سخنان وهابيت در مورد سرداب مقدّس

یکی از تهمت‌های وهابیت به شیعه، این است که می‌گویند: شیعه معتقد است که مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت عسکری (علیه السلام) در «سامرا» هجوم آوردند تا حضرت مهدی (عج) را دستگیر کنند و آن حضرت که در آن هنگام در سرداب بود، از دیده‌ها پنهان شد و تاکنون در آنجا بدون آب و غذا زندگی می‌کند و روزی از آنجا ظهور خواهد کرد.

 

مقدمه

یکی از تهمت‌های وهابیت به شیعه، این است که می‌گویند: شیعه معتقد است که مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت عسکری (علیه السلام) در «سامرا» هجوم آوردند تا حضرت مهدی (عج) را دستگیر کنند و آن حضرت که در آن هنگام در سرداب بود، از دیده‌ها پنهان شد و تاکنون در آنجا بدون آب و غذا زندگی می‌کند و روزی از آنجا ظهور خواهد کرد.[۱]

این داستان، چنان شهرت یافته است که وی را «صاحب سرداب» لقب داده‌اند.[۲] آن‌ها ادعا می‌کنند که شیعیان در سرداب، دنبال امام خود هستند و منتظر ظهور ایشان از آنجا می‌باشند.

در صورتی که در کتاب‌های شیعه، هیچ مدرکی برای سخنان آنها وجود ندارد. در این مقاله ضمن نقل سخنان وهابیت، به نقد و بررسی سخنان آنها می‌پردازیم. علمای شیعه نیز در دفاع از مکتب حقّه خود، به این شبهات و تهمت‌ها پاسخ داده‌اند، که در این مقاله به سخن آنان اشاره خواهیم کرد.

سخنان وهابیت

وهابیت به شیعیان نسبت به سرداب مقدّس تهمت‌هایی زده است که آنها عبارت است از:

الف) حضرت مهدی (عج) در سرداب، غائب شده است

ابن تیمیه که بنیان‌گذار فکری وهابیت است، در کتاب منهاج السنه درباره سامراء می‌نویسد: از حماقت‌های شیعیان، این است که برای منتظر (حضرت مهدی) مکان‌هایی را قرار داده‌اند که انتظار او را در آنجا می‌کشند؛ همانند سردابی که در سامرا است، آنها خیال می‌کنند که او در آنجا غایب شده است و مکان‌های دیگر.[۳]

ابن قیّم جوزیه (متوفای ۷۵۱ ق) که از شاگردان ابن تیمیه است، ‌ می‌گوید:

رافضی‌ها قول چهارم را (درباره مهدی) انتخاب کرده و گفته‌اند که مهدی همان «م ح م د» بن الحسن العسکری از فرزندان حسین بن علی است، ‌ نه از فرزندان حسن (علیه السلام) که در تمام زمان‌ها حاضر، اما از دیدگان غایب است؛ همان کسی که عصا را به ارث می‌برد… وارد سرداب شده، در حالی که کودک خردسالی بوده، پانصد سال است که چشمی او را ندیده و خبری از او شنیده نشده و اثری دیده نشده است.[۴]

عبد الله القصیمی، از بزرگان وهابی معاصر دراین‌باره می‌گوید: نزد شیعه عقاید مُنکری وجود دارد که فقط مختصّ به آنهاست، و حتی خوارج هم آن را قبول ندارند…. یکی از آن عقاید، ‌ این است که می‌گویند امام دوازدهم، غائب و در سرداب، مخفی شده است.[۵]

قفاری از علمای معاصر وهابیت، دراین‌باره می‌گوید: آنها قائل‌اند که مهدی بعد از مرگ پدرش داخل سرداب شد؛ درحالی‌که دو سال، سه سال یا پنج سال (بنابر اختلاف در روایات) عمر داشت.[۶]

وی در جای دیگری، بیان می‌کند که امام مفترض الطاعهاز سال ۲۶۰ قمری تا امروز در سرداب، غایب شده است.[۷] صالح بن فوزان نیز مدّعی است که روافض معتقدند، ‌ حضرت در طفولیّت در سرداب، داخل شد که بیش از هزار سال از آن می‌گذرد.[۸]

