مصطفی محمدی
بیستم صفر، اربعین سید الشهدا (ع) در نزد شیعیان دارای مقامیبس ارجمند است و عموماً اعتقاد دارند که در این روز اهل بیت (ع) از شام وارد سرزمین کربلا شدند و امام سجاد (ع) سر شریف امام حسین (ع) را به بدن حضرت ملحق کردند.
تا زمان سیدبن طاووس کسی در این مسأله شبهه نکرده بود که باتوجه به بعد مسافت بین دمشق و کربلا، به فرض توقف اهل بیت (ع) به مدت یک ماه در دمشق و مدتی هم در کوفه چطرو امکان دارد ایشان در اربعین اول به کربلا بازگشته باشند؟ بعد از او نیز مرحوم محدث نوری در کتاب «لولؤ و مرجان» بر این مسأله تأکید کرده است که امکان ندارد اهل بیت (ع) در اربعین اول وارد کربلا شده باشند و شاگردان ایشان نیز به تبعیت از وی بر این موضوع پافشاری کردهاند. مرحوم شهید محراب قاضی طباطبایی کتابی در این باب نگاشتهاند به نام «اولین اربعیت حضرت سیدالشهداء»، ایشان مستندات و دلایل کسانی که ورود اهل بیت بعد از چهل روز از واقعه عاشورا به کربلا را قبول ندارند شمرده و به آنها جواب داده و در این راه الحق تمام توان خود را به کار گرفته است. آنچه میخوانید مباحثی از کتاب «اولین اربعیت حضرت سید الشهدا» است که باختصار تقدیم خوانندگان محترم میگردد.
دلیل اول مرحوم محدث نوری آن است که سید بن طاووس اگرچه در کتاب «لهوف» گفته که اهل بیت (ع) از دمشق وارد کربلا شدند و جابربن عبداللَّه انصاری را در آنجا دیدند ولی چون کتاب لهوف در سن جوانی سید نوشته شده خالی از اتقان و استحکام لازم است.
نویسنده کتاب، در رد این دلیل به چند نکته اشاره دارد:
۱. اگر او در این کتاب اشتباهاتی داشت ولو که در جوانی نوشته باشد آنها را در اواخر عمر اصلاح میکرد.
۲. درست است که سید گفته من کتاب را بعد از کتاب «مصباح الزائر» نوشتهام ولی مصباح فقط اولین کتاب اوست و معلوم نیست این کتاب را در اوایل جوانی نوشته باشد.
۳. سیدبن طاووس کتاب «المحجه» را در ۶۱ سالگی نوشته و در آن از کتاب لهوف که نگارش آن را توفیق الهی میداند تعریف کرده، در آن صورت چطور امکان دارد که اگر اشکالی داشته به تصحیح آن اقدام نکند.
۴. در کتاب «اقبال الاعمال» امر به خواندن لهوف در روز عاشورا کرده است و این دلیل بر صحت مطالبش در نزد وی است.
۵. به چه دلیل کتاب نگاشته شده در سنین جوانی دارای اتقان کمتر باشد؟ و میتوان گفت قضیه برعکس است. نکتهای که در اینجا باقی میماند آن است که بر فرض درستی مطالب لهوف آیا سیدبن طاووس تصریح کرده است که اهل بیت (ع) در اربعین اول وارد کربلا شدهاند یا به تحریر در آورده است؟ مرحوم قاضی میگوید: «گرچه به روز و مرور تصریح نفرمودهاند ولی بلاشک مرادشان از رجوع و مرور زنان و عیالات امام حسن (ع) به کربلا و ملاقات با جابربن انصاری (ره) در اربعین بوده و کسی در غیر روز اربعین بیستم صفر سال ۶۱ ملاقات آنها را ننوشته است و عموم شیعه و علمای امامیه همین معنا را فهمیدهاند» ایشان در نهایت شبهات و حدسیات را غیر از آنچه معتقد است بی مدرک و سند میداند.
دلیل دوم محدث نوری مجموعهای از ۷ دلیل است که عبارت از مستبعداتی است که وی در منافات ورود اهل بیت در اربعین اول نگاشته و مرحوم قاضی جواب داده است که: ما دلایل محدث نوری را به صورت حروف ابجد آورده و جوابهای مرحوم قاضی را نیز به صورت خلاصه برمیشماریم:
الف) خود سیدبن طاووس صاحب لهوف در کتاب «اقبال الاعمال» ورود اهل بیت (ع) را در بیستم صفر سال ۶۱ ه.ق (ع) را در بیستم صفر سال ۶۱ ه.ق بعید شمرده، با توجه به اینکه اسرا مدتی در کوفه و بعد در شام ماندهاند.
مرحوم قاضی با ذکر این نکته که اینها اشتبعادهایی است که بعد از هزار و چند سال از وقوع قضایا به ذهن میآید میگوید:
اولاً: سید، الحاق سر مبارک سیدالشهدا به بدن مبارک را در «اقبال» قبول؛ اما، از ذکر جزئیات خودداری کرده است.
ثانیاً: استبعادات محدث نوری و سیدبن طاووس عمدتاً به دلیل دوری مسافت کوفه تا شام است که به آنها جواب داده میشود. نویسنده کتاب در اینجا به ذکر ۱۷ نکته و قرینه و دلیل میپردازد که این استبعاد را نفی کند؛ که ما بخشی از آنها را میآوریم:
۱. راه میان عراق و شام در زمان ما از بعضی از مسیرها یک هفته میباشد و »سید حسن امین عاملی« بدان تصریح کرده است.
۲. بعضی از عربها فاصله بین دمشق و نجف اشرف را در مدت هشت روز سپری کردهاند.
۳. میثم تمار طبق مستندات محکم تاریخی در روز جمعهای خبر مرگ معاویه را در کوفه به اطرافیانش داد و جمعه بعد قاصدی از شام رسید که معاویه جمعه پیش مرده است پس این مسافت یک هفته طی میشده است.
۴. رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه و درخواست یزید برای گرفتن بیعت از حسین (ع) توسط والی مدینه و امتناع حضرت و رسیدن خبر امتناع او به دمشق و مجدداً تأکید بر گرفتن بیعت و خروج حضرت از مدینه به سمت مکه مجموعاً ۱۳ روز طول کشیده است [۱۵ رجب مرگ معاویه، ۲۸ رجب خروج حضرت از مدینه] و طبق استبعادات موجود باتوجه به طولانیتر بودن فاصله مدینه تا دمشق باید این مدت بالغ بر ۴۰ روز شود.
۵. طبق نقل «طبری» ابوبکره، خبری را از طرف «بُسربن ارطات» دژخیم معاویه، ظرف یک هفته از کوفه به شام برده و جواب را دریافت کرده و به کوفه برگشته است.
۶. طبق تاریخ «عمیره» نامه «عبداللَّهبن عمر» شوهر خواهر مختار ثقفی مبنی بر آزادی وی را به نزد یزید برده و در ظرف ۱۱ روز به کوفه برگشته است.
۷. لشکر مروان عامربن ربیعه برای جنگ با مختار از شام به طرف کوفه حرکت کردند و ظرف ۱۰ روز به کفوه رسیدند.
۸. امام حسین (ع) روز هشتم ذی الحجه از مکه به سمت عراق حرکت کردند و باتوجه به وجود بچهها و زنان، یک سیر معمولی داشتند و باوجود اینکه راه دو روز برایشان توسط حر بسته شد، حضرت دوم محرم به کربلا رسیدهاند، بنابراین این مسافت بعیده را حضرت ۲۴ روزه پیمودهاند که روزی ۱۵ فرسخ میشود.
۹. ابوریحان بیرونی حکیم و ریاضیدان مشهور اسلامی در کتاب «آثارالباقیه» روز اول صفر را روز ورود امام حسین (ع) به دمشق دانسته است و زکریای قزوینی در کتاب «عجائب المخلوقات» روز اول صفر را عید بنی امیه دانسته چون سر امام حسین (ع) وارد دمشق شده است و چون هیچکدام تصریح نکردهاند که روز اول صفر چه سالی؟ معلوم میشود همان صفر اول بوده است و قاعده هم همین است چون بعد از یک سال از واقعه عاشورا معنا ندارد سر امام حسین (ع) وارد دمشق شود. حال باتوجه به مدت توقف اسرا در کوفه و رد و بدل شدن نامه بین کوفه و شام و تعیین تکلیف از طرف یزید حداکثر ظرف ۱۰ تا ۱۲ روز سر امام حسین (ع) با اسرا وارد شهر دمشق شده و این مدت یک مدت طبیعی و معمولی بوده است.
۱۰. طبق نقل قول تاریخی هارون الرشید و ابوحنیفه هلال ماه ذی الحجه را در کوفه رؤیت و ایام حج را در مکه درک کردهاند.
۱۱. «خیران اسباطی» طبق روایتی که از امام هادی (ع) نقل کرده است اشاره دارد که فاصله بین بغداد تا مدینه را ظرف ۹ روز طی کرده است.
۱۲. طبق مستندات تاریخی مالک اشتر نخعی فاصله شام تا کوفه را در مدت ۱۲ روز طی کرده است. مرحوم قاضی با ذکر دلایلی دیگر، چون شروع انقلاب در دمشق و بحرانی شدن امور و اقامه عزا در دمشق، خروج اسرا از دمشق به دستور یزید در اسرع وقت و احترام به ایشان و مقصر خواندن عبداللَّه را از اموری میداند که موجب سرعت در انتقال ایشان از دمشق به مدینه بوده است.
ب) دلیل دوم محدث نوری آن است که معتمدین اهل تاریخ هیچ اشارهای به ورود اسرا به کربلا نکردهاند و مثلاً شیخ مفید در ارشاد گفته است که: »یزید به نعمان بن بشیر امر کرد خاندان رسالت را به مدینه ببر« و به این مطلب اصلاً اشارهای نکرده است.
مرحوم قاضی به این اشکال سه جواب دادهاند:
اولاً: بسیاری از واضحات در تاریخ نقل نشده است. ثانیاً: بنای ارشاد بر اختصار گویی است. ثالثاً بنای شیخ مفید بر مسند صحبت کردن از طرف مشایخ خودش است و شاید این مطلب مسنداً از مشایخ وی بدو نرسیده باشد. البته مرحوم قاضی به این اشکال جواب ندادهاند که چرا تواریخ معتبر دیگر از این موضوع بحث نکردهاند؟
ج( محدث نوری گفته است:
«شیخ مفید در کتاب «مسارالشیعه» در وقایع ماه صفر روز بیستم به این مطلب اشاره نکرده اشت» و شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» و علامه حلی در «منهاج الصلاه» و کفعمی در دو موضوع از طمصباح» مثل شیخ مفید صحبت کردهاند و هیچ اشاره به این قضیه در اربعین نکردهاند.
مرحوم قاضی ضمن تأکید بر جواب قبلی همان جواب را در مورد افراد مذکور جاری میداند و بعد شروع به مواردی میکند که در کتاب «مسارالشیعه» و «ارشاد» خلاف مشهور و واقع است و به عبارتی میخواهد ضعف قسمتهایی از کتب فوق را روشن کند.
د) دلیل چهارم محدث نوری آن است که ابوالقاسم طبری آملی در کتاب «بشارهالمصطفی» وقتی خبر عطیه را نقل میکند که به همراه جابر وارد کربلا شدیم و چه کردیم و… هیچ از دیدار ایشان با اهل بیت سخن نگفته است. مرحوم قاضی میگویند ظاهراً این خبر تقطیع شده است و مروم محسن امین عاملی در کتاب «لواعج الاشجان» روایت را نقل کرده است که در آن به این قضیه اشاره شده است و شاید هم نسخه بشارهالمصطفی در نزد محدث نوری نسخه ناقصی بوده است.
ه) محدث نوری گفته است که اسرا را از راه سلطانی یعنی تکریت، موصل، نصیبین به شام بردهاند و در این راه چهل منزل است مو مستند خود را «مقتل ابی مخنلف» قرار داده است.
نویسنده کتاب ضمن جعلی شمردن کتاب مذکور یا حداقل جعلی بودن آنچه در دست ماست – چنانچه خود محدث نوری هم به این امر معتقد است – استناد بر این کتار را مردود دانسته و بر فرض درست بودن مطلب آن را مغایر دلایل قبلی که برشمرده است میداند.
و) اگر حضرت امام سجاد (ع) و جابربن عبداللَّه انصاری و جماعتی از بنی هاشم در یک روز به کربلا رسیدهاند؛ مناسب نبود جابر اول زائر سیدالشهدا باشد. چنانچه شیخ مفید میگوید: «هو اول من زاره…» نادرستی این استدلال روشن است و مرحوم قاضی در جواب میگویند: «ورود در یک روز مستلزم ورود با هم در یک آن که نیست و مسلماً جابر زودتر رسیده بوده است و این دو هیچ منافاتی با هم ندارند».
مضافاً اینکه شیخ مفید میگوید: «جابر اولین زائر امام حسین (ع) است» چون وی ورود اهل بیت (ع) در اربعین به کربلا را ذکر نکرده است، پس طبق نظریه خودش قطعاً حرف صحیح است.
ز) آخرین دلیلی که محدث نوری ذکر میکند این است که چطور امکان دارد اهل بیت (ع) بدون اطلاع یزید در مسیر شام به مدینه وارد عراق شوند؟ که مستلزم طولانیتر شدن راه و هزینه بیشتر است و این با دنائت و خساست یزید ناسازگار است.
مرحوم قاضی میفرمایند: «این حرف احتمالی بیش نیست، زیرا یزید به نعمان سفارش مکرر کرد که بر خاندان رسالت احترام گذارد و هر امری نمودند اطاعت کند» و در تاریخ آمده است که اهل بیت از او خواستند که از کربلا عبور کند و او نیز اطاعت کرد. این حرکات یزید در واقع برای خاموش کردن انقلابی بود که در حال شروع بود و وی میخواست با این ظاهرسازیها دل مردم را به دست آورد. پس این امر هیچ مستعبد نیست. بلکه امکان وقوع آن را از طرف یزید منطقیتر و معقولتر مینمایاند.
مرحوم قاضی در نهایت به اشکالی میپردازد که به گفته مدث نوری سند روایتی که در آن از ورود اهل بیت (ع)، در روز اربعیت سخن به میان رفته مخدوش است و در اینجا بسیاری از مباحث سندی و رجالی را مطرح کردهاند که به درد اهل تحقیق میخورد. در ادامه مباحث کتاب گرچه ارتباط با اصل موضوع مورد نظر ندارد ولی سرشار از مباحثی بسیار مفید و نافع است و باید گفت آنچه شهید سعید در این کتاب جمع آوری کرده، گرچه از حیث استدلالی همه آنها در یک سطح نیستند ولی ایشان توانسته مجموعهای از مطالب متنوع، مختلف و سودمند را جمع آوری نماید.