هر شبکه اجتماعی فرهنگ ارتباطاتی خاص خود را دارد، یعنی منش و گفتار مخصوص و منحصر به فردی را برای خود برگزیده است. البته میتوان شبکه هایی را یافت که فرهنگ ارتباطاتی تقلیدی برای خود برگزیدهاند. فرد با عضویت در هر شبکه اجتماعی درگیر نوع خاصی از فرهنگ ارتباطاتی میشود که شامل: برخورد، تکیه کلام، اصطلاحات مخصوص، رفتار، تیپ شخصیتی و ظاهری و… است. بدون تردید، میزان تأثیرپذیری فرد از این محیط، صفر مطلق نخواهد بود. پس هر شبکه اجتماعی، هویت مطلوب خود را ترویج میکند.
در این میان روایات آخرالزمانی نیز هشداری در این زمینه است و توجه به این روایات نقشه راهی را برای ما ترسیم میکند. به همین مناسبت سخنرانی اسماعیل شفیعی سروستانی در مورد “شبکه های مجازی و هجمه جنگ نرم” که بر مومنان در حال هجوم است، جایگاهی که مومنان در آخرالزمان دارند و وظایفی که به عهده شان است را با مرور میکنیم.
در جهان کنونی با حرکت جدی و موذیانه و زیرک و مجربی روبرو هستیم که اگر در موردش اندیشه نکنیم، در مورد ما اندیشه میکند. ما با ۴ گونه دشمنی ورزیدن روبروییم، مرتبه اول که آشکارترین و مشهورترین آن است؛ در میدانی وارد میشویم که دشمن را میبینیم، او ما را میبیند، ما دشمن را میشناسیم و او هم ما را میشناسد، این دشمنی در طول تاریخ بوده است، در جایی که دشمن آشکار است، سلاح او هم آشکار است، خیلی هنر نیست در این میدان جنگیدن، این میدان، میدان تجربه شده ای است و ۸ سال هم این سرزمین این نوع جنگ را تجربه کرده است.
در مرتبه دیگر جنگ پیچیده تری وجود دارد، اگر چه دشمن در این جنگ آشکار است اما سلاحش پنهان است. من از این نوع جنگ برای نمونه جنگ سیاسی میگویم، جنگ میدان هایی که سیاستمداران در آن وارد میشوند، می دانیم که دشمن است اما سیاستمداران بی آنکه به سلاح اشکاری متوسل شوند، ناگزیر به مقابله هستند. مانند جنگ عمروعاص و مالک اشتر نخعی.
الزاما کسانی که وارد جنگ اولی میشوند، نمی توانند وارد جنگ دومیبشوند، سلاح و ادبیات در این جنگ فرق میکند. مبارز میدان دوم به شرط آنکه ادبیات و سلاح لازم برای میدان دوم را بشناسد، می تواند وارد این جنگ شود را هم ما تجربه کردیم و ۳۵ سال است که این جنگ را داریم تجربه میکنیم.
جنگ سوم جنگی است که سلاح عوض میشود، زمین بازی عوض میشود، دشمن را نمیشناسیم. ادبیاتش را نمیشناسیم و سلاحش هم پنهان است که به آن جنگ فرهنگی میگوییم. مبارزه در میدان فرهنگی که ما دشمن را نمیشناسیم، این جنگ، جنگ سختی است و در این میدان حاضر شدن، سخت است.
برای مثال فیلم سازانی باید داشته باشیم که بتوانند در این میدان وارد شوند و باید نقاشانی داشته باشیم که در این میدان وارد شوند. از ادبیات و ابزار لطیف استفاده کنند. ابزاری که خوش خط و خال و زیبا اما کشنده است.
جنگ چهارم جنگی است که مانند شب تار در میدانی وارد میشوی که نه دشمن را میبینی، نه دشمن را میشناسی، نه سلاحش را میبینی و نه تشخیص می دهی. هنوز در این میدان ندیدم کسی در کشورهای اسلامی وارد شود، جنگ بسیار پیچیده ای است. جنگی است که ادبیاتش کاملا متفاوت است، نه رزمندگان و سیاستمداران می توانند در آن وارد شوند و نه هنرمندان.
جنگی است که سال هاست میدان دار آن فرماسونرهای پیچیده مجرب هستند و لایه های ژرف حیات تمدنی و فرهنگی را نشانه میگیرند و تجربه نشان داده که اقوام درست در زمانی که در این میدان قرار گرفتهاند و کشته می دهند، از میدانش از جنگش غافل هستند.
میدانی که خط و مشی های اصلی فرهنگی ترسیم میشود، میدانی که رویکردهای کلان فردی و اجتماعی ترسیم میشود، جایی که تعریف میشود بودن و ماندن از مبدا هستی، جایی که بنیادهای فکری و اندیشه ای را نشانه گرفته، جایی است که رویکردهای کلان فکری را نشانه میگیرد و از آنجا می آید به لایه های بعدی فرهنگی، سیاسی و نظامی، ما در این لایه ها درگیریم ما یعنی مستضعفان و مظلومان و یتیمان آل محمد(ص).
امام فرمودند: یتیم ترین یتیمان کسانی هستند که پدر آنان از میانشان رفته است و پدر خود را نمیشناسند، امام آنان در میانشان نیست، آنان یتیم هستند و پدر خود را نمیبینند و رد و نشانی از آن پدر هم پیدا نمیکنند و در ادامه روایت تبریک میگویند خوشا به حال کسانی که دست این یتیمان را بگیرند و در دست پدرانشان بگذارند.
در جایی که کسی یتیم باشد، هر کس در کوی و برزن به آن لگدی می زند. اگر پدر باشد که کسی به او لگد نمی زند و لگد خوردن کودک در کوچه نشان می دهد که پدر نیست، مردم مظلوم و ستم دیده عالم سنگ تبپا خورده کوچه و بازارند. به دلیل اینکه پدرشان بالای سرشان نیست. یا به دنبال پدرشان نرفتهاند و کسانی نیستند که دست آنها را در دست پدرانشان بگذارند، یک وقت مصیبت بی پدری است و یک وقت مصیبت بالاتری که نمی دانیم بی پدریم و وضعی میشود که امروز شیعیان به آن مبتلا هستند.