ب) شیعیان، منتظر ظهور حضرت از سرداب

ابن تیمیه با تهمت‌زدن به اینکه شیعیان در مکان‌هایی مانند سرداب سامرا، منتظر حضرت هستند، می‌گوید: شعیان در این مکان‌ها چهارپایانی مثل قاطر، اسب و… را می‌بندند تا وقتی [حضرت] خارج شد، سوار این چهارپا بشوند. آنها صبح، عصر و دیگر اوقات در این مکان‌ها جمع می‌شوند و فریاد می‌زنند که ای مولای ما بیرون بیا! ای مولای ما بیرون بیا! سلاح‌هایشان را از غلاف بیرون می‌آورند، بدون اینکه کسی در آنجا باشد تا با او بجنگند. در میان آنها کسانی هستند که نماز نمی‌خوانند از ترس اینکه مبادا وی در حال نماز باشد و (حضرت) مهدی خروج کند و این نماز، او را از قیام و خدمت به آن حضرت باز دارد….[۹]

محمد بن عبد الوهاب هم در «رساله فی الرد علی الرافضه» می‌نویسد: برخی گفته‌اند که دلیل جمع‌خواندن نماز ظهر و عصر شیعیان در طول تاریخ، با اینکه می‌توانند جداجدا بخوانند، این است که آنها منتظر قائم مخفی‌شده در سرداب هستند تا به او اقتدا کنند. پس نماز ظهر خود را تا زمان نماز عصر و نزدیکی‌های غروب به تأخیر می‌اندازند و زمانی که ناامید می‌شوند و خورشید کم‌کم تاریک می‌شود، صدای همانند صدای خروس از خود درمی‌آورند و سپس هر دو نماز را با هم، بدون خشوع و آرامش و بدون جماعت، می‌خوانند و سرشکسته و ناامید برمی‌گردند….[۱۰]

ابن قیّم جوزیه (متوفای ۷۵۱ ق) در کتاب المنار المنیف می‌گوید: رافضی‌ها (درباره مهدی) گفته‌اند که مهدی همان م ح م د بن الحسن العسکری از فرزندان حسین بن علی است…. او وارد سرداب شده است، در حالی که کودک خردسالی بوده و پانصد سال است که چشمی او را ندیده و خبری از او شنیده نشده و اثری دیده نشده است؛ اما شیعیان، منتظرند و هرروز با اسب‌هایشان بر در سرداب می‌ایستند و فریاد می‌زنند تا او خارج شود و می‌گویند: ای مولای ما خارج شو! ای مولای ما خارج شو! سپس با ناامیدی و خسران برمی‌گردند، و این عادت آنها و عادت او (حضرت مهدی) است.

و شاعر گفته:

آی وقت آن نشده که سرداب، بزاید آن‌کسی را که با جهلتان هر آن با او سخن می‌گویید؟ وای بر شما و عقل‌های بی‌خاصیتتان که فرد سومی را به سیمرغ و غول افزودید.[۱۱]

احسان الهی ظهیر می‌گوید: «لا یصلون خشیه أن یخرج و هم فی الصلاه!!!؛ [۱۲] [بعضی از شیعیان، ] نماز نمی‌خوانند و می‌ترسند یک مرتبه امام زمان ظهور کند و آنها مشغول نماز باشند.»

عبدالله القصیمی دراین‌باره می‌گوید: کودن‌ترین کودن‌ها، کوته‌فکرترین کوته‌فکران، کسانی هستند که امامشان به همراه قرآن و مصحفش در سرداب غایب شده است. کسانی که هر شب با اسب‌ها و الاغ‌هایشان به این سردابی می‌آیند که امامشان در آنجا غایب شده و منتظر او می‌مانند و فریاد می‌زنند که به‌سوی آنها خارج شود. این کار آنان بعد از هزار سال همچنان ادامه دارد.[۱۳]

وی در جای دیگری از کتابش می‌نویسد: شیعیان تا به امروز، منتظر خروج امام خود از سرداب هستند، ‌ و به همین علت، امامشان را منتظر، لقب داده‌اند. آنها بعد از نماز مغرب با مرکبی در سرداب می‌ایستند و نام وی را صدا می‌زنند و او را به خروج دعوت می‌کنند، تا اینکه ستارگان ظاهر می‌شوند. سپس پراکنده می‌شوند و این کار را در شب بعد هم انجام می‌دهند.[۱۴]

ابن جبریل می‌نویسد: روافض ادعا می‌کنند که قرآن، ناقص و تحریف شده است، ‌ و قرآن کامل با امام غایبی که در آخرالزمان از سرداب سامراء خروج می‌کند، خواهد آمد.[۱۵]

صالح بن فوزان نیز مدعی است که روافض، منتظر خروج امام خود از سرداب هستند.[۱۶]

ج) مکان سرداب

سرداب در سامراء قرار دارد؛ ولی بعضی از وهابی‌ها از محل قرار گرفتن سرداب، چیزی نمی‌دانند. بعضی مکان آن را در حله دانسته، می‌نویسند: «إنّ الثانی عشر من ائمتهم… دخل فی سرداب بالحله وتغیب حین اعتقل مع امه وغاب هنالک؛ [۱۷] امام دوازدهم آنان داخل سردابی در حله شد و هنگامی‌که همراه با مادرش دستگیر شد، در آنجا غایب شد.» مجموعاً پندار ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و علمای معاصر وهابی، این است که اولاً: حضرت مهدی (عج) در سرداب، غایب شده است و ثانیاً: شیعیان، منتظر ظهور حضرت از سرداب هستند و اسبی و شتری آنجا می‌برند و منتظر حضرت هستند و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با هم می‌خوانند…. ابن بطوطه، ‌ مکان آن را نیز در حله[۱۸] و بعضی، مکان آن را در بغداد[۱۹] ذکر کرده‌اند.

پی‌نوشت:

[۱]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، دارالعروه، قاهره، بی‌تا، ج ۱، ص ۴۴ و ۴۵.

[۲]. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مکتبه القاهره، بی تا، ج ۲، ص ۴۸۲؛ منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ج ۱، ص ۱۰۲.

[۳]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ج ۱، ص ۴۴ و ۴۵.

[۴]. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، ابن قیم الجوزیه، مکتبه المطبوعات الاسلامیه، حلب، ۱۹۸۳ م، ج ۱، ص ۱۵۲.

[۵]. الصراع بین الاسلام و الوثنیه، القصیمی، مکتبه السلفیه، قاهره، ۱۳۵۶ ق، ج ۱، ص ۳۸۵.

[۶]. اصول مذهب الشیعه الإمامیه الإثنی عشریه (عرض و نقد)، ناصر بن عبدالله قفاری، دارالرضا، جیزه، دارالسلفیه، بمبئی، ۱۹۸۳ م، (مصر)، ۱۴۱۸ ق، ج ۲، ص ۸۹۹

[۷]. همان، ج ۲، ص ۸۸۸.

[۸]. الإرشاد إلی صحیح الاعتقاد والرد علی أهل الشرک و الإلحاد، صالح فوزان، دارالعاصمه، ریاض، ۱۴۲۲ ق، ج ۱، ص ۲۲۶.

[۹]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ج ۱، ص ۴۴ ـ ۴۵.

[۱۰]. رساله فی الرد علی الرافضه، محمد بن عبد الوهاب، دارالسلفیه، بمبئی، ۱۹۸۳ م، ج ۱، ص ۳۳.

[۱۱]. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، ابن قیم الجوزیه، ج ۱، ص ۱۵۲.

[۱۲]. فرق معاصره، احسان الهی ظهیر، اداره ترجمان السنه، لاهور، ۱۹۹۵ م، ج ۱، ص ۲۰۸.

[۱۳]. الصراع بین الاسلام و الوثنیه، عبدالله القصیمی، ج ۱، ص ۳۷۴.

[۱۴]. همان، ج ۱، ص ۵۶.

[۱۵]. الآثار الوارده عن عمر بن عبد العزیز فی العقیده، حیاه بن محمد بن جبریل، ج ۱، ص ۳۷۷.

[۱۶]. الإرشاد، الی صحیح الاعتقاد والرد علی أهل الشرک و الإلحاد، صالح فوزان، ج ۱، ص ۲۲۶.

[۱۷]. الصراع بین الاسلام و الوثنیه، عبدالله القصیمی، ج ۱، ص ۵۶.

[۱۸]. ادب الرحلات، رحله ابن بطوطه، دار التراث، بیروت، ۱۲۹۹ م، ج ۲، ص ۵۶.

[۱۹]. اخبار الدول و آثار الاول فی التاریخ، احمد بن یوسف قرمانی، عالم الکتب، بیروت، ۱۹۹۹ م، ص ۳۵۳

اداره کل فرق و ادیان – رضا گرجی

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *