وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را میگیرد. مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکره اش را گرفته باشد، می تواند خدمت امام زمان صلوات الله علیه برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!
به گزارش موعود،روایات متعددّی در باب مسئله امام وارد شده است. یک دسته از روایات در باب مسئله وجود امام در هر عصر است به این مضمون که اگر حجّت الهی نباشد، زمین و آنچه بر روی زمین است از بین می روند. بیش از پنجاه روایت با این مضمون در بحار موجود است. «لولا الحجّه لَساخت الارضُ باهلها»
در روایت دیگری محمد بن فُضِیل میگوید: به امام هشتم صلوات الله علیه عرض کردم: «أَ تَبْقَی الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ؛ آیا میشود زمین بدون امام باقی بماند؟»! «فَقَالَ لَا؛ حضرت فرمودند: خیر، نمیشود». «قُلْتُ فَإِنَّا نَرْوِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام» عرض کردم: از جدّ بزرگوار شما امام صادق صلوات الله علیه نقل شده که فرمودهاند: «أَنَّهَا لَا تَبْقَی بِغَیْرِ إِمَامٍ»، زمین بدون امام باقی نمی ماند. بعد به حضرت عرض میکند: «إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَی الْعِبَادِ»، برای ما روایت کردهاند که: اگر امام روی زمین نباشد، خداوند اهل زمین و بندگان را را مورد سخط و خشم قرار می دهد. « فَقَالَ لَا، لَا تَبْقَی إِذاً لَسَاخَتْ» حضرت فرمودند: این روایت اشتباه است. اگر امام روی زمین نباشد، زمینی نمی ماند که خداوند بخواهد اهلش را مورد خشم قرار دهد[۱].
در روایت دیگری از باقر صلوات الله علیه نقل شده است که حضرت فرمودند: «لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَهً» بر فرض محال اگر امام حتّی لحظه ای از زمین برداشته شود؛ صحبت لحظه است نه یکی، دو روز، «لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ» همه اهل زمین در هم کوبیده میشوند و از بین می روند.[۲]
معرفت نسبت به امام
دسته دیگری از روایات در باب معرفت نسبت به امام است که اگر کسی نسبت به امام زمانش حتّی بهاندازه یک شب معرفت نداشته باشد، «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه؛ به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».[۳]دسته دیگری از روایات به این مضمون اند که: اگر بنا شود همه از بین بروند و فقط یک نفر روی زمین باقی بماند، آن یک نفر باید امام باشد.
دسته بندی نظرات سه علم در باب امام
برای توضیح روایات ذکر شده، می خواهم بحث عمیقی را مطرح کنم. سه دسته از علما ذیل این مسئله، بحث های پیچیده ای دارند که ساده شده آن را میگویم:
۱- فلسفه
دسته اوّل؛ فلاسفه. برخی عالمان فیلسوف میگویند:
ما واجب الوجود، ممکن الوجود، قدیم و حادث را می فهمیم و می دانیم که خدا قدیم است و ما حادث. سؤال این است که نقطه اتّصال و رابط بین حادث و قدیم چیست؟ حلقه ای که ممکن را به واجب متصّل میکند چیست؟ اگر بگویی آن حلقه اتّصال از سنخ واجب است، یک سری اشکالات پیش می آید و اگر بگویی از سنخ ممکن است اشکالات دیگر پیش می آید؟ بحث، خیلی دقیق، ظریف و پیچیده است.
۲- عرفان
دسته دوم؛ عرفا. اهل معرفت نیز در باب غایت و هدف خلقت انسان بحثِ عرفانیِ بسیار مهمّی دارند که از آیات قرآن و روایات استخراج کردهاند. اهل معرفت میگویند: هدف از خلقت انسان، معرفت الله، به معنای شهود الله، فنای فی الله و لقاء الله است و بحث در این است که انسان چگونه می تواند به این مرتبه برسد. فلاسفه علمی است و از نظر مفاهیم بحث میکنند، امّا این بحث معرفتی است.
۳- اخلاق
دسته سوم؛ علمای اخلاق. این دسته از بزرگان میگویند: بیشتر مباحث اخلاقی، دستوری است. حال از نظر عملی برای رسیدن به هدف از خلقت چه باید کرد؟ انسان چگونه می تواند وادی سیر و سلوک را طیّ کند؟
لذا بحث های معرفتی و اخلاقی یک رابطه تنگاتنگ با هم دارند؛ چون هدایت دو نوع است: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب». ارائه طریق که به معنای نشان دادن است توسّط علمای اخلاق صورت میگیرد. امّا در ایصال به مطلوب که بحثی معرفتی است؛ رساندن به مقصود است نه فقط نشان دادن راه. اگر از کسی آدرسی را بپرسی، یک وقت میگوید: از اینجا برو، یک وقت ایصال به مطلوب میکند؛ یعنی دستت را میگیرد و به مقصد می رساند.
لذا به طور خلاصه در اخلاق به دنبال ارائه طریق و دستورالعمل هستیم. در عرفان به دنبال کسی هستیم که دست ما را بگیرد و به هدف برساند و در فلسفه به دنبال حلقه اتّصال ممکن و واجب هستیم. هر سه به دنبال یک گمشده هستند که آن هم وجود مقدّس امام زمان صلوات الله علیه است و غیر ایشان راهی نیست.
تطبیق نظرات با روایات شریفه
ابن سلم در روایتی از امام صادق صلوات الله علیه نقل میکند که حضرت فرمودهاند: «الْإِمَامُ عَلَمٌ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ»، امام رابط بین ممکن و واجب، حادث و قدیم و نشان دهنده راه الاهی است. علم سه معنا دارد: نشانه برای شناخت راه، فاصله بین دو زمین و مهتر و جلودار. لذا حضرت گمشده هر سه علم اخلاق، عرفان و فلسفه را معرّفی فرمودهاند.
در واقع حضرت فرمودهاند: امام کسی است که ارائه طریق میکند؛ نشانه برای شناخت راه است؛ امام حلقه اتّصال بین واجب و ممکن است؛ فاصله بین خدا و خلق است. امام کسی است که ایصال به مطلوب میکند؛ جلودار و مهتر است. در ادامه حضرت می فرمایند: «فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً؛ پس هر کس او را بشناسد مؤمن است و هر کس منکر او شود کافر است».[۴]
در روایتی دیگر امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند: «خَرَجَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَال؛ روزی امام حسین صلوات الله علیه به اصحابشان فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوه؛ ای مردم! خداوند بندگان را جز برای معرفت پیداکردن خلق نفرمود». در اینجا معرفت، شناسایی مفهومی نیست، بلکه شناخت شهودی و عرفانی است. «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه»، عبادت وقتی محقّق میشود که عبد خدا را شهود کند و در دل عظمت خدا را ادراک نماید و عبادت بدون معرفت پوسته بدون مغزی است. «فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهِ مَا سِوَاه؛ وقتی خدا را پرستش کرد، به سبب همین پرستش، از پرستش غیر او بی نیاز میشوند» دیگر هر موجودی را عبادت، یعنی کُرنش درونی، نمیکنند. «فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ؛ شخصی به حضرت عرض میکند»: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهُ اللَّهِ؛ ای پسر پیغمبر! پدر و مادرم فدایت! معرفت الاهی چیست؟» «قَالَ مَعْرِفَهُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُم؛ حضرت می فرمایند: معرفتِ خدا، معرفتِ امام زمان است». یعنی وجود مقدس امام زمان صلوات الله علیه حلقه ی ارتباطیِ حادث و قدیم و برزخ بین واجب و ممکن است و به تعبیر ادعیه، مجرای فیض الاهی است و اگر او را شناختی، بدون اینکه تقاضا کنی، خدا را به تو میشناساند. نه می توانی بگویی خدا است نه می توانی بگویی مخلوق است. در روایتی است که «نزّلونا عن الرّبوبیّه و قولوا فینا ما شئتم؛ غیر از ربوبیّت هر چه می خواهید درباره فضائل ما بگویید».[۵]
تا اینجا حضرت بُعد فلسفی، یعنی وجود و هستی را فرمودند. امّا در ادامه به بُعد اخلاقی و ارائه طریق اشاره می فرمایند. «الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ»، اگر آن موجودی که تو را ایصال به مطلوب میکند، شناختی، باید از او اطاعت کنی و هر چه میگوید عمل کنی؛ چون او است که ایصال به مطلوب و ارائه طریق میکند.
چگونگی بهره مندی از امام غائب
حال سؤال میشود؛ چگونه از امام بهره ببریم در حالی که امام زمان در غیبت هستند؟
جواب به این سؤال در هرسه بعد باید پاسخ داده شود:
۱- ارائه طریق؛ در باب مباحث اخلاقی تمام دستورات ازطریق پیامبر اکرم و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین به ما رسیده است و در این باب کمبود نداریم.
۲- مباحث فلسفی؛ در روایتی است که امام زمان صلوات الله علیه در زمان غیبت مثل خورشید پشت ابر هستند؛ یعنی همان طور حیات جانداران به خورشید وابسته است چه پشت ابر باشد و چه نباشد، بدون امام زمان هم حیاتی نیست؛ چه غائب باشند، چه ظاهر. چون ایشان رابط بین ممکن و واجب و قدیم و حادث اند و اگر رابط نباشد، هیچ چیزی وجود نخواهد داشت.
۳- ایصال به مطلوب؛ در این مورد آیا باید حضرت را شهود کنیم؟ برخی به دنبال زیارت حضرت هستند و خیلی دعا میکنند. اگر درون کسی غیر این حالت وجود داشته باشد، خلل و کمبود دارد. باید این گونه بود. امّا از این نکته نباید غفلت کرد که آیا باید تقاضای شهود داشته باشیم یا قابلیّت شهود؟ تقاضای شهود لازمه ایمان است، امّا انسان باید قابلیّت شهود را در خود ایجاد کند و بزرگانی امثال مقدّس اردبیلی و سیّد بحرالعلوم چون قابلیّت شهود را در خود ایجاد کرده بودند، خدمت امام زمان صلوات الله علیه می رسیدند.
حتّی اختصاص به اهل کرامت هم ندارد؛ در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان صلوات الله علیه قابل انکار نبود. ایشان یک مغازه پینه دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان میگفت: گاهی آقا شب های جمعه یک دفعه می آیند، می فرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا می روم کربلا و بر میگردم. این ها خواب و قصّه و داستان نیست.
مرحوم والد ما میگفت: آقا تشریف می آورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود. پدرم گفت، که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف می آورند آنجا پیش تو؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما می آیید اینجا پیش من احوالم را میگیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را میگیرد. مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکره اش را گرفته باشد، می تواند خدمت امام زمان صلوات الله علیه برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!
لذا در باب انتظار فرج که روایات بسیار داریم که افضل اعمال است، چه کسی می تواند منتظر باشد؟ کسی که حبّ دنیا دارد؟ اگر امام زمان صلوات الله علیه تشریف بیاورند، حاضرم دست از همه چیز بردارم و هر امر فرمودند بگویم: چشم؟ اگر این چنین شویم، بی برو برگرد دستمان را خواهد گرفت. چه چشم ظاهری ببیند، چه نبیند. اینجا است که عبادات روح میگیرند و طاعات مغز پیدا میکنند و از پوست بودن خارج میشوند.
اگر کسی این حالت در آن نباشد، منحرف است. زیرا این گونه بودن طبق موازین است، لذا در روایات متعدّد داریم که اگر کسی امام زمانش را نشناسد، «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه» به مرگ جاهلیّت مرده است.[۶] خدایا بحقّ مهدی موعودت؛ یعنی موجودی که الآن محبوب ترین موجودات نزد تو است، دست ما را از دامن او کوتاه مکن!
پی نوشتها:
[۱] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳. [۲] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۴. [۳] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۳۲، ص۳۲۱. [۴] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۸۸. [۵] منهاج النجاح فی ترجمه مفتاح الفلاح، مقدمه ۲، ص ۳۳. [۶] مجلسی، بحار الأنوار، ج ۳۲، ص۳۲۱.پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی , تهرانی، مجتبی