مجموعه ی حرم قدسی شهر بیت المقدس، یکی از مبارک ترین و مقدس ترین مکان های دنیا میباشد و از نظر تقدس، در بین ادیان الهی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) مقام والایی دارد. این مجموعه ی مبارک، از بخش های مختلفی تشکیل شده است که شناخت آن ها ما را در ادامه ی بحث، یاری میکند:
۳۳۹) این مسجد مبارک، از ارزش بسیار والایی در دین اسلام برخوردار است و بسیاری از وقایع آخرالزمان، از جمله قضیه ی فتح قدس در زمان ظهور حضرت مهدی (عج)، به این مسجد مبارک مربوط میشود.(۳۴۰) گنبد این مسجد، سبز رنگ است.
۳۴۱) بدین ترتیب این مسجد نیز از دیدگاه مسلمانان بسیار مقدس است. گنبد این مسجد، طلایی رنگ میباشد.
تصاویر دو بنای مقدس مسجد الاقصی و مسجد قبه الصخره را می توانید در تصویر زیر ملاحظه نمایید:
A) مسجد الاقصی مسجد مبارکی است که قبله ی اول مسلمین می باشد.( B) مسجد قبه الصخره نیز از اهمیت فراوانی در دین اسلام برخوردار است؛ زیرا مرحله ی دوم سفر پیامبر گرامی اسلام (ص) در شب معراج و عروج ملکوتی ایشان از زمین به آسمان، از این مسجد مبارک آغاز شده است.(
عکس چپ: مسجد قبه الصخره(گنبد این مسجد مبارک, طلایی رنگ است.)
در هر حال، مسجد اصلی منطقه ی حرم قدسی، مسجدالاقصی است و این مسجد است که قبله گاه اولیه ی مسلمین بوده و در آخرالزمان نیز توسط حضرت مهدی موعود (عج) و یارانش، آزاد میگردد.
از دیدگاه اسلام، مسجدالاقصی توسط حضرت آدم (ع) بنا نهاده شد. سپس حضرت ابراهیم (ع) و نیز حضرت سلیمان (ع) این معبد را بازسازی کردند.(۳۴۲) (در واقع بنای مقدسی که در اورشلیم (بیت المقدس) به دست حضرت سلیمان (ع) ساخته شد، مسجد الاقصی بود، نه معبد دروغین و کذایی سلیمان.)
بعد از فتح بیت المقدس به دست مسلمانان، مسجدالاقصی به دفعات توسط مسلمانان بازسازی، و مسجد مقدس قبه الصخره نیز به مجموعه بناهای حرم قدسی اضافه شد.(۳۴۳) اکنون در مجموعه ی حرم قدسی شهر بیت المقدس، دو مسجد مبارک قبه الصخره و مسجدالاقصی با فاصله ی بسیار کمی از یکدیگر واقع شدهاند.
اما مجموعه ی حرم قدسی نیز، از تعرض فرهنگی فراماسونری و صهیونیسم در امان نمانده است. یکی از ترفند های بسیار کثیف سران فراماسونری در جهت تعرض فرهنگی به مجموعه ی حرم قدسی و انجام اهداف آخرالزمانی خود، معرفی مسجد قبه الصخره به جای مسجدالاقصی است. مسجدی که امروزه تمام مسلمانان به عنوان مسجد الاقصی میشناسند، در واقع مسجد قبه الصخره است که مسجدی با گنبد طلایی میباشد. حتی همه ی شبکه های تلویزیونی هم همین اشتباه را مرتکب شده و تصویر مسجد قبه الصخره را به جای مسجد الاقصی نشان می دهند. البته رادیو و تلویزیون کشور های اسلامی تا حد زیادی در این زمینه بی تقصیرند؛ زیرا رژیم صهیونیستی که کنترل شهر مقدس بیت المقدس را در دست دارد، به فیلمبرداران و عکاسان، تنها اجازه ی تصویر برداری از مسجد قبه الصخره را می دهد و از فیلم برداری و عکس برداری از مسجد الاقصی ممانعت میکند؛ به همین دلیل، عکس های کمی از مسجد الاقصی در دست میباشد.
حال سوال اصلی این است که هدف واقعی ماسون ها و صهیونیست ها از معرفی مسجد قبه الصخره به جای مسجد الاقصی چیست؟
همان طور که در سطور بالا ذکر شد، بنای مقدسی که در اورشلیم (بیت المقدس) به دست حضرت سلیمان (ع) ساخته شد، مسجد الاقصی بود، نه معبد دروغین و کذایی سلیمان. حضرت سلیمان (ع) که بنا به گفته ی قرآن پیامبر خدا بودند، مسجدی که توسط پیامبران پیشین ساخته شده بود (مسجدالاقصی) را بازسازی نمودند. این دیدگاه مسلمانان دقیقاً بر خلاف دیدگاه یهودیان و مسیحیانی است که معتقدند حضرت سلیمان (ع)، معبد سلیمان (نه مسجد الاقصی) را ساختهاند. (مطمئناً این ادعای یهودیان و مسیحیان را که حضرت سلیمان (ع) معبد ساختهاند نمی توان پذیرفت؛ زیرا اجداد بزرگوار پیامبر خدا حضرت سلیمان (ع) از جمله حضرت آدم (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و … که آن ها نیز پیامبر بودند، مسجد ساختهاند. حال چگونه می توان پذیرفت که حضرت سلیمان (ع) بر خلاف اجداد مبارکشان معبد ساختهاند؟ البته لازم به ذکر است که ما در اینجا قصد نداریم تا صرفاً بین لفظ مسجد و معبد تفاوت قایل شویم، بلکه تلاش میکنیم تا بین مفاهیمیکه این نامگذاری ها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاریم.)
همان طور که ذکر کردیم، بر خلاف دیدگاه مسلمانان درباره ی حضرت سلیمان (ع)، یهودیان و فراماسون ها که به حضرت سلیمان (ع) تهمت کفر زده و او را جادوگر و بت پرست می دانند، ادعا میکنند که ایشان در شهر اورشلیم (بیت المقدس) یک معبد ساختهاند. به همین دلیل در دیدگاه آخرالزمانی ماسون ها و یهودیان و اوانجلیکال ها، تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان، یک عنصر کلیدی میباشد.(۳۴۴)
در مورد دیدگاه ماسون ها درباره ی معبد سلیمان، باید گفت که دیدگاه آنان، به راحتی قابل پیش بینی است. از دیدگاه آنان، سلیمان یک جادوگر و بت پرست و ماسون اعظم بوده(۳۴۵) و معبد اورشلیم را برای بت ها ساخته است. آن ها که به شیطان پرستی (Satanism) و عقاید جاهلی (Paganism) اعتقاد دارند، تلاش می کنند تا مسجد الاقصی را به عنوان یک پایگاه خداپرستی نابود نمایند، و معبد کذایی سلیمان را به عنوان نماد جهانی الحاد و کفر برپا کنند تا به خیال خام خود، مرگ ادیان را بدین وسیله جشن بگیرند.
اما دیدگاه سران یهودیان و اوانجلیکال ها درباره ی معبد سلیمان یک دیدگاه موذیانه است؛ آن ها ادعا میکنند که قبل از بازگشت مسیح (ع) باید مسجد الاقصی تخریب، و معبد سلیمان ساخته شود.(۳۴۶) طبق ادعای آنان، معبد دروغین سلیمان در نزد خدا بسیار مقدس است؛ اما این سخنان آنان ادعایی بیش نیست؛ زیرا خود یهودیان و نیز حامیان سرسخت آنان (اوانجلیکال ها)، به حضرت سلیمان نبی (ع) تهمت کفر و الحاد می زنند و وی را جادوگر و بت پرست می دانند. موید این سخن، مطالبی است که در تورات تحریف شده درباره ی حضرت سلیمان (ع) گفته شده است.
در تورات تحریف شده در باره ی حضرت سلیمان (ع) سخنان ناروایی ذکر شده است که قسمت هایی از آن را در تصویر زیر ملاحظه می فرمایید:(۳۴۷)
این مساله نشان می دهد که ادعای سران یهود و اوانجلیکال مبنی بر ساخت معبد سلیمان برای تسریع بازگشت حضرت مسیح (ع)، ادعایی بیش نبوده و آن ها قصد دارند تا معبد شیطانی و الحادی که قرن ها قبل، کاهنان و اشراف یهودی ساخته بودند و آن را به حضرت سلیمان (ع) نسبت می دادند، از نو برپا کنند. در واقع باید گفت که هدف آنان نیز با هدف ماسون ها مشابهت داشته و به صورت موذیانه تلاش میکنند تا کفر و الحاد را جانشین ادیان الهی نمایند.
همان طور که ملاحظه فرمودید، فراماسون ها، سران یهودیان و سران اوانجلیکال ها تلاش میکنند تا هرچه سریع تر مسجدالاقصی را تخریب نموده، و معبد دروغین سلیمان را به جای آن بازسازی کنند تا بدین وسیله بتوانند تحقق نیات پلیدشان را جشن بگیرند.
آن ها به منظور تسریع در امر تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان، تلاش کردهاند تا توجه جهانیان و بالاخص مسلمانان را از مسجد الاقصی دور کنند و دور از چشم جهانیان، به اعمال شیطانی شان بپردازند که متاسفانه در این امر بسیار موفق بودهاند.
معرفی مسجد قبه الصخره به جای مسجد الاقصی نیز به این منظور صورت گرفته است تا نسل جوان مسلمان، مسجد الاقصی را به درستی نشناسند و فراماسون ها و صهیونیست ها بتوانند بدون هیچ گونه مزاحمی و به دور از هر گونه هیاهو، به تخریب مسجدالاقصی بپردازند.
یک مثال مهم در این رابطه، حفاری های اخیر صهیونیست ها در محدوده ی حرم قدسی میباشد:(۳۴۸)
با آغاز سال ۲۰۰۷، فراماسون ها و صهیونیست ها که خود را در نزدیکی تحقق اهداف آخرالزمانیشان می دیدند، شروع به تخریب باب المغاربه نمودند تا با دستکاری این بخش از حرم قدسی، مسجدالاقصی را که در مجاورت آن واقع شده است تخریب نمایند که متاسفانه این کار آنان در حال حاضر نیز ادامه دارد. معرفی مسجد قبهالصخره به جای مسجدالاقصی، کمک شایانی به صهیونیست ها در جهت اهداف پلیدشان نموده است؛ به نحوی که باعث شده است تا عده ای از جوانان مسلمان، ندانند که دستکاری باب المغاربه چه ارتباطی به مسجد الاقصی دارد.
برای بررسی بهتر این مساله، به تصویر ماهواره ای زیر که توسط برنامه ی (Google Earth) از محدوده ی حرم قدسی تهیه شده است، توجه فرمایید:
اما جوانان مسلمانی که در رسانه های جمعی همواره تصویر مسجد قبه الصخره را به جای مسجد الاقصی ملاحظه میکنند، احتمالاً دچار اشتباه می شوند. بدین ترتیب که، جوانان مسلمان ممکن است با خود فکر کنند که دستکاری باب المغاربه، تاثیری در مسجد الاقصی ندارد؛ زیرا از دید آنان مسجدی که در وسط تصویر فوق است، مسجد الاقصی بوده و با باب المغاربه فاصله ی زیادی دارد! حال آن که این جوانان به دلیل مکر صهیونیست ها، اشتباهاً مسجد قبه الصخره را به جای مسجدالاقصی می پندارند.
متاسفانه حیله ی صهیونیست ها تا حدودی موفق بوده و آنان توانستهاند توجه مسلمانان را از مسجد الاقصی دور کنند و بدین ترتیب، در سال 2007 به بهانه ی اکتشافات باستان شناسی در محدوده ی باب المغاربه، سعی در تخریب پایه های مسجد الاقصی نمودند.(۳۴۹) ان شا الله که با مجاهدت مسلمانان آزاده، خداوند دست آنان را از این مسجد مبارک کوتاه کند.
بنابراین همان طور که ملاحظه فرمودید، معرفی مسجد قبهالصخره به جای مسجدالاقصی، توطئه ی فراماسون ها و صهیونیست ها بوده و آن ها از این حربه به منظور تخریب آسان تر مسجد الاقصی و اجرای اهداف پلیدشان در آخرالزمان بهره بردهاند. پس وظیفه ی ما است که به اطلاع رسانی پرداخته و نقشه های پلیدشان را ناتمام بگذاریم.
21 – تولید و پرورش گوساله ی سرخ موی (Red Heifer).
صهونیست ها که برادران و همراهان همیشگی فراماسون ها میباشند، همزمان با آخرین تلاش ها برای تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان، تلاش هایی نیز در جهت فراهم ساختن ابزار و ملزومات ساخت معبد، انجام دادهاند. در این راستا، حرکت هایی در جهت تولید و پرورش یکی از مهمترین ملزومات ساخت معبد که همانا گوساله ی سرخ موی (Red Heifer) است، انجام شده است.
در عقیده ی خرافی یهودیان و مسیحیان صهیونیست، قبل از ساخت معبد سوم سلیمان، باید مراسم قربانی گوساله ی سرخ موی (Red Heifer) با تشریفات خاصی انجام شود و به دنبال آن، ساخت معبد سوم سلیمان آغاز گردد. برای آشنایی بهتر با این مراسم، به توضیحات زیر توجه فرمایید:
« قبل از شروع عملیات ساخت معبد، باید مراسم تطهیر انجام شود و براى انجام آن مىبایست گوساله ی ماده ی سرخ مویى قربانى گردد.
بر اساس تعلیمات یهود، این گوساله مىبایست سرخ موى و بدون هیچ عیب و نقصى باشد؛ به گونه ای که بیش از ۳ تار موی سفید یا سیاه در بین موهایش وجود نداشته باشد؛ هیچ گاه یوغى بر آن بسته نشده باشد و گوسالهاى نزاده باشد. گوساله در هنگام قربانى باید حتماً ۳ ساله باشد.
در روز مراسم، گوساله باید در مکانى خارج از اردوگاه محل اقامت خاخام ها در محوطه ی معبد، قربانى گردد. پس از آن مقدارى از خون او برداشته شده و در جلوى خیمه ی اجتماع پاشیده مىشود.
سپس گوساله به همراه پوست، گوشت، چرم، فضولات و خونش تماماً به همراه چوب سرو (سدر؟)، زوفاى مصرى (نوعی گیاه) و پارچه ی مخملی به وسط آتش انداخته شده و آتش تا خاکستر شدن گوساله روشن نگاه داشته میشود. محل قربانى و سوزاندن گوساله در کنار کوه زیتون قرار دارد. پس از سوزاندن گوساله، شخصى پاک (کسی که به جنازه یا خون گوساله دست نزده است) مىبایست خاکسترها را جمعآورى کرده و به بالاى کوه زیتون ببرد. پس از آن، توده ی عظیم خاکستر به جاى مانده را با آب مخلوط کرده و آب تطهیر را از آن تهیه مىکنند.
یهودیان معتقدند که قبل از شروع عملیات ساخت معبد سلیمان، کل محوطه معبد که بنا بر بعضى روایات، کل اورشلیم قدیم را شامل مىشود باید با آب تطهیر، پاک و مطهر گردد. »(350)
البته علاوه بر مطالب فوق، تعدادی از صهیونیست های افراطی، شروط دیگری را نیز برای گوساله ی سرخ موی قربانی، ذکر کردهاند که از جمله ی این شروط، می توان به این موارد اشاره کرد که اولاً گوساله باید حتماً در اسراییل به دنیا آمده باشد و ثانیاً حتی ۱ یا ۲ تار موی سفید یا سیاه، در بین موهای گوساله موجود نباشد.(۳۵۱)
گروه های صهیونیستی که بعد از تشکیل دولت ماسونی و غاصب اسراییل، ادعا میکنند که شرایط را برای بازگشت منجی بنی اسراییل آماده کردهاند، در سال های اخیر، تلاش های فراوانی را برای فراهم کردن اسباب و ملزومات مراسم قربانی گوساله ی سرخ موی انجام دادهاند و در این راه به نتایجی نیز دست یافتهاند.
برای مثال، در طى چند دهه ی اخیر یهودیان نقاط مختلف جهان، با استفاده از دانش ژنتیک اقدام به اصلاح نژادى گاوها براى تولید گوساله ی سرخ موى کردهاند که گزارش هاى متعددى در این زمینه از سوئد، سوئیس، تگزاس، مى.سى.سى.پى و اسراییل منتشر شده است؛ اما اکثر این تلاش ها به نتیجه نرسیدهاند.(۳۵۲)
با این حال، در سال های اخیر، خبر های تازه ای مبنی بر این که گوساله ی مورد نظر پرورش یافته است، از سوی رسانه های صهیونیستی مطرح شده است که مهمترین آن ها به شرح زیرند:
۳۵۳) این خبر، بازتاب وسیعی در رسانه های صهیونیستی داشته است، اما در هر حال به دلیل این که طبق نظر صهیونیست های افراطی، گوساله ی سرخ موی میبایست در اسراییل متولد شود، استقبال چندانی از آن نشد.
۳۵۴)
۳۵۵) این گوساله مورد حمایت فراوان گروه های صهیونیست قرار گرفت و پیرامون آن، تبلیغات فراوانی انجام شد؛ اما با گذشت ۳ سال از آن ماجرا، در سال ۲۰۰۵ نیز ساخت معبد آغاز نشد. زیرا به دلیل دفاع جانانه ی مسلمانان از مسجد الاقصی، صهیونیست ها شرایط را برای تخریب این مسجد و ساخت معبد دروغین سلیمان مهیا ندیدند.
۱) اولین خبر در این رابطه مربوط به سال ۱۹۹۷ است که در ۱۴ ژوئن این سال، « Clyde Lott » از ایالت می.سی.سی.پی آمریکا اعلام کرد که یک گوساله ی سرخ موی خالص پرورش داده است.( ۲) به فاصله ی کوتاهی پس از خبر اول، در ۱۵ آوریل سال ۱۹۹۷، رسانه های صهیونیستی اعلام کردند که یک گوساله ی سرخ موی خالص، در یک مزرعه ی وابسته به امور مذهبی، واقع در شهر حیفای اسراییل متولد شده است. این گوساله که در اثر لقاح مصنوعی متولد شده بود، به دلیل تولد یافتن در اسراییل، مورد استقبال فراوان قرار گرفت؛ اما در سال ۱۹۹۸ اعلام شد که گوساله ی مذکور به دلیل پیدا شدن یک لکه ی کوچک سفید رنگ بر روی بدنش، دیگر قابل استفاده نیست. بدین ترتیب صلاحیت این گوساله نیز برای مراسم قربانی رد شد.( ۳) در سال ۲۰۰۲، رسانه های صهیونیستی اعلام کردند که یک گوساله ی سرخ موی خالص در اسراییل زاده شد. در ۵ آوریل همان سال، دو خاخام به نام های « مناخیم مک اوور » و « چایم ریچمن » از اعضای « موسسه ی معبد»، برای دیدن این گوساله، به نزد صاحب آن رفتند و بعد از معاینات بسیار، صلاحیت آن را برای قربانی شدن تأیید کردند.(
صهیونیست ها علاوه بر پرورش گوساله ی سرخ موی، تلاش های زیادی را نیز برای فراهم کردن سایر ملزومات مراسم قربانی انجام دادهاند. برای مثال، از آن جا که محل ذبح و سوزاندن قربانی در نزدیکی کوه زیتون قرار دارد و این کوه در حال حاضر در محدوده ی حکومت خودگردان فلسطین واقع شده است، گروه های صهیونیستی تلاش های وسیعی را برای بیرون راندن ساکنان عرب و غیر یهودی این مناطق انجام دادهاند. این گروه ها بی شرمی را تا بدانجا رساندهاند که ادعا میکنند به دلیل حضور اعراب در نزدیکی کوه زیتون، این کوه و محل قربانی نزدیک آن نجس بوده و باید این محل نیز قبل از انجام قربانی تطهیر شود!(۳۵۶) برای تطهیر این محل نیز گروه های صهیونیستی به دنبال بقایای خاکستر گوساله ی سرخ مویی هستند که قرن ها پیش برای آخرین بار در اورشلیم قربانی شد و برای این تفحص نیز گروه های ویژه ای را تدارک دیدهاند. جالب این که بعضی از این گروه ها نیز ادعا کردهاند که خاکسترهای مذکور را یافتهاند!(۳۵۷)
با توجه به مطالبی که ذکر شد، به نظر می رسد که صهیونیست ها برای رسیدن به هدف آخرالزمانیشان که همانا تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان است، در حال فراهم کردن همه ی تمهیدات هستند و این کار را با وسواس زیادی انجام می دهند. این مسأله نشان می دهد که توطئه ی آن ها برای تخریب مسجد الاقصی، روز به روز به مراحل خطرناکی نزدیک میشود و این مسأله خود ضرورت آمادگی هر چه بیشتر مسلمانان را نشان می دهد.
در نهایت باید این نکته را متذکر شویم که فراماسون ها و دوستان و زیر دستان آن ها شامل صهیونیست ها، سران اوانجلیکال و سران افراطی یهود، تلاش فراوانی برای تخریب هر چه سریعتر مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان انجام می دهند و در این راه از همه ی ابزار و امکانات موجود، استفاده می نمایند.
فراماسون ها و رهبران فاسد فرقه های مذکور، برای این که اعمال خویش را توجیه کنند و فعالیت های خود را مستند نمایند، از تورات تحریف شده بهره برده و ادوات و ابزاری مشابه با آنچه در این کتاب آمده است، فراهم نمودهاند. لازم به ذکر است که فراماسون ها و صهیونیست ها و اکثر رهبران افراطی یهود و اوانجلیکال، خود از ماهیت ضد دینی معبد دروغین سلیمان خبر دارند، اما به منظور همراه کردن پیروان اوانجلیکال و عامه ی یهودیان، ژست مذهبی به خود گرفته و تمهیداتی چون گوساله ی سرخ موی قربانی و … را نیز در نظر گرفته اند تا مردم عادی یهود و اوانجلیکال را بفریبند و با شعار زمینه سازی برای ظهور منجی، از آن ها در جهت تحقق اهداف آخرالزمانی خود استفاده کنند. (البته لازم به ذکر است که درباره ی ظهور منجی، اختلاف کوچکی بین یهودیان صهیونیست و مسیحیان صهیونیست وجود دارد. بدین ترتیب که مسیحیان صهیونیست معتقد به بازگشت حضرت عیسی (ع) پس از ساختن معبد سلیمان هستند، اما یهودیان حضرت عیسی (ع) را (نعوذ بالله) دروغگو می پندارند و معتقدند مسیح واقعی کسی است که در آخرالزمان و پس از ساخت معبد سلیمان ظاهر می شود.(۳۵۸) اما با این حال بجز اختلاف مذکور، همه ی دیدگاه های مسیحیان و یهودیان صهیونیست درباره ی تخریب مسجد الاقصی، ساخت معبد سلیمان و ظهور منجی یکسان است و فراماسون ها و رهبران صهیونیسم نیز عمدتاً از همین دیدگاه مشترک برای فریب اوانجلیکال ها و یهودیان صهیونیست بهره می جویند.)
بنابراین ما مسلمانان باید هوشیار باشیم و علاوه بر اطلاع رسانی به سایر برادران مسلمان و سایر انسان های آزاده، لازم است تا خود را برای مقابله با نقشه ی شومیکه فراماسون ها، صهیونیست ها و یارانشان تدارک دیدهاند، آماده کنیم.
22 – تلاش برای ارایه ی تصویر مادی از آینده ی دنیا و نفی وجود منجی آسمانی.
همان طور که در بخش های قبل ملاحظه فرمودید، فراماسون ها برای رسیدن به اهداف آخرالزمانیشان، به روش های متفاوتی متوسل میشوند؛ به طوری که در برابر ملل مختلف، سیاست های متفاوتی را به کار میبندند.
به عنوان مثال، فراماسونر ها برای سوء استفاده از نیروی مسیحیان (که پرجمعیت ترین پیروان دین های آسمانی در دنیا هستند)، آن ها را فریب داده و با ادعای تلاش برای بازگشت مسیح (ع)، از حمایت آنان برخوردار شده و نقشه های آخرالزمانیشان را تا حد زیادی اجرا کردهاند. این حربه ی آنان باعث شده است تا مردم عادی آمریکا (به خصوص اوانجلیکال ها) از دولت آمریکا و دولت اسراییل حمایت کرده و به شدت برای بقای اسراییل تلاش کنند. در واقع ادعای تلاش برای بازگشت مسیح (ع)، ترفندی است که ماسون ها از آن برای کسب حمایت مردم کشورشان استفاده می نمایند.
اما فراماسون ها برای بخش دیگری از مردم جهان، برنامه ی متفاوتی را تدارک دیدهاند. بدین ترتیب که به واسطه ی حمایت از نظریه هایی همچون نظریه ی « پایان تاریخ » فوکویاما، نظریه ی « موج سوم » آلوین تافلر و …، کمال مطلوب را برای کشور های جهان سوم، همان شرایط کنونی کشور های غربی دانسته و نظام لیبرال–دموکراسی امروزه ی کشور های غربی و موج علمی و اطلاعاتی این کشور ها را منجی کشور های جهان سوم می دانند.(۳۵۹)
آنان با تبلیغ این نکته که نظام کنونی کشور های غربی، منجی کشور های جهان سوم و منجی کل جهان است، تلاش میکنند تا اعتقاد به منجی آسمانی را در پیروان ادیان الهی از بین ببرند و آن ها را سرگرم منجیان دروغین زمینی نمایند.
علاوه بر این ها نظریه هایی همچون نظریه ی « پایان تاریخ » فوکویاما، نظریه ی « موج سوم » آلوین تافلر و … که شرایط کنونی جهان غرب را آرمان بشری و کمال مطلوب می دانند، وجود هر گونه آینده ی امیدبخش را رد کرده و انسان ها را از پویایی و حرکت به سوی آرمان های بزرگ اخلاقی و اجتماعی منع میکنند.
با توجه در مطالب ذکر شده، در مییابیم که در صورت موفقیت ماسون ها در نقشه ی فوق، آنان با این ترفند می توانند حرکت های امید بخش و نجات بخش منجی گرایانه ی پیروان ادیان الهی را متوقف کنند و نظام طاغوتی خود را به عنوان منجی کشور های جهان سوم معرفی نمایند.
متأسفانه امروزه بسیاری از کشور های مسلمان تحت تأثیر دیدگاه مذکور قرار گرفته و تنها برای رسیدن به شرایط مادی جهان غرب تلاش میکنند و از هرگونه حرکت منجی گرایانه اجتناب می ورزند و در این زمینه در رکود و سکوت مرگباری معلقند. با کمال تأسف، بسیاری از کشور های اسلامی از جمله عربستان، امارات متحده ی عربی، کویت، مالزی و … در این وضعیت به سر میبرند.
بدین ترتیب به نظر می رسد که ما مسلمانان وظیفه داریم تا این نقشه ی پلید جهان غرب را افشا نماییم و در جهت مقابله با این پدیده ی شوم، از همه ی ابزار های مشروع استفاده کنیم. ان شا الله این تلاش ما می تواند علاوه بر بیداری و تحرک سایر برادران مسلمانمان، زمینه ی بیداری و هوشیاری پیروان سایر ادیان الهی را در کشور های جهان سوم آماده نماید.
23 – تلاش برای معرفی کشور ماسونی آمریکا به عنوان منجی ملت های جهان در فیلم های هالیوودی.
فراماسون ها و صهیونیست ها که با ادعای بازگشت مسیح (ع) و ظهور منجی به فریب مسیحیان اوانجلیکال و یهودیان می پردازند، به صورت کاملاً موذیانه و نامحسوس وجود هرگونه منجی آسمانی را نفی میکنند و خود را به عنوان منجی بشریت معرفی می نمایند که این امر توسط فیلم های هالیوودی و با تأثیر بر ناخودآگاه انسان ها به نحو احسن انجام میشود.
بسیاری از فیلم های هالیوودی تا کنون تولید شدهاند که در آن ها از خطری بزرگ برای تمدن بشری سخن به میان آمده است. در این فیلم ها عموماً عنوان شده است که خطراتی همچون ویروس های مرگبار، موجودات وحشی ناشناخته، انسان های تغییر حالت یافته در محیط آزمایشگاه، موجودات فضایی، دایناسور ها، شهاب سنگ های آسمانی، جنگ های اتمی و … همواره جان همه ی انسان ها را تهدید میکنند. از مهمترین فیلم ها در این زمینه می توان به فیلم های (Resident Evil)، (Reign of Fire)، (War of The worlds)، (Armageddon) و … اشاره کرد.(۳۶۰)
اما نکته ی مشترک در بین همه ی فیلم های فوق این است که در همه ی آن ها دولت ماسونی آمریکا و یا یک قهرمان آمریکایی، مردم دنیا را از خطری که آنان را تهدید میکند، نجات می دهد و بقیه ی ملت ها انگشت به دهان، قهرمان آمریکایی را تحسین میکنند.
جالب اینجا است که در فیلم های مذکور، هیچ خبری از منجی آسمانی نیست و جهان در حالی که غرق در فلاکت و مصیبت است، بدون منجی الهی با خطر دست و پنجه نرم میکند. در واقع قهرمانان آمریکایی و یا دولت آمریکا در این فیلم ها، به جای منجی آسمانی نقش ایفا میکنند و خود را در نقش یک منجی زمینی قدرتمند نشان می دهند.
برای مثال حتی در فیلم (Armageddon) که نام آن از کتاب مکاشفات یوحنا اقتباس شده است، خبری از درگیری بین دو سپاه خیر و شر نیست و منجی فیلم نیز حضرت عیسی (ع) نمیباشد؛ بلکه در این فیلم، خطر اصلی از جانب شهاب سنگ های آسمانی بوده و منجی فیلم نیز یک گروه علمی است که مانع برخورد شهاب سنگ ها به زمین میشود!(۳۶۱) این فیلم نشان می دهد که دولت های ماسونی تلاش میکنند تا مفاهیمی همچون واقعه ی کم و بیش ساختگی آرماگدون را نیز به صورت یک حادثه ی طبیعی تفسیر کنند و خود را به عنوان منجی آن معرفی نمایند.
این حرکت فیلم های هالیوودی قطعاً بی دلیل نبوده و هدف خاصی را دنبال میکند. هدف اصلی از ساخت این فیلم ها، انکار وجود هرگونه منجی آسمانی و معرفی دولت های قدرتمند ماسونی به عنوان منجی زمینی میباشد. در واقع همانگونه که قدرت های ماسونی با حمایت از نظریه هایی چون نظریه ی « پایان تاریخ » فوکویاما، نظریه ی « موج سوم » آلوین تافلر و … سعی در قبولاندن خود به عنوان منجی به قشر دانشگاهی و تحصیلکرده دارند، فیلم های هالیوودی نیز تلاش میکنند تا در نظر مردم عادی، دولت های ماسونی را به عنوان منجی زمینی معرفی کنند.
با توجه به مطالب ذکر شده، درمییابیم که بر خلاف ادعای دولت های ماسونی مبنی بر تلاش برای بازگشت مسیح (ع)، این کشور ها که اساساً بر مبنای تعالیم الحادی شکل گرفتهاند، عملاً خود را به عنوان منجی جهان معرفی می نمایند و وعده های شیرین ادیان الهی را مبنی بر ظهور منجی الهی نفی میکنند. بنابراین وظیفه ی ما مسلمانان است که با تبلیغات، فیلم ها و نظریات توطئه آمیز دولت های ماسونی مقابله نماییم و حرکت های شیطانی آن ها را افشا کنیم. مطمئناً اگر در این راه کوتاهی کنیم، به دلیل تبلیغات وسیع فراماسونر ها، نسل جوان مسلمانان در آینده، دولت های ماسونی (از جمله آمریکا) را به عنوان منجی و کعبه ی آمال خود خواهند پنداشت. این مسأله ضرورت اقدام هرچه سریع تر مسلمانان را در جهت مقابله با توطئه های ماسون ها نشان می دهد.
از دیدگاه فراماسون ها، این جهان خداوندی ندارد؛ بلکه عناصر خلقت به صورت تصادفی این جهان را خلق کردهاند. بنابر این نظریه، انسان نیز یک حیوان است و حق دارد مطابق ذات خود، هر کاری را که دوست دارد، انجام دهد. گروه های ملحد ماسونی، پیامبران را (نعوذ بالله) دروغگو و خیانتکار می دانند، زیرا معتقدند که پیامبران مانع لذت جویی انسان ها شده و آنان را از بازگشتن به اصل حیوانی؟! خود باز داشتهاند!(۳۶۲)
گروه های فراماسون و صهیونیست، در سناریوی جدید خود، تلاش کردهاند تا چهره ی پیامبران الهی را تخریب نمایند. برای مثال، آن ها از سال ها قبل با انتشار کتب و پخش فیلم های متعدد، سعی در تخریب چهره ی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) داشته اند که این مسأله بر هیچ کس پوشیده نیست. از جمله ی این اقدامات در سال های اخیر، می توان به چاپ کاریکاتور های موهن از پیامبر گرامی اسلام (ص) در روزنامه های دانمارکی و دیگر روزنامه های اروپایی و آمریکایی اشاره کرد.(۳۶۳)
فراماسون ها که در طول قرون ۲۰ و ۲۱، با شعار بازگشت مسیح (ع) و تبلیغ جنگ کذایی آرماگدون، توانستهاند مسیحیان اوانجلیکال و عده ی زیادی از یهودیان را با خود همراه کنند و با فریب آنان، حکومت ظاهراً یهودی و باطناً ماسونی اسراییل را بنیان نهند، حال که ساخت معبد سلیمان و تشکیل حکومت جهانی شیطانی را در دسترس می پندارند، دیگر نیازی به استفاده از شعار بازگشت مسیح (ع) نمیبینند و این حربه را کنار گذاشتهاند. این گروه های ملحد که کاملاً تفکر ضد دینی دارند، اکنون و در واپسین گام های خود برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی، در تلاش هستند تا آرام آرام نقاب مذهبی و منجی گرایانه ی خود را از چهره شان کنار زده و چهره ی واقعی و ضد دینی خود را نشان دهند؛ زیرا اصل تفکر این گروه ها، چیزی جز مقابله با ادیان الهی نیست و در نهایت نیز قصد دارند تا ریشه ی ادیان را به خیال خام خود بخشکانند. به همین دلیل، در سال های اخیر شروع به تخریب چهره ی حضرت عیسی (ع) کردهاند تا امید مسیحیان به ظهور منجی را نیز به یأس تبدیل کنند.
یکی از فیلم هایی که در سال های اخیر، مطابق با اهداف فراماسونری و در جهت تخریب چهره ی حضرت عیسی (ع) ساخته شده است، فیلم « کد داوینچی » یا « Da Vinci Code » میباشد. فیلم « کد داوینچی » از کتابی به همین نام اقتباس شده است که در سال ۲۰۰۳ منتشر گردید و در سال ۲۰۰۶، فیلمی از روی آن ساخته شد.(۳۶۴)
در فیلم « کد داوینچی » موضوع داستان پیرامون تابلوی نقاشی معروف « شام آخر : last supper The » می باشد.(۳۶۵) این تابلو، تابلویی رمز آمیز و موذیانه است که « لئوناردو داوینچی» نقاش مشهور ایتالیایی آن را به تصویر کشیده است. این نقاش معروف ایتالیایی که بنابر قراین بسیار، تحت تأثیر تفکرات گروه های مخفی و شبه کابالایی قرار داشته، (۳۶۶) عقاید منحرف خود را در این تابلوی نقاشی، در معرض نمایش گذاشته است. برای بررسی بهتر این مطلب، بهتر است ابتدا نگاهی به تابلوی نقاشی مذکور بیندازیم:(۳۶۷)
۲۴ – ساخت فیلم « کد داوینچی » یا « Da Vinci Code » .
اگر در تابلوی نقاشی « شام آخر » دقت فرمایید، قطعاً متوجه خواهید شد که شخصی که در سمت راست حضرت عیسی (ع) نشسته است، یک زن میباشد. (البته از نظر ما در سمت چپ تصویر دیده میشود؛ اما در نقاشی، در سمت راست ایشان نشسته است.)
بر خلاف تصور عده ای از مسیحیان که این شخص را سنت جان « Saint John » (یکی از حواریون حضرت مسیح (ع) ) می پندارند، شخص مذکور، مطمئناً یک زن می باشد. اگر از نزدیک نگاهی به تصویر این شخص بیندازیم، این مسأله بهتر مشخص خواهد شد:
از جمله شواهدی که نشان می دهد داوینچی تلاش کرده است تا در تابلوی « شام آخر »، تفکر منحرف خویش را به نمایش بگذارد، این است که در این تابلو حواریون با چهره هایی کاملاً متعجب و عصبانی به تصویر کشیده شدهاند. حتی چاقویی در دست یکی از حواریون به نام سنت پیتر (Saint Peter)، دیده میشود که این چاقو به شکل تهاجمی در دست وی قرار دارد. علاوه بر این در این تابلو دیده میشود که سنت پیتر، دست خود را به حالت تهدید آمیز در جلوی گردن مریم مجدلیه گرفته و با این کار او را تهدید به مرگ کرده است. به نظر می رسد که داوینچی با این کار قصد داشته است تا به مخاطبان خود القا کند که نه تنها حضرت عیسی (ع) با مریم مجدلیه ازدواج کرده است، بلکه حواریون نیز ازدواج و نقض تجرد حضرت عیسی (ع) را عملی خائنانه دانسته و ایشان را سرزنش کردهاند!
در تصویر زیر، چهره های متعجب و عصبانی حواریون را ملاحظه می فرمایید:
در تصویر زیر چاقویی که در دست سنت پیتر (یکی از حواریون وجود دارد)، و نیز تهدید مریم مجدلیه توسط او را ملاحظه می فرمایید:
اما کتاب و فیلم « کد داوینچی » با هدفی کاملاً مشخص و در زمانی حساس به بازارهای کتاب و سالن های سینما عرضه شدند. انتشار کتاب « کد داوینچی » در سال ۲۰۰۳ و پخش فیلم آن در سال ۲۰۰۶، خود نشان دهنده ی وجود یک توطئه ی سازمان یافته در جهت ترویج عقاید انحرافی در مورد حضرت عیسی (ع) میباشد.
صرف نظر از صورت ظاهری داستان در کتاب و فیلم « کد داوینچی »، نکته ی مهمیکه در این فیلم به چشم می خورد، ترویج مخفیانه ی تفکری مسموم و شیطانی است که فراماسون ها و صهیونیست ها به آن دامن می زنند. در این تفکر، حضرت مسیح (ع) با مریم مجدلیه (Mary Magdalene) ازدواج کرده و صاحب فرزند شده و بعد از چند سال زندگی مخفیانه، فوت کرده است! این تفکر مسموم، برای اولین بار توسط شوالیه های معبد وارد اروپا شد و آنان با ارایه ی اسناد جعلی، سعی در مستند سازی تفکر شیطانیشان نمودند. این تفکر سال ها در بین گروه های مخفی و کابالایی اروپا رواج داشت تا این که فراماسونری به عنوان وارث مهم کابالا و تعالیم شوالیه های معبد، تفکر مذکور را پذیرفت.
فراماسون ها که خود وارث تعالیم کفر آمیز کابالا هستند، از نقاشی معروف « شام آخر » سوء استفاده کرده و تلاش کردهاند تا با عنوان کتاب و فیلم داستانی، افکار کابالایی داوینچی را در ذهن مسیحیان تزریق کرده و در آنان ایجاد شبهه نمایند. زیرا از نظر مسیحیان، تجرد یکی از ویژگی های قدیسین مسیحی است. بدین ترتیب اشاعه ی این مطلب که حضرت مسیح (ع) ازدواج کرده است، در اعتقاد آنان نسبت به حضرت مسیح (ع) تشکیک ایجاد خواهد کرد. از سوی دیگر، ترویج این فکر که حواریون از ازدواج حضرت عیسی (ع) خشمگین شدهاند، بیش از پیش مسیحیان را نسبت به این پیامبر بزرگوار بدبین می نماید.
البته لازم به ذکر است که در دیدگاه اسلامی، گر چه اشاره ای به ازدواج حضرت عیسی (ع) نشده است، اما پذیرش ازدواج ایشان نیز خدشه ای به شخصیت این پیامبر بزرگ وارد نمی نماید؛ زیرا ازدواج از سنت های پسندیده ی الهی است. اما اشاره به ازدواج حضرت عیسی (ع) در تابلوی « شام آخر »، با هدف تخریب این پیامبر خدا انجام شده است، نه به نیت تصدیق ایشان. کما اینکه خشم حواریون در تابلوی «شام آخر » نیز بیش از پیش، پرده از نیات پلید داوینچی برمی دارد.
نکته ی مهم این که فیلم « کد داوینچی » زمانی اهمیت مییابد که بدانیم این فیلم، علاوه بر القای مستقیم مفاهیم انحرافی پیرامون زندگی حضرت مسیح (ع)، به صورت غیر مستقیم نیز زمینه را برای فیلم خطرناک و به ظاهر مستند « مقبره ی گمشده ی عیسی (ع) » یا « The lost tomb of Jesus »، آماده می نماید. فیلم اخیر، مفاهیمیکاملاً مشابه « کد داوینچی » داشته و در سال ۲۰۰۷ به مخاطبان سینما عرضه شده است که در ادامه به آن نیز خواهیم پرداخت.
بنابراین همان گونه که ملاحظه فرمودید، فراماسون ها که در طول قرون اخیر با شعار بازگشت مسیح (ع) و تبلیغ جنگ کذایی آرماگدون، توانستهاند عده ای از مسیحیان و یهودیان را با خود همراه کنند و با فریب آنان، حکومت ظاهراً یهودی و باطناً ماسونی اسراییل را بنیان نهند، حال که خود را در آستانه ی تشکیل حکومت جهانی شیطانی میبینند، دیگر نیاز چندانی به استفاده از شعار بازگشت مسیح (ع) احساس نمیکنند. بدین ترتیب در سال های اخیر شروع به تخریب چهره ی حضرت عیسی (ع) کردهاند تا امید مسیحیان به ظهور منجی را نیز به یأس تبدیل کنند و بدین ترتیب به خیال خود، نابودی ادیان الهی را جشن بگیرند.
بدین ترتیب وظیفه ی همه ی مسلمانان و مسیحیان آزاده ی جهان است که با توطئه ی مذکور به مقابله بپردازند و اهداف پنهانی این حرکت شوم را برای جهانیان تبیین نمایند.
کاری از خادم الامام-وعده صادق
ادامه دارد …
برای دانلود منابع به فرمت PDF اینجا کلیک کنید.