ماه رمضان و وظایف ما/ حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر

maah5 mmjlmtdkod - ماه رمضان و وظایف ما/ حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدرما بچه‌ بودیم با کودکان هم سن اقوام می‌رفتیم حمام -خزینه‌ی قدیم- سه چهار ساعت در حمام می‌ماندیم ولی بازی می‌کردیم وکشتی می‌گرفتیم، وقتی از حمام بیرون می‌آمدیم، تازه چرک‌هایمان خیس شده بود! یک دست کتک می‌خوردیم که چرا حمام رفتید؟! شهر الطهور گاهی اینگونه است و آدم استفاده نمی‌کند، وقتی بیرون می‌آید تازه چرک‌هایش خیس خورده است. ولی اگر بخواهد می تواند همه‌ی رذالت‌های روحی خودش را در این ماه تطهیر کند، ملکات و مراتب مختلف وجودی نفسش همه تطهیر و پاک بشوند.

 
 

حمد و ستایش خداوند

دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه -که دعای ورودی ماه رمضان است- و دعای وداع ماه رمضان، از دعاهای با ارزش و گران‌قدری هستند که برای آشنایی با فضایل این ماه و وظایفی که داریم خوب است آنها را مرور کنیم. دعای اول بیشتر در باب ماه رمضان و وظایف و تکالیفی است که انسان در این ماه دارد و دعای دوم هم عمدتاً اشاره‌ای به فضایل ماه دارد و بهره‌هایی که افراد از این ماه برده‌اند و تکلیف آنهایی که از این ماه محروم شدند و نتوانستند بهره ببرند.

دعای اول -که نسبتاً مفصل است- اینگونه شروع می‌شود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ» سپاس خدای را که ما را به حمد خودش هدایت کرد و ما را از اهل حمد قرار داد که حامد خدا باشیم، نتیجه‌اش چیست؟ «لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ» تا از این حمد به مقام شکر از احسان برسیم. «وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ» و در نتیجه پاداش محسنین را به دست بیاوریم، از حمد به شکر و سپس به احسان برسیم.

«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ»، حمد آن خدایی که دین خودش را به ما عطا کرد و ما را مختص به دین خودش قرار داد. انسان گاهی این ها را جزء نعماتی که احتیاج به حمد دارد به حساب نمی‌آورد، در حالیکه اساسی‌ترین نعماتی است که خدای متعال به ما داده است. این نعمت ها تصادفی به دست نیامده و اینطور نیست که تصادفاً به این مسیر هدایت شدیم بلکه تدبیر الهی بوده است. در دستگاه خدای متعال امر تصادفی‌ای که بیرون از مشیّت او باشد، اتفاق نمی‌افتد. بنابراین باید خدای متعال را بر آن حمد کرد.

«وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ» حمد آن خدای را که ما را در راه‌هایی که منتهی به احسان‌ می‌شود به حرکت درآورد و در این مسیرها انداخت، چرا؟ «لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ»، تا با دستگیری و امداد او، از این راه‌ها سلوک کنیم. هم ورود به این سبل احتیاج به هدایت الهی دارد و هم سیر در این سبل و سلوک در آن بدون مَنّ الهی ممکن نیست. پایان این سبل چیست؟ رضوان خدای متعال است. انسان اگر این سبل احسان را با مَنّ الهی طی کند به مقام رضوان الهی می‌رسد.

«حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ یَرْضَى بِهِ عَنَّا» آن حمدی که رضای حق را به دنبال می‌آورد و مقبول درگاه حق می‌شود.

بنابراین ابتدائاً خدا را حمد کردیم به اینکه ما را اهل حمد قرار داد و حمد کردیم به اعطای دین و مسیر هدایت به راه‌های احسان خودش. در اینجا حمد خاصی دارد برای احسان خاص خدا؛ «و‍َ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ» خدا را ستایش می‌کنم بر اینکه یکی از آن سبل را ماه خودش قرار داد.گویی که یک حمد اختصاصی دارد که غیر از حمدهای گذشته است.

معرفی ماه رمضان

سپس حضرت این ماه را معرفی می‌کنند؛ «شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ، وَ شَهْرَ الْقِیَامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان»(1) شهر قرآن و شهری که در آن هدایت و بیّنات برای مردم فرود آمده کأنّه فقط همان سال اول نزول قرآن هم نیست بلکه استمرار دارد. شهر برخورداری از قرآن و هدایت او و بیّنات او این ماه است، لذا بهار قرآن ماه رمضان است.

«صیام»، «اسلام»، «طهور» و «تمحیص» و «قیام»، خصوصیاتی است که در این ماه انسان می‌تواند به آنها راه پیدا کند، می‌تواند به مقام صائمین برسد. این صوم هم درجاتی دارد، از صوم از مفطرات و محرّمات است تا صومی‌که گفتند مخصوص أخصّ خواص است که امساک قلب عن ما سوی الله است. ماه رمضان ماهی است که انسان می‌تواند به این مقامات برسد، همیشه این شرایط مهیّا نیست. طبق نقلی که از نبی اکرم صلی الله علیه وآله شده است، ایشان فرمودند که شهری است که در آن دعوت به ضیافت الهی شدید و ابواب جهنم به روی شما بسته است، درهای بهشت باز است و شیاطین در این ماه در غُل و زنجیرند.(۲) اینها حقایقی است که برای آنهایی که اهل مشاهده‌ی ملکوت عالم هستند قابل شهود است و برای ما چون حضرت فرمودند قطعی است. راه‌هایی که به سوی جهنم ختم می‌شود در این ماه مسدود است، از درب بسته باید وارد جهنم شد! در مقابل راه‌های رحمت الهی به سوی انسان باز است. شیاطین که دعوت به جهنم می‌کنند و مانع ورود انسان به رضوان و بهشت و مقامات معنوی هستند، در غُل و زنجیرند. در احوالات مرحوم انصاری همدانی(۳) نقل شده است که وقت مغرب فرموده بود بلند شوید اذان بگویید، به او گفتند هنوز مغرب نشده است، فرموده بود: مگر نمی‌بینید ملائکه روز دارند می‌روند و ملائکه‌ی شب فرود می‌آیند. آنهایی که اهل ملکوتند هم عوالم ملکوت را می‌توانند ببینند و هم ملائکه را.

رمضان، ماه تزکیه و تطهیر

بنابراین اینگونه نیست که در همه‌ی ماه‌ها این زمینه‌ها وجود داشته باشد، ماه ضیافت است و انسان می‌تواند در این ضیافت به صیام و اسلام برسد، که «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »(4) شاید مقام اسلام، همان مقام تسلیم در مقابل خدای متعال و نبیّ مکرم و اهلبیت علیهم السلام است. شهر الاسلام است، شهر الطهور و شهر التمحیص است؛ شهری است که انسان می‌تواند از همه‌ی رذالت‌ها و‌آلودگی‌هایی که در وجودش است، پاک شود. در منزل، حمام یک مکان مخصوصی است که برای تطهیر در نظر گرفته شده است، مکان و وسائل برای شست‌وشو آماده است، همین کار در نقاط دیگر بسیار سخت انجام می‌گیرد، اینطور نیست که همه‌ جا حمام باشد، این ماه هم ماه طهور است، شرایط باطنی و ملکوتی عالم در این ماه برای پاک شدن و طهارت انسان کاملاً آماده است.

البته ممکن است انسان از این ظرفیت ها استفاده نکند؛ خدا رحمت کند استادی داشتیم می‌گفت ما بچه‌ بودیم با کودکان هم سن اقوام می‌رفتیم حمام -خزینه‌ی قدیم- سه چهار ساعت در حمام می‌ماندیم ولی بازی می‌کردیم وکشتی می‌گرفتیم، وقتی از حمام بیرون می‌آمدیم، تازه چرک‌هایمان خیس شده بود! یک دست کتک می‌خوردیم که چرا حمام رفتید؟! شهر الطهور گاهی اینگونه است و آدم استفاده نمی‌کند، وقتی بیرون می‌آید تازه چرک‌هایش خیس خورده است. ولی اگر بخواهد می تواند همه‌ی رذالت‌های روحی خودش را در این ماه تطهیر کند، ملکات و مراتب مختلف وجودی نفسش همه تطهیر و پاک بشوند.

شهر خالص شدن است؛ خیلی‌از ناخالصی‌های انسان بر خودش هم پوشیده است، این ناخالصی‌ها را در این ماه می‌شود پاک کرد. خدای متعال در ضمن بحث از جنگ احد و شکست‌هایی که به حسب ظاهر برای مسلمان‌ها پیش آمده، می‌فرماید: «لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی‏ صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی‏ قُلُوبِکُم‏»(5) این جنگ های سنگین برای این است که آنچه در قلب شماست، تمحیص شود. انسان در آن فشارهای سنگین است که می‌تواند پاک بشود و تعلقاتی را که نسبت به اغیار دارد، رها کند. شهر رمضان یک چنین شهری است، مثل کوره‌ی جنگ که انسان می‌تواند در آن تمحیص بشود، اینجا هم همینطور است. طلا ممکن است آلایش‌ها و ناخالصی‌هایی داشته باشد که باید در کوره و در دمای بالا، این ناخالصی‌ها را از خودش رها کند. در آن وضعیت است طلای خالص باقی می‌ماند و بقیه تعلقات کنده می‌شود. گاهی ناخالصی‌های وجود انسان تعلق زیادی به روح انسان دارد مانند جاذبه‌ طلا و مس که در درجه‌ی خاصی از حرارت کوره رها می‌شود. ولی در شرایط عادی نمی‌شود. درون این ماه یک چنین شرایطی آماده است و انسان می‌تواند تمحیص شود، همیشه موقعیت برای تمحیص شدن آماده نیست.

شهر القیام است؛ ظاهرش این است که آدم می‌تواند در این ماه شب زنده‌داری کند، ولی شاید بیش از این باشد؛ انسان در این ماه است که می‌تواند به قیام لله برسد. یعنی انسان برای خدا به مرحله‌ی قیام الهی برسد. اینکه انسان همه‌ حیاتش قیام لله باشد، کار آسانی نیست و در این ماه ممکن است.

شهری است که انسان می تواند از هدایت و بیّنات قرآن برخوردار شود. همیشه اینگونه نیست که مثل ماه رمضان، قرآن به انسان بهره و بار بدهد، چون خواندن ها و بهره‌مندی‌ها متفاوت است.

«فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ»(6) خدای متعال فضیلت این شهر را پنهان نکرد. این هم جزء نعم الهی است، اگر می‌فرمود همانطور که شب قدر را مخفی کردم، ماه رمضان هم یک ماهی است که خودتان بروید پیدا کنید، کار مشکل می‌شد، در این‌صورت انسان اگر می‌خواست به برکات این ماه برسد، باید همه‌ی سال را مراقبه می‌کرد، ولی الآن خدای متعال این ماه را معیّن کرده است؛ «بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَهِ، وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَهِ» خدا محرماتی برای این ماه قرار داد، آن محرمات چیست؟ «فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً، وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکْرَاماً»(7) خدای متعال برای اکرام و اعظام این ماه، این دستورات را داده است. «وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً» آن را معیّن کرده و جابجا نمی‌شود، «لَا یُجِیزُ- جَلَّ وَ عَزَّ- أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لَا یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ»(8) باید این ماه در مواقف خودش احیا شود.

نعمت شب قدر

علاوه بر این ها نعمتی در این ماه هست -که در بسیاری از روایت ها و دعاهای ماه رمضان تأکید شده- و آن این است که «ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَهً وَاحِدَهً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَى لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ»، یک شب این ماه از شب‌های هزار ماه برتر است. این یک گنج عظیم بی‌حد و اندزه‌ای است که خدای متعال در این ماه قرار داده است و انسان باید تلاش کند که این گنج را به دست بیاورد. اگر به دست آورد، تدارک همه‌ی کاستی‌های عمر انسان می‌شود و اگر به دست نیاورد، در این عمر معمولی هفتاد- هشتاد ساله انسان خیلی کاری نمی‌شود کرد.

بر اساس بعضی روایات، شب قدر نعمتی است که خدای متعال در مقابل عمر طولانی‌ای که به امم سابق داده، به امت نبی اکرم صلی الله علیه وآله عطا کرده است. در روایات ذیل سوره‌ی قدر دو شأن نزول برای این سوره آمده است -و هر دو هم ممکن است درست باشد و تنافی‌ای با هم ندارند- اول اینکه حضرت در خواب دیدند که بنی تمیم و بنی امیه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمی‌گردانند. حضرت (ص) محزون شدند که جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله چه شده؟ فرمود من چنین خوابی دیدم، عرض کرد من مطلع نیستم باید بروم از خدای متعال سوال کنم، برگشت و سوره‌ی قدر و یک آیه‌ی دیگر را آورد که ما در مقابل این دولت طولانی‌ای که به آنها دادیم و مردم را به قهقرا برمی‌گردانند به تو شب قدر دادیم که شب قدر تو از این دولت کارگشاتر است. درست است اینها به عقب برمی‌گردانند ولی شب قدر تو همه‌ی آنها را جبران می‌کند.

در آیات دیگر دارد «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی‏ أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآن»(9) ما گفتیم، پروردگارت محیط به مردم است، آنها نمی‌توانند از ملک و حکومت خدا بیرون بروند، خدا احاطه دارد، پس حکمت این شجره ملعونه چیست؟ این فتنه‌ی الهی است! کوره‌ای است که باید مردم در این کوره بروند که یک عده خالص بیرون بیایند و یک عده جدا بشوند. بعضی روایات شجره‌ی ملعونه را به بنی امیه تفسیر کرده‌اند. خداوند می فرماید ما در مقابل این فتنه شب قدر را به تو دادیم که تدارک همه‌ی آنها را می‌کند.

ذیل این آیه روایت دیگری است که معنا می‌کند و آن اینکه در محضر رسول الله(ص) عرض شد که بعضی از امم سابق فقط ۱۲۰ سال شمشیر روی دوش‌شان بوده و می‌جنگیدند در حالی که عمر امت حضرت متوسط ۶۰ تا ۷۰ سال است، حضرت به خدای متعال عرض کردند که خدایا در مقابل این عمرهای طولانی به امت من چه عطا کرده ای؟ خدا فرمود سوره قدر را دادیم که جبران نقص عمر را می‌کند. چون خود دنیا که موضوعیت ندارد، این عمری که می‌دهند برای این است که انسان بتواند بارش را برای ادامه راه ببندد و إلا هزار سال در این دنیا باشی یا صد سال موضوعیت ندارد. شب قدری که قرار دادیم جبران می‌کند، این شب قدر را گویی به احترام حضرت، به امت او دادند.

پیامبر ما غیر از حضرت موسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم علیهم السلام است که باید هزار سال کنارشان باشی تا برسی، در یک عمر کوتاه با حضرت می‌توان به مقصد رسید، مانند اینکه یک استاد زبردست که ۴۰ سال سابقه تدریس دارد و از نظر استعداد و توانایی کامل است، با یک استاد معمولی خیلی فرق می‌کند، ممکن است یک کتاب را با او یک ماهه بخوانی ولی با دیگری یک ساله نشود خواند. این شفاعت حضرت و اهلبیتش علیهم السلام است که راه را کوتاه کرده است، شب قدر این امت نیز از این شفاعت به دست آمده است.

حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر

روایت دیگری هست که مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند که « اللَّیْلَهُ فَاطِمَهُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ»(10) شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، من تلقی‌ام این است که حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است، انسان اگر به آن محیط أمن ولایت الهیه وارد نشود که «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(11) شب قدری ندارد، خطرپذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند، کما اینکه «لا اله الا الله حصنی»(12)، «ولایت علی ابن ابیطالب» هم حصن است. روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر قلم به‌دست در نیشابور می‌نوشتند، وقتی کجاوه‌ی حضرت حرکت کرد گفتند یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام (ص)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»(13) و سر را بیرون آوردند و گفتند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، پذیرش ولایت اولیای الهی شرط و مقوّم توحید است. اگر انسان به محیط ایمن الهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می‌کنند. و من گمان می‌کنم که حقیقت شب قدر هم همین باشد. اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم در این ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، در کنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی‌کند. یک شب که با ولیّ خدا سالک باشی و به آن وادی أیمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بروی بهتر است.

درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است؛ ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه‌ی کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد. درک شب قدر امر دیگری است که ورود به آن محیط ایمن الهی استکه در این روایت می‌فرماید: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ». این روایت نقشه‌ی گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج‌یاب رفت، انسان باید آستین‌ها را بالا بزند تا پیدا کند، صرف نقشه‌ِ گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست؛ «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ». سپس هشدار می‌دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید « وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا »(14) که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.

در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می‌گویند زهرا؟ فرمود: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَه»(15) وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خدا فرمود «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی»(16)، او را در آن نقطه‌ی آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله(ص) به عالم دنیا تنزلش دادم. بنابراین معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدر است.

ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه‌ی اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است. اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه‌های شیطان همه را جدا می‌کرد. بلاء حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه‌ی خوبان به مقام نبوت و ولایت است. در باطن عالم هر کسی متصل می‌شود از این راه متصل می‌شود، حلقه اتصال باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد.

إخبات و إنکسار، جبران فضیلت های از دست رفته

بعد از اینکه فضیلت‌های ماه در دعای چهل و چهارم بیان می‌شود، حضرت در دعای چهل و پنجم با رمضان وداع می‌کنند. حضرت در این دعا یک درس به ما می دهند؛ عده‌ای ماه رمضان را پشت سر گذاشته‌اند و بهره‌های این ماه را برده‌اند خوشا به حالشان، اما در مورد باقی افراد حضرت می فرمایند خدایا ما در مقابل این ماه که از دست دادیم، در مقابل تفریط و کوتاهی خودمان در حق این ماه مصیبت زده‌ هستیم، منکسر هستیم که چرا ماه خدا آمد و ما نه از شبهایش بهره بردیم و نه از روزهایش و این ماه از ما جدا می‌شود و دیگر بر نمی‌گردد. ماه بعدی که می‌آید یک رمضان دیگری است. این روایات را مرحوم شیخ حر در باب جهاد با نفس بیان کرده‌اند که روزی می‌آید به آدم می‌گوید من دیگر تکرار نمی‌شوم، خیال نکنی که فردا من هستم! فردا یک روز دیگری است، من می‌روم و دیگر هم به دنیا بر نمی‌گردم، مواظب باش بهره‌ات را از من ببری. ماه رمضان هم اینگونه است؛ بر فرض انسان زنده باشد، ماه رمضان بعد که این ماه رمضان نیست. حالا حضرت یک راهی به ما یاد داده‌اند که اگر بتوانیم جبران کنیم؛ البته این مخصوص روز آخر ماه است. همانطور که انسان باید در ابتدای روز همت کند و مصمم باشد که گناه نکند، آخر روز هم باید توبه کند که خدایا بالاخره ما در ظرف خودمان تخلف‌هایی داشتیم و باید از این تخلف‌ها توبه کند، در ماه رمضان هم اول ماه انسان باید مهیا بشود برای بهره بردن، آخر ماه باید اینگونه ازخدا عذرخواهی کند و به فضل خدا امیدوار باشد.

حضرت به ما آموخته‌اند: «وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا، وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا»(17)، «اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَهِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَه»(18) خدایا ما تو را حمد می‌کنیم درکار تو نقصی نیست، تو را فقط باید ستود، تو ماه طهور را قرار دادی، ملائکه‌ات را آماده کرده بودی، شیاطین را در غل و زنجیر کرده بودی، بنابراین باید تو را ستود؛ من کوتاهی کردم و از این ماه بهره‌مند نشدم. حالا هم اقرار به بدی‌های خودم دارم و هم اعتراف به تضییع حق تو. حالا در مقابل این إسائه و إضائه ما چه داریم؟ آنچه که ما داریم برای تو این است: «وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَم». قلب ما با ندامت گره خورده است، پشیمان هستیم، بی تفاوت نیستیم که شهر الطهور تمام شد. روز آخر ماه است و عده‌ای پاک شدند و موحد شدند، خدا شناس شدند، امام شناس شدند و مقام ولایت الهیه را یافتند و ما دست خالی هستیم.

«وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار» از جانب زبان ما نیز برای تو عذر حقیقی و صادقانه داریم، نه اینکه بگوییم خدایا تو نخواستی که ما برسیم، نه! کار از طرف تو تمام بود، ما نخواستیم، ما تضییع کردیم.

«فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ التَّفْرِیط»(19)، دعا را باید از معصوم یاد گرفت؛ خدایا از تفریطهایی که به ما رسیده، مصیبت زده‌ایم! در مقابل این تو به ما پاداش بده. چه پاداشی؟ «أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیه» اجری که با آن تدارک کنیم فضلی را که از کف رفته است. «وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْه» عوض همه آن گنجهایی که بر آن حریص هستیم که ما به دست نیاوردیم و از کنار آن گذشتیم. یعنی انسان می‌تواند با انکسار و ندامت خودش، با عقد الندم و صدق إلاعتذار از تفریطهای خودش هم بهره مند بشود.

خدا رحمت کند استادی داشتیم، می‌گفت بچه را می‌فرستی قوری را بشوید، می‌اندازد می‌شکند؛ دو حالت دارد: یک موقع می‌آید سرش را هم بالا می‌گیرد می‌گوید شکست که شکست، شما هم تنبیه می‌کنید؛ مستحق تنبیه است. یک موقع می‌آید می‌بینید منکسر است و خجالت زده است، رویش نمی‌آید که بیاید داخل، شما به او روحیه می‌دهید می‌گویید چیزی نشده است، قوری مال شکستن است، یک قوری دیگر می‌خریم. می‌فرمود اگر انسان از گناهانش هم به إخبات رسید، این انکسار بهره می‌دهد. اما عبادتی هم که سرت را بالا بگیری و بگویی من روزه را که گرفتم، نماز را هم که خواندم، چه کم گذاشته بودم؟! مستحق چوب خوردن است. انسان در درگاه خدای متعال باید هر کاری هم که کرده باشد، از حد تقصیر بیرون نرود، خیال نکند که بندگی انجام داده است! انسان وقتی می‌بیند یک عده‌ای شب تا صبح در سجده و رکوع بوده‌اند، تازه می فهمد که کاری نکرده است.

این صدق الاعتذار و عقد الندم تدارک نقص‌هاست. ذیل این دعا بالاتر از این هم دارد که خدایا ماه های رمضانی می‌آید که ما زنده نیستیم بندگان تو می‌آیند بندگی می‌کنند، خدایا هر چه به آنها می‌دهی به ما هم بده. خیلی طمع بزرگی است! اینگونه باید انسان در کرم خدای متعال طمع کند. إخبات و إنکسار واین رجاء این دو اگر در انسان پیدا شد، جبران همه کاستی‌های انسان را می‌کند.

اللهم صل علی محمد وآل محمد

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- «ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی، ماه تصفیه و رهایی از آلودگی ها، که در آن قرآن نازل شده، قرآنى که راهنماى مردم است و نشانه آشکار هدایت است و تمیز دهنده حق از باطل است.»

۲- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُقْبِلُ بِوَجْهِهِ إِلَى النَّاسِ فَیَقُولُ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ غُلَّتْ مَرَدَهُ الشَّیَاطِینِ وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ أَبْوَابُ الرَّحْمَهِ وَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَ اسْتُجِیبَ الدُّعَاءُ وَ کَانَ لِلَّهِ فِیهِ عِنْدَ کُلِّ فِطْرٍ عُتَقَاءُ یُعْتِقُهُمُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ کُلَّ لَیْلَهٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ اللَّهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ أَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً حَتَّى إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَوَّالٍ نُودِیَ الْمُؤْمِنُونَ أَنِ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُمْ فَهُوَ یَوْمُ الْجَائِزَهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا هِیَ بِجَائِزَهِ الدَّنَانِیرِ وَ لَا الدَّرَاهِم‏ (الکافی، ج‏4، باب فضل شهر رمضان، ص:۶۵)

۳- محمد جواد انصاری همدانی فرزند ملا فتحعلی همدانی در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی در شهر همدان و در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. او از علماء دینی نامدار معاصر ایران است. در سن ۷ یا ۸ سالگی تحصیلات حوزوی خود را درهمان شهر آغاز نمود تا اینکه در سنین جوانی به درجه اجتهاد رسیدند. در همان ایام بود که بارقه ای الهی نصیبشان گشته و در سلک عارفان درآمدند و عمر خویش را به تربیت جمعی از افراد گذراندن تا سرانجام به سال ۱۳۳۹ شمسی به دیار باقی شتافتند و در قبرستان علی بن جعفر قم به خاک سپرده شدند.

۴- آل‏عمران: ۱۹

۵- «براى این است که خداوند، آنچه در سینه‏هایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهاى شما(از ایمان) است، خالص گرداند» آل‏عمران: ۱۵۴

۶- «برترى آن را بر دیگر ماهها آشکار ساخت.»

۷- «براى بزرگداشت آن، هر چیز را که در دیگر ماهها حلال داشته بود، در این ماه حرام کرد. برای گرامیداشت آن، هر خوردنى و آشامیدنى را ممنوع داشت.»

۸- «اجازه ندهد پیش انداخته شود و نپذیرد که به تأخیر افتد»

۹- «(به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه‏ (درخت نفرین شده)» الإسراء:۶۰

۱۰- «اللیله، فاطمه علیها السّلام است، و القدر، خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد لیله القدر را درک کرده است.» بحار الأنوار، ج‏43، ص:۱۹

۱۱- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص:۱۳۶

۱۲- بحار الأنوار، ج‏49، ص:۱۲۰

۱۳- التوحید للصدوق، ص: ۲۵

۱۴- «به درستی که فاطمه نامیده شد چراکه خلق از معرفت حقیقی او عاجزند.»

۱۵- «زیرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفرید، و هنگامى که نورش درخشیدن گرفت آسمانها و زمین به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خیره ماند.» علل الشرائع، ج‏1، ص: ۱۷۹

۱۶- «خداوند فرمود: این شعبه‏اى از نور من است که آن را آفریده‏ام و از صلب یکى از پیامبرانم که او را بر سایر پیامبران برترى داده‏ام، خارج مى‏نمایم.»

۱۷- «جبران کن مصیبت ما را (بخاطر از دست دادن فضایل ماه) و براى ما در روز عید و روز روزه گشودنمان مبارک و نیکو گردان»

۱۸- «تو را است سپاس در حالیکه به بدکردارى اقرار کننده و بتباه ساختن (تقصیر در اعمال) اعتراف کننده‏ایم»

۱۹- «پس ما را بر (اعتراف بکوتاهى در اعمال و پشیمانى از) تقصیر که در آن ماه بما رسیده اجر و پاداش ده»

منبع: رجانیوز

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *