هر کدام از استودیوهای مسلط هالیوود درحال حاضر، اعانه بگیریک شرکت خیلی بزرگترهستند(شرکت های سرپرست) لذا، مکانیسم درونی هالیوود،براساس خواسته های این شرکت ها و نه مخاطبان،رقم می خورد. فیلم های “استرالیا” و “پرل هاربرگ” نه براساس واقعیات،بلکه به خاطر پیوند نزدیک میان شرکت های سرپرست استودیوهای سازنده آنها با دولت های استرالیا و امریکا ساخته شدند و سودهای سرشاری را عاید آنها کردند .اما،هیچ شرکت سرپرستی از فیلم های چالشی “فارنهایت ۹/۱۱” و “السالوادر” استقبال و حمایت نکرد.
“هاسکل و کسلر” دردسرهای زیادی را از جانب شرکت های سرپرست و مقامات امریکایی در پخش فیلم ” مدیوم کول” کشید. اما، همه از فیلم ” مونیخ”، که فلسطینی ها را مشتی تروریست معرفی میکند،استقبال کردهاند. این فیلم به آسانی بازگو کننده همراهی زیرکانه شرکت سرپرست “جنرال الکتریک” با سیاست های یک مصرف کننده صادق (اسرائیل) است . چرا که رژیم صهیونیستی بیشتر جنگ افزارهای مدرن خود را ازاین شرکت خریداری میکند.
تام کروز در سال ۲۰۰۶ بدون تشریفات بر کنار شد .درکناری وی، این حقیقت هولناک وجود داشت که این کار نه از جانب کارفرمای بلافصل وی «استودیوی پارامونت» بلکه از طرف شرکت سرپرست پارامونت، یعنی «ویاکام» انجام شد. سامر ردستون رئیس هیئت مدیره ویاکام، که زود خشمی انگشت نما است ـ کسی که صاحب فهرست بلندی از شرکت های رسانه ای شامل «سی . بی . اس»، «نیکلودئون»،«ام . تی . وی» و «وی . اچ .آی» است ـ گفت، کروز در پی سیلی از فعالیت های عمومی دیوانه کننده، مرتکب «خودکشی خلاق» شد. این برکناری در عالم شاگردی رایج است.
مورد کروز به این تصور غالب اشاره داردکه مکانیسم درونی هالیوود آن طور که انتظار می رود، تماماً براساس مطالبات مخاطبان رقم نمی خورند،آنها نه شخصاً پاسخگوی تصمیمات آفرینش های استودیو هستند و نه حتی خود آنهایی که در رأس استودیو هستند،چنین مسئولیتی را احساس میکنند . در سال ۲۰۰۰، خبرنگار هالیوود، فهرست صد نفر از قدرتمندترین شخصیت ها در این صنعت، طی هفتاد سال اخیر را منتشر کرد. روپرت مردوک رئیس «نیوز کورپوریشن» که مالک «توانتیز سنچری فاکس» است، به عنوان قدرتمندترین شخصیت زنده ذکر شد. به استثنای استیون اسپیلبرگ کارگردان (شماره سه)، هیچ هنرمندی در ده نفر اول قرار نداشت .
هر کدام از استودیوهای اصلی هالیوود، در حال حاضر اعانه بگیر یک شرکت خیلی بزرگ ترهستند،و بنابراین آنقدرها هم فعالیت آنها جدا و مستقل نیست، بلکه یکی از منابع خیلی بزرگ و درآمدزا برای امپراتوری گسترده تر مالی شرکت های سرپرست خودشان هستند. این استودیوهای اصلی و سرپرست آنها عبارتند از : توانتیز سنچری فاکس (نیوزکوپوریشن)، «پارامونت پیکچرز»(ویاکام)، «یونیور سال» (جنرال الکتریک / وایوندی)، «دیسنی» (شرکت والت دیسنی)، «کلمبیا تری استار» (سونی) و «برادران وارنر» (تایم وارنر) . این شرکت های سرپرست جزو بزرگ ترین و قدرتمند ترین شرکت ها در جهان هستند و نوعاً تحت اداره وکیلان و بانکداران سرمایه گذار قرار دارند. منافع اقتصادی آنها نیز گاهی اوقات با حوزه های سیاسی (مثل صنایع تسلیحاتی)، به طور تنگاتنگی گره می خورد و این روزها نیز غالبا با (سران) دولت سر و سری دارند، چرا که (در نهایت) این دولت است که مقررات مالی را تنظیم میکند.
همان طور که بن بگدیکیان استاد روزنامه نگاری و برنده جایزه «پولیتزر» گفته است، زمانی مردانی و زنانی که صاحب رسانه بودند می توانستند خود را با یک «سالن رقص هتل» سرگرم کنند، اما الان همان مالکان(که همه مذکر هستند)، بیشتر ترجیح می دهند در یک اتاقک مملو از تلفن باشند .او می توانست این را نیز اضافه کند که شاید یک اتاقک تلفن نتواند توسط افرادی مثل روپرت مردوک و سامر رودستون به عنوان محل اجتماع انتخاب شود. در واقع این اشخاص در یک مکان مجللی مثل «سان ولی» آیداهو باهم دیدار میکنند، تا در آنجا منافع جمعی خود را شناسایی وبه جامعه قالب کنند.
البته قاعده این نیست که محتوای فیلم های یک استودیو، تماماً توسط شرکت سرپرست آن استودیو ودر چهارچوب منافع سیاسی و اقتصادی آن مشخص شود. به عنوان نمونه، رؤسای استودیوها راه های گریز قابل ملاحظه ای درتهیه تصاویر دارند، بدون آنکه از جانب اربابان اصلی آنها مداخله مستقیمی صورت گیرد. همیشه نبرد میان نیروهای متعلق به «درجات خیلی پایین» و «درجات خیلی بالا» وجود دارد، اما تمرکز رسانه های بزرگ و آکادامی ها،به طور سنتی به نفع این آخری است.
به عنوان مثال، فیلم رزمی تأثیرگذار سال گذشته به نام «استرالیا» متعلق به «پازلورمان» را مورد توجه قرار دهید؛ این فیلم در رابطه با دو موضوع، کاملاً ساکت است؛ اولاً، تاریخ مردم بومی را وارونه جلوه می دهد و ثانیاً، استرالیا را به یک مکان تخیلی که محل گذراندن تعطیلات است، تبدیل میکند. لذا، تعجبی ندارد که شرکت سرپرست توانتیز سنچری فاکس(شرکت خبری روپرت مردوک) و دولت استرالیا، به خاطر منافع متقابلی که میان این دو وجود دارد،دست در دست یکدیگر، این فیلم را بسازند . به خاطر فیلم های لورمان، جهانگردان زیادی به این کشور سفر میکنند و دولت از قبل آنها سود میبرد و این سود نه فقط از جانب خود فیلم حاصل میشود، بلکه شامل یک سری سرمایه گذاری های گزاف وابسته به آن نیز میشود.(در این فیلم همچنین، آشکارا از برنامه دولت برای «رفع اختلافات» با بومیان حمایت میشود). دولت در عوض این کار، ده میلیون دلار به فرزند مورد علاقه اش (مردوک) از طریق تخفیف مالیاتی، میبخشد . روزنامه « وست استرالیا» حتی مدعی میشود که مردوک «سربازان پیاده نظام در حوزه روزنامه نگاری» خودش را دارد تا مطمئن شود که هر حوزه ازامپراتوری رسانه ای او، به نقد مثبت و پر حرارت از استرالیا عنایت دارند.یک ارزیابی زیبا (از کارهای مردوک) توسط «دسان» انجام گرفت؛ نشریه ای که «از یک قطعه سرگرمی خوب و قدیمی و نادر» بهره گرفت . این بهره مندی آنقدر زیاد بود که منتقد نشریه مذکور اغوا شد و در سفر خود، در حد یک مأمور تنزل پیدا کرد. برای چنین مداخلاتی، پیشینه های تاریخی هم وجود دارد؛ در سال ۱۹۶۹، هاکسل وکسلر فیلم ساز فیلم سینمایی «کسی برفراز آشیانه فاخته پرواز کرد»درد سرهای زیادی را به خاطر پخش فیلم کلاسیکش «مدیوم کول» تحمل کرد. فیلمیکه بر اعتراضات ضد جنگ در گردهم آیی دمکرات ها در سال قبل ازآن متمرکز شده بود. وکسلر که مدعی است در افشای اسناد حاوی اطلاعات باید آزاد باشد، میگوید، نزدیک به آغاز پخش فیلم، ریچارد جی . دالی شهردار شیکاگو و افراد رده بالای حزب دمکرات به «گلف» و «وسترن» شرکت سرپرست پارامونت در آن زمان اطلاع دارند که اگر مدیوم کول پخش شود، دیگر معافیت های خاص مالیاتی و حمایت های تبلیغاتی شامل گلف و وسترن نخواهد شد. وکسلر با اشاره به رهبران سوداگر هالیوود، با عصبانیت به ما گفت :«چیزی که سخت نیش می زند،وجدان ندارد و آنها وجدان ندارند.»
وکسلر توضیح داد که چطور این توطئه مشترک با جلب کمترین توجه، به اجرا در آمد :«پارامونت مرا خواست و گفت لازم است که من تصویر همه [اعتراض کنندگان] در پارک را پخش کنم، موردی که تولید آن غیر ممکن بود. آنها گفتند، اگر مردم این فیلم را ببینند و پس از ترک سالن سینما دست به یک اقدام خشونت آمیز بزنند، دفاتر پارمونت تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند.» اگر چه پارامونت ملزم به پخش این فیلم شد، اما آنها با موفقیت توانستند آن فیلم را سیاه جلوه دهند؛ آنها تبلیغ کردند که این فیلم ضعیف است و کسلر را نیز از بردن آن به جشنواره فیلم بازداشتند . هر چند سود بردن از قبل یک فیلم، سخت است، اما مسلماً راه موثری برای رسیدن به سود وجود دارد و آن، حمایت منافع گسترده تر (شرکت )سرپرست است.
یک مورد مشهورتر، فیلم «فارنهایت ۹/۱۱» (۲۰۰۴) است . فیلم خیلی مؤثر مایکل مور که شرکت والت دیسنی، علی رغم اینکه قبلاً تعدادی از مخاطبان نمونه گیری شده،آن را پسندیده بودند، تلاش کرد پخش آن را بر هم بزند. میراماکس، اعانه دهنده دیسنی،اصرار داشت که سرپرست آن حق ندارد جلوی پخش فیلم را بگیرد، چرا که بودجه اش خیلی پایین تر از سطحی بود که مورد درخواست قرار گرفت و دیسنی آن را تصویب کرد.نمایندگان دیسنی این گونه پاسخ دادند که آنها می توانند هر فیلم میراماکس را در صورتی که پخش آن برای منافع آنها مفید نباشد، وتو کنند. اری امانوئل نماینده مور،اظهار داشت که مایکل ایسنررئیس دیسنی به او گفته است، به خاطر نگرانی هایی که در مورد پیامدهای سیاسی و ازجانب سیاست مداران محافظه کار وجود دارد، خصوصاً با توجه به بخشودگی مالیاتی کنونی در مورد اموال دیسنی مثل «والت دیسنی وورد» در فلوریدا، (جایی که فرمانده اش در آن زمان، جب بوش برادر رئیس جمهور وقت بود) می خواهد این معامله را نادیده بگیرد. علاوه بر آن،دیسنی با خانواده سلطنتی عربستان پیوند داشت،خانواده ای که در این فیلم به شکل نامطلوبی نشان داده شده بود.الولید بن طلال یکی از اعضای قدرتمند این خانواده،مالک بخش عمده سهام «یورو دیسنی»و کسی بودکه «پارک سرگرمی» را از مشکلات مالی خارج کرده بود.دیسنی از ورود به هرگونه بازی کاملاً سیاسی این چنین امتناع کرد و توضیح دادکه نگران این است که «به درون وضعیتی کشیده شود که به حمایت از نبردهای سیاسی متعهد گردد» و این به گفته آنها باعث میشود که مشتریان دور شوند.
دیسنی پیوسته پیام هایی را در حمایت از اوضاع کنونی، در فیلم هایش منتشر کرده است . این کار خصوصاً زیر پرچم اعانه دهندگانی چون «هالیوود پیکچرز» و «تاچستون پیکچرز» انجام گرفته است . (هر چند فیلم زندگی نیکسون در سال ۱۹۹۵ متعلق به الیوراستون، یک استثنای برجسته است.) برخی از فیلم سازان کمک های زیادی را از جانب دولت امریکا دریافت کردهاند:پنتاگون از فیلم هایی مثل «ارتش اکنون»(۱۹۹۴)، «کریمسون تاید» (۱۹۹۵) و «آرماگدون» (۱۹۹۸) و سیا نیز از «بد کمپانی» (۲۰۰۲) و «انتخاب (۲۰۰۳) حمایت کردند . در سال ۲۰۰۶، دیسنی فیلم تلویزیونی «راهی به یازده سپتامبر» را پخش کرد؛ فیلمیکه تا حدود زیادی تمایل داشت دولت جرج بوش را تبرئه کند،و در مقابل، دولت کلینتون را به خاطر این حملات تروریستی، مورد سرزنش قرار دهد؛ موردی که باعث شد نامه های اعتراض آمیزی از سوی مادلین آلبرایت وزیر خارجه سابق آمریکا و سندی برگر مشاور امنیت ملی سابق کلینتون ارسال شود. طبیعت تولیدات دیسنی زمانی معنی دار میشود که ما منافع رده های بالاتر این شرکت را مورد ملاحظه قراردهیم. از لحاظ تاریخی، دیسنی پیوندهای نزدیکی با وزارت دفاع امریکا داشته است و خود والت یک ضد کمونیست کینه جو بود(حتی درباره وی گزارش شده است که یک خبررسان سری اف .بی .آی و یا حتی یک فاشیست بود،نه یک اندیشمند). در دهه ۱۹۵۰، شرکت ودولت اعانه دهنده، به دیسنی کمک کرده بودند تا فیلم هایی را درباره پشتیبانی از سیاست «اتم برای صلح» رئیس جمهور آیزنهاور و همچنین، مستند غیر مشهور «اردک و پوشش» که به بچه های مدرسه یاد می داد که می توانند با پنهان شدن در زیر میزها از یک حمله اتمی نجات پیدا کنند، بسازد.حتی اکنون نیز یک عضو با سابقه هیئت مدیره دیسنی، جان ای . پرایسون است، کسی که از مدیران شرکت بوئینگ است؛ شرکتی که جزو بزرگ ترین شرکت های مقاطعه کار در عرصه های هوا فضا و دفاعی است . پس از حمله امریکا به افغانستان، «بوئینگ» قراردادی به ارزش شانزده و شش دهم میلیارد دلار با پنتاگون بست .این محرک کوچکی برای دیسنی نبودکه از مأموریت ساخت فیلم های انتقادی درباره سیاست خارجی بوش، مشابه فارنهایت ۹/۱۱ طفره برود.
وقتی که دیسنی فیلم «پرل هاربر» را پخش کرد (۲۰۰۱) هیچ جای شگفتی نداشت؛ یک فیلم ساده که با بودجه کلان و با همکاری کامل پنتاگون ساخته شده بود، فیلمیکه می خواست پس از فیلم «روز رسوایی» تجدید حیات ناسیونالیسم امریکایی را جشن بگیرد. این فیلم (در بین عامه) در حد وسیعی با بدبینی مواجه شد. با وجود این و علی رغم انتقادهای تأسف آور در مورد آن، دیسنی به طور غیر منتظره در اوت سال ۲۰۰۱ تصمیم گرفت فیلم را در سطح ملی پخش کند و استاندارد نمایش دو تا چهار ماهه پخش آن را نیز تاهفت ماه افزایش داد؛ معنی اش این است که در تابستان، این فیلم تأثیرگذار روی پرده برود و پخش آن تا ماه دسامبر ادامه داشته باشد . به علاوه، دیسنی سالن هایی را که در آنها این فیلم نمایش داده میشد، از صد و شانزده سالن به هزار و سی و شش سالن افزایش داد. شرکت ها برای اینکه بتوانند از واقعه یازده سپتامبر سود ببرند، در فیلم پرل هاربر، بی رحمانه از موسیقی آرامش بخش استفاده کرده بودند.
بنابراین،مادامیکه فیلم هایی مثل استرالیا و پرل هاربر ترجیح داده میشوند، فیلم های چالشی ومحرک غالباً به زباله دانی سینمایی انداخته میشوند. فیلم «السالوادور»متعلق به «الیوراستون» (۱۹۸۶)،یک نمایش گرافیکی از جنگ داخلی السالوادور ارائه میکرد.حالت روایتی آن،تا حدود زیادی در مخاطب، نسبت به انقلابیون روستایی جناح چپ، ایجاد شفقت میکرد و سیاست خارجی امریکا را نیز به طور شفاف مورد انتقاد قرار می داد و حمایت ایالات متحده از ارتش راست گرای السالوادور و جوخه های بدنام مرگ را محکوم می نمود. فیلم استون را همه استودیوهای بزرگ هالیوود رد کردندـ با یک توصیف مشترک از آن، مبنی براینکه این فیلم «یک قطعه اثری تنفرآمیز» است ـ این درحالی بود که نمایش فیلم مذکور در بسیاری از شهرها در سطح بسیار عالی تکرار شد .این فیلم نهایتاً توسط سرمایه گذاران انگلیسی و مکزیکی حمایت مالی شد و توانست اجازه توزیع محدود را بگیرد. اخیراً نیز مستندهای بحث انگیزی چون «لوز چنج» (۲۰۰۶/۲۰۰۷)، که استدلال میکرد واقعه یازده سپتامبر یک «کار داخلی» بود و «زیت گیتز» (۲۰۰۷)، که تصویر ترسناکی از اقتصاد جهانی ارائه میکرد، ساخته شد. وقتی که رسانه های شرکتی پخش آنها را نپذیرفت، این فیلم ها توسط میلیون ها نفر از طریق اینترنت مشاهده شدند.
تولیدات همزمان استودیو یونیورسال، کمتر در حمایت از قدرت امریکا حرارت به خرج می دادندواین چیزی است که در فیلم هایی چون «کودکان مردان » (۲۰۰۶)، «جارهید» (۲۰۰۵) و «چوپان خوب» (۲۰۰۶) می توان دید . با این وجود فیلم هایی چون «یوـ ۵۷۱» (۲۰۰۰) و «جنگ چارلی ویلسون»(۲۰۰۷)، این معنی را به ذهن متبادر میکنند که شرکت سرپرست یونیور سال، جنرال الکتریک است؛ شرکتی که منافع بسیار کلان آن با تولیدات سلاح و قطعات حساس جنگنده های با تکنولوژی بالا، تکنولوژی پیشرفته مراقبتی و سخت افزارهای مهم صنایع نفت و گاز جهان، خصوصاً در عراق پس از صدام پیوند خورده است . هیئت مدیره «جی . ای » (جنرال الکتریک) با سازمان های بزرگ لیبرال مثل بنیاد راکفلر، پیوندهای قوی دارد. در حالی که کلمه «لیبرال» باید در مقامیبدنامی و انگ محافظه کاری بوش، وجه مثبت داشته باشد،سازمان های لیبرال با روشنفکران امریکا سخت جوش خوردهاند و غالباً همین ها معماران سیاست خارجی مداخله جویانه امریکا از جمله مداخله در ویتنام بوده و هستند. آنها همیشه آمادهاند تا خودشان را با محافظه کاران در مورد مسایل خاص،خصوصاً امنیت ملی، متحد کنند، لذا،فهم این مسئله که جی . ای هم از طریق رئیس هیئت مدیره سابق و هم از طریق رئیس هیئت مدیره کنونی با دولت بوش پیوند نزدیک داشته است،نباید مرا شوکه کند. جک ولچ (رئیس هیئت مدیره جی. ای، از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۱) در مورد «پروتکل، دیپلماسی و تنظیم کنندگان و قواعد» آشکارا متهم میشود که شبکه تلویزیونی ان .بی . سی متعلق خود را جهت اعلام پیش از موعد پیروزی بوش در سال ۲۰۰۰ (انتخابات دزدیده شده) تحت فشار قرار داده بود، و این زمانی بود که وی یک باره در زمان شمارش آراء در اتاق خبر ظاهر شد. جف ایملت جانشین ولچ و رئیس هیئت مدیره فعلی جنرال الکتریک، نیز یکی از کمک کنندگان کلان مالی به بوش در دور دوم انتخابات بوده است.
شاید بیشترین مخالف جی.ای / یونیور سال با پخش (فیلم) در مورد «یونایتد ۹۳» رخ داده باشد؛ مستندی بر «محاسبه درست» در مورد اینکه چطور مسافران قهرمان در روز یازده سپتامبر توانستند از طریق مجبور کردن هواپیما به سقوط در حومه پنسیلوانیا، قبل از آنکه به مقصد برسد «توطئه تروریستی را خنثی کنند.» اگر چه این فیلم با سرمایه گذاری نسبتاً اندکی ساخته شد، قبل از آنکه درکل کشور به نمایش گذاشته شود، با بی علاقگی مردم وخصومت آنها مواجه شد . در همان زمان، اخبار رسمیبوش در مورد یازده سپتامبر، به طور جدی از طرف رسانه های خبری مستقل آمریکا مورد سؤال و بازخواست قرار میگفت . بر اساس یک نظر سنجی که توسط «زاگبی» در مورد نتایج انتخابات ۲۰۰۴ انجام گرفت، نیمی از نیویورکی ها معتقد بودند، «رهبران آمریکا از قبل در مورد محتمل الوقوع بودن حملات یازده سپتامبر خبر داشتندو عامدانه از اقدام دراین مورد کوتاهی کردند.» و درست یک ماه قبل از پخش فیلم یونایتد ۹۳، هشتاد و سه در صد مشاهده کنندگان سی . ان. ان اعتقادشان را این گونه بیان کردهاند که «دولت امریکا حوادث واقعی مرتبط با حملات یازده سپتامبر را پنهان نگه داشته است.» از آنجا که روایت رسمی(در مورد یازده سپتامبر) تحت آتش سنگین (افکارعمومی) قرار داشت، دولت بوش از پخش یونایتد ۹۳ با آغوش باز استقبال کرد . این فیلم، برگردان گزارش کمیسیون یازده سپتامبر به شکل شنیداری ـ دیداری بود، با «تشکرات ویژه» از فیل استراب به خاطر ارتباط نامشروعش با هالیوود و پنتاگون که با زیرکی، اعتبارات را تا به آخر آن خورد . به زودی و پس از پخش این فیلم در سطح ملی،طی اقدامیکه احتمالاً به عنوان بدگمانی روابط عمومی و ژستی جهت تأیید رسمی تلقی خواهد شد، رئیس جمهور بوش در جمع برخی از اعضای خانواده های قربانیان حاضر شد، تا پخش خصوصی این فیلم را در کاخ سفید ببیند.
فیلم «مونیخ» متعلق به جی. ای / یونیور سال (۲۰۰۵) ـ کنکاش استیون اسپیلبرگ در مورد انتقام اسرائیلی ها پس از حمله تروریستی فلسطینی ها به المپیک سال ۱۹۷۲ ـ شک وتردیدهای مشابهی را برانگیخت . اگر چه سازمان صهیونیستی امریکا خواستار بایکوت این فیلم شده بود ـ چرا که احساس میکرد این فیلم، اسرائیل را با تروریست برابر دانسته است ـ اما چنین قرائتی از فیلم، متقاعد کننده نیست . در حقیقت، این اعتبارات اختصاص داده شده به فیلم مونیخ بودکه باعث شد در آن پیام های تأثیرگذاری پخش گردد. این پیام ها که اثرات پایداری بر افکار داشت، توسط شخصیت های نیروهای ویژه اسرائیلی در فیلم ادا میشد:«هر تمدنی بر خودش لازم میبیند که بر اساس ارزش های خاص خودش، به سوی مذاکره و صلح قدم بر دارد.»
«ما برای آینده خود، میکشیم . ما برای صلح میکشیم.» و «یهودیان را… نکنید.» همه چیز قابل پیش بینی بود، چرا که اسرائیلی یکی از مصرف کنندگان بسیار با وفای جی . ای است و موشک لیزر «هل فایرـ ۱۱» به همراه سیستم های محرکه جنگنده های «فالکن اف ـ ۱۶»،جنگنده «فانتوم اف ـ ۴» هلی کوپترهای هجومی «آ پاچی، ای . اچ ـ ۶۴» و هلی کوپترهای «بلک هاوک یو.اچ ـ ۶۰» را از این شرکت می خرید . صد وشصت و هفت دقیقه برای صحبت های عامل فلسطینی در مونیخ، به دو دقیقه و نیم گفت و گوی ساده محدود شده بود.(فیلم) مونیخ متعلق به جنرال الکتریک، به آسانی بازگو کننده همراهی زیرکانه این شرکت با سیاست های یک مصرف کننده صادق است.
لیبرال ترین فیلم ها که در پایان لیستی از فیلم ها طی سال های اخیر قرار میگیرد، فیلم های «وارنر براس» است. «جی . اف . کی» (۱۹۹۱)، «غول آهنین» (۱۹۹۹)، «پارک جنوب»،«بزرگ تر، طولانی تر و نامنقطع» (۱۹۹۹)، «شب بخیر، خوشبخت باشید»(۲۰۰۵) «v برای دشمن خونی» (۲۰۵)، «در دره اله» (۲۰۰۷) . این لیست نشان دهنده ی گله های بعدی در مورد کلیشه ای کردن موضوع نژاد گرایی در وارنر براس است . برای فیلم اکشن و ماجراجویانه و مورد حمایت پنتاگون به نام
«تصمیم قوه مجریه» (۱۹۹۶)، استودیو قدم غیر معمول را جهت اجاره سرویس های جک شاهین برداشت، شاهین یک مشاور بود که نسبت به سیاست نژادی حالت تهاجمی داشت . نتیجه این شد که «سه پادشاه (۱۹۹۹) از منظر انتقادی به عنوان یکی از بهترین فیلم ها در ژانر خود، طی یک نسل شناخته شد. احتمالاً تصادفی نیست که شرکت سرپرست برادران وارنر، یعنی همان «تایم وارنر» علناً با صنایع تسلیحات یا محافل نو محافظه کارانه پیوند دارد.
اما، حتی زمانی که شما منافع بین المللی را از صنعت فیلم سازی حذف کنید و باز هم در پی این باشید که برای فیلم ها چه پیش خواهد آمد، باید بدانیدکه اعانه دهنده مستقلی مثل «لایونز کیت فیلمز» نیز به عنوان بخشی کاملاً وابسته به نظام سرمایه داری عمل میکند(نهادی که درکشور کانادا توسط یک باندار تشکیل شد)،با این حال، شما مدیون یک شرکت سرپرست چند میلیون دلاری با منافع متعدد نیستید. لایونزکیت میزان بالایی از تولیدات مبهم سیاسی و مرتبط با غارت های خونین داشته است . وی علاوه بر آن، کمک کار برخی از با جرئت ترین فیلم سازان و سینمایی سیاسی ـ مردمی و اورژینال طی ده سال اخیر بوده است . او در فیلم «روح امریکایی» (۲۰۰۰) از تحت تأثیر شرکت ها قرار گرفتن انتقاد کرد.سیاست خارجی امریکا را در فیلم «هتل رواندا»(۲۰۰۴) نقد نمود. تجارت تسلیحات را نیز در فیلم «جنگ سالار» (۲۰۰۵) مورد انتقاد قرار داد . نظام مراقبت بهداشتی امریکا را در «سیکو» به همراه مایکل مور(۲۰۰۷) و نهاد سیاسی آمریکا را به طور کلی در «یو اس وی جان لنون» (۲۰۰۶) نقد کرد.
لازم نیست دوباره بیان کنیم که هالیوود با تمایل به دلار، می چرخد، نه با امانت هنری . درهای سینما نیز برای تهیه و تولید در اشکال مختلف باز است؛ از اسباب بازی گرفته تا ماشین ها و سیگارها و حتی پیشرفته ترین سلاح ها (از این رو، باید تشکرات ویژه » ای از بوئینگ داشت، چرا که اعتبارات «مرد آهنین» (۲۰۰۸) را تأمین کرد). چیزی که کمتر آشکار ـ و کمتر نیز مورد تحقیق جدی قرار گرفته است ـ این است که چطور منافع شرکت های سرپرست بر روی سینما تأثیر میگذارند؛ ما امیدواریم که توجهات دقیقی را شاهد باشیم، توجهی که به آخرین تولید کنندگان فیلم معطوف شده باشد . به هر حال از منظر ما، این را باید به خاطر داشت که در پشت جادوی فیلم ها،جادوگران روابط عمومیشرکت ها حضور دارند.
نویسنده : ماتوآلفرد (۱)و رابی گراهام(۲)
پی نوشت ها:
۱.Matthew Alford
۲.Robbie Graham
منبع :
www.globalresearch .ca/index.php?context=va&aid=12465
منبع:نشریه سیاحت غرب، شماره ۸۲