جایگاه فردگرایی(individualism)در اندیشه لیبرالیسم و مارکسیسم
لیبرالیزم۱ که در لغت به «آزادی خواهی» معنا شده۲ در حقیقت نفی هر تکلیفی است از بشر برای رسیدن به آزادی. لیبرالیزم «اباحهگری مطلق» است؛ یعنی انجام هر کاری برای بشر مباح است. دقت داریم که مباح را امری گویند که نه واجب است و نه حرام، نه مستحب است و نه مکروه.
یعنی بر انسان مباح است تا هر کاری را میخواهد انجام دهد تا به آزادی برسد. و این آزادی چیزی نیست جز آزادی از قیود انسانیت، اخلاق فردی و اجتماعی و البته تکالیف الاهی۳. لیبرالیزم خود را بالاتر از سایر مکاتب خودساخته بشر خصوصا مارکسیسم۴ تعریف کرد. اندیشه مارکسیسم که در نهایت به دنبال انقلاب سوسیالیستی۵ و رسیدن به جامعه ای کمونیستی۶ است، در مبانی با لیبرالیسم تفاوتهایی دارد۷. از جمله تفاوتها این است که مارکسیسم اصالت را به اجتماع می دهد ولی لیبرالیسم برای فرد اصالت قائل است. طبق اندیشه لیبرال ها همه جامعه باید فدا شود تا فرد به خواستههای خود برسد یعنی خواسته فرد بر افراد مقدم است. اما در اندیشه مارکسیسم خواسته افراد بر فرد مقدم است لذا از همین جاست که مارکسیستها و سوسیالستها بر جمعگرایی و سود همگانی تأکید دارند برخلاف لیبرالها. اندیشه لیبرال در حوزه اقتصاد قائل به سرمایه داری و کاپیتالیسم۸ است. به بیانی دیگر بر این باور است که مالکیت خصوصی بر مالکیت اجتماعی مقدم است که البته واضح است که این نظریه نیز از نتیایج اصالت فرد است. در واقع فردگرایی مهمترین بستر رشد و گسترش سرمایه داری بوده است. بنابراین سرمایه داری چیزی نیست جز بروز فردگرایی در حوزه حیات اقتصادی. ناگفته پیداست که فردگرایی و اصالت دادن به فرد موجب رشد و نهادینهشدن اقتصاد سرمایهداری یا به تعبیری اقتصاد باز میشود؛ به دنبال اقتصاد سرمایه داری شاهد رشد هرچه بیشتر و روزافزون طبقه سرمایهدار و بورژوا۹ میشویم؛ به تعبیری صریحتر طبقه سرمایهدار حاکم بر تودهها میشود. از این جا ظلم بورژواها شروع میشود، ظلمیکه تمامی ندارد. شهرها به دو بخش غنی و فقیر تقسیم میشود؛ همان که امروزه در زبان عوام به «بالاشهر و پایینشهر» معروف شده است. انسان هایی که در بالاشهر زندگی میکنند زندگی راحت و مرفه ای را نسبت به پایین شهری ها دارند. سرمایهدار هر روز فربهتر میشود. و همه اینها ریشه در حاکمیت فرد بر جامعه دارد. در این مدل دیگر عدالت معنا و مفهومی ندارد. اینها که گفتیم همه حاصل تفکر اصالت فرد بود در حوزه اقتصاد. در فرهنگ نیز چنین است. قبول داشتن نظریه اصالت فرد، شروع فردگرایی و تنهاشدن بشر و شروع یک زندگی پوچ و باطل است که در ادامه بیشتر توضیح میدهیم.
البته مطالب گفته شده به معنای تأیید مواضع مارکسیستها و قائلین به نظریه اصالت اجتماع نمیباشد چرا که نظر اسلام هیچ یک از این دو نمیباشد. اسلام نظر سومی دارد که طبق آن اصالت را هم به فرد و هم به اجتماع میدهیم که البته توضیحات مفصلی دارد۱۰. غرض از طرح این بحث این بود تا آگاه شویم که قبول اصالت فرد می تواند بشر را به پوچی برساند که خطرات و عواقب آن از هر بمب اتمیبدتر است.
