اشاره:
دوران بیست و سه ساله بعثت پیامبر(ص) دورانی پر از نشیب و فراز، سختیها، رنجها و شادیها بود. سختی و رنج به دلیل تألّمات روحی و جسمی آن بزرگ مرد و عذاب و شکنجه مسلمانان، شادی به دلیل فراگیر شدن اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان و دعوت پیامبر(ص) از سران دیگر کشورها بر پذیرش اسلام و قبول برخی از آنها، اسلام را. هر انقلابی باید هدفی عالی داشته باشد تا فراگیر و همگانی شود و بر جای بماند. بعثت پیامبر(ص) نیز، نمیتوانست از چنین قانونی مستثنی باشد و بدون چنین هدفی پایدار بماند. بدین معنا که اگر پیامبر(ص) از دنیا میرفت و رهبر و هادی و راهنمایی بعد از وی نمیبود، چنین هدفی ابتر و عبث میماند. لذا به آن حضرت امر شد که:
یا أیّها الرّسول بلّغ ما انزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس إنّ الله لایهدی القوم الکافرین۱
ای پیامبر! آنچه که پروردگارت به تو دستور داده است به مردم ابلاغ کن که اگر این کار را انجام ندهی رسالت خود را به پایان نرساندهای و خدا تو را از مردم حفظ میکند و گروه کافران را هدایت نخواهد کرد.
و بدین ترتیب، روز هجدهم «ذیحجه» روزی تاریخی، مهم و به یاد ماندنی در تاریخ اسلام شد. روزی که راه دین، در آن جاودانه شد و آزمونی بزرگ را، فرا روی مسلمانان قرار داد تا حق از باطل جدا شود. روز دعوت بزرگ حق به راستی و حقیقتگرایی، روز اکمال دین و اتمام نعمت.
نویسنده در این مقاله، ابتدا درباره الهی بودن منصب امامت سخن به میان آورده، سپس سیری اجمالی از تاریخ «حجّه الوداع» و خطبههای رسول گرامی اسلام(ص) در آن ایام، آنگاه به برگزیدههایی از «خطبه غدیر» پرداخته است که در آن فرازهایی از این خطبه و موضوعات آن، به طور مختصر مورد بررسی قرار گرفته است. با امید به آنکه مورد رضای حق واقع شود و ما را در سلک رهپویان امام حاضر قرار دهد.
- امامت
بنابراین طبق نظر شیعه، خلافت و جانشینی پیامبر(ص) و پا را جای پای حضرت گذاشتن، منصبی عادی و دنیوی نیست که هر کسی، شایستگی تکیهزدن بر آن را داشته باشد؛ بلکه حاکم اسلامی، غیر از آنکه مجری قوانین و حافظ حقوق مردم است، بیانکننده بخشی از احکام و قوانین و مسائلی است که به هر علّتی، پیامبر(ص) آن را بیان نکرده است.
امّا در دیدگاه اهل سنت، خلافت منصبی عرفی و عادی است و وظیفه حاکم و خلیفه، حفظ کیان ظاهری و برقراری نظم و امنیت و تنظیم امور مالی مسلمانان است. از نظر آنها، میتوان خلیفه را با مراجعه به افکار عمومی انتخاب کرد و توضیح بخش تبییننشده به وسیله پیامبر(ص)، به عهده علما و دانشمندان امور دینی است که کارشناسان این امور هستند و به مرحله اجتهاد رسیدهاند.
نظر شیعه این است که امام، باید دارای خصوصیاتی، همانند نبی باشد تا بتواند جانشین او شود. قرآن کریم در سوره نسا، آیه ۵۹، نیز مثبت این نظریه است که:
أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم.
یعنی اطاعت از اولیالامری واجب است که شرایطی همانند پیامبر ـ غیر از نزول وحی ـ داشته باشد. بنابراین، امام باید معصوم، عادل و عالم باشد و بر احکام شریعت، احاطه علمیکامل داشته باشد. چنین کسی، با چنین شرایطی را فقط خداوند متعال میتواند بشناسد و انتخاب کند. زیرا تجربه، ثابت کرده است که انتخاب بشر، در نقطهای به بن بست میرسد. سخن امام صادق(ع) در کافی اینگونه آمده است:
زمین هیچگاه خالی از امام نمیماند. زیرا اگر مؤمنان، در دین مطلبی را افزودند، آنها را برگرداند، و اگر کم کردند، برای آنها تکمیل کند.۲
و نیز:
زمین از حالی به حالی برنمیگردد مگر آنکه خداوند، حجتی در آن داشته باشد که حلال و حرام را به آنها بشناساند و مردم را به راه آنها دعوت کند.
نظر علمای شیعه، فقط یک اظهار نظر صرف نیست؛ بلکه با تکیه به دلایل عقلی و فلسفی و نیز اخبار و روایاتی است که از پیامبر اعظم(ص) رسیده است. آن حضرت به دفعات زیاد، وصی و جانشین خود را تعیین فرموده و امامت را منصبی خدادادی دانسته است.
ایشان، هم در آغاز نبوت خود، امام و جانشین بعد از خود را مشخص فرمود و هم در پایان دوران باشکوه و پرعظمت رسالت. بنا بر اعتراف بسیاری از علمای اهلسنت در نوشتههای خود مانند: شرح نهجالبلاغه۳ ابن ابی الحدید، ینابیع الموده۴ قندوزی، تاریخ دمشق۵ ابن عساکر، البدایه و االنهایه۶ ابن کثیر، پیامبر گرامی اسلام(ص) ابتدای رسالت، وقتی بنا بر امر الهی، دعوت خود را برای خویشان که ۴۵ تن از بزرگان بنیهاشم بودند، آشکار کرد، فرمود:
نخستین کسی که از میان شما، مرا یاری کند، برادر، وصی و جانشین من خواهد بود. هنگامیکه حضرت علی(ع) در حالی که نوجوانی بیش نبود، برخاست و آن حضرت را تصدیق کرد، پیامبر(ص) فرمود: او برادر، وصی و جانشین من است.
در بین محدّثان و مفسران و حتی تاریخنویسان، این حدیث به «حدیث یوم الانذار» یا «حدیث بدء الدعوه» مشهور است.
احادیثی دیگر در مورد تصریح به امامت ولایت حضرت علی(ع) از پیامبر(ص) در مناسبتها و زمانهای مختلف، صادر شده است که همگی بیانگر خلافت و جانشینی آن حضرت است. مهمترین و برترین آنها، «حدیث غدیر» است.
٭ ٭ ٭
- خطبه غدیر
پیامبر اکرم(ص) در سال پایانی عمر پر برکت خود ـ سال دهم هجرت ـ برای اوّلین بار، به طور رسمی، اعلان حج دادند تا همه مردم بنا بر استطاعت خود، در این کنگره بزرگ جهانی حاضر شوند. این حج در تاریخ به «حجه الوداع» یا «حجه
البلاغ» مشهور شده است. جمعیت حاضر در این کنگره عظیم، حدود صد و بیست هزار نفر بودند از این تعداد حدود هفتاد هزار نفر از «مدینه النبی» به همراه حضرت حرکت کرده بودند.
حضرت چند روز مانده به ماه «ذیحجه»، از مدینه خارج شد و پس از احرام بستن در «مسجد شجره» به طرف مکه حرکت کرد.
حضرت علی(ع) نیز که به امر رسول الله(ص) به یمن رفته بود، با دوازده هزار نفر، در مکه به آن حضرت پیوست. مسلمانان اعمال حج را در این سفر از آن بزرگوار آموختند. در این سفر، ایشان سه خطبه مهم ایراد فرمودند.
خطبه اوّل در «منا»، در واقع زمینهساز خطبه «غدیر» و نصب خلافت بود. در این خطبه بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:
ای مردم! گفتههای من را بشنوید و درباره آن بیندیشید. نمیدانم، شاید بعد از این سال، شما را ملاقات نکنم.۷
سپس اشاره فرمود به اینکه:
هر ربایی که در دوران جاهلیت گرفته شده و هر خونی که به ناحق ریخته شده، رسماً بخشیده میشود تا کینهتوزیها و دشمنیها از بین برود. سپس مردم را از اختلافها بر حذر داشت.
حضرت تصریح فرمود که:
اگر من نباشم، علی بن ابی طالب، در مقابل متخلّفان خواهد ایستاد.
سپس به «حدیث ثقلین» اشاره کرد و فرمود:
من دو چیز گرانقدر، در میان شما باقی میگذارم که اگر به این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمیشوید. این دو، کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم هستند.
خطبه دوم را نیز، روز سوم در «منا» و در «مسجد خیف» ایراد فرمود. در این خطبه، به تفرقه نینداختن بین مسلمانان سفارش کرد و بار دیگر مسئله خلافت را تذکر داد و «حدیث ثقلین» را مجدداً تکرار کرد.
در کتاب سلیم۸ و نیز بحارالانوار۹ آمده است که: در این مقطع بود که منافقان احساس خطر کردند و بین خود، پیماننامهای را نوشتند که در تاریخ به نام «صحیفه ملعونه» مشهور شده است. در این پیماننامه آمده بود که:
اگر محمّد از دنیا رفت، یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی وی، در اهل بیتش مستقر شود.
اینان این معاهده را در کنار کعبه امضا کردند و با هم، هم قسم شدند. سپس آن را داخل کعبه زیر خاک پنهان کردند تا سندی الزامیبرای خودشان باشد.
خداوند متعال آیات ۷۹ و ۸۰ سوره زخرف را در اینجا بر پیامبر(ص) نازل کرد:
أم أبرموا أمراً فإنّا مبرمون. أم یحسبون أنّا لا نسمع سرّهم و نجویهم بلی و رسلنا لدیهم یکتبون.
بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند. ما نیز اراده محکم درباره آنها داریم. آیا آنها میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنها را نمیشنویم؟ آری، رسولان و فرشتگان ما نزد آنان هستند و مینویسند.
با این آیات، اسرار آنها نزد حضرت برملا شد.
نکته مهم در این سفر این است که جبرئیل امین لقب «امیرالمؤمنین» را به عنوان لقب اختصاصی حضرت علی(ع) از جانب پروردگار آورد. نبی اکرم(ص) نیز دستور داد تا یک یک اصحابش، نزد حضرت علی(ع) بروند و به عنوان امیرالمؤمنین به وی سلام کنند و «السّلام علیک یا امیرالمؤمنین» بگویند.
در بخشی دیگر از خطبه غدیر آمده است:
ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که بر مهاجران و انصار و بر تابعان آنها به نیکی، بر روستایی و شهری، بر عجمی و عربی، بر آزاد و بنده، بر بزرگ و کوچک، بر سیاه و سفید، اطاعتش را واجب کرده است. بر هر یکتاپرستی ـ بر هر موجودی ـ حکم او اجرا شونده و کلام او، مورد عمل و امر او، نافذ است. هر کس تابع او باشد و او را تصدیق کند، مورد رحمت الهی است. خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند، آمرزیده است.
ای مردم! این آخرین باری است که در چنین اجتماعی، به پا میایستم؛ پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سرتسلیم فرود آورید. زیرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار شما و معبود شماست. بعد از خداوند، رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده و بعد از من، علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است و بعد از او، امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
در ادامه فرمود:
حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان ـ امامان ـ حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان ـ امامان ـ بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزّوجلّ حلال و حرام را به من شناسانده است و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته است، به او سپردهام.
ای مردم! او به امر خداوند، امام است. هرکس ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبهاش را نمیپذیرد و او را نمیبخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید، چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذّب کند. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن، مردم و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است.
ای مردم! به خدا قسم، پیامبران و رسولان پیشین، به من بشارت دادهاند و من به خدا قسم، خاتم پیامبران و رسولان و حجّت بر همه مخلوقات از اهل آسمانها و زمینها هستم. هر کس در این مطالب شک کند، مانند کفر جاهلیت اوّل، کافر شده است و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده، شک کرده است. هرکس در یکی از امامان شک کند، در همه آنها شک کرده است و شککننده درباره ما، در آتش است.
ای مردم! علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو، از دیگری خبر میدهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر، بر من وارد شوند. بدانید که آنان، امینهای خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.
- بلند کردن امیرالمؤمنین(ع) و معرفی وی به حاضران
حضرت با دستهای خود، حضرت علی(ع) را بلند کرد و صریحاً فرمود:
ای مردم! این علی، برادر من و وصیّ من و جامع علم من و جانشین من در امتم است و جانشین من در تفسیر کتاب خدا و دعوتکننده به آن و عملکننده به آنچه مورد رضای خداست.
