۱- شیطان وجود دارد
این جمله همانقدر که صحیح است، می تواند گمراه کننده نیز باشد. اساسا شیطان کیست و وجود او چگونه است؟
آیا او وجود مطلق دارد یا دستخوش نوعی صیرورت و سنت تاریخی است. اساسا فهم مفاهیم غیبی و ظهورات آنها از جن و فرشته و شیطان گرفته تا معجزات و عذاب ها ممکن نیست مگر آنکه آنها را در بستر ربوبیت حضرت حق بر جریان و حرکت تاریخ ببینیم. تأملی اندک بر تحول و تطورات تاریخی روشن می سازد که ظهور مفاهیم غیبی از ابتدای تاریخ به صورت کاملا معناداری به مرور کاهش مییابد که سیر معجزات و عذاب ها روشن ترین وجه آن است. از معجزات حضرت نوح(ع) و موسی(ع) که سیل عالم گیر و شکافتن رود نیل و یدنورانی و… است، به شفای مریضان و نهایتا به یک کتاب (قرآن) به عنوان آخرین معجزه تاریخ انبیا می رسیم و از سنگ شدن و مسخ شدن انسانها به صورت خوک و میمون به عصری می رسیم که پیامبرش هیچگاه نفرین نمیکند و اگر نفرینی هم وجود دارد اثرش خارج از روابط طبیعی عالم شهود نیست.
در روایات نیز آمده است که شیاطین تا قبل از بعثت حضرت عیسی تا آسمان هفتم بالا می رفتند و استراق سمع میکردند. همین که آن بزرگوار مبعوث شد، حرکت آنها از آسمان چهارم به بالا ممنوع شد و سپس وقتی پیامبر گرامی اسلام(ص) مبعوث شد از همه آسمانها ممنوع گردیدند و هدف تیرهای شهاب قرار گرفتند (به نقل از ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱ صفحه ۲۱۶) این را اضافه کنید به حذف جنیان از مراوده و دخالت در امور انسانها بویژه در عصر قرآن باز اضافه کنید این را که بزرگترین گناهان که بعضاً در مقیاس جوامع بزرگ اتفاق می افتد ولی هیچ کس ظاهرا نه خوک میشود و نه میمون و نه سنگ میشود و نه سنگ از آسمان میبارد، نه یأجوج و مأجوجی می آیند نه هاروت و ماروتی فرستاده میشوند.
اینها به معنای حذف عوالم ملکوتی نیست بلکه به معنای سعه صدر در کفر و ایمان است و نشان از مرحله جدیدی از تربیت انسان در بستر سنتهای الهی است که تقدیر انسان را در ابعاد عقلانی و روحانی می جوید.
شاید با همین رویکرد است که برخی اندیشه ورزان شیعی تاریخ را به ۳ دوره عین (قبل از بعثت)، عقل (از بعثت تا ظهور) و روح (بعداز ظهور) تقسیم کردهاند. انسان دوره عینیات نیازمند کمک بیشتر و دستگیری بیشتری بوده است و لذا برای هدایت او مفاهیم غیبی اعم از شیطانی و الهی به صورت عینی و شهودی تجلی میکردهاند. تا به امروز می رسیم که «عصر غیبت» به مفهوم عام برای همه تاریخ و بشریت و به معنای خاص در قلمرو حیات شیعی است.
این مقدمه بیان شد تا مقداری روشن شود که تاریخ بویژه در مورد ظهورات عوالم غیبی هیچگاه عیناً تکرار نمیشود و لذا برخی ظهورات و توانایی های ظاهری و بصری باستانی ابلیس دلیلی برای وقوع در زمان حاضر نمیشود و حتی به نوعی خلاف حکمت تاریخی است. یا اگر در دوره ای از تاریخ شیطان امکانی در استراق سمع و در نتیجه پیشگویی برخی وقایع داشته که فرع بر امکان حضور او در طبقات بالای آسمان بوده دلیلی بر امتداد این جواز نیست بلکه بعکس اندیشه حکمی خلاف آنرا اقتضا میکند.
نکته مهم دیگر این است که به موازات و علی رغم غیبت ظهورات ابلیس، بستر اندیشه و سیستمها و مکاتب شیطانی به مرور شکل میگیرد و به عنوان نمونه اگر روزی شیطان خود را به شکل نوجوانی زیبا ظاهر می ساخت تا عملی شنیع را به قوم لوط بیاموزد، امروز اقوامی آمدهاند که همجنس گرایی را علمی، قانونی و حتی مشروع!! جلوه می دهند، یا اگر تلاش های ابلیس روزگاری صرف این میشد که یک قارون رباخوار تربیت کند، ثمره اش تمدنی است که شریان های نظام اقتصادی آن، بانکداری ربوی است.
نکته آن است که وقتی چنین نظم و سیستمیشکل گرفت و انسان هایی برای آن تربیت شدند، ابلیس جنی و فرزندان و لشگریانش به غایت تبلور و ظهور در فرایندهای شهودی و عادی بدل میشوند و ظهورات باستانی آنها نه ضرورتی دارد و نه شاید امکان.
عصر ما، عصر فترت و احتضار شیطان و درعین حال عصر بسط و گسترش امور و مجاری تمدنی شیطانی است و این پارادایم دوگانه روشنگر بخشی از پیچیدگی های زمانه ماست. با این مقدمه تا حدودی روشن میشود که اگر دستگاه تبلیغاتی «شیطان بزرگ»! نمایشهایی کریه و خوفناک و درعین حال قدرتمندانه از یک صورت شیطانی ارائه می دهد، از سر دلسوزی و خیرخواهی و توجه به عالم غیب نیست. بلکه نمایش جلوه ای از ابلیس است که وجود خارجی ندارد و مخاطب را دچار حیرت میکند و به تدریج به انفعال میکشاند.
۲- یکی از زمینه های به تصویر کشیدن شیطان در رسانه های غربی و بویژه هالیوود را باید در قرائت های جدید از کتاب مقدس و بویژه بخش استعادی و غامض مکاشفات یوحنا جستجو کرد آنجا که میگوید «…فرشته ای را دیدم که از آسمان پایین آمد… او اژدها (شیطان) را گرفت و به زنجیر کشید و برای مدت هزار سال به چاه بی انتها افکند.» پس از پایان هزار سال، شیطان از زندان آزاد خواهد شد…» (عهد جدید، مکاشفه، باب بیستم)
همین موضوع مورد توجه اربابان رسانه ای قرار گرفت و در پایان هزاره دوم و اوایل هزاره سوم محصولات فراوانی وارد بازار رسانه ای و بویژه سینمایی شد آثاری همچون: بچه رزماری، طالع نحس، جن گیر، کنستانتین، پایان روزها، دروازه نهم و حتی فیلمی همچون «ون هلسینگ» و یا «دراکولا ساخته ی برام استوکر» و…
نمادهای شیطان
فارغ از انتقادات عقلی، کلامی و تاریخی در باب صحت و سقم مکاشفات یوحنا و پارامترهای موضوعی و محتوایی چنین فیلمهایی، می توان وجوه مشترکی از نمایش شیطان در این آثار را برشمرد:
الف- «شیطان ظهور میکند» و در واقع از یک غیبت هزار ساله بازمیگردد و این ظهور چه در سطح فردی و چه در مقیاس اجتماعی و سیاسی در بافت فرهنگی و ذهنیت کنترل شده غربی معنا مییابد و تعبیر میشود. وجوه بارز آن در حوزه گرایشات سیاسی غرب فیلمهایی همچون فاینال فانتزی (نهایت خیال) و یا «سرزمین بهشت» است که سال بازگشت و حمله شیطان به بشر را سال ۱۹۷۹ معرفی میکند یعنی سال ظهور انقلاب اسلامی ایران و حتی در فیلم فاینال فانتزی محل خروج شیطان را دره کاسپین (دریای مازندران) به تصویر میکشد و قس علی هذا.
ب- شیطان نوظهور غربی قدرت تصرف و تسخیر و حلول دارد و از کششی رازگونه بهره میبرد. این شیطان آنگونه است که اگر روح خود را به او بفروشی قدرتهایی ویژه مییابی (آنچنان که «دکتر فاستوس» در نمایشنامه معرفی به همین نام به قلم کریستوفر مارلو این راه را در پیش میگیرد) همین راز وارگی و منشأ حقیقی قدرت دانستن شیطان یکی از زمینه های شیطان گرایی نوین است.
ج- کسانی که سر راه شیطان و یا حتی مسیح قرار میگیرند، معمولاً تناسب درونی و شخصیتی با این واقعه ندارند بدین معنا که شخص تصرف شده توسط شیطان و یا مورد توجه قرار گرفته توسط مسیح لزوماً انسانهای به ترتیب پست و شریفی نیستند و حتی به نظر می رسد به عمد عکس این مطلب اتفاق می افتد، یعنی انسانهای بی گناه (همچون در جن گیر، طالع نحس، محسور و…) تصرف شیطانی میشوند و از آن طرف در فیلمی مثل استیگماتا گویا روح مسیح در کالبد زن بدکاره ای حلول میکند. و این انحراف ذهن از ویژگی های باطنی و درونی و اصلاح آنها به سمت یک واقعه صرفاً اتفاقی است.
۳- ویژگی های شیطان هالیوودی به علاوه نکات فراوانی که در کتابها، رمانها و شبه فلسفه های نوپدید و بطور کلی نظام رؤیاپردازی و رسانه ای غرب وجود دارد، تأثیراتی تدریجی در بلندمدت برجای گذاشته است. اتفاقی که در تاریخ ۲۰۰۶.۶.۶ اتفاق می افتد شاید نمونه گویایی باشد، در این تاریخ نسخه بازسازی شده «طالع شیطانی ۶۶۶» و به بهانه قرار گرفتن سه ۶ در شمارش تاریخ درکنار هم که نشانه شیطان است، به نمایش درمی آید، در این تاریخ دو طیف از مردم ظهور میکنند، گروهی که از ترس نحوست، قدرت و شرور شیطان از خانه ها بیرون نمی آیند و گروهی که به عکس این تاریخ را برای جشنها و عروسی های خود انتخاب میکنند. این دو گروه به نوعی مغلوب و منفعل شیطان دست پرورده همین نظام فرهنگی هستند. این دو طیف در مورخه ۱۹۷۶.۶.۶ که نسخه اولیه طالع شیطانی به نمایش درآمد وجود نداشتند و به نظر می رسد شیطان هالیوودی تاثیرات خود را برجای گذارده است.
این تأثیرات به گونه ای دیگر در پذیرش تدریجی و تلطیف و قلب ماهیت مفاهیم شر و شیطانی و سوق مخاطب به این هدف دیده میشود. در موج جدیدی از آثار هالیوودی شیطان دیگر آن موجود پلید و منفور نیست، پولانسکی که در فیلم «بچه رزماری» شیطان را قدرتمند، مخوف و منفی تصویر میکرد امروز به «دروازه نهم» می رسد که پرستش بی چون و چرا و محض شیطان را دلپذیر و تبلیغ میکند، در فیلم دروازه نهم دیگر درگیری خیر و شر وجود ندارد بلکه مسئله، سبقت به سوی شیطان است، آنگونه که مخاطب آرزو میکند به جای قهرمان فیلم به قدرت مطلق و رازگونه شیطان ملحق شود.
نمادهای شیطان پرستی همچون ستاره پنج پر در فیلم رمز داوینچی به نمادهایی مثبت تبدیل میشوند و علامت ۶۶۶ که پیشتر نماد و نشانه شیطان دانسته میشد، به یک نماد هندسی مقدس تعبیر میشود. و یا فراماسونری با همه پلیدی هایش در فیلم «ثروت ملی» به عنوان میراث دار گنج عظیم و تاریخی کل بشر معرفی میشود. (این فیلم متأسفانه در دو نوبت بدون کمترین تحلیل از شبکه ۳ سیما به نمایش درآمد) و یا جادوگران که چهره ای کریه داشتند و همواره در سایه شیطان می زیستهاند امروز به قهرمانان نوجوانان ما در آثاری همچون هری پاتر و ارباب حلقه ها بدل میگردند.
با این وصف به نظر می رسد وارد موج دوم نمایشهای شیطانی شده ایم که به جرات می توانیم عنوان شیطان گرایی بر آن اطلاق کنیم. موج اول به نمایش انحرافی خارج از جایگاه حقیقی شیطان (چه جایگاه وجودی و چه مقام تاریخی مبتنی بر حکمت تاریخ) معطوف بود و موج جدید به توجیه و دلپذیر و صاحب تقدیر و مطلق معرفی کردن آن برمیگردد. در این موج پیچیدگیها و گفتمان سیاه شیطان- خدایی تبیین میشود.
۴- با این اوصاف یک تردید جدی خود را به صورت این سؤال باز می نمایاند که: «فارغ از نوع نمایش و صحت و سقم محتوایی و مباحث کلامی و فقهی درون موضوعی درباره نمایش و تجسد ویژگی های شیطان، آیا اصل این موج ظهور عوالم غیبی در رسانه ملی حرکتی حکیمانه و براساس گفتمان دینی متناسب با زمانه ماست یا سایه ای است از آنچه در دنیای غرب (با مبانی، گرایشات و غایت و جایگاه تاریخی متفاوت و گاه متضاد با ما) در حال وقوع است؟!
البته نمایش فله ای فیلمهای هالیوودی با مضامینی از این دست در بخشهای مختلف رسانه ملی و ظهور برنامه هایی با همین رویکرد چونان برنامه سینما و ماوراء می تواند ما را به پاسخ این سؤال نزدیک کند. پرسش اساسی دیگری که وجود دارد این که، اساساً نماد شرارت و ظلم و سیاهی روزگار ما کیست؟! آیا شیطان در حال احتضاری که مهلتش در حال اتمام است (براساس برخی روایات ابلیس در مسجد کوفه بدست حضرت ولی عصر از بین خواهد رفت) یا سعه صدری که جریان تاریخی باطل در کفر و الحاد خویش و در صورت یک کل فرهنگی و تمدنی عرضه کرده است!؟ (که البته ثمره مشترک تلاشهای ابلیس و اهواء انسانی و خردجزئی سودانگارانه است).
این مسئله ای است که تأمل نخبگان فرهنگی و اندیشمندان و راهبران فرهنگ جامعه و رسانه ها را می طلبد و این ژرف کاوی روشن خواهد کرد که چرا «شیطان بزرگ» اذهان عمومی را به سمت یک شیطان موهوم دیگر معطوف میکند.
و نکته آخر اینکه شیطان طراحی و نمایش داده شده اگر امکان تحقق خارجی نداشته باشد (که ندارد) نشان از عدم تعمق و انفعال و صرفاً ساختارشکنی و برای جذب مخاطب آمده است (کافی است تصور کنید شیطان وجود خارجی و عینی پیدا کند، یک محاسبه عقلی روشن می سازد که کار دنیا به هفته ای نمیکشد) و این وجه مشترک دیگری از شیطان هالیوودی و شیطان در رسانه ها است. در پایان متذکر میشوم که سطر به سطر آنچه بیان شد، سر فصل مباحث پردامنه ای است که از حوصله این مجال اندک خارج بود و چاره ای جز اختصار و اجمال نبود.
منبع: روزنامه کیهان