گستره حمله، از شمال تا جنوب

186 mgrjotbjnz - گستره حمله، از شمال تا جنوبدیروز! در میان ازدحام رنگ‌ها و زنگ‌ها، چشمم به خبر ورود گوشت خوک به بازارهای داخلی و فروش آن در فروشگاه‌های استان گیلان افتاد. البتّه این خبر پس از اعلام ورود سیگارهایی بود که فیلتر آنها حاوی عصاره گوشت خوک بود. پیش خود گفتم: بر این مژده گر جان فشانم رواست. البتّه چشم و دل مردم «رشت» و شهرهای تابعه روشن که طعم گوشت خوک را هم در فضای باز بازرگانی و واردات و صادرات به تجربه می‌نشینند.

دلم به حال مردم نومسلمانی سوخت که در برخی شهرهای اروپایی، مسجدهایشان را با هزاران سختی و رنج برپا نگه می‌دارند و هر از چندی ناگزیرند صحن و سرای مسجد خود را از سر خوک‌های بریده شده و خون نجس آن پاک کنند که مخالفان اسلام‌گرایی برای آزار و اذیّت مسلمانان مسجدها را شبانه آلوده می‌سازند.

خوب دریافته‌اند که به هر صورت ممکن باید مسلمانان را آلوده ساخت، این آلودگی صورت و آلودگی جان مسلمانان است که ممکن است آنها را محدود و منزوی کند یا از دایره و گستره اسلامیّت و معنویّت چنان دور سازد که همه غیرت را از دست بدهند.

گویا این «خوک» و خوک‌خواران، عزمشان را جزم کرده‌اند، از هر راه که شده، فضا را برای طاهر شدن و طاهر ماندن خلق روزگار تنگ کنند تا شاید مجال بیشتری برای نفس کشیدن و تربیت خوک و انتشار اخلاق خوکی پیدا کنند.

سال گذشته، وقتی رسانه‌های بزرگ تربیت کننده خوک شیوع بیماری آنفولانزای خوکی را اعلام کردند و از احتمال کشته شدن ۵/۷ میلیون نفر در اثر ابتلا به این بیماری در سراسر جهان دادند، کسی باور نمی‌کرد که کمپانی‌های داروسازی و البتّه فروشنده بیماری و واکسن بیماری به طور هم‌زمان، تصمیم دارند سود پنج میلیارد دلاری خود را بالا ببرند و آنها از طریق پژوهشگران مأمور خود که عموماً گوشت خوک مصرف می‌کنند و از غیرت بویی نبرده‌اند، چنان ترسی به جان مردم انداختند که هر چه داشتند و نداشتند جمع و جور کردند تا شاید با خرید واکسن تولیدی این شرکت‌ها از ابتلا به آنفولانزای خوکی در امان بمانند.

این همه در حالی بود که مردم بی‌نوای ساکن زمین، پیش از آنکه آنفولانزای خوکی آنها را از پا در آورد، سیگار و فست‌فود و شکلات و چیپس و پفک و روغن صنعتی و سمّ کلر آنها را به سینه قبرستان می‌کشد.

البتّه در خبرها هم آمده بود که این خوک‌ها قبرستان‌ها را هم رها نکرده‌اند. چون از طرفی وزیر دفاع فرانسه خبر حمله خرابکاران به قبور سربازان مسلمان را داده که طیّ جنگ جهانی برای فرانسه جنگیده و کشته شده‌اند و از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی مثل خوک به جان بزرگترین قبرستان مسلمانان در سرزمین اشغالی افتاده و آن را تخریب کرده است. این عملیات تخریب پنج ماهی است که ادامه دارد. شهرداری قدس اشغالی در کنار سازمان آثار باستانی رژیم صهیونیستی متکفّل تخریب این قبرستان هستند تا ضمن حفّاری همه نشانه‌های مانده از اسلام و مسلمانان را از شهر قدس پاک کنند. اینها گمان دارند که از بین بردن نشانه‌ها در بیرون و نابود کردن نشانه‌ها از قلب‌های مسلمانان از طریق خوراک مسموم در دراز مدّت کار را به آنجا خواهد کشید که «اسلام و مسلمانی» تبدیل به اشیایی برای موزه‌های و موزه‌داران می‌شود. البتّه باید به خدا پناه برد.
اخیراً یکی از نومسلمانان اسپانیایی به نام «رائول گونزالس» که در حال حاضر در شهر «قم» زندگی می‌کند و دست در کار ترجمه قرآن به زبان اسپانیایی برده گفته بود که:

«تا پیش از آشنایی با اسلام، گمان می‌کردم اسلام نام یکی از شرکت‌های نفتی است.» البتّه با مشقّت بسیاری به ایران و قم راه پیدا کرده و با گذراندن دوره‌های آموزش حوزوی تا آنجا پیش رفته که ترجمه قرآن به زبان اسپانیایی را شروع کرده است. بانوی مستبصر و شیعه آمریکایی هم که چند سالی است که به ایران مهاجرت کرده و با نام «زهرا گونزالس» شناخته می‌شود هم تعریف می‌کند که وقتی اسلام اختیار کردم، در آمریکا به خاطر پوشیدن روسری چنان تحقیر می‌شدم که در سرویس مدرسه روسری‌ام از آب دهان همکلاسی‌ها خیس می‌شد.

حالا که این زهرا خانم به ایران آمده و زندگی در میان مسلمانان را تجربه می‌کند، از مشاهده راه و رسم جمعی از زنان مسلمان چنان رنجیده می‌شود که می‌گوید: «دلم به درد می‌آید.»

اگر چیزی در حافظه مسلمانان مانده باشد، اسپانیا تا یکی دو قرن پیش، یکی از بزرگترین مراکز تمدّنی و فرهنگی اسلام بود که بیش از ۵۰۰ سال خودش را به رخ جهان مسیحی مبتلا به تحجّر و قرون وسطا می‌کشید، امّا همین جماعت قرون وسطایی مصرف کننده خوک، چنان با حیله و ترفند به جان اسلام و مسلمانان افتادند که یک اسپانیایی گمان می‌کند، اسلام نام یک کمپانی نفتی است. در همان سال‌ها، اربابان کلیسا، تاکستان‌ها را وقف ساخت شراب کردند تا جوانان مسلمان بخورند، دخترانشان را به پارک‌ها و بوستان‌ها روانه کردند تا عقل از سر آنان بربایند و با اعزام معلّمان مسیحی آلودگی فکری و فرهنگی را چنان در میان مسلمانان گستردند که در عرض مدّت کوتاهی از بیرون و درون پوسیدند و در برابر سپاهیان مسیحی تاب مقاومت را از دست دادند و شکست را پذیرا شدند و شد آنچه شد.

حالا هم بعد از قرون متطاوله، «گروه شاهدان یهوه» با حمایت فکری و مالی مؤسّسات آمریکایی به جان مسلمانان آمریکایی افتاده‌اند و با توزیع انجیل فارسی و کشاندن جوانان بی‌خبر از همه جا و پیشنهاد ویزا و وعده اقامت در غرب عقل و هوش آنان را می‌ربایند.
می‌بینید که به رغم تصوّر ما هیچ چیزی نویی وجود ندارد. ساختمان‌ها و ماشین‌های مدرن و دلفریب نباید ما را فریب دهد. یک بازی بیشتر نیست. یک رویارویی بیشتر نیست و یک مقصد. نابودسازی جسم و جان ساکنان شرق اسلامی، تصرّف همه دارایی‌ و عُده آنان و سلطه، سلطه ائتلاف صلیب و صهیون که هر دو در خوردن خوک و اخلاقی خوکی متّفقند.

شیوه‌ها هم یکی است. فرقی نکرده.

زندگی در سایه‌سار معماری مدرن، شهر مدرن، اتوبان‌ها و آسمان‌خراش‌ها و اتومبیل‌های لوکس، قطارها و بالأخره هواپیماها که زمان و مکان را درنوردیده و جهان را تبدیل به دهکده‌ای کوچک کرده ما را از گذشته، از خودمان و از آسمان بریده. دیگر مجال نمی‌یابیم در ازدحام و سرعت خودمان را بیابیم. درست در وقت و شرایطی که خودمان را، طفل وجودمان را و همه معنی بودنمان را گم کرده‌ایم و همین گم کردن هم موجب پریشانی احوالمان شده، گمان می‌کنیم بر جا و برقرار هستیم، ولی نیستیم. غرق در واقعیّتی که در آهن و سیمان و الکتریسته خلاصه شده، از واقعیّت همه چیز از جمله خودمان دور مانده‌ایم و هر روز بیشتر از پیش در این باتلاق عفن بیش از پیش فرو می‌رویم.

چشم و دلمان را در ازدحام رنگ و زنگ از دیدن و درک حقایقی محروم مانده که در حین مدفون شدن زیر گل و لای باتلاق گمان می‌کنیم زنده‌ایم و زندگی می‌کنیم.

این از شعبده ابلیس و جنود ابلیس است که به اشتباه افتاده‌ایم. جابه‌جایی بزرگ اتّفاق افتاده را نمی‌بینیم. آسمانی را که زیر پا افکنده‌ایم و زمینی را که بر سر گرفته و بودن و زیستن در آن را همه سعادتمندی فرض کرده‌ایم. از همه جالب‌تر آنکه نه تنها خود را از گذشته و گذشتگان مستغنی می‌شناسیم، بلکه گذشتگان را مبتلای جهل و خود را صاحب علم و آگاهی می‌شناسیم و بر آن می‌بالیم.

روزی چشم سر و عقل جوانان مسلمان آندلسی را در اسپانیای مسلمان می‌ربایند و روزی دیگر، کارشناس آمریکایی یهودی را در «مصر»، مسئول بازنگری شیوه‌های تدریس درس تعلیمات دینی اسلامی می‌کنند.

روزی و روزگاری شاهزاده‌های قاجار را به دیار فرنگ می‌برند و در کارخانه تبدیل مسلمان به فراماسون آنها را تبدیل به فراماسون کرده به جان ایران عصر قاجار و پهلوی می‌اندازند و روزی دیگر، صدها آقازاده را به دانشگاه‌های انگلیس و آمریکا و کانادا می‌برند تا در حوض و استخر مراکز شرق‌شناسی مک گیل کانادا و اتریش شنا در دریای فلسفه علم و هنر و کلام جدید بیاموزند و نجات غریق دانشجویان مسلمان ایرانی شوند از گرداب جهل و بی‌خبری شوند.

هیهات!
آنها به همان روش که فلسطین را از دست مسلمانان خارج کردند، تا آنجا پیش رفتند که بیش از ۸۰% زمین‌های این دیار مقدّس در ملک تام خانواده روتچیلد یهودی ثبت شده، در حال تملّک کمربند جنوبی ایرانند. شیراز، بوشهر و بندرعبّاس فرق نمی‌کند.

آنها با دسته چک آمده‌اند، کم و زیاد تعداد صفرهای جلوی رقم‌های پیشنهادی هم برایشان فرق نمی‌کند. مهم تصرّف زمین است، ایجاد کمربند جنوبی وهّابی و سلفی و دست آخر، مقابله با اسلام و جریان فکری و فرهنگی شیعی حاکم بر این دیار. بگذریم.

 
اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف ۶/۳/۱۳۸۹، ساعت ۹ صبح
ماهنامه موعود شماره ۱۱۳
 

همچنین ببینید

ایرانی و ایران فرهنگی 310x165 - فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

۱. قلمرو فرهنگی ایران بزرگ دانش‌آموزان در مدارس، جغرافیای خاکی ایران را، منحصر در ۱۶۴۸۰۰۰ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *