انحراف فکری در مسئله مهدویّت در دوران امام صادق(ع)
بیگمان، یکی از دلایل تأکید فراوان امام صادق(ع) بر مسئله مهدویّت، وجود برخی انحرافات فکری راجع به این مسئله در آن دوران و پیش از آن بوده است. روایات مربوط به مهدویّت، به گونهای است که نشان میدهد مسئله مهدویّت از دوران حضور نبیّ اکرم(ص) نیز مطرح و تبیین شده است؛
چنانکه فرمودند:
«مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. شبیهترین مردم به من از لحاظ صورت و سیرت است. به خاطر او غیبت و حیرتی واقع میشود که امّتها در آن گمراه میشوند…»۱
با وجود این، از نیمه نخست قرن اوّل هجری، مدّعیان مهدویّت از «مدینه» کار خود را شروع و تلاش کردند آموزه مهدویّت را به نفع خود مصادره نمایند.۲ به گزارش تاریخ، پیشینه ادّعای مهدویّت، به فرقهای به نام سبأییه بازمیگردد که امام علی(ع) را مهدی نامیدند و گمان کردند که ایشان کشته نشده و در آخرالزّمان ظهور میکند.۳ پس از آن، برخی گروههای فرقه کیسانیه موضوع مهدویّت محمّد حنفیه را مطرح کردند و پس از مرگش نیز گفتند او زنده است و در «کوه رضوی» زندگی میکند و روزی ظهور خواهد کرد.۴ در ادامه، گروهی مدّعی شدند که محمّدبن عبداللهبن الحسن، معروف به نفس زکیّه، مهدی است.۵ در پی آن، فرقه باقریّه بر این باور شدند که امام محمّد باقر(ع)، همان مهدی منتظر است.۶
آنگاه که مسئله بسیار مهمّ مهدویّت، که در حقیقت، تجلّی حکومت صالحان روی زمین است، چنین مورد دستبرد منحرفان قرار میگیرد، امام صادق(ع) بر خود لازم میداند که با تبیین صحیح مسئله مهدویّت، ضمن آگاهیبخشی نسبت به اصل این مسئله، به مقابله با جریانهای منحرف فکری در آن دوران بپردازد. فضای باز فکری آن روز نیز مجالی گسترده در اختیار امام(ع) قرار داد تا هرچه بیشتر به تبیین مسئله مهدویّت، همّت گمارد.
چشماندازی به مسئله امامت در اندیشه امام صادق(ع)
پیش از بیان تفصیلی دیدگاههای امام صادق(ع) در باب مهدویّت، رویکرد ایشان به مسئله امامت و جایگاه امام در نظام تکوین و تشریع ضروری مینماید.
در اندیشه امام صادق(ع) در هر دورهای از تاریخ بشر، وجود حجّت میان مردم ضروری است. این حجّت در عصر حضور پیامبران، خود پیامبران هستند و پس از آن، امامان(ع) مصادیق آن حجّتهای الهیاند. حسینبن زیاد نقل میکند که امام صادق(ع) فرمودند:
«إِنَّ الْارْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهَا حُجَّهٌ عَالِم؛ ۷
زمین از وجود حجّتی عالم خالی نیست.»
ایشان در سخنی دیگر، یکی از وظایف این حجّت را چنین تبیین کردند:
«مَا تَرَکَ اللَّهُ الْارْضَ- مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ- إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ، وَ هُوَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَاد؛ ۸
به خدا سوگند! خداوند از آن زمان که از حضرت آدم(ع) قبض روح کرد، زمین را رها نکرد؛ مگر آنکه امامی در آن قرار داد که به وسیله او، مردم به سوی خدا هدایت میشوند و او حجّت خدا بربندگان است…»
بر اساس این روایت، هدایت تشریعیبندگان یکی از وظایف امام است. چنین کسی لازم است از تمام علوم آگاهی داشته باشد؛ چنانکه صفوان از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَحْتَجَّ بِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُ شَیْئاً مِنْ أَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْارْضِ؛ ۹
همانا خداوند… بزرگتر از آن است که بربندگان خود، به کسی احتجاج کند، سپس چیزی از اخبار آسمان و زمین را از او مخفی نگه دارد.»
همچنین امام وظیفه هدایت تشریعیبندگان را بر عهده دارد؛ بلکه واسطه فیض میان خدا وبندگان است؛ بدین معنا که بدون حضور ایشان، دنیا اهل خود را در خود فرو میبرد. امام صادق(ع) راجع به امامان(ع) فرمودند:
«خداوند آنها را ارکان زمین قرار داد که اهل خود را نگه دارد…»۱۰
در اندیشه امام صادق(ع)، متصدّی منصب امامت، فردی منصوب از جانب خداوند، ۱۱ مفترض الطّاعه، ۱۲ باب الله، ۱۳ خلیفه الله، ۱۴ وجهالله ۱۵ و خازن علم الهی است۱۶ که از مقام عصمت برخوردار است.۱۷
امام با چنین ویژگیهایی، همواره روی زمین وجود دارد تا آنجا که اگر دو نفر روی زمین وجود داشته باشد، یکی از آن دو، امام است. امام صادق(ع) فرمودند:
«لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی الْارْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّه؛ ۱۸
اگر دو نفر در زمین باقی بمانند، یک نفر آنها حجّت است.»
همچنین فرمودند:
«آخرین کسی که میمیرد، امام است تا کسی بر خداوند احتجاج نکند که خداوند او را بدون حجّتی بر او رها کرده است.»۱۹
پینوشتها:
۱. محمّدبن علی صدوق، «کمال الدّین»، ج ۱، ص ۲۸۶. شیخ صدوق ۴۵ روایت از رسول اکرم(ص) نقل میکند. (ر.ک: همان، صص ۲۵۶-۲۸۸.)
۲. ر.ک: اسماعیل علیخانی، «جریانشناسی مهدوی»، معرفت کلامی، ش۳، ص ۱۷۵.
۳. محمّدبن عبدالکریم شهرستانی، «الملل و النحل»، ج ۱، صص ۲۰۴- ۲۰۵.
۴. حسینبن موسی نوبختی، «فرقه الشیعه»، ص ۲۹.
۵. ابوالفرج اصفهانی، «مقاتل الطالبین»، ص ۱۴۱.
۶. عبدالقاهر بغدادی، «الفرق بین الفرق»، ص ۴۵.
۷. محمّدبن علی صدوق، «کمال الدّین»، ج۱، ص ۲۰۳.
۸. علیبن حسینبن بابویه قمی، «الامامه و التّبصره»، ص ۳۱.
۹. محمّدبن حسن صفّار، «بصائر الدّرجات»، ص۱۲۶.
۱۰. محمّدبن یعقوب کلینی، «الکافی»، ج ۱، ص ۱۹۶.
۱۱. همان.
۱۲. محمّدبن علی صدوق، «عیون اخبارالرّضا(ع)»، ج۲، ص ۲۵۹.
۱۳. محمّدبن حسن صفّار، همان، ص ۶۲.
۱۴. محمّدبن علی صدوق، «معانی الأخبار»، صص۱۲۶-۱۲۷.
۱۵. همو، «التوحید»، ص۱۵۰.
۱۶. محمّدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص ۱۹۳.
۱۷. محمّدبن علی صدوق، «الخصال»، ج ۱، ص ۳۱۰.
۱۸. محمّدبن یعقوب کلینی، همان، ج ۱، ص۱۸۰.
۱۹. همان، ص ۱۸۰.
مقاله «مهدویّت در اندیشه صادق آل محمّد(ص)»، نشریه معرفت، سال بیست و یکم، شماره ۱۷۸، مهر ۱۳۹۱، صص۵۴-۵۶.