- مفهوم بداء
بداء عبارت است از تغییر در قضا و قدر غیر حتمی. آموزههای مبتنی بر تقسیم قضا و قدر، به حتمی و غیرحتمی تقسیم میشود که باید دانست امکان تغییر در قسم غیرحتمی وجود دارد. امام باقر(ع) میفرمایند: «برخی امور، حتمیاند که ناگزیر موجود خواهند شد. برخی امور دیگر، در نزد خدا موقوفاند که خدا با مشیّت خود، برخی از این امور را مقدّم میکند، برخی دیگر را از بین میبرد و برخی دیگر را محکم میدارد و موجود میسازد».1
بداء از ریشه «بدو» به معنای ظهور است و به دو معنا به کار میرود: ظهور پس از خفاء و پیدایش رأی جدید.۲ معنای اخیر، خود به دو صورت ممکن است رخ دهد: پیدایش رأی بدون سابقه رأی قبلی و پیدایش رأی بر خلاف رأی قبلی. مقصود از بداء در قرآن و احادیث، همین معنای سوم است.
از مهمترین آیاتی که در مورد بداء در قرآن وجود دارد و در احادیث به آن استناد شده میتوان به آیه زیر اشاره کرد: «خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد، اثبات میکند و امّالکتاب نزد اوست».3
ظاهر آیه شریفه این است که اگر خدا بخواهد برخی امور موجود را محو و برخی امور غیر موجود را تثبیت میکند. امام صادق(ع) میفرمایند: «آیا محو، جز به چیز ثابت و موجود تعلّق میگیرد؟ و آیا وجود بخشیدن مگر به چیزی که نبوده، تعلّق میگیرد»؟۴
این محو و اثبات در مورد همه ممکنات جهان صادق است، از جمله مقدمات فعل الهی همچون قضا و قدر. بنابراین براساس ظاهر آیه شریفه ممکن است قضا و قدر موجود تغییر کند؛ به این معنا که قضا و قدری پاک شود و قضا و قدر جدیدی نوشته شود. امام صادق(ع) در تفسیر آیه بالا بر این مطلب تصریح میکنند: «به درستی که آن کتاب، کتابی است که در آن، هر چه بخواهد محو و اثبات میکند. از همین کتاب است قضا و قدرهایی که دعا، آنها را رد میکند، دعایی که بر آن نوشته شده است: آنچه به واسطه آن، قضا را برمیگردانند. امّا وقتی که قضا و قدرها به امّالکتاب منتقل شود، دیگر دعا در آن تأثیری ندارد».5
از این حدیث و احادیث مشابه میتوان فهمید که تقدیرهای جهان در دو لوح ثبت شده است. یکی لوح بداء یا لوح محو و اثبات، دیگری لوح امّالکتاب. قضا و قدرهایی که خداوند براساس وضعیت موجود ما ثبت کرده، در لوح بداء قرار دارد که ممکن است با دعا یا کاری دیگر تغییر کند. امّا قضا و قدر اگر به لوح امّ الکتاب راه یابد و در آنجا نوشته شود، دیگر تغییر نخواهد یافت. علم فرشتگان، پیامبران و امامان به حوادث آینده از لوح محو و اثبات است. امام صادق(ع) فرمودند: «خدا دو علم دارد: یکی علمی است پوشیده و نهان، که جز او کسی آن را نمیداند و بداء از همین علم است و دیگری علمیکه آن را به فرشتگان و پیامبران آموخته است که ما آن را میدانیم».6
ظاهراً مقصود از علم مکنون، همان امّالکتاب است که در آن بداء رخ نمیدهد، بلکه منشأ بداء است. به این معنا که علم لوح بداء و نیز تغییراتی که در این لوح رخ میدهد و در واقع همه چیز، در امّ الکتاب وجود دارد. این علم از دسترس غیرخدا دور است و از این رو هیچ کس دارای علم مطلق نیست. ممکن است مقصود از علم مکنون، علم ذاتی خدا باشد که در آن همه چیز وجود دارد و آن نیز از دسترس غیرخدا دور است. البته احتمال اوّل قویتر است؛ چون در بحث از بداء، علم فعلی مورد بحث است، یعنی لوح مخلوقی که وقایع در آن ثبت شده است. به عبارت سادهتر، علم ذاتی خدا که ازلی است مورد بحث نیست. همانطور که در بحث از رابطه علم و بداء خواهیم دید، اشتباه منکران بداء، خلط میان این دو نوع علم ـ یعنی علم ذاتی و علم فعلی ـ است.
به هر حال علم ذاتی خدا و نیز امّ الکتاب در اختیار فرشتگان و معصومان(ع) نیست و آنان تنها به لوح محو و اثبات علم دارند و این لوح با بداء قابل تغییر است. بنابراین آنان علم مطلق و غیرمشروط ندارند و تحقّق علم آنها نسبت به آینده، مشروط به عدم بداء است. از این رو از امام علی، امام حسن، امام حسین، امام سجّاد، امام باقر و امام صادق ـ علیهمالسّلام ـ نقل شده که فرمودند: «قسم به خدا اگر نبود آیهای در کتاب خدا، به یقین، شما را از هر آنچه تا روز قیامت رخ میدهد، خبر میدادم [این آیه عبارت است از]: «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب؛ خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند».7
البته این مباحث در مورد تقدیرات غیرحتمی و بداءپذیر است، در حالی که علم فرشتگان و معصومان(ع) به تقدیرات حتمی تغییرپذیر نیست.
در حدیثی که در کتابهای اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، یکی از مصادیق آیه مورد بحث، طول عمر ذکر شده است: «از طول عمر، هر اندازه خدا بخواهد از بین میبرد و هر اندازه خدا بخواهد میافزاید».8
در حدیث دیگر، یکی از مصادیق آیه مورد بحث، رزق و روزی ذکر شده است.۹ یکی دیگر از آیات مهم مربوط به بداء، آیه زیر است: «یهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهایشان بسته باد و برای این سخن، از رحمت الهی دور شوند. بلکه هر دو دست خدا گشاده است، هر گونه که بخواهد میبخشد».10
همان طور که امام صادق(ع) تذکر دادهاند، مقصود یهود این نبود که خدا دست دارد و دستش با ریسمانی بسته است، بلکه مقصود آنها این بود که خداوند از کار قضا و قدر فارغ شده و دیگر چیزی را کم و زیاد نمیکند و خدا در پاسخ به این اعتقاد یهود فرمود: «دستهای خدا گشاده است».11
آیه شریفه و احادیث ذیل آن مطلبی عقلی را بیان میدارد و آن، اینکه قدرت خدا مطلق است و به تعبیر آیه دستهای خدا باز است (یداه مبسوطتان). مطلق بودن قدرت اقتضا میکند که خدا هر وقت بخواهد تقدیرات را عوض کند و وضعیت موجود را به هم بزند: فقیر را غنی و غنی را فقیر سازد، طول عمر کسی را زیادتر از تقدیر سابق کند و طول عمر شخص دیگر را کمتر از تقدیر قبلی کند و همین طور.
بنابراین، وقتی بداء به خدا نسبت داده میشود، مقصود پیدایش رأی یا قضا و قدر و مشیّت و اراده جدید است که با رأی قبلی تفاوت دارد. این تفاوت یا به این شکل است که چیزی کاملاً محو میشود و چیز جدیدی مقدّر میشود، مثل اینکه شغلی برای شخصی مقدّر شده بود و با بداء شغل دیگری برای او مقدّر میشود. یا به این شکل است که چیزی کم یا زیاد میشود، مثل اینکه در لوح قضا و قدر، عمر شخصی کم و زیاد میشود. یا به این شکل است که چیزی مقدم یا مؤخّر میشود. امام باقر(ع) میفرمایند: «خدا چیزی را که قبلاً بوده یا الآن میباشد یا در آینده خواهد بود، وانگذاشته، مگر آنکه آن را در کتابی ثبت کرده است. این کتاب پیش روی خدا قرار دارد و خدا به آن توجه میکند. پس آنچه رامیخواهد، جلو اندازد و آنچه را میخواهد، عقب اندازد. آنچه را خواست، محو کند و آنچه را خواست، موجود سازد و آنچه را نخواست، موجود نشود».12
بنابراین، بداء وقتی به خدا نسبت داده میشود، به معنای ظاهر شدن چیزی است که قبلاً برای او مخفی بوده است و در آیات و احادیث، اثری از این معنا دیده نمیشود. گذشته از این، این معنا با علم مطلق الهی ناسازگار است. برخی دانشمندان پنداشتهاند که بداء فقط به معنای ظهور بعد از خفا استعمال میشود و چون این معنا در مورد خدا محال است، باید بداء را به انسان یا ملائکه یا دیگر مخلوقات نسبت داده.۱۳ در حالی که بحث بر سر بدائی است که به خدا نسبت داده میشود نه بداء مخلوقات. علاوه بر این، تنها یکی از معانی بداء، ظهور بعد از خفا است و معنای دیگر بداء، پیدایش رأی جدید است. معنای اخیر هم در قرآن و احادیث مورد تأیید قرار گرفته است و هم از لحاظ عقلی اشکالی ندارد، بلکه عقل آن را اثبات میکند.
در قرآن کریم نمونههای متعددی از بداء به معنای تغییر در قضا و قدر نقل شده است. از جمله بداء در عذاب قوم یونس که با دعای مردم رفع شد.۱۴ همچنین بداء در مواعده موسی(ع) با خدا که از سی شب به چهل شب تغییر یافت.۱۵ همچنین بداء در ورود همراهان حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس که به جای آن سرگردانی در بیابانها، نصیب آنان شد.۱۶
در احادیث شیعه و سنّی، موارد بداء و اسباب آن به تفصیل مطرح شده است که طرح آنها در حوصله این مقاله نیست.۱۷
۲. دلایل عقلی بداء
بداء آموزهای نقلی است که در قرآن و احادیث مطرح شده است. همچنین، از نظر عقلی و وجدانی نیز قابل فهم و اثبات است و در نتیجه، آموزهای تعبّدی نیست.
هر انسانی با مراجعه به وجدان و علم حضوری خود، در مییابد که وضعیت موجودش میتوانست به گونه دیگری باشد. مثلاً اگر فقیر است، میتوانست غنی باشد. اگر مریض است، میتوانست تندرست باشد و همین طور. علامت این امر بدیهی و وجدانی، دعاهایی است که مؤمنان در آنها از خدا میخواهند تا وضعشان را تغییر دهد. اجابت این دعاها چیزی جز بداء نیست. از این رو هر کس به خدا اعتقاد دارد و از او تغییر وضعیتش را میخواهد، به بداء معتقد است، هر چند به ظاهر آن را انکار میکند. زیرا درک درستی از آن ندارد.
دلیل دیگر این است که عقل، همه کمالات را برای خدا اثبات میکند که از جمله کمالات، قدرت مطلق اوست. براساس قدرت مطلق، خدا حتّی پس از تقدیری خاص میتواند این تقدیر را تغییر دهد و تقدیر جدیدی را در لوح تقدیرات ثبت کند و این تقدیر جدید را در خارج جاری سازد. پس انکار بداء، محدود کردن قدرت خدا و سلب کمالی از کمالات اوست که بر خلاف حکم صریح عقل میباشد.
۳. بداء و علم ازلی
مهمترین اشکال منکران بداء این است که بداء با علم مطلق و ذاتی خدا ناسازگار است، زیرا ما انسانها وقتی از نظری بر میگردیم و نظر جدیدی در یک موضوع پیدا میکنیم، منشأ این تغییر رأی، جهل ما نسبت به برخی امور است که با علم به آنها نظرمان عوض میشود.
در پاسخ به این اشکال باید گفت: اساساً بداء در علم ذاتی و مطلق خدا رخ نمیدهد تا این اشکال مطرح شود؛ بلکه بداء در لوح تقدیرات است که علم فعلی و مخلوق است. به دیگر سخن، خداوند بر اساس وضعیت موجود یک انسان، برای او تقدیری در لوح تقدیرات ثبت میکند. پس از مدتی این شخص کارهایی مثل صله رحم و کمک به فقرا انجام میدهد. در نتیجه، خداوند تقدیر قبلی وی را عوض کرده، تقدیر جدیدی را برای او ثبت میکند. این تغییر در تقدیر، بداء نام دارد. البته خداوند با علم ذاتی و مطلق خود، از همه این تقدیرات گذشته و آینده آگاه است و حتّی آنها را در لوح دیگری که مکنون است و امّالکتاب نامیده میشود، ثبت کرده است.
در واقع خطای کسانی که به بداء اشکال میکنند، این است که میان علم ذاتی و ازلی از یک سو و علم فعلی و حادث از سوی دیگر خلط میکنند. خطای دیگر آنها این است که خدا را به انسان قیاس میکنند، در حالی که به گفته امام رضا(ع): «هر که پروردگارش را با قیاس توصیف کند، همیشه در گمراهی خواهد بود».16
در احادیث نیز بر این مطلب تأکید شده که بداء با علم ذاتی خدا تعارض ندارد و منشأ بداء، جهل نیست. برای مثال امام صادق(ع) میفرماید: «هر چه را خدا اراده کند، پیش از ساختنش در علم او هست. بدایی برای خدا رخ نمیدهد، مگر اینکه در علم خدا بوده است. برای خدا از روی جهل، بداء رخ نمیدهد».17
سؤال قابل طرح در اینجا این است که اگر منشأ بداء، جهل نیست، پس منشأ آن چیست؟ به دیگر سخن، خدایی که به همه چیز آگاه است، باید از ابتدا فقط یک تقدیر مشخص و ثابت انجام دهد. اساساً حکمت بداء چیست و بداء چه آثاری دارد که خداوند به جهت آن، آثار تقدیرات را عوض میکند؟ در بحث بعدی به این مسئله میپردازیم.
۴. آثار آموزه بداء
آموزه بداء، آثار مهمی در حوزههای مهمّ اعتقادی مثل خداشناسی، پیامبرشناسی، امامشناسی و انسانشناسی دارد.
الف) خداشناسی: مهمترین اثر اعتقاد به بداء، اثبات قدرت و آزادی مطلق خداست. زیرا براساس امکان بداء، تا زمانی که فعل و حادثهای خاص در عالم رخ نداده، ممکن است خداوند تقدیر را عوض کند و آن حادثه خاص واقع نشود، حتّی اگر مشیّت و تقدیر و قضای الهی به آن حادثه تعلق گرفته باشد. بنابراین، هیچ چیز حتّی قدر و قضای الهی نمیتواند قدرت و مالکیت خدا را محدود سازد و دست او را ببندد.
ب) پیامبرشناسی و امام شناسی: اهمیت بداء در پیامبرشناسی، تا حدّی است که امام رضا(ع) میفرماید: «خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر همراه با تحریم خمر و اقرار به بداء برای خدا».17 اعتقاد به امکان بداء و تغییر در تقدیرات، بسط ید و قدرت مطلق خدا را برای پیامبر اثبات میکند. بداء به پیامبر میفهماند که هر چند با عنایت خدا به تقدیرات جهان آگاه گشته، امّا این تقدیرات قابل تغییر است و تنها خداست که از علم مطلق برخوردار است. در نتیجه، پیامبر به علم خویش اتّکا نمیکند و در همه امور، خود را وابسته به خدا میبیند.
علمیکه قابل تغییر نیست، علم مکنون و مخزون خداست که کسی جز خدا از آن آگاه نیست، در حالی که علم ملائکه، پیامبران و امامان معصوم(ع) نسبت به آینده قابل بداء است. از این رو، آنان به علم خود اتّکا نمیکنند و به طور مطلق از آینده خبر نمیدهند، مگر مواردی که خداوند از عدم وقوع بداء در آنها خبر داده است، مثل ظهور منجی موعود و برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی(ع).۱۸
ج) انسانشناسی: اگر بداء را نفی کنیم و خداوند را فارغ از کار قضا و قدر بدانیم، انگیزهای برای تغییر وضعیت موجود خود، از طریق کارهای خیر و عبادات و نماز باقی نخواهد ماند، زیرا هر چه مقدّر شده همان خواهد شد و هیچ تغییری در قضا و قدر رخ نخواهد داد.
اصولاً امید به آینده و روحیه تلاش، در گرو امید به تغییر وضعیت و امکان بهبود وضعیت موجود است. از سویی دیگر، اگر خداوند تقدیرها را تغییر نمیدهد، چرا با دعا و تضرّع به درگاه احدیت و اتّکا و التجاء به خدا، از او بهتر شدن وضعمان را بخواهیم؟ بنابراین، اعتقاد به بداء، از یک سو روحیه امید و تلاش را به انسان میدهد و از سوی دیگر روحیه دعا و توبه و تضرع و توکل به حق تعالی را در انسان تقویت میکند. بدین سان نقش اعتقاد به بداء در حیات مادی و معنوی انسان آشکار میشود؛ زیرا مقولاتی همچون امید، تلاش، دعا، توجه و توکل، حیات معنوی انسان و نیز حیات مادی او را بر پایه حیات معنوی شکل میدهد.
۵. اسباب بداء
هر عملی ـ خواه مثبت و خواه منفی ـ میتواند باعث تغییر در قضا و قدر یا بداء گردد. در قرآن و احادیث نیز به برخی اعمال خوب و بد اشاره شده است که باعث بداء میشوند. به ویژه دعا، صدقه و صله ارحام که بیش از دیگر اعمال مورد تأکید قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) دعا را باعث ردّ قضای تقدیر شده میداند، حتّی اگر این قضا محکم شده باشد: «دعا قضا را برمیگرداند، در حالی که محکم شده است؛ محکم شدنی».19
امام صادق(ع) فرمودند: «دعا کن و نگو که خداوند از کارش [تقدیرها] فارغ شده است».20 امام موسی کاظم(ع) نیز فرمودند: «بر شما لازم است دعا کردن، زیرا دعا به پیشگاه خدا و خواستن از او، بلایی را که مقدّر شده و به مرحله قضا رسیده و تنها امضای (وقوع) آن باقی مانده است، برمیگرداند».21
همچنین در مورد نقش صدقه در مورد دفع مرگ سوء، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «صدقه، مرگ بد را از انسان دفع میکند».22 امام باقر(ع) نیز فرمودند: «نیکوکاری و صدقه، فقر را از بین میبرند، عمر را طولانی میگردانند و نود گونه مرگ بد را دفع میکنند».23
پیامبر اکرم(ص) صله رحم را باعث تأخیر اجل و افزایش رزق میداند: «هر که به تأخیر افتادن اجل و زیادی در روزی را دوست دارد، صله رحم کند».23
از پیامبر اکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و دیگر امامان نقل شده که فرمودند: «صله رحم، عمر را زیاد میکند».24
رضا برنجکار
ماهنامه موعود شماره ۹۶
پینوشتها:
۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۲۱۷.
۲. القاموس المحیط، الصحاح، معجم مقاییس اللغـ[، ماده «بدو».
۳. سوره رعد (۱۳)، آیه ۳۹.
۴. اصول کافی، ج۱، ص ۱۴۷.
۵. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۲۰.
۶. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۷.
۷. قرب الاسناد، ص ۳۵۳؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۹۷.
۸. الفردوس، ج ۵، ص ۲۶۱.
۹. الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۵۷۴.
۱۰. سوره مائده (۵)، آیه ۶۴.
۱۱. ر.ک: شیخ صدوق، توحید، ص ۱۶۷؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۰.
۱۲. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۵.
۱۳. برای نمونه بنگرید به: سبزواری، شرح الأسماء الحسنی، ج ۱، ص ۲۳۴.
۱۴. سوره اعراف (۷)، آیه ۱۴۲؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۴۴.
۱۵. سوره مائده (۵)، آیه ۲۱؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۰۴.
۱۶. برای نمونه در مورد کتابهای سنیان بنگرید به: الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۵۷۴؛ الفردوس، ج ۲، ص ۱۱.
۱۷. بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۹۷.
۱۸. تفسیر عیاشی ج ۲، ص ۲۱۸.
۱۹. التوحید، ص ۳۳۴.
۲۰. نعمانی، غیبت، باب ۱۸، ح ۱۰.
۲۱. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۷۰؛ ر.ک: تاریخ بغداد ج ۱۳، ص ۳۶.
۲۲. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۶۶.
۲۳. همان، ص ۴۷۰.
۲۴. همان، ج ۴، ص ۵.
۲۵. بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۱۹.
۲۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۲.
۲۷. بحارالانوار، ج ۷۴، صص ۹۴ و ۸۸ و ۸۹.