تلاش روزافزون و رو به رشد شیعه در طول تاریخ تحت قیادت حضرت ولیعصر(عج) مراحل تکاملی سختی را پشت سر نهاده است تا نهایتاً توفیق تشکیل حکومتی شیعی در کشوری حساس را بهدست آورده است.
دکترین ظهور منجی در دوران معاصر با رویکرد عرفان – بخش دوم
عصر تقدس سامری را باید موسوی کرد!
فصل دوم
گفتار اول : رسالت شیعه در عصر غیبت کبرا
تاکنون معلوم گردید که ظرفیت وجودی انسان مختار تا به حدی است که میتواند به اختیار و انتخاب خویش، ارادهاش را در اراده حق تعالی منحل و در عین فنای ذات، بقاء به ذات حق یابد و به مقام عبودیت واصل گردد. عبودیتی که “جوهره کنهها الربوبیه” و بدین ترتیب رفعت یافته، مجرای اراده و فعل ربوبی حق میگردد. بدین طریق مدیریت مجموعه کیهانی و جوامع انسانی را به دست میگیرد و وعده حتمی حقتعالی مبتنی بر حاکمیت صالحین و متقین بر زمین را عملی و محقق میگرداند.
از سوی دیگر، تلاش روزافزون و رو به رشد شیعه در طول تاریخ تحت قیادت حضرت ولیعصر(عج) مراحل تکاملی سختی را پشت سر نهاده است تا نهایتاً توفیق تشکیل حکومتی شیعی در کشوری حساس را بهدست آورده است. کشوری که به اذعان بزرگترین استراتژیستهای دنیا، در مهمترین و سوقالجیشیترین نقطه جهان قرار دارد. رسالت شیعه در عصر غیبت(عج) با بهرهمندی از امکانات و توانمندیهای امروز تشیع میبایست طی جهادی عظیم سامان یابد.
رمز موفقیت در این جهاد عظیم آن است که با الهام از روایات مربوط به ظهور، مجموعه اقدامها و فعالیتهای عالم تشیع به نحوی جامع و سازمانیافته تدوین و طراحی گردد. از اینرو، اهداف کلان شیعه در تمهید مقدمات ظهور و ایجاد تمدن و حکومت جهانی اسلام، بایستی در سه عرصه تعیین و تحدید گردد:
الف) عرصه فرهنگافزای؛
ب) عرصه انسانافزاری؛
ج) عرصه نرمافزاری.
گفتار دوم : اهداف کلان تشیع در تمهید مقدمات ظهور
به نظر ما اهداف کلان شیعه در تمهید مقدمات ظهور در عرصههای مختلف عبارتاند از:
الف) عرصه فرهنگافزاری؛
گسترش و تعمیق فرهنگ انتظار حضرت مهدی ارواحنا له الفداء در سطح جهان
ب) عرصه انسانافزاری؛
پرورش و تربیت یاران حضرت حجت(عج) بهویژه ۳۱۳ نفر یاران صدیق حضرت
ج) عرصه نرم افزاری؛
تهیه و تولید نرمافزارهای حکومت جهانی اسلام
تبیین هدف اول
۱- گسترش و تعمیق فرهنگ انتظار حضرت مهدی(عج) در سطح جهان
تاریخ بشر، حاکی از غلبه ظلم و جور، فساد فی الارض، سفکدم و حاکمیت کفر و شرک است. تلاش و مجاهدت انبیا و اولیا به پرورش مؤمنین و موحدینِ معدود و ایجاد حکومتهای مقطعی و منطقهای محدود گردیده است. که متأسفانه همان موارد نیز با انحرافها، بدعتها و التقاطها از مسیرِ حمید و صراطِ مستقیم خارج گردیده است.
با این وجود توفیق انبیا در نشر تعالیم و آموزههای دینی و الهی، جائران و جابران تاریخ را بر آن داشت تا از ظلم بیّن و شرک علنی، در سایه اظهار به دیانت ادیان الهی، به پردازش و زیباسازی مظالم، استدلالی جلوه دادن حکومت جور و قدسی و الهی نشان دادن خود و حکومتشان اقدام نمایند، تا بدین طریق مردمان وضع موجود را طبیعی، قهری، منطقی و تقدیری الهی بدانند و به آن رضایت داشته باشند. و در این امر، از تحریف ادیان الهی و استخدام علما و روحانیون درباری نیز اجتناب نکردند.
در قرون اخیر، با خارج نمودن محترمانه دین از عرصه علم و سیاست و طراحی نظامهای سکولار لیبرال دموکراسی، مظلومان را به اسم مشارکت و حاکمیت مردم، قانونمداری و مدنیت به مسلخ مفاسد و ابتذال اخلاقی و بیقیدی دینی و اعتقادی بکشانند، اموری که به کمک کانونهای سیاسی، قدرتهای نظامی و تمکن مالی و تبلیغاتی توانستهاند در سطح افکار و فرهنگ عمومی مردم جهان نهادینه و در سطح کنوانسیونها و قوانین ملی و بینالمللی قانونمند سازند. و آن را از لوازم تفکر لیبرال و شاخصه نظام لیبرال دموکراسی معرفی و بدان افتخار و مباهات نمایند.