فردگرایی و آغاز نیهلیسم
با دقت در زوایای مختلف مدرنیته و شکافتن و دیدن لایههای عمیق آن، نکته مهمی ذهن انسان را به خود جلب میکند؛ در پانصد سال گذشته خصوصا از قرن ۱۸ به بعد که مدرنیته در قالب تکنیک عالم را فرا گرفت و جوامع انسانی صنعتی شدند، بشریت هرچه بیشتر راه رفت بیشتر زمین خورد، هرچه بیشتر به خیال خودش جلو رفت، عقب افتادهتر شد. البته این مطلب صرفا ادعا نیست بلکه میتوانیم با مروری کوتاه بر اتفاقات روزانه در جوامع غربی به این مطلب پی ببریم. بیشترین آمار قتل، خودکشی، زنا و فحشا، سقط جنین، استفاده از مواد مخدر و… همه در جوامعی است که به اصطلاح متمدن هستند. هنگامیکه اندیشه فرد، اندیشه غربی و لیبرالی شد دیگر این اتفاقات عادی میشود چرا که فرد باید از زندگیش لذت ببرد، به هر قیمت ممکن. حمله نظامیبه سایر کشورها و قتل عام مردم بیگناه امری جایز و البته عادی است. اینکه چرا بشر به این حد پست میشود که حاضر است برای لذت خود دست به هر جنایتی بزند، ریشه آن را باید در قبول اصالت فرد و اصالت انسان۱۱ جستجو کرد. با مروری بر اندیشههای انسانشناسانه فیلسوفان و متفکران غربی و تعریف آنها از انسان، جهان و خدا پی به راز رفتار بشر مدرن میبریم. بر طبق اندیشه آنها وقتی انسان خود را محور عالم دانست، آنگاه همه عالم باید فدا شود تا او حکومت کند و لذت ببرد و آنگاه تمام این اتفاقات عادی میشود و میتوان آنها را توجیح کرد۱۲. و اما این تازه شروعی است برای دچارشدن بشر به بحرانی عمیق.
فردگرایی چگونه باعث تفرّد میشود؟
وقتی انسان خود را محور عالم دید و برای کسب لذات دنیایی هر عملی را مباح دانست، در واقع جنبه حیوانی خودرا رها کرده و ارضای شکم و شهوت خویش را در اولویت قرار میدهد. و چون بشر غربی آرمانی دیگر ندارد که به آنها دست یابد و بالاترین افق زندگیش ارضای تمایلات شهوانی و شکمیبود، از آنجا به بعد دچار نوعی بی هدفی میشود که آغاز سردرگمی اوست. چراکه به اهدافی که داشت رسید، یعنی تمایلات دنیایی خود را برآورده کرد، حال بعد از آن چه باید بکند؟ از اینجاست که زندگی را پوچ و باطل میبیند. دچار بی هدفی و سردرگمی میشود. او دیگر خود را بی هویت میبیند. هویت او شکمش وشهوتش بود که ارضاء شد بعد از این باید چکار کند؟ بیهویتی از هر دردی برای او بدتر و کشنده تر است. وقتی برای خود آینده ای نمیبیند و افقی ندارد، پس بهتر که نباشد لذا تصمیم به خودکشی میگیرد. بحران هویت او را به نیهلیسم۱۳ میکشاند. نیهلیسم انتهای مسیر لیبرالیسم است. زندگی پوچ و بیهدف. نه انگیزهای و نه محرکی. شاید انسان مدرن ابعاد مادی و جسمانی خود را به بهترین شکل ممکن تأمین کرده باشد اما پاسخی برای لایههای معنوی و روحانی خود نداشته۱۴. در جامعه ای که اصالت با فرد و تأمین لذایذش باشد دیگر ایثار، گذشت، ترحم، صله ارحام، آرامش روانی، نشاط معنوی و… معنایی ندارد.
متأسفانه با نگاهی به کشورمان ایران آثار فردگرایی که ناشی از هجمه سنگین مدرنیته است را میبینیم. آنچه مهم است بررسی عوامل ورود این نوع تفکر به داخل کشور است. بسیار مهم است که چه کسانی راه را برای ورود مدرنیته افسارگسیخته باز کردند. هنگامیکه حکومت کاملا در دست عناصر غربزده و سکولار بود مدرنیته بصورت رسمی وارد کشور شد و سپس نهادینه و تثبیت شد. روشنفکران غربزده که توانسته بودند با دسیسه های انگلیس، نهضت عدالتخانهی مردم را تبدیل به مشروطه کنند و آنرا از مسیر واقعی خودش خارج کنند، پس از کشتن علمای تراز اول شیعه در ایران و سرکوب قیام های مردمی، فردی قلدر را به عنوان شاه مملکت قرار دادند تا کسی جلودار آنها نباشد. حکومت فاشیستی رضاشاه با زور و استبداد راه را برای غربیان باز کرد. مجموعه فعالیتها و کارهایی که توسط غربزده ها در ایران صورت گرفت راه را برای هرچه بیشتر غربی شدن ایران فراهم کرد. برخی از این فعالیت ها را میشماریم تا ببینیم جامعه ایران چگونه مدرن شد و به تبع آن چگونه به سمت پوچ گرایی و بی هویتی پیش رفت:
۱) دادن شناسنامه به مردم و انتخاب نام خانوادگی بجای نام بردن سلسله اعقاب خود که فرد را در دراز مدت دچار بی هویتی و به نوعی فراموشی هویت تاریخی خود میکرد.
۲) یکجانشین کردن عشایر که این کار از چند جهت خطرناک بود به گونه ای که علاوه بر نابودی دام، کشور را وابسته و واردکننده گوشت دام میکرد و همچنین امنیت کشور را به خطر انداخت چراکه عشایر وجودشان موجب امنیت مرزها میشد. در کنار این ها آنچه مهم بود یکجا نشینی آنها و گسترش زندگی شهرنشینی بود. نیروی عشایر که وارد شهرها میشد مشکل اولش نبود کار بود. به علت نداشتن درآمد مجبور میشدند در حاشیه شهرها زندگی کنند که به لحاظ فرهنگی آسیب های زیادی را دچار جامعه میکرد. آنها نیروهای کار ارزانی بودند که مجبور بودند برای کارفما در کارخانه ها کار کنند. کارفرما هر روز بر سرمایه اش افزوده میشد. اینچنین دوقشر غنی و فقیر در جامعه شکل میگرفت. از طرفی کارخانه هایی که بتواند جوابگوی این همه نیروی کار باشد کارخانه های مونتاژ بود نه تولید. و صنعت مونتاژ همیشه یک جامعه را عقب نگه می دارد و پیشرفتی رخ نمی دهد. این ماجرا همین طور ادامه پیدا کرده تا امروز…
۳) تأسیس دانشگاه تهران. روشنفکران سکولار برای اینکه بتوانند همیشه در قدرت بمانند نیاز دارند به تربیت نیروهایی برای پیشبرد اهدافشان. و آنها دانشگاه را در کشور برای چنین هدفی تأسیس کردند نه خدمت به ملت.
۴) کشف حجاب. رضاخان قلدر از اربابان انگلیسی خود مأموریت داشت تا به هر طریق ممکن دین را از مردم جامعه بگیرد ولو به زور. در داستان کشف حجاب دقیقا چنین حرکتی را میبینیم.
۵) متحدالشکل کردن لباس. در جهت کنار گذاشته شدن لباس های بومی و محلی و اسلامیکه بیان کننده هویت ما بود و در عوض به تن کردن لباس غربی ها و انگلیسی ها.
۶) تغییر خط- زبان- لباس. این سه ضلعی که هر کدام اینها حاوی فرهنگ ملت ایرانی بود را سعی کردند تا با دسیسه های مختلف از صحنه خارج کنند. تغییر خط برای اولین بار توسط آخوندوف مطرح شد. تغییر لباس هم به طور جدی توسط رضا خان دنبال شد.
۷) نهادسازی بر اساس مدل های غربی. سکولارها جهت مدیریت جامعه نهادهایی مثل اداره اوقاف و قوه قضاییه و … درست کردند تا این چنین روحانیت را که همه امور مردم را در دست داشت متلاشی کنند و خودشان حاکم بر مردم شوند.
۸) متلاشی کردن کشاورزی و نهادینه کردن صنعت وارداتی و مونتاژ در کشور. در این زمینه فعالیت های زیادی از جمله اصلاحات ارضی صورت گرفت که ضربه مهلکی بر پیکره اقتصاد کشور بود.
۹) بهره برداری از کالاهای اساسی مثل نفت و البته سایر معادن و منابع توسط بیگانگان که موجب وابستگی هرچه بیشتر کشور به غرب میشد.
۱۰) ترویج شهوت رانی در جامعه با تأسیس کاباره، سینما، تئاتر و مشروب فروشی که همگی در جهت غیرت زدایی و حیازدایی از جامعه و سرگرم کردن جوانان به امور شهوانی بود تا البته خودشان بتوانند هر بلایی که بخواهند سر ملت بیاورند و کسی مزاحمشان نباشد.
۱۱) آلوده کردن مردم به مواد مخدر از سیگار تا تریاک و سایر مواد مخدر.
۱۲) رواج آرکائیزم و باستان گرایی و ایرانی گرایی به جای اسلام گرایی که نمونه بارزآن را در جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی میبینیم.
۱۳) ترجمه آثار و کتب غربی ها درایران. یکی راه های سلطه فرهنگی غرب بر فرهنگ اسلام ترجمه و ترویج تفکر ترجمه ای غربی بجای تولید و ترویج تفکر اسلامیبود که البته هنوز هم ادامه دارد۱۵.
البته با مطالعه ای دقیق تر در تاریخ معاصر ایران شاید بتوانیم موارد دیگری را نیز اضافه کنیم. مواردی که گذشت بخشی از دخالت های غربی ها و خیانت های خودی هاست که باعث سلطه روز افزون غرب بر کشور و مردم عزیزمان شد. همه این عوامل را که در کنار هم قرار می دهیم شاهد رشد تفکر فرد گرایی، لذت طلبی، رفاه و تجمل گرایی و…در کشورمان هستیم و البته به موازات غربی شدن، دور شدن از فرهنگ ناب اسلامی و رفتن در شورهزار نیهلیسم و پوچگرایی بوده که ثمرات آن را در جامعه میبینیم. موارد ذکرشده بالا نیاز به توضیحات بیشتری دارد که انشاءالله باید در نوشتههای دیگری بدان پردخت.
منابع و پی نوشتها:
۱. liberalism
۲. فرهنگ واژهها، ص۳۷۳
۳. ر.ک: رجبی، محمود؛ انسان شناسی؛ ص۴۷ و ص۵۸: این نوع آزادی افسارگسیخته، چنانکه در عمل نشان داده شد، به جای آنکه فراهم آورنده زمینههای شکوفایی انسان و تأمین کننده حقوق و نیازهای واقعی او باشد، ابزاری برای ستم بر انسان و نادیده گرفتن حقوق و ارزش حقیقی او شد و سر از فاشیسم و نازیسم در آورد. همچنین ر.ک: مشکات، عبدالرسول؛ فرهنگ واژهها؛ ص ۳۲ تا ۴۳ و ۳۷۳ تا ۳۹۱ و ر.ک: زرشناس، شهریار؛ مبانی نظری غرب مدرن؛ ص ۱۳۳ تا ۱۴۵
۴. Marxism
۵. Social
۶. Commun
۷. فرهنگ واژه ها، ص۴۰۶؛ و همچنین: نقدی بر مارکسیسم، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا
۸. Capitalism
معنی دقیق کاپیتالیسم «سرمایهسالاری» میباشد که به مراتب از سرمایهداری عمیقتر است و اثرات اجتماعی حاصل از آن بسیار زیانبارتر میباشد. سرمایهسالاری در ادامه منجر بوجودآمدن زرسالاری(plutocracy) که حاکمیت نخبگان و دودمانهای زرسالار بر جوامع است میشود که در نهایت منجر به تقویت سیطره الیگارشی(oligarchy) زرسالار جهانی میشود.
برای آشنایی بیشتر با کاپیتالیسم رجوع کنید به: زرشناس، شهریار؛ سرمایهسالاری؛ ناشر کتاب صبح و همچنین زرشناس، شهریار؛ مدرنیته، آزادی، پسامدرنیسم؛ انتشارات فرهنگسرای اندیشه؛ همچنین ر.ک: شهبازی، عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران؛ مقدمه جلد اول؛ انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
۹. Bourgeois برای آشنایی بیشتر با مفهوم بورژوازی رجوع کنید به: زرشناس، شهریار؛ مبانی نظری غرب مدرن؛ ناشر کتاب صبح
۱۰. ر.ک: مطهری، مرتضی؛ جامعه و تاریخ (جلد پنجم از مقدمه ای بر جهانبینی اسلامی)؛ ص۲۴ تا۳۵ : شهید مطهری پس از طرح چهار دیدگاه در رابطه با نسیب بین فرد و جامعه در نهایت نظریه سوم را میپذیرند و آنرا مطابق نظر قرآن میدانند: «اما نظریه سوم هم فرد را اصیل میداند و هم جامعه را. از آن نظر که وجود اجزای جامعه(افراد) را در وجود جامعه حل شده نمیداند و برای جامعه وجودی یگانه مانند مرکبات شیمیایی قائل نیست، اصالهالفردی است؛ اما از آن جهت که نوع ترکیب افراد را از نظر مسائل روحی و فکری و عاطفی از نوع ترکیب شیمیایی میداند که افراد در جامعه هویت جدید مییابند که همان هویت جامعه است هرچند جامعه هویت یگانه ندارد، اصالهالاجتماعی است. بنابراین نظریه در اثر تأثیر وتأثر اجزاء، واقعیت جدید و زندهای پدید آمده است، روح جدید و شعور و وجدان و اراده و خواست جدید پدید آمده است علاوه بر شعور و وجدان و اراده و اندیشه فردی افراد، و بر شعور و وجدان افراد غلبه دارد…آیات کریمه قرآن، نظریه سوم را تأیید میکند». برای نمونه رجوع کنید به آیات: ۳۴ سوره اعراف، ۲۸ سوره جاثیه، ۱۰۸ سوره انعام، ۵ سوره غافر، ۷۹ سوره بقره، ۱۱۲ سوره آلعمران، ۱۴ سوره شمس، ۱۵۷ سوره شعرا و همچنین ر.ک: علامه محمدحسین طباطبایی «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج ۴، ص ۱۱۲
۱۱. Humanism
۱۲. اصالتلذت یا لذتگرایی(hedonism) از جمله ریشه های مهم تشکیل دهنده فرهنگ مدرنیته است که با فردگرایی رایطه ای بسیار نزدیک دارد و به نوعی همدیگر را تکمیل میکنند. لذتگرایی ریشه در خودپرستی، خودخواهی و خودمحوری دارد که در روایات اسلامی ما بسیار نکوهش شده است و عامل اصلی گناه دانسته شده است.
۱۳. Nihilism
۱۴. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: سیدمرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب، نشر ساقی؛ رنه گنون، بحران دنیای متجدد، انتشارات حکمت؛ اصغر طاهرزاده، فرهنگ مدرنیته و توهم، انتشارات لب المیزان؛ عبدالوهاب المسیری، مدرنیته و رایحه باروت، ترجمه زینب ناظمیان، انتشارات کتاب صبح
۱۵. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران؛ ارتش سری روشنفکران، پیام فضلی نژاد، دفتر پژوهش های موسسه کیهان؛ نهضت امام خمینی(ره)، سیدحمید روحانی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، عبدالله شهبازی، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، محمدحسن طباطبایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قحطی بزرگ، محمدقلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ تاراج بزرگ، محمدقلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، فصلنامه ۱۵خرداد شماره۳۵ مقاله«قیام ۱۵خرداد ویژگی ها، دستاوردها»دکتر سید حمید روحانی؛ زرسالاران یهودی و پارسی، عبدالله شهبازی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.
نوشته شده توسط آقای محسن مؤمنی
منبع: تبیین