سپس فرمود:
اوست خلیفه رسول خدا، اوست امیرالمؤمنین و امام هدایتکننده از طرف خداوند، اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند متعال. پروردگارا! به امر تو میگویم، بار الها! دوست بدار هر کس را که علی را دوست بدارد و دشمن علی را دشمن بدار. یاریکننده او را یاری و خوارکننده او را خوار کن. لعنت کن هر کس را که علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حقّ علی را انکار کند.
و در ادامه فرمود:
آنچه گفتم درباره این علی و فرزندان این علی است.
پیامبر(ص) با این سخن خود، راه هر گونه شک و شبههای را بر مکاران و حیلهگران بست.
- اهمیت مسئله امامت و تأکید بر آن
در این قسمت، حضرت بر این نکته تأکید کرد که:
ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او کامل کرد. پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عزّوجلّ اقتدا نکند، اعمالش در دنیا و آخرت، از بین میرود و در آتش جاویدان خواهد بود.
- کارشکنی منافقان
با اشاره به آیه ۴۷ سوره نساء فرمود:
به خدا قسم! از این آیه گروهی از اصحاب من قصد شده است که آنها را به اسم و نسب میشناسم؛ ولی مأمورم، از افشای این راز چشم بپوشم.
سپس به طور ضمنی، به اصحاب «صحیفه ملعونه» اشاره کرد و فرمود:
ای مردم! بعد از من پیشوایانی خواهند بود که به آتش دعوت میکنند و روز قیامت به آنها کمک نمیشود. ای مردم! خداوند و من، از آنان بیزار هستیم. ای مردم! آنها و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان، در پایینترین درجه آتش هستند و چه بد است جایگاه متکبران. بدانید آنها «اصحاب صحیفه» هستند. پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند.
راوی میگوید:
وقتی پیامبر(ص) نام اصحاب صحیفه را آورد، اکثر مردم، منظور حضرت را از این کلام نفهمیدند و برای آنها سؤال برانگیز شد. فقط عده کمیکه همان منافقان (امضا کنندگان صحیفه) بودند، مقصود حضرت را فهمیدند.
ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه میسپارم. من آنچه مأمور به ابلاغش بودم، رساندم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمدهاند یا نیامدهاند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.
و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی، و با زور میگیرند. خداوند غاصبان و تعدّیکنندگان را لعنت کند.
- دوستان و دشمنان اهل بیت(ع)
ابتدا با اشاره به سوره حمد فرمود:
مصداق این سوره و اصحاب «صراط مستقیم» که تکیهگاه این سوره است، اهلبیت و شیعیان آنها هستند.
سپس آیاتی که در آن، صفات مؤمنان آمده (سوره مجادله آیه ۲۲، سوره انعام آیه ۸۲) و به جایگاه آنها در بهشت اشاره شده است، تلاوت فرمود و اینان را به شیعیان آل محمّد معنی کرد و آیاتی را درباره منافقان و اهل جهنم و پیروان شیطان و ملعونان (سوره اعراف آیه ۳۸، سوره ملک آیات ۸ و ۱۱) خواند و به دشمنان آل محمّد تعبیر کرد.
- حضرت مهدی(ع)
حضرت بیاناتی را درباره حضرت بقیه الله الاعظم(عج) و اوصاف و خصوصیات ایشان فرمود. اجمالی از آن چنین است:
آخرین امام، مهدی از این خاندان است. وی غالب بر همه ادیان است. فاتح قلعهها و منهدمکننده آنهاست. انتقامگیرنده از ظالمان و همه خونهای به ناحق ریخته شده است. غالب بر مشرکان و کافران و هدایتکننده آنان است. وارث جمیع علوم است. همه پیشینیان درباره وی بشارت دادهاند. بر همه پیروز میشود. ولیّ خدا در زمین و حکمکننده بین خلق و امین الهی بر نهان و آشکار است. تعیینکننده دقیق درجات فضل افراد است. او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضدّ او کمک نمیشود. او ولیّ خدا در زمین و حکمکننده او بین خلق و امین او بر نهان و آشکار است.
- آماده کردن مردم برای گرفتن بیعت
سپس پیامبر(ص) اشاره فرمود که من بعد از اتمام خطبه، شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی(ع) دعوت میکنم و این بیعت، از طرف خداوند متعال و بیعت با حق تعالی است. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
أنّ الذین یبایعونک إنّما یبایعون الله یدالله فوق أیدیهم فمن نکث فإنّما ینکث علی نفسه و من أوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجراً عظیماً.۱۰
کسانی که با تو بیعت میکنند، در واقع با خدا بیعت میکنند. دست خداوند بر روی دست آنهاست. پس هر کس بیعت را بشکند، این شکستن به ضرر خود اوست و هر کس به آنچه با خدا عهد بسته، وفادار باشد، خداوند به او اجری عظیم عنایت خواهد کرد.
- بیان حلال و حرام و واجبات الهی
حضرت در این بخش، ابتدا به طرح وجوب حج پرداخت و مطالبی درباره حج و عمره و فضایل آثار دنیوی و اخروی آن فرمود. سپس به نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و چند امر اساسی را به شرح زیر متذکر شد:
اگر زمانی بر شما گذشت و درباره حلال و حرام الهی پرسشی داشتید یا آن را فراموش کردید، علی و امامان(ع) بعد از او، آن را برای شما بیان میکنند.
تعداد حلالها و حرامها بیش از این مقدار است و این بیعتی که از شما میگیریم، در واقع به نوعی بیان حلال و حرام تا روز قیامت است که از زبان آنها بیان میشود.
به یاد داشته باشید که حلال و حرامِ بیان شده، تغییرناپذیر است.
والاترین و شاخصترین امر به معروف، رساندن پیام غدیر است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمیشود مگر با امام معصوم. دیگران را به اطاعت از آنها، امر و از مخالفت ایشان نهی کنید.
میتواند منظور حضرت این باشد که اوامر و نواهی را فقط امام میشناسد و به شما میشناساند. پس آنچه آنها به شما گفتهاند، به دیگران برسانید و از خود هیچ چیزی را به نام دین بدعت مگزارید.
- بیعت گرفتن رسمی
در آخرین مرحله خطبه، مسئله بیعت مطرح شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرایط غیرعادی زمان و مکان، تصریح کرد که با یک دست و این گروه بسیار، با همگان امکان ندارد. خداوند دستور داده است، قبل از بیعت با دست، از زبانهای شما اقرار بگیرم. بنابراین همگی چنین بگویید:
ما شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود میآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت، به ما رساندی درباره امر امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند. بر این مطلب، با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت میکنیم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و (روز قیامت) با آن محشور میشویم. این قول را تغییر نمیدهیم، تبدیل نمیکنیم، درباره آن شک نمیکنیم، آن را انکار نمیکنیم، و تردید به دل راه نمیدهیم و از این قول برنمیگردیم و پیمان را نمیشکنیم.
تو ما را درباره علی امیرالمؤمنین و امامانی که گفتی بعد از او، از نسل تو و فرزندان اویند، یعنی حسن و حسین و آنان که خداوند بعد از آن دو منصوب کرده است، به موعظه الهی نصیحت کردی.
پس برای آنها، عهد و پیمان از ما گرفته شد. از قلبهایمان و جانهایمان و زبانهایمان و ضمایرمان و دستهایمان. هر کس توانست، با دست بیعت میکند وگرنه با زبانش اقرار میکند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند در این باره از نفسهایمان دگرگونی نبیند.
ما این مطالب را از قول تو، به نزدیک و دور از فرزندانمان و خویشاوندانمان میرسانیم و خدا را بر آن شاهد میگیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت میکند. تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی.
پس از این بیعت گرفتن زبانی، بعد از سخنانی، مجدداً فرمود:
ای مردم! آنچه به شما گفتم، بگویید (و با خود تکرار کنید) و بر علی، به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنید و بگویید شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! مغفرت تو را میخواهیم و بازگشت به سوی توست و بگویید حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد و اگر هدایت نمیکرد، ما هدایت نمیشدیم.
در پایان خطبه، فرمود:
خدایا! به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم، مؤمنان را بیامرز و بر منکران که کافرند، غضب نما و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
رقیه شهابی
پینوشتها:
۱. سوره مائده(۵)، آیه ۶۷.
۲. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۷۸.
۳. ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۳، ص ۲۱۱.
۴. قندوزی، ینابیع الموده، ج ۱۳، ص ۲۱۱.
۵. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۸.
۶. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۵۳.
۷. مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۱۳.
۸. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، صص ۱۵۴ و ۲۰۳؛ مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۱۴.
۹. مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۱۴.
۱۰. سوره فتح (۴۸)، آیه ۱۰.
ماهنامه موعود شماره ۸۳