یار محبوب غایب

سخنرانی حضرت آیت‌الله محمد ناصری
مطلب بعدی را که مکرّر عرض کرده‌ام این است؛ منظور از پرده غیبت این نیست که پرده‌ای باشد و حضرت در پس آن پنهان شده باشند. این اصطلاح از زمان امامان دهم و یازدهم ـ حضرت هادی و عسکری(ع) ـ رایج شد. از آنجا که ایشان می‌خواستند برای غیبت امام زمان(ع) زمینه‌چینی کنند در بیشتر اوقات از پشت پرده با مردم صحبت می‌کردند و عموم ملاقات‌هایشان به این شکل انجام می‌شد که البته این امر تأثیر به سزایی در آمادگی مردم برای این موضوع داشت.

 

سزاوار است انسان همیشه و در همه زمان‌ها و حالاتش، به حضرت بقیه‌الله(ع) توجه و توسل داشته باشد. در کتاب‌های متعددی در این رابطه سخن گفته شده است؛ به خصوص مکیال المکارم که اوقات دعا برای امام زمان(ع) را احصا کرده است. سال‌ها قبل وقتی همه این اوقات را جمع کردم و کنار هم چیدم دیدم بیست و چهار ساعت شبانه‌روز، هفت روز هفته و سی روز ماه را در بر می‌گیرد، به عبارت دیگر سزاوار است انسان همیشه به یاد امام زمان(ع) باشد. البته علت این امر هم معلوم است. حضرت بقیهالله ـ روحی‌ له الفداء ـ مَظهر و مُظهر تمام صفات جلال و جمال حضرت حق و اسمای حسنای الهی هستند. یگانه شخصی که واسطه میان خلق و خالق است و دو جنبه یلی‌الحقی و یلی‌الخلقی دارد و با استضائه از حضرت حق و گرفتن انوار قدسی از او به جامعه نور می‌بخشد، ایشان هستند. برای توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید. در تمام کشورهای دنیا از برق استفاده می‌شود. در همه اینها مسلّم است که میان کارخانه‌های تولید برق و مصرف‌کننده‌های عمومی و معمولی یک ترانسفورماتور نصب می‌کنند که برق تولیدی کارخانه‌ها را در حدّ پذیرش مصرف‌کننده‌ها تبدیل کند. اگر این ترانس‌ها نباشد، مردم نمی‌توانند از برق تولید شده استفاده کنند. با این مثال به خوبی می‌توان معنای این روایت را فهمید که:

 لولا الحجّه لساخت الأرض بأهلها.

اگر حجت خداوند نبود زمین اهلش را به کام خود فرو می‌برد.
امام زمان(ع) ترانس عالم وجود است که میلیون‌ها کهکشان و میلیاردها ثوابت و سیّارات که در هر کدامشان هم میلیون‌ها موجود زندگی می‌کنند از او طلب نور می‌کنند. نه تنها منظومه شمسی که تمام منظومه‌های عالم وجود که بعضی از آنها آنقدر بزرگ‌اند که در آنها تا چهل خورشید طلوع و غروب می‌کند، از ایشان استفاده می‌کنند.

هر چقدر بیشتر به یاد امام زمان(ع) باشیم به نفع خود ماست والّا ایشان که احتیاجی به من و شما ندارند. ایشان، نماینده خدا هستند و خداوند هم حافظ و نگهبان ایشان تا تمام این منظومه‌ها پا بر جا باشند. از بین رفتن امام زمان(ع) مساوی است با از بین رفتن عالم وجود. لامپ‌هایی که می‌سوزند و روشنایی می‌دهند احتیاجی به من و شما ندارند و ماییم که به روشنایی آن لامپ‌ها نیازمند هستیم.

وقتی ما «یابن‌الحسن یابن‌الحسن» می‌گوییم گویی سیممان به ایشان وصل می‌شود و لامپ  ولایتمان روشن می‌گردد، و ایجاد سنخیّت میان ما و امام زمان(ع) می‌شود. وقتی یابن‌الحسن گفتیم و حضرت را صدا زدیم، جوابمان را می‌دهند و بلافاصله، بله می‌گویند. این همه که سفارش شده یابن‌الحسن یابن‌الحسن بگویید و حضرت را صدا بزنید و بگویید:

« السلام علیک یابن‌ الحسن و علی أبیک رسول‌الله»؛ « السلام علیک ایهّا النور الساطع و القمر المنیر»
هزار بار هم هزاران عبارت از این دست بگیرید هیچ نفع و ثمره‌ای برای حضرت ندارد و تنها نفعش برای خود ماست. میان ظلمت و نور مناسبتی نیست و همین صدا زدن‌هاست که روابط را برقرار می‌کند.

مثال دیگری خدمتتان عرض می‌کنم. فرض کنید شما بیایید و بگویید: ناصری، من دیشب شما را دعا کردم. آیا این جریان، میان ما ایجاد محبت نمی‌کند؟ طبیعی است من از صمیم دل خدمت شما بگویم خدا خیرتان بدهد، یاری‌تان کند و برایتان خوب بخواهد. در آیه شریفه قرآن کریم آمده است:
إذا حییّتم بتحیّهٍ فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها.۱

و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتی] بهتر از آن درود گویید، یا همان را [در پاسخ] برگردانید.
هر کس به شما  حتّی سلام کرد این یک هدیه‌ای است که شما باید یا مثلش یا بهتر از آن را به او پس بدهی.۲ در ادامه بحث‌ به این می‌رسیم:

الم٭ ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتّقین٭ الذین یؤمنون بالغیب …؛ ۳

الف، لام میم٭، این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست؛ [و]  مایه هدایت تقواپیشگان است٭ آنان که به غیب ایمان می‌آورند…

قطعاً منظور از کتاب در این‌جا قرآن است که در لوح محفوظ بوده و هیچ شکی در آن نیست. قرآن‌ هادی و راهنمای متقیان است. قرآن متّقین را کسانی معرفی کند که به «غیب» ایمان آوردند. درباره اینکه منظور از غیب چیست؟ صحبت‌های زیادی گفته شده است:

ـ بعضی‌ها گفته‌اند منظور حضرت احدیت است و مؤمن کسی است که مراتب توحید را قبول دارد.
ـ بعضی از مفسران گفته‌اند منظور نبی‌اکرم(ص) است و مؤمن کسی است که ایشان را ندیده و به ایشان ایمان آورده است.

و بالاخره بعضی هم گفته‌اند، منظور امام زمان(ع) است که در آخرالزمان مؤمنان بی‌ آنکه ایشان را دیده باشند به آن حضرت ایمان می‌آورند. درباره اینکه چرا از امام زمان(ع) به غیب یاد شده و ایشان را غایب می‌دانیم؛ ذکر این مطلب ضروری است که این غیبت مثل حضور و غیاب در کلاس درس و مدرسه نیست که به آنهایی که در کلاس حاضر نیستند غایب می‌گویند.

یکی از معانی غیبت که در روایات به آن اشاره شده، فقدان شناخت است؛ به این معنی که امکان دارد حضرت در میان ما حضور داشته باشند ولی ما ایشان را نشناسیم. حضرت یوسف ـ هر چند که در کنار برادرانش نشسته بود ـ ولی از نظر آنان غایب به شمار می‌آمد. حضرت در جلسات نامشروع شرکت نمی‌کنند ولی در بسیاری از جلسات مشروعی که شرکت می‌کنید حاضر می‌شوند و شاید حتّی در کنار شما بنشینند. همچنین در خیابان‌ها، بازارها، مساجد، مشاهد مشرّفه و بسیاری جاهای دیگر، ایشان حاضر می‌شوند. در نجف یکی از اولیای الهی می‌گفت: «حضرت، بیشتر اوقات در حرم شریف جدشان امیرالمؤمنین(ع) تشریف دارند».4

اصلاً معنی غیبت حاضر نبودن نیست. در روایت نقل شده که اگر یک لحظه دنیا بدون حجّت و امام زمان باشد خراب می‌شود.۵ امام(ع)، روح عالمِ وجود و سبب بقای آن است. ایشان نه تنها به گردن ما که به گردن تمام هستی حقّ حیات دارند. روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده و در آن آمده است که اهل‌بیت من سبب بقای عالم وجود هستند و بدون آنها هیچ زمینی وجود نخواهد داشت، بر همین اساس و مبناست.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
الإسلام و السلطان العادل أخوان لا یصلح أحدٌ منهما إلاّ بصاحبه.
اسلام و سلطان عادل دو برادرند که هر کدام به دیگری صلاح و قوام می‌یابد.

و برای سعادت عالم به هر دو تای آنها نیاز است. سپس ادامه می‌دهند: اسلام اساس و پایه است و سلطان عادل هم حارس و نگهبان؛ هر چه اساس نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد و این اساس هم اگر حافظ و نگاهبان نداشته باشد، از بین رفتنی است. باز امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:

حضرت بقیهالله(ع)در میان مردم هستند ولی مردم ایشان را انکار می‌کنند و شناختی نسبت به ایشان ندارند. این در شرایطی است که حضرت تک‌تک مردم را می‌شناسند (یعرف الناس و هم له منکرون).

نایب دوم امام زمان(ع)، محمدبن عثمان بن سعید، فرمود:
إنّه یحضر الموسم و یری الناس و لا یعرفونه.

حضرت بقیهالله (ع) در مراسم حج حاضر می‌شوند و هم  ایشان مردم را می‌بینند و هم مردم ایشان را، ولی مردم آن بزرگوار را نمی‌شناسند.

مطلب بعدی را که مکرّر عرض کرده‌ام این است؛ منظور از پرده غیبت این نیست که پرده‌ای باشد و حضرت در پس آن پنهان شده باشند. این اصطلاح از زمان امامان دهم و یازدهم ـ حضرت هادی و عسکری(ع) ـ رایج شد. از آنجا که ایشان می‌خواستند برای غیبت امام زمان(ع) زمینه‌چینی کنند در بیشتر اوقات از پشت پرده با مردم صحبت می‌کردند و عموم ملاقات‌هایشان به این شکل انجام می‌شد که البته این امر تأثیر به سزایی در آمادگی مردم برای این موضوع داشت. مشابه این جریان و برای تکمیل آن در زمان غیبت صغری وجود داشت و پایان دوره غیبت صغری مرحله‌ای بود که مفهوم غیبت تا حدود زیادی برای مردم جا افتاده بود.

معنای لطیف و بالاتر پرده غیبت این است که گناهانی که من انجام داده‌ام و صفات رذیله‌ام حجاب میان من و امام زمان(ع) شده و من در پس پرده حجاب‌های خودم قرار گرفته‌ام و نمی‌توانم امام زمانم را ببینم.

از حضرت بقیهالله، پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرمودند مثَل امام زمان(ع) در دوره غیبت، مثَل خورشید در پس ابر است، جایی که ابر نباشد خورشید در نهایت زیبایی و درخشندگی پیداست و هر چقدر قطر و زخامت ابر بیشتر باشد وضوح این نور و تصویر کم می‌شود. الآن و در همین شرایطی که ما توفیق دیدار حضرت را نداریم افراد بسیار زیادی از این نعمت بهره‌مندند. اوتاد، نجبا، نقبا، صلحا، رجال‌الغیب که دائماً در خدمت حضرت هستند از همین جنس و قماش ما هستند و بدن‌هایشان سلول‌هایی همانند ما دارند. تنها تفاوتشان این است که آنها حجاب‌ها را کنار زده‌اند و با حضرت سنخیّت پیدا کرده‌اند. خورشید هم بر آنها دمیده و آنها را به کنار خود برده است.

خداوند رحمت کند یکی از دوستان ما را که نامش «حاج محمدعلی» بود. حدود پنجاه سال پیش رفته بود کربلا و به دوستانش گفته بود من رفتم و جزء اصحاب حضرت شدم و دیگر مرا نخواهید دید. از آن به بعد کسی او را ندید. هنوز بعد از سال‌ها گاهی در کارهایم به او متوسل می‌شوم. حجاب‌های ما زیاد است که هر چه یابن‌الحسن یابن‌الحسن می‌گوییم جواب را نمی‌شنویم و توسلاتمان بی پاسخ می‌ماند. تو کارها و رفتارت را اصلاح کن و بعد متوسل شو، آن وقت قطعاً جواب خواهی گرفت وقتی چشم و زبانت درست عمل نمی‌کنند، و پدر و مادرت از تو راضی نیستند، معلوم است چهل بار نماز امام زمان(ع) خواندن، مشکل را از تو حل نمی‌کند.

افرادی که توفیق دیدار حضرت را پیدا کرده‌اند خیلی زیادند و کتاب‌های متعددی هم در این رابطه نوشته شده است. در بین این آثار العبقری‌الحسان خیلی کتاب فوق‌العاده‌ای است. نویسنده‌اش مجتهد مسلّم بود و هر کدام از حکایات نقل شده در آن معتبر و تحقیق‌ شده و حقیقتاً حکایات محیّرالعقولی است. داستانی را حاج‌آقا معین شیرازی که خدایش رحمت کند، نقل می‌کرد که در آنجا هم آمده است. شخصی که «علم جفر» می‌دانست۷ پس از مدت‌ها توسل نتوانست به دیدار حضرت شرف‌یاب شود. یک بار با علم جفر محاسبه کرد و جای حضرت را در زمان مشخصی به دست آورد. به آن شهر و نشانی موعود که رفت دید یک مغازه قفل‌سازی است که پیرمردی در آن مشغول کار است. حضرت را هم دید که در مغازه او نشسته‌اند و او ایشان را نمی‌شناسند. با اشاره حضرت آن شخص بی‌اراده و اختیار ساکت شد.

پیرزنی به نزد آن قفل‌ساز می‌آید و می‌خواهد قفلش را بفروشد. قفل‌ساز، قفل را به قیمتی به مراتب بیش از آنچه که زن تصور می‌کرده در عین حال حقش بوده از او می‌خرد. حضرت پس از این ماجرا، به آن مرد اشاره کرده و می‌فرمایند: لازم نیست این‌قدر به دنبال من بگردید. شما مثل این پیرمرد قفل‌ساز دینداری کنید من خودم به دیدارتان می‌‌آیم.

خلاصه اینکه ما باید حجاب‌ها را از اطراف خود بزداییم و خودمان را اصلاح کنیم حضرت هم به دنبال آن کرم نموده و تشریف فرما می‌شوند. فراموش نکنیم اگر ما حضرت را نمی‌بینیم؛   ایشان، هم ما را می‌بینند و هم می‌دانند ما در کجا چه می‌کنیم. کافی است مقداری به جای خودمان توجه داشته باشیم و به مرور، پرونده‌هایمان را شخصاً بایگانی و حک و اصلاح کنیم آن وقت ان‌شاءالله جواب همه یابن‌الحسن‌هایمان را خواهیم شنید.

ماهنامه موعود شماره ۸۱

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره نساء (۴) آیه ۸۶.
۲. اوّلین سلام بنابر آنچه  در روایات آمده زمانی بر زبان انسان رانده شد که آفریده شد. پس از آنکه ملائکه بر خلقت آدم و آمدن چنین خلیفه و جانشینی برای خداوند و به دستور حضرت حق سجده شکر به جای آوردند. خداوند متعال به حضرت آدم نیز امر کرد برو کنار آنها و به ایشان بگو «السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته» و برای آنها سلامی طلب کن. و از آن زمان سلام جزئی از شعائر اسلام شده است.
۳. سوره بقره (۲)، آیات ۱ـ۳.
۴. واقعاً نجف عجب مکانی است. هر رکعت نماز ثواب دویست هزار رکعت نماز را دارد. واقعاً امیرالمؤمنین(ع) چه کرده است؛ حتّی نماز خواندن در مکه هم چنین ثوابی ندارد.
۵. لو بقیت الارض بغیر امام لساخت.
۶. نوّاب چهارگانه امام زمان(ع) خودشان افراد فوق‌العاده‌ای بودند و قدرت‌های ولایتی عجیبی داشتند. روزی زنی راجع به جناب حسین‌بن روح ـ نایب سوم ـ شکّ و تردیدی در دلش وجود داشت. کیسه‌ای از جواهرات و طلاجات را نزد او آورد و گفت می‌خواهم به دست حضرت برسد. حسین‌بن روح به او گفت: برو آن را در دجله بینداز و بیا رسیدش را بگیر. هر چند زن، ناراحت و عصبانی شد ولی در مقابل قاطعیت حسین‌بن روح بالاخره سر خم کرد و کیسه را در دجله‌انداخت. وقتی برای گرفتن رسید نزد حسین‌بن روح بازگشت، او کیسه را به زن پس داد و گفت: درِ آن را باز کن و بشمار ببین آیا این همان کیسه تو نیست؟
الآن که دیگر نایب خاص نداریم ولی نایبان عام هم شخصیت‌های فوق‌العاده و بزرگواری هستند و به تصریح روایات هر کس منکر آنها شود منکر اهل بیت‌(ع) است که البته منظور علمای طراز بالا و با عمل هستند.
۷. علم جفر یکی از علوم غریبه است. هر کس را شما دیدید که مدّعی است من علم رمل و جفر می‌دانم مطمئن باشید، دروغ می‌گوید و دکان برای خود باز کرده است. خداوند علم جفر را به همه کس نمی‌دهد و اوّلین شرط آن داشتن تقوا است که بسیاری از این مدّعیان رمل و جفر از آن بی‌بهره‌اند.

 

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *