خصومت دیرینه مسیحیت غرب با اسلام و پیامبر(ص)- قسمت اول

islam5 yjhlowi1mz - خصومت دیرینه مسیحیت غرب با اسلام و پیامبر(ص)- قسمت اولموفقیت چشمگیر و تأثیر شگفت‌آور اسلام بر اذهان انسان‌ها و پیشرفت سریع در قاره اروپا باعث شد که دانشمندان اروپایی که اکثراً کشیش بودند، برای تحریف آموزه‌های اسلام و جلوگیری از نفوذ آن در بین مسیحیان اروپا از آغاز ظهور اسلام، این اتهام را وارد سازند که اسلام دین شمشیر بوده است.


  • اشاره:

در طول یک هزار سال گذشته بعد از آغاز جنگ‌های صلیبی علیه اسلام، مطالعات اسلام‌شناسان غربی با انگیزه و روحیه صلیبی و اسلام‌ستیزی حاکم بر جوامع غربی صورت گرفته است. این روحیه سبب سردرگمی آنان در بررسی زندگانی پیامبر اعظم(ص) و منابع اسلام شده است. در این مقاله با استفاده از منابع لاتین که اسلام‌شناسان غربی درباره اسلام و زندگانی پیامبر(ص) تألیف نموده‌اند اهداف سیاسی و فرهنگی آنها برای توهین به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

سرعت فوق‌‌العاده‌ای که به واسطه آن، دین اسلام، جهان را فرا گرفت یکی از شگفت‌انگیزترین پدیده‌ها در تاریخ ادیان و جهان است. هنوز یک قرن به طور کامل سپری نشده بود که ندای اسلام بر اکثر اقلیم‌های جهان طنین افکند و امپراتوری‌های روم و ایران به دست فرزندان اسلام در هم شکسته، تار و مار شدند. مسیحیت قرن‌ها خود را در گوشه و کنار در مناطق خاورمیانه پنهان ساخته، ابعاد فراوانی از شرک و بت‌پرستی را تا حدّ زیادی در خود جذب نموده بود و فقط توانست در سال ۳۱۳ میلادی در میان آیین‌های جهان سربرافرازد. زمانی امپراتور مشرک روم به نام کنستانتین (۲۴۷ – ۳۳۷م) آیین مسیحیت را رسماً پذیرفت که آیین بت‌پرستی و شرک را در خود جذب کرده بود. امپراتور کنستانتین در سال ۳۲۵ ریاست «شورای نیقیه» Council of Nicaea متشکّل از ۳۱۸ اسقف را بر عهده داشت و اعتقادنامه رسمی‌کلیسا و مسیحیت را به تصویب رسانید. بعد از مسیحی شدن امپراتور روم، با قدرت نظامی این امپراتوری، مسیحیت در اروپا گسترش یافت.

  • آغاز ایجاد شبهات علیه اسلام

موفقیت چشمگیر و تأثیر شگفت‌آور اسلام بر اذهان انسان‌ها و پیشرفت سریع در قاره اروپا باعث شد که دانشمندان اروپایی که اکثراً کشیش بودند، برای تحریف آموزه‌های اسلام و جلوگیری از نفوذ آن در بین مسیحیان اروپا از آغاز ظهور اسلام، این اتهام را وارد سازند که اسلام دین شمشیر بوده، به وسیله شمشیر و در پناه آن گسترش یافته است. بدین‌سان کلیسا با ایجاد تنفّر شدید علیه اسلام و مسلمانان و به بهانه اشغال سرزمین فلسطین، هشت جنگ طولانی به نام جنگ‌های صلیبی (crusades) را در سال‌های (۱۰۹۶ـ۱۲۹۱م) بین لشکرهای مهاجم مسیحی از اروپا و مسلمانان در خاورمیانه به راه‌انداخت.

با آغاز رقابت، توسعه بازرگانی و تجارت در بین کشورهای استعمارگر اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه، پرتغال و هلند در اوایل قرن هفدهم میلادی، این کشورهای استعمارگر اروپایی با سه حکومت قدرتمند مسلمانان؛ شامل سلاطین عثمانی در ترکیه و شرق اروپا، حکومت صفوی در ایران و سلاطین گورکانیان در شبه قاره هند روبه‌رو شدند و این سرآغاز رویکرد به مطالعات آکادمیک درباره اسلام و مسلمانان در اروپا با پشتیبانی و حمایت حکومت‌های استعمارگر اروپایی در کشورهای خود گردید. این مطالعات که محور اصلی آن اسلام و مسلمانان بودند، به جای نام‌گذاری با عنوان اسلام‌شناسی، به عنوان «شرق‌شناسی» (Orientalism) معرفی گردید.

کرسی مطالعات اسلام در سال ۱۶۳۲ در «دانشگاه کمبریج» و در سال ۱۶۳۶ در «دانشگاه آکسفورد» انگلستان تأسیس گردید. از آغاز، مبنای مطالعات درباره اسلام و مسلمانان از سوی اروپاییان، ایجاد اقتدار فکری و سلطه سیاسی و اقتصادی غرب بر شرق بوده و از این رو دارای اهمیت فراوان و موقعیت استراتژیک برای دولتمردان اروپا بوده است. «پروفسور ادوارد سعید» در مقدمه کتاب معروف خود، شرق‌شناسی به بحث درباره این واقعیت پرداخته است.۱

  • آغاز تهاجم نظامی و فرهنگی علیه مسلمانان
با ظهور اسلام در خاورمیانه، مسیحیت در این منطقه به یک اقلیت محدود تبدیل شد و هشت جنگ صلیبی از جانب اروپای مسیحی در مدت دو قرن برای تسخیر مناطق مسلمان‌نشین خاورمیانه به شکست انجامید و در سال ۱۱۸۷ بیت‌المقدّس و فلسطین توسط «صلاح‌الدین ایوبی» از اشغال صلیبیون اروپایی آزاد گردید. در سال ۱۴۵۳ ترکان عثمانی شهر قسطنطنیه، مرکز کلیسای روم شرقی، و مسیحیت ارتدوکس را فتح نمودند و مناطق وسیعی در اروپای شرقی در قلمرو ترکان عثمانی قرار گرفت.
با آغاز تجدید حیات علمی و ادبی (رنسانس)۲ در اروپا که به کنار گذاشتن کلیسا از مراکز قدرت و سکولار نمودن جوامع اروپایی انجامید، مطالعات درباره اسلام با محوریت مطالعه پیرامون زندگانی پیامبر اکرم(ص)، بر مبنای اصول سکولار حاکم بر مطالعات خاورشناسی در اروپا انجام گرفت. در آن برهه، بریتانیا و فرانسه بسیاری از مناطق جهان اسلام را با قدرت نظامی اشغال کرده و مستعمره خود قرار داده بودند؛ مناطقی که از نظر وسعت و جمعیت، چند برابر سرزمین و جمعیت این‌ دو کشور استعمارگر اروپا بود. در سال ۱۷۹۵ در پاریس «دانشکده زبان‌های شرقی»3 به ریاست «سیلوستر دی ساسی» (silvester de sacy) تأسیس گردید. پیش‌تر «کمپانی هند شرقی» بریتانیا برای اشغال شبه قاره هند و خارج کردن آن از دست مسلمانان «جامعه آسیایی بنگال»4 را در سال ۱۷۸۴ تأسیس کرده بود و مدیریت آن را اسلام‌شناس معروف انگلیسی «سر ویلیام جونس» (sir William Jones) بر عهده داشت. «ارنست رینان» (Earnest Renan) و «ادوارد ویلیام لین» (Edward Willieam Lane) از شرق‌شناسان برجسته انگلستان، شرق‌شناسی و مطالعه درباره اسلام را در راستای برآورده نمودن خواسته‌های قدرت استعمارگر بریتانیا دنبال کردند و به گفته نویسنده معروف ادبیات انگلیسی از آمریکا ـ پروفسور ادوارد سعید ـ شرق‌شناسی یعنی شناختن جوامع شرقی برای زیر نفوذ قرار دادن و سپس اشغال کردن این جوامع۵. در سال ۱۸۳۰ زمانی که کشور اسلامی الجزایر در شمال آفریقا به دست امپراتور فرانسه ـ ناپلئون ـ اشغال شد، تعداد زیادی از اسلام‌شناسان فرانسوی وی را در این عملیات نظامی‌به عنوان مشاور همراهی می‌کردند.

  • تعصب عمیق میسیونرهای مسیحی علیه پیامبر اعظم(ص)

پس از آغاز جنبش رنسانس در اروپا، این جوامع با مبارزه علنی علیه نفوذ سیاسی و اجتماعی کلیسا، کاملاً سکولار شده بودند، لیکن مطالعات درباره اسلام به ویژه درباره پیامبر اعظم(ص) بیشتر توسط میسیونرهای مسیحی که تعصّب عمیقی علیه اسلام و پیامبر اعظم(ص) داشتند، انجام می‌گرفت. آنها برای تحریف تعالیم اسلام و زندگانی پیامبر اعظم(ص) نهایت تلاش خود را به کار می‌گرفتند. از جمله میسیونرهای معروف مسیحی می‌توان از :«لویی ماسینیون»، «دانکن بلاک مک دونالد»، «اسقف مونتگمری وات»، «اسنوک هاروگرونج»، «ساموئل زوئه مر»، «هانری لامسن»، «م.ا.پالاسیوس»، «سی. دی. فوکو»، «اسقف کینت کراگ» و «اسقف سر ویلیام مویر» نام برد.

دانکن بلاک مک دونالد (م ۱۹۴۳)، میسیونر مسیحی متولد اسکاتلند ـ که زندگی خود را در آمریکا گذراند ـ در کتاب خود، سیمای اسلام اظهار می‌دارد:
اسلام با هجوم و نفوذ تمدن غرب به زودی متلاشی خواهد شد و میسیونرهای مسیحی وظیفه دارند که مسلمانان جهان را مسیحی نمایند.۶

در همین کتاب، وی به میسیونرهای مسیحی توصیه می‌نماید که «به اسلام و محمد(ص) مستقیماً حمله نکنید، فقط بگذارید که ایده‌های جدید، اساس اسلام را نابود کنند.»7

یکی دیگر از میسیونرهای معروف اسکاتلندی اسقف مونتگمری وات، استاد برجسته اسلام‌شناسی در دانشگاه ادینبورگ است که در کتاب خود، محمد(ص) در مدینه می‌نویسد:
ظاهر می‌شود که محمد(ص) کوشش نموده اسلام را در قالب دین یهود به وجود آورد.۸

وات اصرار می‌کند که «اگر یهودیان با محمد(ص) کنار می‌آمدند اسلام فقط به عنوان یکی از فرقه‌های یهود ظاهر می‌گردید.»9

در حقیقت اسلام‌شناسان میسیونر مسیحی فقط یک هدف را تعقیب می‌کنند و آن اینکه نبوت پیامبر اعظم(ص) و قرآن مجید را به عنوان وحی الهی تکذیب نمایند.۱۰

چنانکه یاد شد، میسیونرهای مسیحی مطالعات درباره اسلام را برای شناخت این دین انجام نمی‌دهند و مقصد آنان تنها بی‌اعتبار کردن اسلام است. اسلام‌شناسی در چهار قرن گذشته در کشورهای اروپایی با هدف سلطه نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر جهان اسلام انجام شده است و اسلام‌شناسان یهودی و مسیحی اروپایی با پژوهش‌های خود کوشیده‌اند تا سلطه استعمارگران اروپایی بر جهان اسلام را مشروعیت بخشند.۱۱

از این رو اسلام‌شناسان در اروپا و آمریکا را می‌توان «فرزندان قدرت‌های امپریالیستی اروپا» دانست که برای تأمین منافع امپریالیسم، دوست یک‌دل و هم‌زبان قدرتمندان و استعمارگران اروپایی بودند. با گسترش مطالعات اسلام، استعمارگران بهتر می‌توانستند نقاط قوّت و ضعف مسلمانان را شناسایی کرده، سلطه خود را بر آنها استحکام بخشند. در واقع، هدف اسلام‌شناسی در جهان غرب، هموار کردن هر چه بیشتر زمینه استعمار کشورهای اسلامی و مسلمانان بوده است.

از آغاز، مطالعات آکادمیک درباره اسلام در اروپا بر این قاعده کلی که «دشمن خود را بشناس» استوار بوده است و در این مأموریت، خاورشناسان سکولار و میسیونرهای مسیحی به سان دو لبه یک شمشیر، با هم کاملاً ارتباط داشته‌اند. از همان زمان از سوی دولت استعماری بریتانیا چندین مؤسسه تبشیری برای ترویج مسیحیت در مناطق اشغال شده، مخصوصاً جوامع اسلامی تأسیس گردیده است و میسیونرهای مسیحی آشکارا به حرکت‌های توسعه‌طلبانه اروپا ملحق گردیده‌اند.۱۲

سر ویلیام مویر، میسیونر معروف انگلیسی، که چندین کتاب علیه اسلام تألیف کرده، نمونه‌ای زنده از این قشر است. تمامی تألیفات مویر درباره اسلام، تحریف آشکار و آکنده از تهمت‌های ناروا علیه اسلام، قرآن مجید و پیامبر اعظم(ص) است. مویر در سال ۱۸۵۸ کتابی درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص)۱۳ در چهار جلد تألیف نمود که در آن تهمت‌هایی ناروا علیه پیامبر اعظم(ص) وارد شده است.

  • تبلیغات علیه پیامبر اعظم(ص) در اروپا

بعد از انتشار کتاب سراسر توهین‌آمیز اسقف مویر علیه پیامبر اعظم(ص) در سال ۱۸۵۸م، هجوم همه‌جانبه برای تخریب چهره نورانی پیامبر اعظم(ص) توسط دانشمندان اروپایی آغاز گردید. در کتاب یادشده علاوه بر وارد نمودن تهمت‌های ناروا علیه پیامبر اعظم(ص)، اساس قرآن کریم و احادیث هم مستقیماً مورد خدشه قرار گرفتند.

اسلام‌شناس معروف آمریکایی «پرفسور نورمن دانیل» در کتاب اسلام و غرب اظهار می‌دارد:
استفاده از شواهد دروغین از جانب غرب برای حمله به اسلام یک روش همیشگی بوده است.۱۴

«برنارد لوئیس» اسلام‌شناس معروف انگلیسی که بیشتر زندگی خود را در ایالات متحده آمریکا گذرانده و در آمریکا به عنوان «سالار اسلام‌شناسان» یاد می‌شود، در کتاب اسلام و غرب چنین اقرار می‌کند:

جهان مسیحیت از قرون وسطی تاکنون مطالعات درباره اسلام را با دو هدف دفاع از مسیحیت در مقابل مباحث مسلمانان علیه مسیحیت و مسیحی نمودن مسلمانان جهان انجام داده است. دانشمندان مسیحی که اکثریت آنها را میسیونرها تشکیل می‌دهند، مجموعه کتاب‌هایی را درباره اعتقادات مسلمانان و پیامبر آنان تألیف کرده‌اند که فقط هدف مناظره دارد و لحن آنها همراه با ناسزاگویی است.۱۵

کشورهای استعمارگر اروپایی بعد از استیلای کامل نظامی‌بر جهان اسلام از آغاز قرن نوزدهم هجوم همه‌جانبه‌ای را برای نابودی اعتقادات مسلمانان آغاز کردند و هدف مهمّ آنها خدشه وارد کردن بر زندگانی پیامبر اعظم(ص) بوده است. در اوایل قرن نوزدهم، مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات

ابن سعد و تاریخ طبری به زبان‌های اروپایی ترجمه گردید و مبنای مطالعات درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص) قرار گرفت. با گذشت دو قرن از ترجمه کتب یاد شده به زبان‌های اروپایی، هنوز هم اسلام‌شناسان غربی علیه پیامبر اعظم(ص) تهمت‌های ناروا وارد می‌کنند.

  • کتاب‌های دانشمندان اروپایی درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص)

در سال‌های ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ اسلام‌شناس آلمانی سپرنگر (Sprenger) درباره زندگی پیامبر اعظم(ص) کتابی در سه جلد تدوین نمود. نولدکه (Noldeke) در سال ۱۸۶۳ کتابی با عنوان محمد(ص) تألیف نمود.

«ولهاوسن» (Wellhausen) نیز در سال ۱۸۸۲ کتابی درباره دوران نبوت پیامبر اعظم(ص) در مدینه منوّره تدوین کرد.۱۶
«کریهل» (Krehl) کتابی با عنوان محمد(ص) در سال ۱۸۸۴ نگاشت. «گریم» (Grimme) در فاصله سال‌های ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۵ کتابی با عنوان محمـّد(ص) در دو جلد تألیف نمود. «اگناز گلدزیهر» (Ignaz Goldziger) در کتاب خود مطالعات اسلام۱۷ بر این نکته تأکید می‌کند که برای مطالعه سیره پیامبر اسلام نباید از احادیث نبوی استفاده نمود؛ زیرا وی کلیه احادیث نبوی را جعلی و فاقد اعتبار تلقی می‌کند.

«اسقف سامائل زوئه مر» میسیونر آمریکایی ـ که در سال ۱۸۸۹ در مناطق عربی حوزه خلیج فارس اوّلین مؤسسه تبشیری را برای ترویج مسیحیت تأسیس نمود ـ از دولت آمریکا و کشورهای اروپایی تقاضا می‌نماید که با اشغال نظامی مدینه منوره و نجران، آنها را به جهان مسیحیت ملحق سازند.۱۸

در اوایل قرن بیستم میلادی «بهول» (Buhl) کتابی با عنوان محمد(ص)، درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص) تألیف نمود. «مارگولیوت» در سال ۱۹۰۵ کتابی درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص)۱۹ تحریر کرد. «لیون کیتانی» (Leone Caetani) اسلام‌شناس معروف ایتالیایی در سال ۱۹۰۵م کتابی درباره تاریخ اسلام۲۰ نگاشت و «اسقف هانری لامنس» (Henri Lammens) اسلام‌شناس برجسته بلژیکی، هم‌زمان با لیون کیتانی کتابی درباره اسلام تألیف نمود و هر دو در نوشته‌های خود بر این نکته اصرار دارند که تمامی احادیث نبوی جعلی هستند و برای تألیف تاریخ اسلام و سیره پیامبر اعظم(ص) هیچ‌گونه اعتباری ندارند.

«ونسینک» (Winsincu) در سال ۱۹۰۸ درباره زندگانی پیامبر اعظم(ص) در مدینه منوره۲۱ کتابی تألیف نمود. «تورآندری» (Tor, Andrae) در سال ۱۹۳۶ کتابی با عنوان محمد(ص) و آیین وی۲۲ به رشته تحریر درآورد.

  • خدشه وارد نمودن به اساس اسلام

بعد از پایان جنگ جهانی دوم، تعدادی از اسلام‌شناسان برجسته اروپا و آمریکا درباره پیامبر اعظم(ص) کتاب تألیف نمودند. «رجیس بلاشر» (Regis Blachere) اسلام‌شناس فرانسوی در سال ۱۹۵۲ در کتاب خود درباره پیامبر اعظم(ص)۲۳ این نکته را بیان می‌کند که کتاب‌هایی که درباره سیره و مغازی پیامبر اعظم(ص) در قرون اوّلیه اسلام توسط دانشمندان مسلمان تألیف شده‌اند، فاقد اعتبار است.

«اسقف مونتگمری وات» در سال ۱۹۵۳ کتابی با عنوان محمد(ص) در مکه۲۴ و در سال ۱۹۵۶ کتابی با عنوان محمد(ص) در مدینه۲۵ را تألیف نمود. قبل از وی «جوزف شات» (Joseph Sehacht) در سال ۱۹۵۰ کتابی با عنوان ریشه‌های فقه محمدی۲۶ تألیف کرده بود و در آن، تمامی‌کتاب‌های حدیثی و سیره دانشمندان مسلمان را جعلی و بدون اعتبار قلمداد کرده بود. مونتگمری وات در سال ۱۹۶۱ کتاب دیگری با عنوان محمد(ص)، پیامبر و سیاستمدار۲۷ تألیف نمود. وات در کتاب‌های خود درباره پیامبر اعظم نظریات جوزف شات مبنی بر بی‌اعتبار بودن کتاب‌های حدیثی و سیره را که دانشمندان مسلمان تألیف نموده‌اند، تأیید می‌کند و گستاخانه اظهار می‌دارد: قرآن کریم، آفرینش خیالی از جانب پیامبر اعظم است.۲۸

اسلام‌شناسان معاصر غربی مانند «جان وانس برو» در کتاب مطالعات قرآنی۲۹، (چاپ سال ۱۹۷۷)، «جان بر تن» در کتاب جمع‌آوری قرآن۳۰ (چاپ سال ۱۹۷۷)، «گنترلولینگ» در کتاب کشف مجدّد محمد(ص)۳۱ (چاپ سال ۱۹۸۱) و «انگایکا نیوویرت» در کتاب مطالعات درباره گردآوری سوره‌های مکی۳۲ (چاپ ۱۹۸۱) علاوه بر جعلی خواندن تمامی‌کتاب‌های تألیفی درباره احادیث و سیره نبوی، حتی قرآن کریم را هم جعلی پنداشته‌اند.

در این میان، برخی از اسلام‌شناسان اروپایی و آمریکایی مانند «اسقف مونتگمری وات» و «اسقف جان اسپوزیتو» (John L. Esposito) حملات شدید و مستقیم نویسندگان غربی علیه اسلام و پیامبر اعظم(ص) را روشی نادرست می‌دانند؛ چون که این کتاب‌ها با توهین علنی به پیامبر اعظم(ص)، احساسات دینی مسلمانان جهان را علیه غرب و تمدن غربی برمی‌انگیزند و این به منافع کشورهای غربی در جهان اسلام زیان می‌رساند.

اسقف جان اسپوزیتو از «دانشگاه جورج تاون» واشنگتن در کتاب‌های خود درباره اسلام این مطلب را ترویج می‌کند که تعلیمات اسلام کاملاً مطابق ارزش‌های تمدن غرب است و از این رو مسلمانان در جوامع اروپا و آمریکا و جهان اسلام باید از لحاظ فرهنگی در ارزش‌های تمدن غرب کاملاً ادغام شوند.۳۳

اسلام‌شناسان معروف آمریکایی مانند «همیلتون ا.ر.گیب» و «گوستاف فون گرونبام» در تألیفات خود اسلام را فقط یک جنبش فرهنگی می‌دانند که آثار آن به عنوان محصول فرهنگی باید در موزه‌ها نگه‌داری شود و خواستار انجام اصلاحات در مبانی و اصول دین اسلام شدند که این هدف غرب فقط در اسلام منهای روحانیت محقّق خواهد شد.۳۴ فون گرونبام اعلام می‌دارد که با وجود اسلام منهای روحانیت، مسلمانان اصول و ارزش‌های فرهنگی حاکم بر جهان غرب را خواهند پذیرفت.۳۵

همیلتون ا.ر. گیب و «آلفرود گویلوم» در کتاب‌های خود دین محمدی و اسلام، با بحث‌هایی درباره خاتمیت رسول اکرم(ص) به شبهه‌افکنی پرداخته، اظهار می‌دارند که اسلام فقط یک دین عربی است که برای گسترش خود کاملاً به ادیان یهود و مسیحیت وابسته بوده است.۳۶

حیدررضا ضابط
ماهنامه موعود شماره ۸۲

پی‌نوشت‌ها:
۱. ادوارد سعید، شرق‌شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱، صص ۴۳-۴۹.
۲. Renatssance.
۳. Ecole des Langues Orientale.
۴. Asiatic Society of Bengal.
۵. ادوارد سعید، همان، ص ۱۲.
۶. Duncan B. Macdonald, Aspect of Islam (New York: 1911), p 12.
۷. Ibid., p. 13.
۸. Montgomery Watt, Muhammad at Medina (Oxford: Clarendon Press. 1956), p199.
۹. Ibid, p. 219.
۱۰. Muhammad Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite The Islamic Quarterly, 26/1 (1982), p. 7.
۱۱. Benaboud, “Orientalism and the Arab Elite,” p. 6.
۱۲. ادوارد سعید، همان، ص ۱۸۴.
۱۳. Bishop sir William Muir, The Life of Mohamet, London, 1858, 4 Volimes.
۱۴. Norman Daniel, Islam and the West: The Making of an Image, Oneworld Publications Ltd. July. 2000, p. 267.
۱۵. Bernard Lewis, Islam and the West, Oxford University Press, October 1994, pp. 85-86.
۱۶. Wellhausen, Muhammad in Medina, 1882.
۱۷. Ignaz Godziher, Muhammadan Stuies, 1889.
۱۸. Asaf Husain, Orientalism, Islam and Islamists, Vermont, USA, 1984, p. 7.
۱۹. Morgoliouth, Muhammad and the Rise of Islam, 1905.
۲۰. Leone Caetani, Anali dell Islam, Milan (Italy), 1905, 8 Volumes.
۲۱. Weninck, Muhammad in Medina, Leiden, 1908.
۲۲. Tor Andrae, Mohammad, the Man and His Faith, 1936.
۲۳. Regis Blachere, La Probleme de Mahomet, 1952.
۲۴. M. Watt, Muhammad at Mecca, Oxford, 1953.
۲۵. M.Watt, Muhammad at Medina, Oxford, 1956.
۲۶. Joseph schacht, The Origins af Muhammadan Jurisprudence, Oxford, 1950.
۲۷. W.M. Watt, Muhammad, Prophert and Statesman Oxford, 1961.
۲۸. Ibid, p. 15.
۲۹. John Wansborough, Quranic Studies, 1977.
۳۰. John Burton, Collection of Quran, 1977.
۳۱. Gunter Lubnag, The Rediscovery of Muhammad, 1981.
۳۲. Angelika Neuwirth, Studies on the Composition of Meccan Suras, 1981.
۳۳. John L. Esposito, Voices of Resurgent Islam, Oxford, 1983; Islam in Transition, Oxford, 1982; Islam and Democracy Washington, 1996.
۳۴. H.A.R. Gibb, Modern Trends in Islam. Chicago, 1974. pp. 46-48, 109-110. Gustave E.von Grunebaum. Medieval Islam. Chicago, 1953, pp. 240-241.
۳۵. Gustave E.von Grunebaum. Islam: Essays in the Nature and Growth of a Cultural Tradition, New York, 1961, p. 244.
۳۶. H.A.R. Gibb, Mohammadanism, New York, 1953, 2 nd ed, pp. 43-44; Alfred Guillaume, Islam. London, 1956, 2nd ed, pp. 59-60.

همچنین ببینید

از كيومرث تا سوشيانس‏

عقيده به ظهور «موعود» مخصوص به دين يا ملت خاص نيست. هر يك از ملل منتشر در عالم به نوعى براى اين اعتقاد اقرار آورده اند و براى رهايى جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *