نام مبارک علی(ع) اگر با شکوه و عظمت زینتیافته، از آن روست که با ارزشها و فضیلتها در هم آمیخته و برای تحقّق عدالت و انسانیت، با ستم و اشرافیّت به مبارزه برخاسته است. فریاد پرطنین علی(ع) علیه تجمّلپرستی و اشرافیگری، کمتر از مبارزه مستمر و خستگیناپذیر آن حضرت با ظلم و بیعدالتی نیست و شاید راز آن در این باشد که اشرافیگری و برتریطلبی، از ظلمهای بزرگ به شمار میآید.
نام مبارک علی(ع) اگر با شکوه و عظمت زینتیافته، از آن روست که با ارزشها و فضیلتها در هم آمیخته و برای تحقّق عدالت و انسانیت، با ستم و اشرافیّت به مبارزه برخاسته است. فریاد پرطنین علی(ع) علیه تجمّلپرستی و اشرافیگری، کمتر از مبارزه مستمر و خستگیناپذیر آن حضرت با ظلم و بیعدالتی نیست و شاید راز آن در این باشد که اشرافیگری و برتریطلبی، از ظلمهای بزرگ به شمار میآید.
آنچه در این نوشتار تقدیم میگردد، درباره مواجهه و مبارزه جدّی و سرسختانه امام علی(ع) با مسرفان، مترفان و اشرافیان است.
آنگاه که نظام و حکومتی براساس اسلام و مکتب ولایت برپا میشود، بیتردید عدالت و ظلمستیزی از ارکان اصلی و ماهوی آن است و تحقّق راستین این رکن بزرگ جز با احقاق حقوق مظلومان و مستضعفان و آن نیز جز با تنگ کردن عرصه بر اشرافیان و تعدّیگران امکانپذیر نیست. از این روست که در حکومت عدل علوی، خروش و شورش آن حضرت در برابر آنان از اساسیترین اقدامات ایشان است و حضرتش کوچکترین نمود اشرافیگری و رفاهطلبی افراطی و نامعقول را برنمیتابد و سختترین مواضع را در برابر آن اتّخاذ میکند. تبیین گفتار و سیره آن حضرت در این ارتباط، نیازمند بسط و تفصیلی درخور است که نمونههایی از آن در پنج قسمت ارائه میگردد:
۱. برخورد قاطع علوی با مسئولان و کارگزاران حکومتی
در مکتب علوی، شدیدترین برخوردها در زمینه اشرافیگری و احقاق حقوق مظلومان، با کارگزاران و مدیران حکومت است. در قاموس حکومت علی(ع)، همواره اصل این است که حق با مردم است و گویی همیشه فرمانداران و کارگزاران حکومتی، متّهم و محکومند؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود! در سیره آن حضرت، به محض اینکه کوچکترین شکایتی از سوی ضعیفترین شخص علیه یک والی و حاکم به ایشان میرسید، دیگر آرام و قرار از آن حضرت ربوده میشد؛ برآشفته میگردید و بیدرنگ به تحقیق میپرداخت و در صورت احراز درستی شکایت، بدون هیچ ملاحظهای و گویی در کمال خشونت، شدیدترین برخوردها را با آن کارگزار و استاندار به عمل میآورد. موارد زیر، نمونههایی از این حقیقت است.
••• چرا بر سر سفره ثروتمندان حاضر شدی؟!
عثمانبن حنیف، استاندار «بصره» از سوی امام علی(ع) است. حضرت نامهای به او نوشته و میفرمایند:
«ای پسر حنیف! به من گزارش دادهاند که مردی از سرمایهداران بصره تو را به مهمانی خود دعوت کرده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی. خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند و ظروف پر از غذا جلوی تو نهادند. من گمان نمیکردم مهمانی کسانی را بپذیری که بر سر سفره آنها فقط ثروتمندان حاضر میشوند و نیازمندان مظلوم در آن جایی ندارند! اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره حاضر میشوی!…»۱
نیک بنگرید! حضرت نمیفرمایند چرا بر سر سفره حرامخواران حاضر شدهای؟ توبیخ ایشان این است که چرا مظلومان و مستمندان را فراموش کردهای؟ چرا حشر و نشر تو با سرمایهداران و اغنیا (گرچه اهل حلال) است. اگر سفرهداران، اهل حرامخواری بودند، بیتردید حضرت بلافاصله استاندار خود را عزل میکردند و توبیخی بسیار شدیدتر اعمال میفرمودند. سخن بر سر این است که در حکومت علوی، کارگزاران و مسئولان، نه خود باید اهل اشرافیگری و رفاهطلبی باشند و نه با چنین کسانی مراوده و ارتباط داشته باشند. گویی اشرافیگری و لذّتجویی، ویروسی بسیار خطرناک یا لجنی بس متعفّن است که همگان، خصوصاً مسئولان حکومتی، باید به شدّت از آن اجتناب ورزند.
••• خیانتکاران را خوار و رسوا کن!
آنچه سخن بالا (مبنی بر منع مراوده با سرمایهداران، هرچند اهل حلال) را تأیید میکند، برخورد سخت حضرت علی(ع) با حرامخواران و متعدّیان به بیت المال است. آن حضرت به مالک اشتر مینویسند:
«اگر کسی از کارگزارانت یا نزدیکانت خیانتی روا داشت و به اموال مردم و بیتالمال مسلمانان دستدرازی کرد، او را به خواری و مذلّت بکش و داغ خیانت بر او بزن و نشان ننگ و تهمت بر او بگذار.»۲
یعنی او را به مردم معرفی کن و آبرویش را بریز تا مایه عبرت دیگران گردد.
••• آن خائن را پیش چشم همه شلّاق بزن!
جاسوسان امام علی(ع) به آن حضرت خبر میدهند که ابنهرمه، مسئول امور اقتصادی منطقه «اهواز»، رشوه گرفته و به بیتالمال دستاندازی کرده است. امام بیدرنگ به رفاعه، فرماندار ناحیه اهواز نامهای بسیار تند مینویسند و دستوری حکومتی صادر میکنند که حقیقتاً چشم تاریخ را خیره و شگفتزده کرده است. امام علی(ع) مینویسند:
«ای رفاعه! زمانی که این نامه را خواندی، درباره ابنهرمه، مسئول بازار چنین کن: بلافاصله عزلش کن. مسامحه و مماشات مکن. او را به مردم معرفی کن. به زندانش بیفکن. در روز جمعه او را از زندان بیرون آورده، پیش چشم مردم (در نماز جمعه) او را سی و پنج ضربه شلّاق بزن و در کوچه و بازار بگردان تا همه ببینند و هرکس طلبی و مدرکی دارد، طلبش را از او بستاند. پایش را در زنجیر کن و جز در وقت نماز آن را باز مکن. همچنین، در زندان ملاقاتی نداشته باشد تا راه پاسخگویی به دادگاه را به او نیاموزند؛ ولی اگر غذا و نوشیدنی و لباس و زیرانداز برایش آوردند، به او برسانید … اگر بدنش کشش داشت، یک ماه بعد مجدّداً سی و پنج ضربه شلّاق دیگر به او بزن… گزارش عملکردش را در این باره برای من به صورت مکتوب بفرست. اگر در مجازات او کوتاهی کنی، خودت را عزل میکنم. این حکم خداست که باید آن را اجرا کنی. ضمناً سهمیه او از بیتالمال را قطع کن و بگو بعد از این خائن، چه کسی را به جای او انتخاب کردهای.»۳
دنیا باید از این حقایق افتخارآفرین آگاه شود تا بشناسد علی کیست؛ روش حکومتش چیست؛ احترام به مردم و حقوق بشر یعنی چه و مکتب ولایت و اسلام ناب کدام است.
••• مگر بیتالمال ارث پدرت است؟!
از اینگونه نامهها و دستورات از سوی امیرالمؤمنین علی(ع) بسیار است. چنین نیست که یکی دو بار اتّفاق افتاده باشد. منذربن جارود یکی دیگر از فرمانداران حضرت است که به او نامهای اینگونه مینویسند:
«به من گزارش دادهاند که کارهای حکومتی را رها کرده، به خوشگذرانی و لهو و لعب و شکار و تفریح میروی و در اموال عمومی، دست خیانت دراز کرده و به خویشانت بذل و بخشش نمودهای! مگر بیتالمال ارث پدرت است؟ به خدا قسم! اگر این گزارش درست باشد، ارزش شتر و بند کفشت از تو بیشتر خواهد بود. بدان که لهو و لعب، مورد رضای خداوند نیست و خیانت به مسلمانان است.»۴
لختــی به خود آییـــم!
لختی به خود بیاییم و وضع خود، مسئولان و کارگزاران خود و بازیهای جناحی و سیاسی و حیف و میلهایی که در این کشور علیبن ابیطالب(ع) صورت میگیرد، با سیره و مکتب امام علی(ع) بسنجیم. راستی اگر امروز آن حضرت در بین ما حضور مییافت و قرار میشد اینگونه که در نامهها و خطابهای آن حضرت خواندیم با ما و برخی مأموران و صاحبمنصبان ما سخن بگوید، آیا بهتر از آن سخن میگفتند؟ آیا زد و بندها، رانتخواریها، دزدیها، بازی با بیتالمال، خرج کردن آن در راه مقاصد جناحی و حزبی، پایمال کردن حقوق مظلومان و بیپناهان، اهمالکاریها، ولخرجیها در اموال عمومیبرای ماشین و دکوراسیون و مبل و ظاهر ساختمانها و اتاقها و اشرافیگریها را تحمّل میکردند؟
آیا ویراژ دادن چندین ماشین گرانقیمت و مدل بالا در خیابانها و حقّ دیگران را ضایع کردن به بهانه رفتن یک مسئول از نقطهای به نقطه دیگر شهر را تاب میآورد؟
آیا داشتن چندین شغل و حقوق و امتیازات فراوان را درباره مسئولان دولتی قبول میکرد؟ آیا وضع زندگی، درآمد، خانه و مسکن برخی مسئولان را میپذیرفت؟
اگر کسی هنوز هم در پاسخ منفی به سؤالات بالا تردیدی دارد، نمونه زیر را به دقّت بخواند.
••• با چه مجوّزی این خانه را خریدی؟!
روایت شده است که شریحبن الحارث، قاضی حکومت، خانهای بزرگ و اشرافی خرید و خبر آن به امام(ع) رسید. حضرت او را احضار کرده، فرمودند:
«به من خبر دادهاند خانهای به مبلغ هشتاد دینار خریدهای، سندی برای آن نوشتهای و گواهانی آن را امضا کردهاند.» شریح گفت: آری. ای امیرمؤمنان! حضرت نگاهی خشمآلود به او کردند و فرمودند: «ای شریح! به زودی کسی به سراغت میآید که به نوشتهات نگاه نمیکند و از گواهانت نمیپرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.
ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی که در این صورت، خانه دنیا و آخرت را از دست دادهای.
امّا اگر هنگام خرید خانه نزد من آمده بودی، برای تو سندی مینوشتم که دیگر برای خرید آن حتّی به یک درهم یا بیشتر رغبت نمیکردی. آن سند را چنین مینوشتم:
این خانهای است که بندهای بیارزش از مردهای آماده کوچ خریده؛ خانهای از سرای غرور که در محلّه نابودشوندگان و کوچه هلاکشدگان قرار دارد. این خانه به چهار جهت منتهی میشود:
یک سوی آن به آفتها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبتها، سوی سوم آن به هوا و هوسهای سستکننده و سوی چهارم آن به شیطان گمراهکننده ختم میشود و در خانه به روی شیطان گشوده است.
این خانه را انسان فریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمیبندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده، خریداری کرده است. هرگونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده و جان جبّاران را ستانده و سلطنت فرعونها را نابوده کرده است.»۵
شگفت اینجاست که امیرمؤمنان علی(ع) با این تلقّی که قاضی مملکت او، خانه را با پول حلال خریداری کرده است. این توصیفات را بیان میفرمایند؛ یعنی با کسی سخن میگوید که گاه امثال او در زمان ما، وقتی با اعتراض رو بهرو میشوند، رگهای گردنشان ورم میکند، چشمهایشان گرد میشود و با جرئت و جسارت تمام، با صدای بلند میگویند: دارندگی است و برازندگی!!
بعضاً متمکّنان و سرمایهداران، محکم پاسخ میدهند که ما آن را با پول حلال خودمان خریدهایم.
برای کسانی که با مکتب و سیره علوی آشنایی دارند، به خوبی روشن است که هرگز اینگونه جوابها برای امام علی(ع) قانع کننده نیست. امام علی(ع) با گروه اوّل به شدّت برخورد مینمایند و اگر حقّ مظلومان در اموال آنان باشد، آن را از حلقومشان بیرون میکشند و اگر چنین نباشد، با نگاه خشمآلود حضرت رو به رو میشوند که: تو در کشور و نظام اسلامی. صاحب منصب و مسئولیت نشدهای که (حتّی با پول خودت) در خانههایی قصرمانند که مستمندان این مملکت آنها را در خواب هم نمیبینند، زندگی کنی؛ با ماشینهای چند صد میلیونی از مقابل دیدگان مردم عبور کنی و شیشههای دودی آنها حتّی اجازه نگاههای چند ثانیهای و عمیق را نیز به تو ندهد و از واقعیّات زندگی و جامعه این قدر دور باشی. مگر آن خانهها و ماشینها و آن زندگیهای اشرافی و مرفّه و آن درآمدها امکان این را میدهد که حتّی لحظهای درد و رنج و غم و درماندگی ضعیفان و خجالت پدران در مقابل خانوادههای خود را احساس کنی یا حتّی از آن آگاه شوی؟!
از پاسخ امیرمؤمنان، علی(ع) به شریح قاضی این نکته نیز روشن میشود که حتّی غیر مسئولان و غیر کارگزاران دولتی، کسانی که متمکّن و سرمایهدارند و در خانهها و زندگیهای اشرافی و رؤیایی به سر میبرند نیز در طیف مخاطبان آن حضرتند و باید ندای ایشان را در ادامه نامه بشنوند که: «آنان که ثروت فراوان گرد آورده، مال روی مال گذاردند و آنان که قصرها و بناهای بزرگ و بلند ساختند و آنها را بسیار لوکس و مزیّن نمودند و اموال بسیار اندوختند و نگهداری کردند و به گمان خود برای فرزندان باقی گذاشتند، همگی آنان به پای حسابرسی الهی و جایگاه پاداش و کیفر رانده میشوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود….»
••• نیک بنـگریــد!
سخن حضــــرت(ع) اصـــلاً از حرام و دزدی و اختلاس نیست! روی سخن با کسانی است که از حلال درآوردهاند؛ امّا به اشرافیگری و اسراف و شکوه ظاهری زندگی، مبتلا و آلوده شدهاند و لابد با آسودگی خیال به زندگی آرام خود ادامه میدهند و هیچ مشکلی در آن نمیبینند! اساساً سخن حضرت، فراتر از حلال و حرام و معطوف بر وجه انسانی و بُعد ارزشی وجود انسانهاست و تلاش آن بزرگوار این است که چشم آنان را باز کند تا بنگرند که در سرای فانی و گذرا و ملزم به پاسخگویی در برابر ثروت و مکنت حتّی حلال، معقول و خردمندانه نیست انسان آنگونه در غفلت و ثروت غوطهور گردد. شأن والای او این نیست که جان متعالی و ملکوتی خویش را با این دنیای مادّی و خاکی پیوند زند و از اوج به حضیض فرود آید. اینها نصیحت و موعظه نیست؛ تأکید بر حقایق و واقعیّات است!
از آن سوی نیز معنای این سخنان آن نیست که انسانها و خصوصاً متمکّنان و ثروتمندان، درآمد و ثروت خود، همه را انفاق کنند، ببخشند و خود و خانواده خود را به فقر و فاقه کشند.
هیهات که اگر کسی چنین بپندارد، یا میخواهد به گونهای جدال و مراء بپردازد یا اصلاً جوهره سخن را درنیافته است. آن سخنان از کسی مثل امام علی(ع) صادر شده که حقیقت جان انسان و واقعیت آفرینش جهان، مثل کف دست، در برابر او مشهود است؛ درست مانند یکی از ماها که به دست خود نگاه کند و از آن سخن بگوید. بنابراین، آنگونه موضعگیری و معترضانه سخن گفتن که: سخنان شما به معنای استقبال از فقر و ذلّت و مسکنت و رواج فقر در جامعه و زوال اقتصاد و زمینهسازی برای آشکار شدن عواقب بسیار خطرناک آن در اجتماع است، موضع کسی است که نمیخواهد چشم خود را بر حقایقی که امام علی(ع) میبینند، باز کند؛ مانند شخصی که خود را به خواب زده و قاعدتاً هیچگاه هم بیدار نخواهد شد!
چنین انسانهایی در زمان آن حضرت هم بودند؛ مانند همین شریح قاضی یا طلحه و زبیر و کسانی که شمشهای طلای آنان را بعد از مرگشان به عنوان میراث باید با تبر نصف میکردند! اگر آنان با وجود حشر و نشر و بهرهمندی از حضور پرنور و فیزیکی آن حضرت از خواب غفلت بیدار نشدند، امثال آنان در این زمان، به طریق اولی بیدار نخواهند شد. انسان صاحب فطرت سلیم و شخصیّت متعادل، هرگز در برابر سخنان امام علی(ع) مواضع نامعقول، مانند آنچه در سطور بالا گذشت، نمیگیرد.
••• مسئولان و کارگزاران بیــدار شوند!
به رغم وجود مسئولان و کارگزارن متعهّد، وارسته و مسئولیتشناس در نظام مقدّس «جمهوری اسلامی ایران»، باز هم باید سخنان پرشکوه و بیدارگرانه علوی، بارها و بارها گفته، نوشته و شنیده شود و اگر صاحبمنصبان این نظام، خصوصاً آنان که سودای تمایلات و منافع حزبی و جناحی در سر داشته و دل و جان خود را با تعلّقات سیاسی، اقتصادی و اشرافی گره زدهاند، اگر هر روز نیز این سخنان را مرور کنند، باز هم کم خواهد بود. پس، باید از این خوابهای غفلت بیدار شد!
نباید خطاها و خلافها را توجیه کرد. منطق امام علی(ع) میگوید اگر کارگزاری خلاف و خصوصاً اگر خیانت و اختلاس کرد، اگر فرزندان و خویشان رجال سیاسی به بیتالمال دستدرازی و خیانت کردند، باید آنان را معرفی کرد، آبرویشان را ریخت و سخت مجازات کرد تا دیگران درس عبرت بگیرند و آبروی نظام اسلامی ریخته نشود؛ امّا ما میگوییم اگر چنین کنیم، آبروی نظام میرود! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!!
این، مربوط به اختلاس و خیانت اقتصادی و رانتخواری بود. حال اگر کسی به اصل نظام خیانت کند، بلندگوی دشمنان اسلام شود، آبروی نظام و اصل آن را در معرض خطر قرار دهد و تهمت دروغ به نظام بزند، به نظر شما در منطق امام علی(ع) با او چگونه برخورد خواهد شد؟ و در منطق ما چه؟ آیا هماکنون برخی نمیگویند: چرا اینقدر از گذشتهها حرف میزنید؟ چرا اینقدر نبش قبر میکنید؟ چرا از رأفت و رحمت اسلامی حرف نمیزنید؟
راستی ما کجا و امام علی(ع) و منطق و مکتب ایشان کجا؟
در مورد ضرورت معرفی کارگزاران خائن به مردم در نظام اسلامی، برخی از روی دلسوزی و سادهلوحی میگویند: زن و فرزند و نزدیکان آنها چه گناهی کردهاند؟ با معرفی پدران آنها به جامعه و ریخته شدن آبروی آنان، آبروی خانوادههایشان نیز ریخته شده و در جامعه منزوی خواهند شد.
پاسخ این است که:
اوّلاً: این بخش از ساختار احکام اسلام و دستور خداوند است و مانند تمام احکام دیگر باید در مقابل آن تسلیم بود؛
ثانیاً: در حفظ مصالح، همواره مصلحتهای کوچکتر باید فدای مصلحتهای اصلی و بزرگتر شوند. این یک حکم عقلانی و منطقی است. فرضاً آبروی تعداد بسیار اندکی از افراد برود؛ این بهتر از آن است که آبروی جامعه و نظام اسلامی از بین برود؛
ثالثاً: حفظ اسلام و نظام مثل حفظ هر گوهر گرانقدر دیگر، هزینه میخواهد. البتّه مسئولیت هزینههایی مانند آنچه گفته شد بر عهده خائنان و خاطیان است و نباید به پای نظام اسلامی نوشته شود؛
رابعاً: اساساً بینش سادهلوحانه یاد شده، از اصل، نادرست است. اگر قرار باشد اینگونه سطحی به مسائل نگریسته شود، دیگر برای ساختار شریعت اسلامی جایگاهی باقی نمیماند. یکی از احکام دیگر شریعت، قطع دست دزد است. حکم دیگر، مربوط افرادی است که مرتکب عمل خلاف عفّت میشوند و به دستور صریح «قرآن»، باید در برابر چشم دیگران یکصد ضربه تازیانه بخورند و خداوند صریحاً میفرماید: «مؤمنان باید شاهد این تنبیه باشند و هیچگونه دلسوزی نیز نباید به خرج دهند.»۶
همینگونه است حکم همه حدود الهی و نیز احکام دیگری که به نوعی، با آبرو و اعتبار افرادی که مرتکب خلاف و خیانت شده و باید مجازات شوند، ارتباط پیدا میکند. اگر قرار باشد آنگونه قشری و ساده به این حقایق بنگریم، باید نظام و ساختار شریعت را به تدریج تعطیل کنیم!
خامساً: حال اگر بخواهیم چارهاندیشانه برخورد کنیم، با فرهنگسازی و تبلیغات سازنده و عملیات روانی، اجتماعی مثبت به گونهای مشی کنیم که زن و فرزند و نزدیکان افراد خاطی و خائن از عواقب مجازات آنان مصون بمانند یا لااقل کمترین هزینه را بپردازند؛
سادساً: سیره خود امیرالمؤمنین، علی(ع) در این زمینه به گونهای است که واقعاً هرگونه توجیه و بهانهای را از دیگران سلب میکند و به اصطلاح، دهان همه را میبندد؛ وقتی حضرت دختر خود را تهدید میکنند که اگر گردنبند را بدون شرط امانت و ضمانت از بیتالمال گرفته بود، اوّلین زن هاشمیبود که به این جرم دستش قطع میشد.۷
و در «نامه ۴۱ نهج البلاغه» به یکی از کارگزارانش که مرتکب خیانت در بیت المال شده بود، میفرمایند: «… دشمنت بیپدر باد! مگر ارث پدر و مادرت را به خانه میبری؟! سبحان الله!… به خدا سوگند! اگر حسن و حسین چنان میکردند که تو کردی، از من روی خوش نمیدیدند و به خواستههایشان نمیرسیدند تا حق را از آنان باز پس ستانم…»
بدین ترتیب دیگر جای هیچ سخنی درباره سیره سازنده و حیاتبخش و متعالی باقی نمیماند.
پینوشتها:
۱. «نهج البلاغه»، نامه ۴۵.
۲. همان، نامه ۵۳.
۳. «مستدرک الوسائل»، ج ۱۷، ص ۴۰۳.
۴. «نهج البلاغه»، نامه ۷۱.
۵. همان، نامه ۳.
۶. سوره نور، آیه ۲.
۷. مناقب آل ابیطالب، ج ۲، ص ۱۰۸.
مرتضی مهدوی یگانه