه نتایج طبع توسط مشاهیر اهل سخن و شعرای بزرگ آن عصر خدمت سکینه بنت الحسین(ع) و قانع شدن به داوری و نظرات آن بانو، را به وی نسبت دادهاند.
ابوالفرج این روایت را از زبیر بن بکار که دشمن آل علی(ع) بوده، بلکه با دیگر بنی هاشم هم عدوات داشته، نقل کرده است. کسی که این دروغها را برای مردان و زنان اهل بیت(ع) می ساخت تا جایی که می خواستند او را از بین ببرند از این رو در زمان متوکل از مکه گریخت و در بغداد ساکن شد.
بعلاوه در سلسله سندهای این روایات، عمر بن ابی بکر المؤملی وجود دارد که روایات او در مستندات خود تا به آن حد ضعیف و بی اساسند که نه تنها در نظر برخی از علمای اهل سنت روایات اومخدوش و ضعیف تلقی گردیده است، بلکه او را آفتی از آفات معرفی کردهاند.
ابوالفرج خود در کتابش به این امر اعتراف داشته است که «نظیر اجتماعی که به سکینه بنت الحسین(ع) منسوب گردیده به سرپرستی زنی اموی برپا شده است و من تا زمانی که زنده ام اسمش را برای احدی باز نخواهم گفت.»
همچنین بسیاری از اشعاری را که به سکینه بنت الحسین(ع) نسبت داده شده متعلق به آن بانو نیست، بلکه این اشعار متعلق به سکینه بنت خالد بن مصعب زبیری است که ملاقاتها و اجتماعاتش با عمر بن ابی ربیعه شاعر و مغازلاتش با او معروف و مشهور است. تشابه اسمی سکینه بنت الحسین(ع) با سکینه بنت خالد بن مصعب همسر عمر بن ابی ربیعه و اختلاط گاه به عمد این دو اسامی موجب اختراع قصه های آن چنانی بوده است بسیاری دیگر از این اشعار و اجتماعات منسوب به سکینه دختر امام حسین(ع) هم، در حقیقت اشعار و اجتماعاتی است به سرپرستی عائشه بنت طلحه بن عبیدالله همسر مصعب بن زبیر که با عمر بن ابی ربیعه به تغزل و اشعار شاعرانه اشتغال و اشتهار داشت.
ب: تعدد ازواج
از دیگر مواردی که به سکینه بنت الحسین(ع) نسبت داده شده است ازدواج های مکرر ایشان است؛ و عجیب تر اینکه در میان این ازدواج ها نام افرادی هم به چشم می خورد که سابقه عناد و دشمنی با او و اهل بیتش را داشته و از دشمنان درجه اول آنان و شیعیانشان محسوب میشدند.
در روایات اهل سنت آمده که سکینه دختر امام حسین(ع) پس از واقعه تلخ عاشورا و بازگشت به مدینه با مصعب بن زبیر ازدواج کرد و برای او فرزندی به نام “فاطمه” به دنیا آورد و پس از کشته شدن مصعب با عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن حکیم بن حزام بن خویلد ازدواج کرد و پسری بنام “عثمان” برای او به دنیا آورد. پس از عبدالله، سکینه با زید بن عمرو بن عثمان بن عفان و بعد با ابراهیم بن عبدالرحمان بن عوف ازدواج کرد؛ اما به واسطه نامه هشام بن عبدالملک والی مدینه از او جدا شد و بعد با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان ازدواج کرد و سپس دوباره با ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج کرد.
با توجه به اینکه بر اساس روایات شیعی، سکینه بعد از ازدواجش با عبدالله بن حسن(ع) تا زمان وفات با کسی ازدواج نکرده بود، بی تردید موضوع تعدد ازواج که برای سکینه نقل کردهاند اسائه ادب دیگری است که دشمنان برای تقرب بین آل علی(ع) و دشمنانشان به اهل بیت(ع) بسته و در راستای تلاش برای رفع عداوت تقلیدی بین آنها و بین مخالفان اهل بیت(ع) صورت گرفته است.
بر روایات ازدواجهای مکرر سکینه بنت الحسین(ع) اشکالات بسیاری وارد است که از مهمترین آن می توان به این دو مورد اشاره کرد:
اولاً: از طریق تاریخ نویسان شیعه نام هیچ همسر یا فرزندی برای این بانو به ثبت نرسیده است، هرچه هست روایاتی است که از طریق ابوالفرج اصفهانی و امثال او که از نزدیکان بنی امیه بودهاند به ما رسیده است. آن بانویی که امام(ع) در توصیف او می فرمایند «و اما السکینه فغالب علیها الاستغراق مع الله فلا تصلح لرجل؛ سکینه غالباً غرق در ذات الهی است از این رو شایسته امور زناشویی نیست» چگونه ممکن است آن طور باشد که ابوالفرج میگوید.
ثانیاً: این ازدواج ها و بخصوص ازدواج سکینه با مصعب بن زبیر به جهت دشمنی شدید آل زبیر با اهل بیت(ع) و عدم توافق آنان با هم، امری محال است و برخی مقتضیات دینی و اجتماعی نیز این ازدواج را منع میکند چگونه ممکن است سکینه با مصعبی ازدواج کند که با آل علی(ع) دشمنی شدید داشته است و شیعیان او را از دم شمشیر میگذرانده است.
شخصیت علمی و معنوی سکینه
سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین، باهوش ترین، و نیکوسرشت ترین زنان عصر خویش دانستهاند. او در فضل و کمال بهاندازه ای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود.
در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه بنت الحسین(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده و افرادی چون سلمی عمه یعلی و فائد مدنی و سکینه دختر اسماعیل بن ابی خالد و سکینه دختر قاضی ابی ذر نیز از جمله راویانی دانسته شدهاند که از او روایت نقل کردهاند.
از ویژگی های شخصیتی دیگر سکینه می توان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد. سکینه در بلاغت و فصاحت نصیبی عظیم داشت. گرچه اهل بیت(ع) از شعر و امثال آن دوری جستهاند؛ اما به جهت حزن و اندوه و مصیبت یا به واسطه رسیدن به اجر و ثواب مصیبت امام حسین(ع) اشعاری را سرودهاند.
درگذشت
در چگونگی و محل وفات سکینه اختلاف شده است. اما بنا بر نقل بسیاری از منابع و مآخذ وفات ایشان در روز پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری قمری در زمان امارت خالد بن عبدالله بن حارث و به نقلی خالد بن عبدالملک در مدینه اتفاق افتاده است. بنا بر نقل منابع اهل سنت، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.
برخی محل دفن این بانو را قبرستان باب الصغیر سوریه می دانند.
منبع : سایت ویکی شیعه