*در نهج البلاغه ی امیرالمومنین در خطبه ۱۷۷ حضرت در آخر خطبه می فرماید: ای مردم خوشا به حال کسی که اشتغال به عیوب خود او را از عیوب دیگران باز دارد. یعنی مشغول بررسی اعمال خودش باشد که من چه عیوبی دارم.
الان ببینید بسیاری اوقات وقتی می نشینیم بیشتر صحبت ها در مجالس و محافل راجع به غیر است و منجر به غیبت میشود. در حالی که کلی حدیث داریم درباره غیبت که غیبت ایمان را کم میکند، مانع استجابت دعا میشود و… خیلی ضررها دارد ولی میبینید حتی بعضی مسجدی ها، حاج آقاها، هیئتی ها، حاج خانم ها و گل سرسبدها هم از این غیبت روی گردان نیستند. نفس اماره است بالاخره.
*گاهی وقت ها آدم شک میکند، خدایا من آمرزیده شدم یا نه؟ این شک بد نیست ولی مادامیکه به حد وسوسه نرسد. اگر این حالت مختصر باشد خوب است. انسان تحریک و تهیج میشود به استغفار بیشتر. اما در بعضی ها به حد وسوسه می رسد. جوانی آمد پیش من گفت: "من همه اش شک دارم که خدا من را بخشیده یا نه!" دیدم نه. این دیگر باید گل گاو زبان بخورد! نباید بگذارید به حد وسوسه برسد. همه چیز باید معتدل باشد.
*سابق بر این در تهران ختم صلوات میگرفتند. حالا نمی خواهیم انتقاد کنیم. بعضی اوقات از حبوبات هم برای شمارش استفاده میکردند. نخود، لوبیا و… چهارده هزار صلوات می فرستادند. آمدند خدمت آقای بهاءالدینی گفتند: آقا چند مرتبه صلوات بفرستیم. فرمودند یک مرتبه. اگر حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صدهزار تا بفرست….
*آقا بیست دفعه رفته عمره. میگویند بیا دفعه بیست و یکم پول را بده خرج ازدواج یک دختر آبرودار بشود. میگوید نه، نمی توانم. حالا پول را می داد خرج آن دختر چه میشد؟ اجازه بدهید یک حدیث بخوانم ببینیم چقدر ما غافلیم! در حدیث داریم که وقتی مومن می میرد، یک صورت خوش با او وارد قبر میشود( قبلا توضیح دادیم که این قبر، قبر قبرستان نیست. منظور قبر برزخی است.) و با او انس میگیرد. به مومن میگوید: "نترس! من با تو هستم. این آفت های مربوط به قبر برزخی به تو نمی رسد."
تا زمانی که قیامت برپا میشود. مومن را از آتش ها و آفت ها به راحتی عبور می دهد و او را به در بهشت می رساند. مومن می پرسد: تو کیستی؟ خدا رحمتت کند که این همه من را کمک کردی! این جواب را اگر آن آقا بشنود چمدان عمره را میگذارد زمین. (هرچیزی که قداست ندارد. تشخیص قداست با خداست. فردی بود زمان پیامبر در جنگ کشته شد. اصحاب میگفتند شهادتت مبارک! پیامبر فرمود: دست نگه دارید. این مرد شهید راه خر است. در لشگر دشمن خری دیده بود که به طمع آن در جنگ شرکت کرد و در نهایت هم در راه همان خر کشته شد.) حالا آن صورت خوش به مومن این جواب را می دهد: من آن شادی هستم که تو داخل قلب برادر و خواهر دینی خود کردی. عزیز من دل مردم را شاد کن! حالا پول را بده به این سال بعد برو سفر عمره!
* بعضی ها در دعای کمیل فراوان دروغ میگویند. دروغ نه به معنی اخباری، به معنای تعارف با خدا. میگوید: صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک. ای دروغ گو! تو حاضر نیستی یکی از لذت هایت را کنار بگذاری. یا مثلا در جای دیگر میگوید:" پروردگارا من هر چه تو بخواهی و هر چه بگویی من تسلیمم!" ولی تسلیم نیست. یک باب بزرگ داریم به اسم تسلیم. متاسفانه خیلی از مدعیان فضل و کمال که ادعای تدریس اخلاق دارند تسلیم را حلاجی نکردهاند. این نکته را یادگار داشته باشید هر که را صاحب کرامت دیدید برای تسلیمش بوده. بله؛ می گوید من تسلیمم ولی تسلیم نیست. بعضی ها شعار می دهند. حضرت سجاد(ع) رسید به کسی که دعا می خواند. میگفت: اللهم انی اسئلک البلا و الصبر علی البلا( خدایا از تو بلا می خوام و صبر بر بلا) حضرت فرمود: این چه حرفی است که می زنی؟ پرسید: چه بگویم؟ آقا فرمود: بگو الهم انی اسئلک العافیه و شکر علی العافیه( خدایا از تو عافیت می خواهم و شکر بر عافیت)
*سید بحرالعلوم سخنی دارد که در نماز اگر رعایت شود انسان هیچ وقت به راه کج نمی رود و به دروغ نمی افتد. سید در شعرش می آورد(ترجمه شعر): "در نماز که میگویی ایاک نعبد حذر کن که دروغ نگویی!"
خوب حالا ما که نمی توانیم نماز نخوانیم ولی سعی کنیم کاری کنیم که در این حرف صادق باشیم. البته خدا ارحم الراحمین است. ما از آن افرادی نیستیم که مردم را سرد کنیم. همیشه باید بین خوف و رجا تعادل برقرار باشد. پدرم میگفت اگر بنده ای خواست خودش را برای خدا لوس بکند بهتر است کفه رجا را سنگین تر بکند. البته این به معنای این نیست که بنده جرات گناه پیدا کند. اتفاقا برعکس. بنده اگر بداند رحمت خدا چقدر زیاد است جراتش بر گناه کم تر میشود.
*باید از فرار نعمت ها ترسید. حالا اگر نعمتی را از دست دادی، نه این که عوام بازی در بیاوری، باید با تمام جانت بگویی "یا مقیل الاثرات". چند دفعه بگم؟ کجا بگم؟ کنار بگذارید این حرف ها را! این قلعه ها را بشکنید! اقاله یک بحثی است. توضیح اینکه: شما خانه را فروخته ای. پول را هم گرفتی. آمدی می بینی خانم نشسته گریه میکند. میگوید من با این خانه انس داشتم. نزدیک مادرم بودم. عده ای بی انصاف هستند. در تهران فردی خانه فروخته بود بعد پشیمان شده بود. به خریدار گفته بود آقا بیا خانه را پس بده! گفته بود:" بهت می فروشم. از دیشب قیمت ها فرق کرده. پس بده یعنی چی؟" اما بعضی ها اقاله میکنند. میگوید: "آقا عیب ندارد. پولم را بده، خانه را پس بگیر." این را میگویند اقاله. روایت داریم که هر کس با مومنی اقاله کند، خدا در قیامت لغزش هایش را اقاله میکند. اقاله یعنی نادیده گرفتن.
*ما منکر عذاب نیستیم نعوذبالله. ولی این روش خوب نیست که مرتب با عذاب بخواهیم مردم را به خدا نزدیک کنیم. عذاب برای آخر کار است. اصلا بنا نیست کسی عذاب شود. حالا چه و چه میشود که فلان بنده عذاب میشود. از طریق رحمت مردم را زودتر میشود هدایت کرد. شما وقتی بدانید چه خدای خوبی داری، چقدر مهربان است این خدا؛ بدون جهنم می روی نزدیکش.
"ظهور اسم کریم" را اجازه بدهید توضیح بدهم. یکی از اسما خداوند کریم است. یکی از بزرگان میگفت این اسم در دنیا و آخرت ظهوراتی دارد. کسی که ظهور اسم کریم را در آخرت بداند یک جهنم از خجالت برایش آماده میشود آخرش هم میشود بهشتی. و برای این موضوع مثال می آورد. میگوید شما رفتید خانه کسی. استقبال زیاد، همه را بسیج کرد، پذیرایی مفصل، شربت، غذا، آقا حوله بیارم حمام کنید، ماشین هست برویم بیرون بگردیم، برای شب چه می خواهید، کلی احترام و…. بعدا متوجه بشوید صاحب خانه کسی است که در گذشته در حقش بدی کرده اید. همه آن پذیرایی ها و احترام ها در کامتان زهر میشود.
حالا میگوید بنده که می رود در محشر که عالم کنار رفتن پرده هاست، این جا گناه میکرد میگفت بابا ولش کن، می رود آنجا میبیند گناه عجب زشت بوده. می گویند این کارها را تو کردی و ما تو را بخشیدیم. بیا برو بهشت. میگوید اگر این بنده برود بهشت آن نعمت ها را ببیند و آن گناه ها را به خاطر داشته باشد، شیرینی بهشت زهرش میشود. این جا اسم کریم ظهور میکند و تصرف میکند و گناهانش فراموشش میشود تا بهشت تلخ نشود. به این خدا میشود معصیت کرد؟ گناه بنده را از یادش میبرد تا بهشت زهر تنش نشود.
عصر ایران