نکته حائز اهمیت آنست که نظام استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی به قصد تحمیق ملتها و تعمیق جاهلیت مدرن، به مدد فنآوریهای پیشرفته بالاخص در عرصه رسانههای جمعی توانسته مردم را به حیات دنیا راضی و عادت دهند تا حدی که ادراکی از “انظلام” خویش نداشته و در جهلی مرکب، جزء بدنه و پیکره نظام جور و ظلم قرار گیرند و این در واقع همان املاء جامعه بشری از ظلم و جور حاکم و فراگیر است که اعماق وجود مردمان را فراگرفته است و انظلام جامعه جهانی مانع از عصیان و طغیان آنها علیه نظام حاکم جابر گشته است. بدین ترتیب با طرد کامل دین و اظهار دینداری، کفر و شرک یک مرحله خالصتر و بیپیرایهتر از سابقه تاریخی خویش گشته است.
فلذا صاحبان ایمان و توحید نیز با طرد کلیه وجوه کفر و شرک در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بایستی یک مرحله خالصتر و نابتر گردند. گام اول، قدم در عرصه تفکر و فرهنگافزاری است تا ضمن تصفیه و تهذیب فرهنگ و ادبیات خویش، به املاء تفکر و فرهنگ جامعه بشری از احساس نیاز به قسط و عدل حقیقی، پایدار و جامع بپردازد و جامعه جهانی را از انظلام خارج و به آنها تفهیم نماید که به آنها ظلم میشود و اراده خروج علیه ظلم را در آنها به وجود آورد. این تغییر احساس، تفکر و گرایش عمومیبه قسط و عدل، مقدمه آمادگی بشر برای درک ظهور منجی عالم بشریت است. در این راستا دو تغییر باید صورت گیرد:
۱. جامعه جهانی شامل امریکا، اروپا، آسیا و افریقا باید ظلم را احساس کند و خود را در زمره مظلومان تاریخ به حساب آورد، نه اینکه ظلم را به عنوان یک واقعیت پذیرفته باشد و به آن خو کند. “انظلام” و در بسیاری از مواقع به آن نیز راضی و خشنود باشد؟
۲. باید قسط و عدل حقیقی را و از همه مهمتر دریچه فضایل و کمالات را در سایه موحّد بودن لمس و احساس کند و خود را آماده رفتن به سوی او نماید.
ما هدف نخست عالم تشیع در عرصه فرهنگافزاری را ایجاد، تعمیق و توسعه فرهنگ انتظار حضرت مهدی ارواحنا له الفداء در سطح جهان، بالاخص در جهان اسلام میدانیم و استراتژیها و راهبردهای نهگانهای را در تحقق این هدف ضروری و قطعی میدانیم.
راهبردهای نهگانه عرصه فرهنگافزاری
تغییر ادبیات کهن محافل دینی از موضع انفعال به ادبیات جدید از موضع فعلی و تهاجمی در تبیین و انتشار معارف و موضوعات دینی با نگاهی عام و جهانی نه محدود منطقهای، بالاخص موضوع “مهدویت و انتظار”؛
۱. تبیین ابعاد جاهلیت مدرن در عرصه فرهنگ، تمدن و نظامهای سیاسی معاصر؛ تبلیغ معارف، تعالیم و بینش دینی “عناصر مشترک جمیع ادیان توحیدی به طور اعم و تعالیم اسلامیبه طور اخص”؛
۲. گسترش روحیه خداجویی، حقیقتیابی و عدالتطلبی در جهان “نظیر موج استقلال طلبی قرن نوزدهم و نهضت آزادیخواهی در قرن بیستم”؛
۳. توسعه محبت و مودت به اهل بیت در جهان از طریق تبیین زندگانی، ابعاد وجودی و معارف ثقل اصغر(ع)؛
۴. تبیین و ترویج ابعاد مختلف تفکر و فرهنگ جهاد و شهادت عاشورایی؛
۵. شناسایی، سازماندهی و تغذیه فکری نخبگان آزاده جهان؛
۶. ایجاد همگرایی حداکثری بین آراء و نیروهای جهان اسلام؛
۷. سازماندهی و انسجام نیروهای محوری و نخبگان شیعی؛
تبیین راهبردهای نهگانه عرصه فرهنگافزاری:
۱. رویگردانی از ادبیات انفعالی و ساماندهی و ایجاد ادبیات جدید از موضع فعلی و تهاجمی در تبیین و انتشار معارف دینی بالاخص مسأله “مهدویت و انتظار”
تشیع راهی طولانی در اثبات هویت، انتشار فضایل و ایجاد حب بی شائبه ناشی از فطرت کمالجو را تاکنون به خوبی طی نموده است و خیل عظیم شیعیان با معرفت اجمالی و تفصیلی که به مقام و منزلت ائمه اطهار دارند، ارادت، محبت و عشقی زاید الوصف به ایشان یافتهاند. در جوامع غیر شیعی نیز تمام کسانی که به نوعی معارف شیعی را استماع و یا ادراک نمودهاند، نسبت به ائمه اطهار، اظهار ارادت و خضوع نمودهاند و به آنها به عنوان انسانهای با کمال، محبت و ارادتی خالصانه دارند.
لذا در ادبیات تبلیغی شیعه، تاکنون در خصوص خصال و معارف اهل بیت سخن گفته شده و محبتها و عشقها را متوجه ائمه اطهار نموده است و میتوان گفت نیمی از راه، بدین طریق طی شده و گوی تا وسط میدان آورده شده است.
اکنون در نیمه دوم راه میبایست ساماندهی حمله در ادبیات آغاز گردد. ادبیات و گفتمان تبلیغی شعرا، خطبا، واعظان و مداحان در تشریح اهداف ائمه(، وظایف یاران ائمه(، کاستیهای معرفتی و ناتوانیهای شخصیتی شیعیان معاصر ائمه، نقش عوام و خواص در سرنوشت تشیع از آغاز تاکنون، با نگاهی جهان شمول، جهتگیری و سامان یابد. بالاخص ادبیات ظهور که پاسخگوی مسائلی چنین باشد:
وظایف شیعه در تعجیل فرج، ظهور از موضع انفعال است یا از موضع فعل، چگونگی عصر ظهور و وضعیت شیعه، خصوصیات و کمالات یاران حضرت حجت(عج) و نحوه رشد و پرورش این کمالات در جامعه شیعی، نقش شیعه در تمهید مقدمات ظهور، رسالت شیعه در زیرسازی حکومتهای اسلامی قبل از ظهور، انتشار معارف مهدوی، ایجاد روحیه انتظار با حفظ سلامت دینی و اخلاقی، تأثیر معارف اهلبیت در تبیین وظایف شیعه در غیبت کبرا و مسائلی نظیرآن.
در این راستا، با توجیه وعاظ، شعرا، مداحان، محققان، نویسندگان و فیلمسازان میبایست سیلی از محصولات و تولیدات فرهنگی و هنری نظیر اشعار و سرودههای انقلابی ناظر به وظایف شیعه و رسالت جهانی او، خطابه و سخنرانیهای اسلامیبرای تحولی جهانی و فرهنگسازی جهانی، نمایشنامه و فیلمهای توحیدی برای ارائه قرآن به لسان هر قوم را متناسب با مقتضیات زمان و مکان، در بسیج میلیونی تودهها تولید و به جهانیان عرضه نمود.
۲. تبیین ابعاد جاهلیت مدرن در عرصه فرهنگ، تمدّن و نظامهای سیاسی حاکم معاصر
انحطاط اخلاقی و امحاء ارزشهای انسانی و رسوخ کفر و شرک در متن و عمق تمدّن غرب بالعیان مشاهده میشود و نه تنها مورد انکار قرار نمیگیرد، بلکه با طرح حاکمیت عقل جمعی “لیبرالیزم اعتقادی، سیاسی و اقتصادی” و توجیههای سکولاریستی، اندیویدوآلیستی و اومانیستی بدان افتخار و مباهات میشود و با طرح پلورالیسم، سوفیسم و سپتی سیسم معرفتی، راه انکار و نفی آن را مسدود مینماید. آنگاه عمل به احکام و ارزشهای اخلاقی نوعی ارتجاع و حماقت محسوب میشود و دینداری محصول نگاه سنتی و کودکانه بشر به حوادث عالم تلقی میگردد.
تمامیگناهان کبیره در لسان ادیان الهی به مدد فنآوریهای غرب در سطحی گسترده، درونیترین لایههای جوامع انسانی و خصوصیترین محافل اجتماعی را تسخیر و بشریت را در حیوانیترین مراتب، عمیقاًَ زمینگیر کرده و حیوانیت انسان را قانونمند و نهادینه نموده است تا حدی که میتوان گفت: “مولود تمدّن غرب، حیوانی متمدّن است” گویی که محصول اندیشه مصفّا و مجاهدت اندیشمندان غرب به ابزار و فنآوریهایی تبدیل شده است که انسان غربی بیوقفه در سطح و عمق، حیوانیتر عمل کند و قانونیتر، عمل حیوانی انجام دهد. آری محصول خردجمعی و نبوغ فردی بدون هدایت الهی و استمداد وحیانی، املاء ارض از ظلم و جور، فسق و فجور شده است.
انسانی که در اندیشه وحیانی “خلیفه الله فی الارض” امانتدار خداوند، مورد تکریم بیشائبه و مایه مباهات حق، مسجود و مطاع ملائک و معلم به اسماء الهی است، موجودی صاحب عقل و اراده و تدبیر و فطرتی سلیم که میتواند به مقام عبودیت و قرب ربوبی نائل شود، در تمدن غرب به کجا رسیده است؟ از تمدنی که در مبانی، در حصار شکاکیت و نسبیت معرفتی اسیر است تا محصولاتش که در اسارت فردگرایی و دنیاطلبی محصور است، چگونه انسانی میتوان انتظار داشت؟
تمدن غرب در زمان رخوت و سستی دینداران، املاء درونی خویش از شرک، کفر، فسق و ظلم زشت را، که به مدد اذهان خلاق و فنآوریهای پیشرفتهاش تزیین و زیبا نموده است، به بیرون از ظرف وجودی خویش، سرریز نموده و بدین ترتیب زمین را از گندابهای درونی خویش اشباع و املاء نموده است.
عصر تقدس سامری را باید موسوی کرد!
فلذا راهبرد کلیدی دیگر در تمهید مقدمات ظهور، تبیین ابعاد جاهلیت مدرن و پردهدری از نقاب دلربای تمدن غرب است.
۳. تبلیغ معارف، تعالیم و بینش دینی “عناصر مشترک جمیع ادیان توحیدی به طور اعم و معارف اسلامیبه طور اخص”
انحراف و ضلالت بشر که با ابتذال و مفاسد فراگیر و کثرت بیماریهای روحی دامنگیر، در عین رفاه و تمتع دنیوی خودنمایی میکند، محصول نسیان خداوند و فراموشی جوهره ادیان الهی در قوه عاقله و فاهمه بشر است. تعالیمی نظیر: “وحدانیت خالق، نبوت سفرای الهی، غیب و ملکوت عالم، قیامت و معاد ارواح انسانی، احکام و قوانین اجتماعی، اوامر و نواهی اخلاقی”. تفسیر و بینش اسلامی در پاره عناصر مشترک ادیان الهی به علاوه تعالیم خاص اسلامی و شیعی به عنوان عصاره و جوهره جمیع ادیان الهی، تأثیر بسزایی در معرفت و فرهنگ بشری، ادراک جاهلیت مدرن و در نتیجه انتظار ظهور امام عصر دارد.
حقیقت تعالیمی نظیر “عدالت، ولایت و مهدویت” خاص تشیع نیست، بلکه جوهره و عصاره تعالیم جمیع ادیان توحیدی است. وعده ادیان و مذاهب الهی و حتی مکاتب و فرقههای بشری به منجی و مصلحی عادل در عصر بلوغ حیات بشر، داوری و احتجاج حضرت حجت(عج) با مسیحیان بر اساس حقیقت انجیل و با یهودیان بر اساس حقیقت تورات و با پیروان سایر ادیان با شریعت خاصّه خودشان، نشان از توجه و اقبال متدینین ادیان به مدعی مهدویت است. و این خود، دلیل بر آشنایی و ایمان ایشان به تعالیم دینیشان به شمار می رود.
فلذا تبلیغ عناصر مشترک ادیان توحیدی با پرهیز از مسائل اختلافی در عین تبلیغ و نشر حقایق معارف اسلامی از راهبردهای فرهنگافزاری شیعه در عصر غیبت است.
۴. گسترش روحیه خداجویی، حقیقتیابی و عدالتطلبی
حکومت جهانی حضرت حجت، به قسط و عدل معرفی شده است. عدالت همواره اصلیترین و محوریترین خواسته بشر در طول تاریخ بوده است. امروز تمدن غرب با تمام قدرت میکوشد تا با اندیشههای اندیویدوآلیستی و اپیکوری، عدالت را در حصار فردگرایی و لذتطلبی محبوس نموده و اصالت نفعِ “جان بنتام” را به جای آن بنشاند و با گسترش فهمِ پورالیستی معرفتی و تمایلاتِ سکولاریستیِ فردی، ریشه نهال تنومند عدالتطلبی و حقیقتجویی را برای همیشه بخشکاند.
اینکه زعمای غربی، به بهانه منافعی که در اقصی نقاط دنیا دارند، به خویش اجازه میدهند تا حقوق ملتها و احکام نظام بینالملل را نادیده بگیرند و مانند ماجراجویان استعمارگر پرتقالی و اسپانیایی قرون هفدهم و هجدهم میلادی با پرچم دزدان دریایی، سر از هر منطقهای در آورند، به لطف نهادینه نمودن روحیه رضایت به ظلمِ ظالم در ازای کسب منافع جزئی و لذات آنی است. کاری که به مدد رسانههای جمعی با “بزرگنمایی قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی خویش، تحقیر قدرت و اراده ملتها، به زیر سئوال بردن توان مدیریتی و خلوص باطنی نخبگان بومی، و ارعاب و تحمیق جهانیان” انجام دادهاند.
فلذا راهبرد مهم دیگر در عرصه فرهنگافزای، گسترش روحیه خداجویی، حقیقتطلبی و عدالتخواهی در سطح جهان است، با توجه به فطری بودن این مفاهیم و امحاء ناپذیری امور فطری، میبایست به نهضت خداجویی، حقیقت طلبی و عدالت خواهی در تمهید مقدمات ظهور قیام نمود، “قیام لله مثنی و فرادی”.
۵. توسعه محبّت و مودّت به اهل بیت در جهان از طریق تبیین زندگانی، ابعاد وجودی و معارف اهلبیت(
حاکمیت هفتاد ساله نظام کمونیستی که دین را به عنوان افیون تودهها، طی یکی دو نسل سرکوب و با تعطیل نمودن کلیساها و مساجد از اعمال مذهبی مردم ممانعت میورزید، اثری جز تشنهکردن مردم نسبت به دین نداشت. در تمدّن سیصد ساله غرب نیز، به موازات گسترش حیوانیت انسان در بستر تمدّن غرب، بر عطش حقیقتجویی و الگوطلبی انسانهای خسته و رمیده از تربیت غربی افزوده میشود. میتوان نور فطرت را کم فروغ نمود، ولی هرگز نمیتوان آن را خاموش و از صفحه وجود انسان به کلی محو نمود. انسانهای آزاده و مستقل، پیرو هر مکتب و مسلکی و مؤید هر رهبر و مصلحی نمیشوند.
افرادی که هندسه وجودیشان، تعقلی و استدلالی است، به آسانی تحت اسارت نظام استدلالی و مکاتب غربی قرار نمیگیرند و انسانهایی که تشنه محبت و آرامش قلبیاند، هنوز در کوی هیچ مسلک و آئینیآرام نگرفتهاند.
فلذا عرصه هنرمندانه اسوههای حقیقی بشر که معلمان و مربیان صادق انسان در مسیر فطرت سلیم و دین قیّم حضرت حقاند، موجی از اقبال و ارادت را در میان انسانها بوجود میآورد. انسانهایی که فطرتی بیدار، روحی آزاده، عقلی جویای حقیقت و قلبی تشنه محبت دارند، تنها از روح آزاده و متعالی، منطق و برهان متین و دقیق، و محبت و مودّت ربوبی و قدسی اهل بیت عصمت و طهارت(، سیراب میشوند و بس. از اینرو راهبرد مهم در عرصه فرهنگافزاری، توسعه و تعمیق محبت محمّدی و مودّت علوی در گستره جهان است.
۶. تبیین و ترویج ابعاد مختلف تفکر و فرهنگ جهاد و شهادت عاشورایی
عاشورا مظهر اسلام ناب محمدی و تشیع خالص علوی است. عاشورا عصاره تعالیم انبیا الهی و خلاصه آموزههای دینی است. عاشورا تجلی عشق ربوبی و تبلور محبت الوهی انسان به خالق است. عاشورا رمز حیات حسنه و سر نجات طیبه انسان از کفر و ظلم است. جهاد و قیام الهی، آغاز هدایت انسان و شهادت آغاز حیات عندالرّبی انسان است. فرهنگ عاشورا، مهر ابطال بر همه کفر و شرک و تمام ظلم و جور بر پیشانی تاریخ است.
از این رو، فرهنگ جهاد و شهادت، مغز و اساس فرهنگ انتظار و فرج است، و حقیقت انتظار، پوشیدن جامه جهاد و نوشیدن شهد شهادت است، جهاد و شهادتی که در عاشورای محرم ۶۱، به خامه خون سیدالشهدایِ هستی، تفسیر و تحقق یافت.
فلذا ترویج تفکر و فرهنگ عاشورا، ترویج حقیقت ناب ادیان توحیدی و عصاره مجاهدت اولیاء الهی و ترویج روح و اوج فرهنگ انتظار است. تفکر و فرهنگی که قلب هر آزادهای، پذیرای آنست.
۷. شناسایی، سازماندهی و تغذیه فکری نخبگان آزاده جهان
نخبگان محور و اساس حرکتهای اجتماعی و نهضتهای فرهنگی هستند و در میان ایشان انسانهای آزاده، با همتی بلند و روحی جویای حق و عدالت نیز وجود دارند. تأثیرگذاری در افکار و اندیشههای ایشان طبعاً در آثار کلامی، کتبی و تصویری و در عملکردهای تربیتی، اجتماعی و سیاسی ایشان ظهور و نمود مییابد، فلذا شناسایی و ارتباط با ایشان و برقراری گفتمانی اعتقادی و دینی به قصد آشنایی ایشان با حقایق دنیای معاصر، به منزله آمادهسازی زمینههای تحول و حرکتهای اجتماعی و به هم پیوستن آنها در آستانه ظهور است.
۸. ایجاد همگرایی حداکثری بین آراء و نیروهای جهان اسلام
مهمترین عامل رکود و خاموشی تمدّن درخشان اسلامی و امحاء عناصر سازنده آن یعنی ارزشها، اندیشهها، روحیات و فرهنگ اسلامی، همانا بروز تفرقه و اختلاف در مدیریت جهان اسلام بود. مگر نه آنست که طی قرنها حاکمیت بلامنازع تمدّن اسلامیبر جهان، اختلاف فکری، کلامی و فقهی وجود داشته است و لکن هرگز مانع ایجاد، شکوفایی، گسترش و تداوم چنان تمدّن عظیمی نگردید؟ پس چرا نتوان به ایجاد همگرایی بین آراء و نیروهای جهان اسلام امیدوار بود و فرهنگِ “وحدتِ اسلامی” را جایگزین فرهنگ “تفرّق شیطانی” نمود؟
با چنین فرهنگی میتوان به سمت تقریب حداکثری مذاهب اسلامی و الفت و مؤانست متفکرین و اندیشمندان جهان اسلام حرکت کرد و به تبع آن جمیع امکانات و منابع مادی، معنوی و انسانی جهان اسلام را بسیج نمود.
۹. سازماندهی و انسجام نخبگان شیعی
تحقق راهبردهای نهگانه قبلی منوط به سازماندهی و انسجام درونی جهان تشیع، خاصه نخبگان شیعی است. ایجاد ادبیات فعلی و تهاجمی ظهور، تبیین ابعاد جاهلیت مدرن، گسترش روحیه عدالت طلبی، در جهان، تبلیغ و نشر معارف دینی، معرفی اهل بیت به جهان معاصر، ترویج فرهنگ جهاد و شهادت عاشورایی، سازماندهی و تغذیه نخبگان آزاده، ایجاد همگرایی و وحدت جهان اسلام، بومی نمودن دین با ساماندهی مهاجرت، کار ساده و آسانی نیست.
گذر از پیچیدگیهای علمی، رفع مشکلات عملی و تحقق راهبردهای فوق، مستلزم بهکارگیریِ قدرت عظیم فکری، روحی، عملیاتی و مدیریتی نخبگان شیعی است. نخبگانی که ایمان به غیب و امدادهای غیبی دارند و سراسر وجودشان ملتزم و وفادار به اسلام و احکام نورانی اسلام است، کسانی که از سعه صدر، قدرت بیان، عزم راسخ و شجاعت بینظیر در نشر و تبلیغ حقایق اسلام و دفاع از دین برخوردارند.
تبیین هدف دوم در عرصه انسانافزاری
پرورش و تربیت یاران حضرت حجت(عج) به ویژه ۳۱۳ نفر یاران صدیق حضرت
گفتار اول: راهبردهای عرصه انسانافزاری
۱. شناسایی، سازماندهی و هدایت نخبگان موجود شیعی؛
۲. تربیت فرهنگسازان؛
۳. نخبگان واسط؛
۴. نخبگان حلقه (۰۰۰/۱۰ نفر)؛
۵. نخبگان ناصر (۳۱۳ نفر)؛
راهبرد نخست عرصه انسانافزاری، همانا راهبرد نهم عرصه فرهنگافزاری است، این اشتراک راهبردی، اتصال این دو عرصه است. سیر تحقق جمیع راهبردهای انسانافزاری در نمودار شماره یک به قصد تحقق راهبرد پنجم طراحی و تدوین شده است و در پرتوی تحقق این راهبرد مهم و حیاتی تشیع، راهبردهای قبلی نیز تحقق خواهند یافت.
توضیح اجمالی آن است که مبنا، محور و آغاز حرکت، استعدادهای خردسالِ عمدتاً قرآنی در جامعه شیعی به شمار میروند که پس از کشف و سازماندهی، جذب مجامع قرآنی شده و پس از حفظ کامل قرآن، وارد حوزههای دینیِ حافظان قرآن میشوند و ضمن اهتمام در کسب مقام اجتهاد، تحت تربیت روحانی و عرفانی قرار میگیرند.
پس از کسب اجتهاد، وارد دانشگاههای تخصصی و دانشگاههای تکمیلی شده و مدرک دکتری تخصصی در یکی از رشتههای علوم انسانی را اخذ مینمایند و جهت کارورزی در سه عرصه انسانافزاری، نرمافزاری، و فرهنگافزاری به تمهید مقدمهای ظهور در داخل و خارج از کشور میپردازند. و بدین ترتیب نخبگان شیعی بنا به استعدادها و علاقههای خویش در مراتب عقل نظری، عقل عملی و سیر و سلوک اخلاقی و عرفانی، ارتقاء و صعود مینمایند.
گفتار دوم: سیر تحقق راهبردهای انسانافزاری
با توجه به ویژگیهای یاران حضرت در دوران ظهور و پیش از ظهور سیر تحقق راهبردهای انسانافزاری به نحو ذیل طراحی میگردد. نقطه هزیمت استراتژیک جهت تحقق هدف دوم، از شناسایی و کشف استعدادهای قرآنی آغاز میشود.
شناسایی و کشف استعدادهای قرآنی در داخل و خارج از کشور
ورود به عرصه حفظ قرآن تا حفظ کامل قرآن کریم
ورود به حوزههای دینی ویژه تا کسب درجه اجتهاد + سیر و سلوک اخلاقی و عرفانی
ورود به دانشگاههای تخصصی ویژه تا کسب دکترای تخصّصی
تقویت عقل عملی، تمرین حکومتداری و تمهید مقدمات ظهور
در عرصه انسان افزاری
در عرصه نرم افزاری
در عرصه فرهنگ افزاری
گفتار سوم: بیان خصوصیات نخبگان ناصر، اسوههای نخبگان شیعی
بدیهی است شرط لازم کلیه برنامههای تربیتی در حوزه انسانافزاری، ترسیم قابلیتها، توانمندیها، کمالات و کرامات انسانهای برجستهای است که حضرت حجت(عج) از میان ایشان خروج نموده و تحت قیادت و ولایت حضرتش، عهدهدار امور مردم و حکومت جهانی سراسر قسط و عدل میباشند. فلذا یکی از اسرار بیان، تعداد و خصوصیات علمی اخلاقی و موقعیت سیاسی و اجتماعی یاران حضرت، ترسیم خطوط کلی شخصیت این بزرگواران است تا شیعیان در تمهید مقدمات انسانافزاری ظهور، دچار سردرگمی و تحیر نشوند و با شناخت خصال و کمالات مورد نیاز در مجموعه یاران حضرت قادر باشند نسبت به برنامهریزی جامع و کلان اقدام نمایند.
از اینرو، مراجعه به روایات وارده در این خصوص بسیار ضروری و راهگشاست. در این روایات تعداد یاران حضرت مهدی روحی له الفداء ۳۱۳ نفر به تعداد صحابه حضرت رسول( در روز بدر بیان شده است.
از حضرت امام باقر و امام صادق( در تأویل آیه شریفه ولئن أخذنا عنهم العذاب الی امه معدوده … مروی است که ایشان چنین فرمودند:
“مراد از امت معدود، یاران مهدی در آخر الزماناند. ۳۱۳ نفر به تعداد افراد جنگ بدر. آنها در ساعتی جمع شوند، مانند ابرهایی که در پاییز جمع میشوند”.
و همچنین از حضرت امام صادق(ع) در تأویل آیه شریفه: فاستبقوا الخیرات أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً میفرمایند:
“مقصود سیصد و اندی یار قائم است و آنان امت معدودهاند، در یک ساعت جمع میشوند، همان گونه که ابرها در پاییز جمع میشوند”.
خصوصیات یاران حضرت حجت(عج) (۳۱۳ نفر)
خصوصیات یاران صدیق حضرت را به نقل از روایات، در سه بخش تقسیم و بیان میکنیم:
الف) خصوصیات اخلاقی و روحی
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در ذیل آیه شریفه
یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقومٍ یحبّهم و یحبّونه اذلهٍ علی المؤمنین اعزهٍ علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لآئمٍ …
میفرمایند: “آنها اصحاب و یاران حضرت قائم هستند.”
نبی اکرم( نیز در تفسیر این آیه میفرمایند: “این آیه درباره حضرت قائم و اصحابش نازل شده که در راه خدا مجاهدت میکنند و از هیچگونه سرزنشی باک ندارند”.
ایشان بیشتر جوان هستند، از هیچکس وحشت ندارند و از اینکه کسی داخل در آنان شود خوشحال نمیشوند. مردانی که گویی قلبهایشان مانند پارههای آهن است. هیچچیز نتواند دلهای آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شک سازد. از سنگ سختتر و محکمترند. چونان پارههای آهناند که اگر همت گمارند که بر کوهها حمله کنند، کوهها از هم خواهند پاشید، مردانی که شبها نمیخوابند، در نمازشان همهمهای چون صدای زنبور عسل دارند. شبها بر پای خویش ایستادهاند و صبح بر مرکبهای خود سوارند.
پارسایان شباند و شیران روز، مانند چراغها هستند، گویی که دلهایشان قندیل است. از ترس خدا بیمناک و خواهان شهادتند، تمنایشان شهیدشدن در راه خداست. چنان هیمنه و هیبتی دارند که وقتی حرکت میکنند، پیشاپیش آنان به فاصله یک ماه ترس و وحشت حرکت مینماید. گویی شیرانی هستند که از بیشههای خود خارج گردیدهاند. شبانگاه از خوف و خشیت خداوند مانند مادر بچهمرده به ناله میپردازند. شب را زنده میدارند و روزها را روزه میگیرند.
ب) کمالات شخصی و نوع ارتباطشان با یکدیگر و امام
حضرت امام صادق(ع) در تفسیر آیه قال لوْ انّ لی بکم قوهً أوْ اوی الی رکنٍ شدیدٍ نقل است که میفرمایند: “منظور از قوه، همان قائم است و منظور از رکن شدید، همان ۳۱۳ نفر یاران ایشان میباشند”.
پیشینیان بر آنان سبقت نمیگیرند و آیندگان به آنان نخواهند رسید. برخی از آنان شبانه از بستر غایب شده، صبح در مکه خواهند بود و برخی در روز سوار بر روی ابر دیده میشوند. به نام و نام پدر، لباس و نسب شناخته میگردند. سوارکاران بسیار ماهری هستند، گویی که بر اسبان خود مانند عقاب هستند.
از اطراف زمین با طیالارض به سوی حضرت خواهند آمد. ندای امام را آنها که در شرق و غرب عالم، در محراب و یا در رختخواب خود هستند، میشنوند همین یک بار، صدای امام به گوش همه آنها میرسد و همگی به سوی او میشتابند. در یک چشم به هم زدن در نزد او گرد میآیند. گرد امام خویش گردیده، در جنگها جان خود را سپر وی میسازند و هرچه را بخواهد برایش انجام میدهند.
اطاعت آنان در برابر امامشان از اطاعت کنیز برای آقایش بیشتر است. شعارشان این است “ای مردم! برای خونخواهی حسین بپاخیزید!”، دلهایشان با محبت و نصیحت جمع گردیده است، گویی که آنان را فقط یک پدر و یک مادر تربیت نمودهاند. آنان کسانی هستند که توحید خدا گویند، آنگونه که حق توحید گفتن او باشد.
ج) موقعیت علمی سیاسی و اجتماعی
در میان روایات وارده درباره مقام و منزلت علمی، سیاسی و اجتماعی ایشان، روایتی که ابابصیر از امام صادق(ع) نقل میکند، حاوی نکات ارزنده و راهگشایی است.
قال ابوبصیر: جعلت فداک لیس علی الارض یومئذ مومن غیرهم؟
قال: بلی ولکن هذه التی یخرج الله فیها القائم وهم النجباء والقضاه و الحکام والفقهاء فی الدین یمسح الله بطونهم وظهورهم فلایشتبه علیهم حکم.
دقت در روایت فوق، مسائل مهمی را در تربیت و پرورش چنین نخبگانی بر ما روشن میگرداند:
۱. موقعیت ممتاز علمی اجتهاد و فقاهت، به نحوی که در تشخیص حکم الهی امر بر ایشان مشتبه نگردد. این امر علاوه بر قدرت استنباط، مستلزم تقوا “ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً” و علم به زمان و مقتضیات زمان است فلذا با توجه به جوان بودن یاران حضرت، تربیت آنها طی دورههای آموزشی ویژه در سریعترین مدت و نهایت دقت تا کسب قدرت استنباط احکام شرعی از منابع، امری ضروری و قطعی است.
۲. مقام قضاء، افتاء و حکومت مطابق نظرات فقهی بسیاری از فقها از جمله فقیه کبیر دوران، حضرت امام راحل قدس سره از جمله شئون و اختیارات هر فقیه عادلی در زمان غیبت کبرا است، از این رو اشاره به قاضی و حاکم بودن ۳۱۳ نفر در متن روایت فوق مؤید است، مسأله بسیارمهم است:
۳. قاضی و حاکم بودن حتی تعدادی از این ۳۱۳ نفر دلالت بر وجود حکومتهای دینی در زمان غیبت کبرا و حداقل در آستانه غیبت حضرتش مینماید که به نوبه خود شبهه نامشروع بودن و بطلان حکومتهای دینی را در غیبت کبرا منتفی مینماید و شیعه را به تشکیل حکومتها و ایجاد ارکان سختافزاری حکومت جهانی، رهنمون میسازد.
۴. پرورش عقل عملی و صفاتی که لازمه قضا و حکومت است، در نظام تربیتی نخبگان میبایست لحاظ و عملی گردد. تقوا، عدالت، مدیر و مدبر بودن، شجاعت، آگاه به زمان بودن، درک شرایط پیچیده نظام بین المللی، شناخت عمیق از جریانهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح فراملی و جهانی، فراست و زیرکی از این قبیل است.
۵. طبیعی است افرادی که از فقها، نجبا، قضات و حکام، با آن خصوصیات برجسته اخلاقی و روحی باشند، از موقعیت بسیار ممتازی در میان مردم و طبقات اجتماعی و حتی در میان اندیشمندان و نخبگان برخوردارند و خود مؤید امام صالح خویش به شمار میروند و بدین ترتیب ایشان در آستانه ظهور سبب تسریع اقبال عمومی مردم، تربیت شاگردان و نخبگان در سطوح مختلف عرصه انسانافزاری، تدوین و طراحی نرمافزارها نظیر “قوانین، روشها و سیستمها”، ایجاد ساختارهای حکومتی و در یک کلام، ایجاد مقدمات ظهور در قلمرو فعالیت خویش میگردند.
۶. موقعیت اجتماعی و منزلت علمی ایشان، سبب ایجاد حلقه گستردهای از شاگردان، مقلدین و خیل هواداران میگردد. فلذا سخن از ۳۱۳ نفر، سخن از ۳۱۳ امت با ظرفیت و توانمندیهای فراوانِ سختافزاری است که تحت قیادت و ولایت حضرت در دوران غیبت کبرا برای تشیع حاصل شده است.
با توجه به ویژگیهای ۳۱۳ نفر، اقدام به تربیت چنین افرادی و توفیق حداکثری در پرورش ایشان به منزله تغییر در نفوس بشری به عنوان مقدمه تغییر حضرت حق در سرنوشت بشر است که همانا ایجاد مقدمات ظهور و تعجیل در فرج حضرت مهدی ارواحنا له الفداء و تحقق وعده حقتعالی است. به هر حال از شرایط و نشانههای قطعی ظهور حضرت، وجود ۳۱۳ نفر با ویژگیهای فوقالعاده و برجسته میباشد، از اینرو نمیتوان تربیت اینها را مهمل گذارد. فلذا شیعه میبایست هرچه سریعتر در راستای شناسایی و کشف همه استعدادهای ممکن در سراسر جهان و تربیت ویژه آنها، اقدامات مقتضی را به عمل آورد.
در طول تاریخ سراسر شکوه و عظمت شیعه چه بسا چنین افرادی در آسمان تابناک تشیع ظهور و درخشیدهاند و لکن وجود ۳۱۳ انسان برجسته در زمان واحد، مستلزم همت بلند و برنامهریزی خاص و مدوّن شیعه است. میبایست عصاره فضایل و خلاصه تجارب عالم تشیع در جمیع زمینههای علمی و تربیتی، عرفانی و مدیریتی در پرورش و تربیت چنین مجموعه عظیمِ انسانهای قدسی و ملکوتی به کار گرفته شود. و این خود مصداق بارز قیام لله است که با نصرت الهی و تأییدات حضرت حجت(عج) همراه خواهد شد.
چرا باید پرورش چنین انسانهایی را به دست حادثه سپرد؟ چرا باید از حداکثر توان و استطاعت قدرت و تمکن شیعه که ماحصل چهارده قرن رنج و مجاهدت علماء و مجاهدان اسلام است، به نحو احسن بهره نبرد؟ چگونه ممکن است این امر عظیم از اقدامهای کور، خُرد و متفرق عالم تشیع حاصل شود، ولی از اقدامات کلان، فعال و برنامهریزی شده حاصل نشود؟ چه منطقی امر به رکود و قعود و انتظار عاجزانه و منفعلانه میکند؟ “فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون”؟ و کدامین استدلال، مانع مجاهدت و انتظار فعال و برنامهریزیهای قوی است؟
اگر امروز که به لطف ذات اقدساله و توجهات حضرت بقیهالله الاعظم از نعمت جمهوری اسلامیبرخورداریم، نتیجه تلاشها و مجاهدتهای خالصانه و عالمانه اسلاف خود را بسیج نکنیم، کی و چه زمانی باید به تجمیع امکانات مادی و معنوی خود در حیاتیترین مسأله شیعه اقدام نمود؟
حمیدرضا مظاهری سیف
ماهنامه انتظار موعود – شماره ۱۷