در ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ هجری شمسی (۱۹۶۳ میلادی) و در عصر عاشورای حسینی، امام خمینی (رحمه الله علیه) یکی از روحانیون انقلابی وقت ایران، سخنرانی کوبنده ای را علیه نظام شاهنشاهی حاکم بر ایران ایراد کرد و پایه های انقلابی بزرگ را در ایران به وجود آورد که آینده ی جهان را تغییر داد.(۲۴۷) اما مهمتر اینکه امام خمینی (رحمه الله علیه) از روزهای آغازین پی ریزی انقلاب ایران و در حالی که هنوز جریان کاملاً منسجمیبرای شکل دهی انقلاب شکل نگرفته بود، پیکان حملات خود را علیه اسرائیل (قلب فراماسونری دجال) نشانه گرفت و شاه فراماسون ایران را به عنوان نوکر و همپیمان اسرائیل معرفی نمود.(۲۴۸)
متن سخنان امام خمینی (رحمه الله علیه) در آن زمان چنین بود:(۲۴۹)
« … اسرائیل نمی خواهد دراین مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد دراین مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را کوبید. ما را میکوبند، شما ملت را میکوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند ..
… تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال میکنید؟ چرا نشر اکاذیب میکنید؟ چرا اغفال میکنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد …
… امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم ازاین سه تاست تمام گرفتاری ما ……
… تأثرات ما زیاد است؛ نه اینکه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می ترسیم. ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور که نیست، ایشان میگوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام میکند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل… این ممکن است سری در کار باشد؛ ممکن است آن معنایی که میگویند که سازمانها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمی دهی تو؟ یک علاجی بکن، اگر احتمال می دهی. یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یک قدری. اطرافش را گرفتهاند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه ی اینها متأسفیم. آقای شیرازی بیاید دعا کند، من خسته شدم …… »
سخنرانی های کوبنده ی « امام خمینی (رحمه الله علیه) » علیه « شاه » و « اسرائیل » در عصر عاشورای ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ هجری شمسی (۱۹۶۳ میلادی)، سرآغاز قیام بزرگ ۱۵ خرداد همان سال و نیز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی (۱۹۷۸ میلادی) بود.
بعد از نطق تاریخی مذکور که نشان از درایت امام خمینی (رحمه الله علیه) در شناختن دشمنان اسلام و ایران داشت و حاکی از شناخت ایشان از « فراماسونری دجال » و رابطه ی پنهانی این تشکیلات شیطانی با رژیم شاه بود، رژیم شاه امام خمینی را در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شمسی دستگیر کرد و ایشان را به تهران برد.(۲۵۰)
با انتشار خبر دستگیری امام خمینی (رحمه الله علیه)، مردم مسلمان ایران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ هجری در شهرهای مختلف ایران اعم از قم، تهران، ورامین، مشهد، شیراز و … قیام کردند که این قیام توسط رژیم منحوس پهلوی و با همکاری سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل سرکوب گردید.(۲۵۱)
امام خمینی (رحمه الله علیه) در فروردین ۱۳۴۳ هجری شمسی از زندان آزاد شدند که متعاقب آن جشن و شادمانی سراسر ایران را فرا گرفت.(۲۵۲) اما امام خمینی (رحمه الله علیه) بر اجرای وظیفه ی الهی که بر دوششان سنگینی میکرد، مصر بودند. در ۴ آبان سال ۱۳۴۳ هجری شمسی امام خمینی (رحمه الله علیه) سخنرانی تاریخی ایراد کردند که این بار نیز « قلب فراماسونری دجال » یعنی «
« دنیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عموماً و از آمـریکـا خصوصاً متنفــر است … آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. »
این تیزبینی و بصیرت امام خمینی (رحمه الله علیه) واقعاً اعجاب آور است و نشان از تأییدات الهی ایشان دارد. چرا که در شرایطی که هنوز یک انقلاب نوپا است، هیچ رهبر انقلابی این ریسک و خطر را نمی پذیرد که برای خود دشمن بیشتری بتراشد و کار را سخت تر نماید؛ اما از آن جا که اهداف امام خمینی (رحمه الله علیه) الهی بود و به واسطه ی بصیرت فوق العاده ای که خداوند به ایشان عنایت فرموده بود، امام خمینی (رحمه الله علیه) از همان ابتدای نهضت نیز دشمن اصلی یعنی « دجال آخرالزمان (فراماسونری جهانی، صهیونیسم جهانی، نظام سلطه) » را شناخته و شدیدترین مواضع را علیه آن اتخاذ نمودند.
به دنبال سخنرانی امام (رحمه الله علیه) در ۴ آبان ۱۳۴۳ هجری شمسی، در ۱۳ آبان همان سال رژیم شاه ایشان را به ترکیه تبعید کرد و دوران زندگی ۱۴ ساله ی امام (رحمه الله علیه) در تبعید آغاز شد.(۲۵۴)
امام خمینی (رحمه الله علیه) در تبعید نیز به نوشتن اعلامیه ها و رهبری نهضت اسلامی مردم ایران ادامه تا این که این تلاش ها حدود ۱۴ سال بعد و در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هجری شمسی ثمر داد و انقلاب اسلامی و الهی مردم ایران به پیروزی رسید.(۲۵۵) به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، « فراماسونری دجال » و یارانش، از مستی حاصل از سیطره ی جهانی خود به در آمده و زنگ خطر را در گوش خود احساس کردند.
جالب این که یاران « دجال » حتی زودتر از خود مسلمانان به اهمیت انقلاب اسلامی ایران و تغییر معادلات جهان به دنبال این انقلاب پی بردند:
« موشه دایان » وزیر خارجه اسرائیل در دولت بگین درباره انقلاب اسلامی چنین اعلام کرد: » زلزلهای در منطقه رخ داده است و من بگین را نصیحت کردم که مسئلهای مهمتر از کمپ دیوید اتفاق افتاده که باید به آن بپردازیم. »(۲۵۶)
« هنری کیسینجر » طراح معروف سیاست خارجی آمریکا در برشمردن خطراتی که منافع آمریکا در خاورمیانه را تهدید میکند، مهمترین آنها را ناشی از انقلاب ایران دانسته است. وی در این رابطه میگوید: «خاورمیانه با چهار خطر روبهرو شد: اولی رادیکالیزم شیعه، دوم بنیادگرایی اسلامی، سوم انقلاب اسلامی ایران و چهارم شوروی. » وی در جای دیگری اضافه میکند: «کشورهای خلیج (فارس) با خطر مهمیکه از ایران و امپریالیزم شوروی متبلور میشود، روبهرو هستند … نسبت به کشورهای خلیج (فارس) خطر مستقیم انقلاب ایران، خطر دراز مدت انقلاب جماهیر شوروی را تحت الشعاع خود قرار داده است … ایران همواره کابوسهای اعراب را بر می انگیزد. »(۲۵۷)
« لئونید برژنف » رئیس جمهور سابق و دبیر کل سابق حزب کمونیست شوروی نگرانی خود را از تأثیرات انقلاب ایران ابراز داشته و چنین میگوید: « اینک مرزهای جنوبی ما در معرض خطر مستقیم قرار دارد … در این اواخر، قوانین اسلامی در بعضی از کشورهای شرق با حرارت بسیار پاگرفته است… تجدید حیات اسلام شاید مهمترین واقعه ی سیاسی قرن بیستم باشد. مناطق مسلماننشین شوروی که تا کنون بسیار آرام بودهاند، با ایران و افغانستان مرز مشترک دارند و ممکن است شور و هیجان مذهبی انقلاب ایران از مرزها بگذرد ».(۲۵۸)
همانگونه که ملاحظه فرمودید، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، « قلب فراماسونری دجال » یعنی « اسرائیل » و « شرق و غرب ماسونی » به رهبری « شوروی و آمریکا » همگی با هم احساس خطر کردند. آن چیزی که بین « موشه دایان » اسرائیلی، « هنری کیسینجر » آمریکایی و « لئونید برژنف » شوروی اتحاد و نقطه ی فکری مشترک ایجاد می کند، مسئله ی انقلاب اسلامی ایران و دشمنی « اعضای مختلف تشکیلات جهانی و شیطانی فراماسونری » با این انقلاب الهی است. چرا که این کشورها علیرغم درگیری هایشان بر سر به دست گیری رهبری جریان ماسونی، در عمل و در اهداف نهاییشان برای ساختن امپراطوری جهانی و شیطانی به مرکزیت « اورشلیم (بیت المقدس) » با یکدیگر اشتراک داشته و دارند و چون انقلاب اسلامی و الهی « ایران » را برخلاف انقلاب های ماسونی « هند » و « آفریقای جنوبی » و … به عنوان مهمان ناخوانده و مخالف اهداف شیطانیشان می پنداشته و می پندارند، با تمام قوا به مخالفت با آن برخاستهاند.
امام خمینی (رحمه الله علیه) که در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی، در پاسخ به خبرنگار روزنامه ی « لوموند »، یکی از دلایل دشمنی خود را با « محمدرضا شاه »، همدستی وی با « اسرائیل » عنوان کرده بودند، (۲۵۹) بعد از انقلاب نیز پایبندی خود را به این عقیده نشان دادند؛ به نحوی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز روابط کشورمان با اسرائیل قطع شد و به جای « کنسولگری اسرائیل »، « سفارت فلسطین » تأسیس گردید.(۲۶۰) همچنین از سوی بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)، آخرین جمعه ی ماه مبارک رمضان به عنوان « روز جهانی قدس » نامگذاری شد تا مبارزه با « فراماسونری دجال (صهیونیسم، نظام سلطه) » که قلب آن در قالب « اسرائیل » مشغول اجرای نقشه های شیطانی آخرالزمانی بود، دامنه ی بین المللی و جهانی یابد.(۲۶۱)
روز جهانی قدس: روز همبستگی جهانی علیه « فراماسونری دجال ».
امام خمینی (رحمه الله علیه) از هر فرصتی برای مقابله با « فراماسونری دجال » و اصحابش بهره می جستند. سخنان زیر، بخشی از فرمایش های این مرد بزرگ پیرامون « اسرائیل » میباشد:(۲۶۲)
« من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یک فاجعه و برای دولتهای اسلامییک انفجار می دانم. »
« دولت غاصب اسرائیل با هدفهایی که دارد، برای اسلام و ممالک مسلمین خطر عظیم دارد. »
« برادران و خواهران باید بدانند که آمریکا و اسرائیل با اساس اسلام دشمنند. »
« خیال ابلهانه ی اسرائیل بزرگ، آنان را به هر جنایتی میکشاند. »
« اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بین المللی غاصب و متجاوز است؛ و ما کمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمی دانیم. »
« کراراً گفته ام و شنیده اید: اسرائیل به این قراردادها اکتفا نمیکند و حکومت اعراب را از نیل تا فرات غصبی می داند. »
« اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود. »
« بر هر مسلمانی لازم است که خود را علیه اسرائیل مجهز کند. »
« از اسرائیل، این دشمن اسلام و عرب جانبداری نکنید، که این افعی افسرده اگر دستش برسد بر صغیر و کبیر شما رحم نمیکند. »
« بر همه ی آزادیخواهان جهان است که با ملت اسلام هم صدا شده، تجاوزات غیر انسانی اسرائیل را محکوم نمایند. »
« ایران دشمن سر سخت اسرائیل بوده و هست. »
« من به جمیع دول اسلام، و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام میکنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند، و از دولتهایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند. »
« تا ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان بر ضد مستکبران جهانی و بچه های آنان، خصوصاً اسرائیل غاصب قیام نکنند، دست جنایتکار آنان از کشورهای اسلامیکوتاه نخواهد شد. »
« وظیفه ملت غیور ایران است که از منافع آمریکا و اسرائیل در ایران جلوگیری کرده، و آن را مورد هجوم قرار دهند. »
« این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی، با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشه های فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه کن شود. »
امام خمینی (رحمه الله علیه) همچنین تیر خلاص را به « اسرائیل » زدند و « اسرائیل » را نه کشوری مستقل، بلکه زاییده ی توطئه ی « شرق » و « غرب » عالم، معرفی نمودند:(۲۶۳)
« اسراییل با تبانی و همفکری دولتهای استعماری غرب و شرق زاییده شده و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامیبوجود آمد و امروز از جانب همه ی استعمارگران، حمایت و پشتیبانی میشود. »
از جملات فوق می توان به عمق بینش امام خمینی (رحمه الله علیه) پی برد، چرا که ایشان نیز از سال ها قبل به « توطئه ای بین المللی » در ساخت « اسرائیل » پی برده بودند و در این زمینه هشدار می دادند.
از سوی دیگر امام خمینی (رحمه الله علیه) از همان ابتدای نهضت اسلامی در سال های ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ هجری شمسی، « آمریکا » را نیز به عنوان دشمن بزرگ اسلام و ایران و حامیبزرگ « اسرائیل » معرفی می نمودند(۲۶۴) و این رویه تا بعد از انقلاب اسلامی ایران و پایان عمر با برکتشان ادامه داشت. در کلام امام خمینی (رحمه الله علیه) از « آمریکا » با عنوان « شیطان بزرگ » یاد میشد(۲۶۵) و امام (رحمه الله علیه) همواره علیه « آمریکا » و « جنایاتش » موضع می گرفتند؛ تا جایی که در قضیه ی « تسخیر لانه ی جاسوسی (سفارت آمریکا) » نیز امام از مواضع دانشجویان انقلابی، حمایت میکردند.(۲۶۶)
جملات زیر که از بین سخنان امام خمینی (رحمه الله علیه) انتخاب شده است، مواضع ایشان را در رابطه با « دولت آمریکا » به خوبی نشان می دهد:(۲۶۷)
« آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی نماید. آمریکا مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین الملل سازماندهی می گردد، استثمار می نماید. آمریکا با ایادی مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بی پناه را می مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. »
« مستضعفین وظیفه شان را با مستکبرین بفهمند. این مستضعفین اکثراً نمی دانند. ما هم نمی دانیم. ما هم جزء مستضعفین هستیم. نمیدانیم که اینها به سر ما چه آورده اند. بعضی از ورقه های کوچکش دست ماست و می دانیم. بعضی مشاهدات ما هست و چیزهایی که به چشم دیدیم. اما مسائل زیاد زیر پرده را ما نمی توانیم بفهمیم. ما می خواهیم آن مقداری که فهمیدیم و آن مقداری که امکان دارد بفهمیم این را. درست عرضه کنیم به مستضعفین دنیا. به ممالک دنیا. تا بفهمند مستضعفین که این مستکبرین با آنها چه می کنند. این ابر قدرتها با اینها چه می کنند. ما می خواهیم بفهمانیم به خود ملت آمریکا که نسبت به ملت آمریکا اینها چه کردند تا حالا. اینها چه جنایاتی کردند که ملت آمریکا را هم در نظر مردم دارند از بین می برند. اینها چقدر به خود آمریکا لطمه وارد کردند، لطمه حیثیتی، لطمه انسانی، و چقدر به سایر کشورها و ملتها. »
« آمریکا این تروریست بالذات، دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده، و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. »
« دشمن اصلی اسلام و قرآن کریم و پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابرقدرتها، خصوصاً آمریکا و ولیده فاسدش اسرائیل است. »
« آمریکا شماها را برای نفتتان می خواهد، شما را برای این می خواهد که بازار درست کند، که نفتتان را ببرد و بنجلها را بیآورد به شما بفروشد. »
« مهمترین و درد آورترین مسأله ای که ملتهای اسلامی و غیر اسلامیکشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمریکاست. »
« ما اعتقادمان این است که باید مسلمین با هم متحد بشوند و تو دهنی بزنند به آمریکا؛ و بدانند که می توانند. »
« اگر ما همه از بین برویم بهتر است از این که ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم، و زیر دست آمریکا. »
« ما نمی خواهیم که به آمریکا ظلم کنیم و نمی خواهیم که زیر بار ظلم آمریکا برویم. آنها کارهایی که کردند و ظلم به ما بوده است، ما آنها را تحمل نخواهیم کرد. اما روابط دوستانه با همه ملتها داریم و دولتها هم اگر به طور احترام با ما رفتار کنند، ما هم احترام متقابل را رعایت می کنیم. »
اما امام خمینی (رحمه الله علیه) در سخنان گهربار خویش، پیکان حملات را تنها متوجه « آمریکا » و « اسرائیل » ندانستند و از الفاظی همچون « صهیونیسم بین الملل »، « سلطه طلبان » و … بهره بردند تا نه فقط « مردم ایران »، بلکه « مسلمانان » و حتی « سایر مستضعفان جهان را اعم از مسلمان یا غیر مسلمان » متوجه نقشه ی شوم « فراماسونری دجال » یا همان « نظام سلطه » به رهبری « آمریکا » و محوریت « اسرائیل » نمایند و « مستضعفان عالم » را به تلاش برای مبارزه با « دجال » و اصحابش فراخوانند تا لایق به ارث بردن خلیفگی خداوند گردند:(۲۶۸)
« آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی نماید. آمریکا مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین الملل سازماندهی می گردد، استثمار می نماید. آمریکا با ایادی مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بی پناه را می مکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. »
« مستضعفین وظیفه شان را با مستکبرین بفهمند. این مستضعفین اکثراً نمی دانند. ما هم نمی دانیم. ما هم جزء مستضعفین هستیم. نمیدانیم که اینها به سر ما چه آورده اند. بعضی از ورقه های کوچکش دست ماست و می دانیم. بعضی مشاهدات ما هست و چیزهایی که به چشم دیدیم. اما مسائل زیاد زیر پرده را ما نمی توانیم بفهمیم. ما می خواهیم آن مقداری که فهمیدیم و آن مقداری که امکان دارد بفهمیم این را. درست عرضه کنیم به مستضعفین دنیا. به ممالک دنیا. تا بفهمند مستضعفین که این مستکبرین با آنها چه می کنند. این ابر قدرتها با اینها چه می کنند. ما می خواهیم بفهمانیم به خود ملت آمریکا که نسبت به ملت آمریکا اینها چه کردند تا حالا. اینها چه جنایاتی کردند که ملت آمریکا را هم در نظر مردم دارند از بین می برند. اینها چقدر به خود آمریکا لطمه وارد کردند، لطمه حیثیتی، لطمه انسانی، و چقدر به سایر کشورها و ملتها. »
« سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است؛ و تا این سلطهطلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمیرسند. »
« آمریکا این تروریست بالذات، دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده، و همپیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند.
« مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستکبرین و جهانخواران بایستند، و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند. و مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می دهند مطمئن باشند که وعده حقتعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است. »
امام خمینی (رحمه الله علیه) حتی به صورت صریحتر از کشورهای پلید دیگری که شریک جرم « آمریکا » و « اسرائیل » هستند، نام بردهاند؛ به نحوی که در سخنرانی ۴ آبان سال ۱۳۴۳ هجری شمسی و در هنگامیکه نهضت اسلامی مردم ایران در ابتدای راه خود بود، به وضوح از دسایس کشورهای مختلف در امور جهان، پرده برداشتند:(۲۶۹)
« آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر… »(۲۷۰)
این فرمایش امام (رحمه الله علیه) نشان می دهد که امام خمینی (رحمه الله علیه)، دسایس و توطئه های جهانی را مربوط به یک یا دو کشور نمی دانستند، بلکه ایشان دست بسیاری از کشورها را در این توطئه ها می دیدند و مردم را به مقابله با این تشکیلات شیطانی و سیستم تحت هدایت « دجال » فرا می خواندند.
ذکر یک نکته ی بسیار مهم: در این قسمت ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن اینکه اصطلاحاتی همچون « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی » و … که مکرراً از سوی امام خمینی (رحمه الله علیه) به کار می رفت منافاتی با مطالبی که تاکنون درباره ی « فراماسونری دجال » گفته شد، ندارد؛ زیرا اصطلاحات مذکور با یکدیگر قرابت بسیار دارند. در این میان یکی از عواملی که باعث شد تا ما از بین این اسامی مختلف، نام « فراماسونری جهانی » را برگزینیم، بحث « نماد شناسی » ماسونی بود که با وجود نمادهایی چون « چشم جهان بین »، « پرگار و گونیا »، « Baphomet » و …، توضیح آن ها در قالب اصطلاحاتی چون « نظام سلطه »، « صهیونیسم » و … بسیار دشوار بود. همچنین استفاده از واژه هایی چون « صهیونیسم » می توانست تا حدودی بار مذهبی برای « نظام سلطه » به ارمغان بیاورد و آن را به « یهودیت » و تا حدی « اوانجلیسم » محدود نماید که انتخاب نام « فراماسونری » این مشکل را نیز رفع می نماید. بنابراین عبارات « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی »، « نظام سلطه » و … که مکرراً توسط امام خمینی (رحمه الله علیه) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) بیان شده و ذکر میگردد، با « فراماسونری جهانی » یا همان « دجال احتمالی آخرالزمان » مطابقت دارد.
« فراماسونری جهانی » یا همان « دجال احتمالی آخرالزمان » که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همه ی نقشه هایش را نقش بر آب می دید، فعالیت های همه جانبه و گسترده ای برای نابودی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، تدارک دید و از همان روزهای اول انقلاب، با انواع تحریم های اقتصادی، سیاسی، نظامی و …، بمب گذاری و ایجاد نا امنی داخلی، حمایت از گروه های منافق و معاند نظام، حمایت از حرکت های تجزیه طلبانه در مناطق مرزی، به راهانداختن جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه جمهوری اسلامی ایران و … در صدد برآمد تا این انقلاب الهی را سرکوب نماید، (۲۷۱) اما به لطف الهی از عهده ی این امر برنیامد. بالعکس، ندای ظلم ستیزی و آزادگی مردم ایران در جهان طنین انداز شد و ملل مسلمان در سایر نقاط جهان اعم از « فلسطین »، « لبنان »، « یمن »، « بحرین » و … از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفتند و به مقابله با ظلم برخاستند.(۲۷۲)
یکی از مهمترین جریان های مقاومت که به تأسی از انقلاب ایران شکل گرفت، نیروی مقاومت شیعی « حزب الله » در جنوب لبنان بود که در سال ۱۹۸۲ میلادی و حدود ۴ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با هدایت و حمایت امام خمینی (رحمه الله علیه) فعالیت های خود را آغاز نمود(۲۷۳) و به عنوان خاری در چشم « فراماسونری دجال » و قلب آن یعنی « اسرائیل » گشت و دامنه ی مبارزه با « دجال » را از کیلومترها دور از « اورشلیم (بیت المقدس) »، به نزدیک « بیت المقدس » و مرزهای « اسرائیل » کشاند.
امام خمینی (رحمه الله علیه) تا پایان عمر مبارکشان، به مبارزه با « دجال » و اصحابش به خصوص « آمریکا » و « اسرائیل » ادامه دادند و در سال ۱۳۶۸ هجری شمسی (۱۹۸۹ میلادی) به دیدار معبود شتافتند و پرچم مبارزه با « دجال » را به سیدی جلیل القدر یعنی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) سپردند.(۲۷۴)
البته لازم به ذکر است که امام خمینی (رحمه الله علیه) با وجودی که رسماً از انتخاب رهبر ایران بعد از رحلتشان خبر نداشتند و نمی دانستند مجلس خبرگان چه کسی را به رهبری برخواهد گزید، اما به دلیل الهامات الهی که به ایشان میشد، در زمان حیاتشان « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را برای پذیرفتن این مسئولیت دشوار و رهبری جبهه ی مقاومت در برابر « دجال » آماده میکردند.
علاوه بر سمت « ریاست جمهوری » که حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » به واسطه ی آراء مردم برعهده داشتند، (۲۷۵) در مقاطعی نیز امام خمینی (رحمه الله علیه) ایشان را به « سمت نمایندگی ولی فقیه در شورای عالی دفاع » برگزیده بودند(۲۷۶) تا ایشان با حضور در جبهه ها، روحیه ی « نبرد و مقاومت » را نیز همچون « علم و اجتهاد » تقویت نمایند. همچنین امام خمینی (رحمه الله علیه) در زمان حیاتشان، مسئولیت امور مربوط به « فلسطین » و « لبنان » را به حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » سپردند تا ایشان در زمان رهبری خود نیز، بزرگترین دشمن برای « قلب دجال » باشند که در لباس « اسرائیل » به جنایت مشغول است.(۲۷۷) خاطره ای شنیدنی از زبان رهبر مقاومت « حزب الله لبنان »، « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » نکات مهمی را بیان میکند:(۲۷۸)
« در همان روزها، جمعی خدمت امام (رحمه الله علیه) رفته و به ایشان گفتند: « که ما به شما معتقدیم و شما رهبر ما هستید. » امام (رحمه الله علیه) فرمودند: « از صفر شروع کنید و با همین نیروی کم مبارزه کنید که پیروز خواهید شد. من از همین حالا میبینم که پیروزی از آن شماست! » از حضرت امام (رحمه الله علیه) خواستیم که در مسئله ی لبنان، نمایندهای معرفی کنند، تا مزاحم وقت ایشان نشویم. امام (رحمه الله علیه) آن زمان فرمودند: «نماینده ی تام الاختیار من آقای خامنهای (مد ظله العالی) هستند. » آقا هم خیلی با ما مهربان بودند. از نخستین روزهای شکلگیری حزبالله، ایشان مسئول ما بود. ایشان در مسائل اسرائیل، کارشناستر از کارشناسان است.
بیش از نصف لبنان تحت اشغال بود که طی سه سال توانستیم ارتش اسرائیل را برای نخستین بار عقب برانیم. البته آن موقع تبلیغات نداشتیم و دنیا نفهمید که چه شده است. آن موقع ارتش و دولت لبنان هم با ما دشمن بود. اما، کار را ادامه دادیم. امام (رحمه الله علیه) فرموده بودند: «تا اخراج کامل ادامه دهید.» پس از رحلت امام (رحمه الله علیه) رسیدیم خدمت آقا که الآن شما رهبر ما هستید، یک نفر را معرفی کنید تا زیاد مزاحم شما هم نشویم. آقا فرمودند: « نه خیر، مسئله ی اسرائیل و لبنان مربوط به من است و من خودم مسئول این مسئله هستم. » آقا خصوصیات تکتک ما را میشناسند. این ارتباط عمیق، از مهمترین عوامل پیروزی و از بزرگترین برکات برای حزبالله بود. »(۲۷۹)
« حزب الله » لبنان: تربیت یافته ی امام خمینی (رحمه الله علیه) و سربازان امام خامنه ای (مد ظله العالی).
از خاطره ی فوق که از زبان « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » بیان شده است، دو نکته ی مهم استنباط میشود:
۱ – امام خمینی (رحمه الله علیه) در زمان حیات مبارکشان، حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را برای پذیرفتن رهبری تحت تعلیم قرار داده بودند و با توجه به نقش مهمیکه امام (رحمه الله علیه) برای « ایران » در مسئله ی مبارزه با « فراماسونری دجال، (صهیونیسم جهانی، نظام سلطه و …) » قایل بودند، ایشان حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » را مسئول امور مربوط به خط مقدم مواجهه با « اسرائیل » قرار داده بودند تا برای مبارز ی جدی با « دجال » در زمان رهبریشان آماده باشند.
۲ – با توجه به اینکه حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » برخلاف رویه ی امام خمینی (رحمه الله علیه)، نماینده ی « تام الاختیاری » برای امور مربوط به « اسرائیل » و « لبنان » برنگزیدهاند، به نظر می رسد که مطابق الهامات الهی، نقش ایشان در مقابله با « فراماسونری دجال، (صهیونیسم جهانی، نظام سلطه و …) » نقش ویژه ای است و در هر زمانی، ایشان شخصاً مسئول پیگیری این مسئله هستند که البته این امر می تواند با مسئله ی « فتح قدس » به دست « ایرانیان » که در روایات آخرالزمانی وارد شده است، مرتبط باشد.(۲۸۰)
پس از رحلت امام خمینی (رحمه الله علیه)، حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » به رهبری جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند و مسئولیت سنگین رهبری را با درایت و صلابت بر عهده گرفتند. در زمان ایشان نیز « فراماسونری دجال » و یارانش، شدیدترین تحریم ها را بر ضد ایران اعمال کردند؛ گرچه این تحریم ها زحمات زیادی بر مردم مومن « ایران » تحمیل کرد، اما موجب آغاز جنبش های عظیمی در جهت استقلال علمی، فرهنگی و اقتصادی کشورمان گردید.(۲۸۱)
در زمان رهبری حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » جنگ های « اول خلیج فارس علیه عراق »، « نبرد افغانستان » و « جنگ دوم خلیج فارس علیه عراق » از جانب « سازمان جهانی فراماسونری » و اعضای برجسته ی آن همچون « آمریکا »، « انگلیس »، « ناتو » و … سازماندهی شد که در نتیجه ی آن ها، حلقه ی محاصره ی « دجال » علیه « ایران » تنگ شود؛ (۲۸۲) اما به واسطه ی وجود رهبری قدرتمند، این توطئه ها خنثی شد و برخلاف خواسته ی « دجال »، « انتفاضه ی مسجد الاقصی » در « فلسطین » به تأسی از پیروزی های « ایران » شدت یافت(۲۸۳) و « حزب الله لبنان » نیز توانست اسرائیلی ها را در سال ۲۰۰۰ میلادی از « جنوب لبنان » عقب براند(۲۸۴) و در سال ۲۰۰۶ و نبرد معروف و سنگین « 33 روزه »، شکست سنگینی به « اسرائیل » وارد نماید(۲۸۵) و این کشور ماسونی را برای اولین بار از زمان « اشغال فلسطین »، وادار به مبادله ی تعداد زیادی از « اسرای عرب » نماید.(۲۸۶) در این میان « نبرد ۳۳ روزه » جایگاه مهمی در برنامه های « دجال » برای تحقق « اسرائیل نیل تا فرات » داشت؛ چرا که اگر می توانست به این آرزو دست یابد، زمینه برای تشکیل « معبد شیطانی سلیمان » و آغاز امپراطوری « دجال » تا سال ۲۰۱۰ میلادی فراهم میشد که به لطف خدا و مجاهدت های مجاهدان « حزب الله لبنان » نتیجه داد و این توطئه ی بزرگ ابتر ماند. جالب این که تلاش « فراماسونری جهانی » برای طولانی کردن جنگ تا « 33 روز » و توسل به « عدد ۳۳ » مورد علاقه ی ماسون ها نیز نتوانست گره « دجال » را باز کند(۲۸۷) و اراده ی خداوند متعال که در پیروزی های « حزب الله » متجلی شد، ورق را به نفع اسلام و مقاومت برگرداند و شمارش معکوس برای نابودی « دجال » و « ظهور منجی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) » را در آخرالزمان، آغاز کرد.
در حال حاضر نیز به لطف خداوند متعال، غلبه ی زشتی و تاریکی روز به روز کمرنگ تر میشود و نور الهی که با « انقلاب اسلامی ایران » در جهان طلیعه زد، می رود تا روز به روز عالمگیر شود و بر تاریکی و پلیدی پیروز گردد.
امروز ندای آزادگی و معنویت نه تنها از « ایران »، بلکه از « لبنان »، « فلسطین »، « یمن »، « عراق »، « بحرین »، « افغانستان »، و … شنیده میشود(۲۸۸) و انقلابی الهی که سیدی بزرگ از شهر مقدس « قم » آغاز کرده بود، می رود تا عالمگیر شده و عنوان خاری در چشم « دجال »، « حرکات شیطانی فراماسونری دجال » را تا زمان ظهور منجی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، متوقف نماید تا ان شاء الله با ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، طومار زندگی « دجال » درنوردیده شود. (ان شاء الله)
سه شخصیت بزرگ آخرالزمان که رهبری خط مقدم مواجهه با « فراماسونری دجال » را بر عهده داشته و دارند: « امام خمینی (رحمه الله علیه) »، « حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) »، و « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) ».
لازم به ذکر است که با آغاز انقلاب اسلامی ایران، « فراماسونری دجال » نیز از پا ننشسته و مهره های کلیدی خود را از همان روزهای آغازین انقلاب، وارد صفوف انقلابیون نمود تا به خیال خود، این انقلاب را منحرف نماید، اما به لطف خدا این امر تاکنون محقق نشده است. افرادی مثل « ابوالحسن بنی صدر » که ارتباط آن ها با سرویس های جاسوسی کشور ماسونی « انگلیس » نیز افشا شده است، از ابتدای انقلاب اسلامی ایران، به خرابکاری و نفاق پرداختند و حتی با ریاکاری توانستند به مقام « ریاست جمهوری » نیز دست یابند؛ (۲۸۹) اما اینان نمی دانستند که مملکتی که خداوند آن را برای مأموریتی وِیژه در آخرالزمان برگزیده است، با این ترفندها آسیب میبیند، اما از هم نمی پاشد!!!
در طول ۳۲ سال گذشته، علاوه بر تهدیدات خارجی، « انقلاب اسلامی » ایران فتنه های بزرگی همچون « خیانت های بنی صدر »، « بمب گذاری های تروریستی »، « غائله ی گروهک مجاهدین خلق (منافقین) »، « انحراف و اختلاس برخی از مسئولین » به خصوص در دوره ی موسوم به « اصلاحات »، (۲۹۰) و « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هجری شمسی » را پشت سر گذاشته است(۲۹۱) و به لطف خدا از آن ها سربلند بیرون آمده است. اما نکته ی جالب این که در هر کدام از این فتنه ها، ردپای « فراماسونری جهانی » به چشم می خورد.
برای مثال « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هجری شمسی » که یکی از بزرگترین فتنه ها علیه « تمامیت نظام » و نه فقط یکی از کاندیداها بود، خود گواه این مدعا است؛ (۲۹۲) حتی اگر از برخی گزارش ها مانند سخنان « پیام فضلی نژاد » روزنامه نگار و نویسنده ی معروف درباره ی ارتباط « سید محمد خاتمی » با فراماسونرها و عضویت برخی از سران و مغزهای متفکر فتنه همچون « میر حسین موسوی » در « لژ ماسونی قسطنطنیه »(۲۹۳) به دلیل در دست نبودن مدارک کافی در حال حاضر بگذریم، باز هم وجود اطلاعاتی مبنی بر دیدار « سید محمد خاتمی » با فراماسون معروف « جرج سوروس »(۲۹۴) و دست داشتن « بنیاد ماسونی سوروس » در وقایع پس از انتخابات، (۲۹۵) نشان می دهد که حداقل، هدایت این فتنه ها از سوی فراماسون های خارجی بوده است. از سوی دیگر، در حمایت از « اغتشاشگران بعد از انتخابات » کشورهای ماسونی دنیا، به حمایت از فتنه گران پرداختند.(۲۹۶) حال اگر به توصیف « فراماسون ها » از « جنبش های ماسونی » نگاهی بیندازیم، در مییابیم که « اغتشاشات پس از انتخابات » موسوم به « جنبش سبز » نیز یک « جنبش ماسونی » میباشد:(۲۹۷)
ماسون ها در رابطه با جوامع، چنین نظری دارند:(۲۹۸)
« مدرسه ای که توسط مدیر ماسون اداره میشود، یک موسسه ی ماسونی محسوب میگردد. جامعه ای که توسط یک لیدر ماسون رهبری میشود، جامعه ی ماسونی به حساب می آید. اگر تعداد اعضایمان هم زیاد نشود، از طرف هر کسی که می خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مکان یک موفقیت شمرده میشود. »(نشریه ی ماسون ترک – صفحه ی ۳۰۳۲)
با توجه به همین تعریف، جنبشی همچون « جنبش اغتشاشگر سبز » که از سوی کشورهای ماسونی همچون « آمریکا »، « انگلیس »، « فرانسه »، « ایتالیا » و … و نیز بنیاد های ماسونی همچون « بنیاد سوروس » مورد حمایت و هدایت قرار میگرفته است، مطابق تعریف خود ماسون ها نیز یک « جنبش ماسونی » تلقی میگردد.
البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود، زیرا برخی گزارش ها حاکی از شرکت « سید محمد خاتمی » در « اجلاس ماسونی بیلدربرگ » میباشند:(۲۹۹)
وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال ۱۹۹۹ میلادی.
وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال ۱۹۹۹ میلادی.
البته لازم به ذکر است که گزارش هایی در رابطه با ارتباط « عبدالکریم سروش » یکی دیگر از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » با « بیلدربرگ » به گوش می رسد. بدین نحو که جایزه ی به اصطلاح ادبی ماسونی « اراسموس » از سوی خاندان سلطنتی « برنهارد » هلند و بنیانگذار اجلاس « بیلدربرگ » به « سروش » اعطا گردید تا از خدمات وی به « فراماسونری جهانی » تقدیر گردد.(۳۰۰)
اما نکته ی عجیبی که در حین مطالعه پیرامون فراماسونری در « آمریکای لاتین » به دست آمد و باعث تأسف و تأثر نگارنده گردید، اعطای عضویت در گروه احتمالاً ماسونی کوبایی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » رییس جمهور کوبا و یکی از اعضای برجسته ی « Order of Jose Marti » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » میباشد.(۳۰۱)
همانگونه که قبلاً ذکر شد، « Jose Marti » یکی از به اصطلاح انقلابیون کوبایی بود که عضویت وی در گروه های ماسونی قبلاً اثبات گردید.(۳۰۲) مطابق تحقیقات برخی از محققان، امروزه یک « Order » احتمالاً ماسونی در کوبا با عنوان رسمی « Order of Jose Marti » وجود دارد(۳۰۳) که مدال عضویت آن به برخی از افراد که عمده ی آن ها « کمونیست » یا « فراماسون » بودهاند، اعطا گردیده است. برای مثال « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی » که قبلاً پیرامون عضویت وی در گروه ماسونی « Order of St. John » یا « Order of Malta » بحث شد، (۳۰۴) یکی از افرادی است که مدال عضویت گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » فراماسون به وی اعطا شده است:(۳۰۵)
عضویت « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی » در گروه ماسونی و شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta ».
اعطای مدال عضویت گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی ».
همچنین « شاهزاده فرا آندرو برتی »، هفتاد و هشتمین « رییس » و « استاد بزرگ » گروه ماسونی « Order of St. John » یا « Order of Malta »(۳۰۶) نیز از سوی « فیدل کاسترو »، به عضویت گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » در آمده است:(۳۰۷)
« شاهزاده فرا آندرو برتی »؛ هفتاد و هشتمین « رئیس » و « استاد بزرگ » گروه ماسونی « Order of Malta » یا « Order of St. John ».
« شاهزاده فرا آندرو برتی » هفتاد و هشتمین « رئیس » و « استاد بزرگ » گروه ماسونی و شیطانی « Order of Malta » یا « Order of St. John »، در حالی که مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به وی اعطاء شده و بر سینه اش نصب گردیده است. (جالب این که با همه ی ادعاهای « فیدل کاسترو » درباره ی مبارزه با امپریالیسم، وی « رئیس » یک گروه ماسونی با عنوان « Order of Malta » را که در گروه مذکور، جنایتکاران بزرگی چون « جرج بوش »، « هنری کیسینجر »، « راکفلرها »، « ملکه الیزابت دوم انگلستان » و … عضو هستند، به عضویت گروه احتمالاً ماسونی کوبایی « Order of Jose Marti » در می آورد و دست وی را به گرمی می فشارد!!!)
اما تأسف بار اینکه مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از رهبران و مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » اعطاء شده است:(۳۰۸)
اعطای مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».
اعطای مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».
در مورد عضویت « سید محمد خاتمی » در « Order » و گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » باید گفت که گرچه وی ممکن است از ماهیت دقیق این گروه خبر نداشته باشد، اما باز این سوال مطرح میشود که چه ویژگی ها و خصوصیاتی در وی وجود داشته است که از سوی سران « Order of Jose Marti » لایق اعطای عضویت این گروه دانسته شده است؟ فعالیت های وی چرا باید مورد توجه ماسون ها باشد؟ چرا در طی مدت طولانی ارتباط « ایران » و « کوبا »، عضویت در گروه مذکور، تنها به « خاتمی » اعطاء شده است؟ آیا همسویی و هم صدایی « خاتمی » با کشورهای ماسونی، عامل این عضویت نبوده است؟ آیا …؟
البته نکته ی جالب دیگری که می توان در رابطه با « جنبش فتنه گر سبز » به آن اشاره کرد، وجود شعارهایی همچون « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران » در بین شعارهای محبوب « فتنه گران » در « روز جهانی قدس » بود(۳۱۰) که نشان می دهد سرسلسله ی این « فتنه » به دست فراماسون هایی در خارج کشور است که در همه حال نسبت به آرمان نهاییشان یعنی « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد سلیمان » پایبند هستند و حتی در اغتشاشات پس از انتخابات ایران نیز این شعار را که مهمترین دغدغه ی جهان اسلام یعنی « قدس » را مورد هدف قرار داده بود، در دهان عناصر فریب خورده و پیاده نظام خود انداختند!
به هر حال، با توجه به مطالبی که ذکر شد، در مییابیم که کشورهای ماسونی دنیا، از هنگامیکه با پیروزی انقلاب اسلامی و الهی ایران مواجه شدند و خط مشی « ضد ماسونی »، « ضد آمریکایی »، « ضد اسرائیلی »، « ضد کمونیستی »، « ضد انگلیسی » و … آن را دریافتند، از همان روزهای اول به کارشکنی، دشمنی و نفوذ دادن برخی از عناصر خود همچون « بنی صدر » به آن پرداختند و در یکی از این ترفندها، به اسم « تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هجری شمسی »، به دشمنی و « فتنه انگیزی » علیه « تمامیت نظام » و « آرمان های انقلاب اسلامی و الهی ایران » پرداختند.
متأسفانه، علاوه بر نفوذ در بین برخی از سیاسیون، در برخی جریان های فرهنگی و اقتصادی نیز نفوذ جریان شیطانی « فراماسونری » به چشم می خورد. در زمینه ی فرهنگی، رواج دادن سبک معماری حاوی نماد های ماسونی همچون ساختمان « موسسه ی مالی و اعتباری قوامین » به شکل « ابلیسک ماسونی »، ساختمان « هتل » به شکل « هرم » در شهر « شیراز » و … اشاره نمود:(۳۱۱)
« هتل هرمیشکل » در دروازه قرآن « شیراز ».
ساختمان مرکزی « موسسه ی مالی و اعتباری قوامین » به شکل « ابلیسک » ماسونی.
از سوی دیگر مدتی است که عبارت نامأنوس و نامناسب « معمار کبیر انقلاب »(۳۱۲) به جای « بنیانگذار کبیر انقلاب » درباره ی شخصیت والا و ملکوتی حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) باب شده است که بر نگرانی دوستداران فهیم این شخصیت بی نظیر، افزوده است. چرا که این اصطلاح نامناسب که معلوم نیست توسط چه جریانی به حوزه ی فرهنگ و ادبیات کشور وارد شده است، ممکن است به مبارزات عظیم این بزرگمرد تاریخ علیه « فراماسونری دجال » خدشه وارد نماید.
همچنین در عرصه ی اقتصادی نیز شرکت های صهیونیستی و ماسونی همچون « کوکاکولا »، « نستله » و … نیز به صورت فعال در ایران مشغول فعالیت میباشند(۳۱۳) و حتی آگهی های « نستله » نیز از تبلیغات تلویزیون ایران پخش میشود!!!(۳۱۴)
تبلیغات شرکت ماسونی – صهیونیستی « نستله » در تهران به زبان « عبری ».(۳۱۵)
شرکت های ماسونی – صهیونیستی همچون « کوکاکولا »، « نستله »، « IBM » و …، توپ و گلوله ی ارتش « اسرائیل (خانه ی نهایی فراماسونری دجال) » را تأمین می نمایند.
لیستی از مهمترین شرکت های « ماسونی – صهیونیستی » دنیا. (۳۱۶)
گرچه نفوذ « فراماسونری دجال » و یارانش همچون « بهاییان » در اقتصاد، سیاست و فرهنگ کشورمان به « حد هشدار » و خط قرمز نرسیده است، اما نباید فراموش کرد که « انقلاب اسلامی ایران » یک انقلاب الهی است که با تمام انقلاب های جهان تفاوت دارد و وظیفه ای الهی بر عهده اش گذاشته شده است که باید آن را به نحو عالی به انجام برساند. این انقلاب عزیز از همان روزهای آغازین شکل گیری به رهبری امام خمینی (رحمه الله علیه)، خود را به عنوان برجسته ترین دشمن « فراماسونری دجال » نشان داد و با جدیت به این حرکت ادامه داد که این پشتکار رهبر، مسئولان و ملت عزیز ایران، دامنه ی مبارزه علیه « فراماسونری دجال » را به مرزها آنطرف تر در « فلسطین »، « لبنان »، « بحرین »، « عراق »، « قاره ی آفریقا » و … کشانده است و علاوه بر به راهاندازی موج « فرهنگی » علیه دجال »، به واسطه ی پیشرفت های علمی در عرصه هایی همچون « ساخت و تولید ادوات نظامی و موشکی »، « فناوری صلح آمیز هسته ای »، « فناوری سلول های بنیادی » و …، (۳۱۷) به لطف خدا می رود تا حلقه ی محاصره علیه « فراماسونری دجال » را تنگ تر نموده و إن شاء الله به زودی و در سایه ی پرچم موعود امم حضرت مهدی صاحب الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و وزیر ایشان حضرت عیسی مسیح (علیه السلام)، به کمک برادران « لبنانی خود » و سایر مسلمانان آزاده، ضربه ی نهایی را بر پیکره ی « فراماسونری دجال » وارد نماید و برای همیشه بشریت را از شر این ام الفساد، نجات دهد.
البته مطالب فوق، تنها یک حدس و گمان و یا آرزوی صرف نیست؛ چرا که روایات آخرالزمانی نقل شده از معصومین (علیه السلام) نیز خبر از تصرف « بیت المقدس » در آخرالزمان و به دست یاران « ایرانی » حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) می دهند.
در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » به صورت مفصل پیرامون آیات ابتدایی سوره ی « اسراء » سخن گفته شد و ذکر گردید که مطابق آیات مذکور، « بنی اسرائیل » دو مرتبه، فتنههای بزرگی در جهان به راه میاندازند که در مرتبه ی دوم برای همیشه طومارشان در هم پیچیده میشود:(۳۱۸)
با توجّه به اینکه تعداد زیادی از محققان قائل به این امر هستند که اولین فتنه ی بزرگ «بنی اسرائیل » سالها قبل و قبل از تسلّط مسلمانان بر « اورشلیم (بیت المقدّس) » صورت گرفته است، کنکاش پیرامون فتنه ی دوم و آخر بنیاسرائیل که پایان داستان این قوم است، حائز اهمیت میباشد. تعداد زیادی از محقّقان معتقدند که فتنه ی دوم « بنیاسرائیل »، از حدود ۶۰ سال قبل و با تأسیس دولت نامشروع « اسرائیل » آغاز شده است و به همین دلیل باید کم کم به دنبال یافتن نشانههایی از نابودکنندگان « بنیاسرائیل » باشیم.(۳۱۹)
روایات در این زمینه راهگشا بوده و به تفسیر آیات ابتدایی « سوره ی اسراء » یاری میرسانند. در آیات ابتدایی « سوره ی اسراء » از نابودکنندگان « بنیاسرائیل » با عبارت « بعثنا علیکم اولی بأس شدید » نام برده شده است.(۳۲۰) در « تفسیر عیّاشی » از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که حضرت بعد از آنکه آیه ی شریفه ی « بعثنا علیکم عباداً لنا أولی بأس شدید» را قرائت نمود، فرمود:
« مراد از این آیه، حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و یاران اویند که نیرومند و با صلابتند. »(۳۲۱)
و از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که وقتی آن حضرت، این آیه را قرائت فرمود، عرض کردیم: فدایت گردیم، آنها چه کسانی هستند؟
امام سه بار فرمودند: « به خدا سوگند اهل قم هستند. »(۳۲۲)
علاوه بر روایات امید بخش فوق، در روایتی دیگر چنین بیان شده است:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
« درفشهای سیاه از خراسان بیرون آید که چیزی جلودارشان نیست، تا در ایلیاء (قدس) به اهتزاز درآیند. »(۳۲۳)
همانگونه که می دانیم، پرچم های سیاه « بنی عباس » مقصدشان « بیت المقدس » نبود و این پیشگویی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آن ها صادق نیست؛ بلکه مقصود ایشان از پرچم های سیاه مذکور، پرچم « یاران خراسانی (ایرانی) » حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) در آخرالزمان است که به رهبری ایشان، « بیت المقدس » را از اشغال « بنی اسرائیل » آزاد می نمایند.(۳۲۴)
لازم به ذکر است که تعدادی از روایات نیز محل نابودی و مرگ « دجال » را دروازه ی « لد » در « بیت المقدس » ذکر کردهاند(۳۲۵) که این مسئله نیز با سایر روایاتی که مقصد پرچم های « ایرانی » یاور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و تنبیه کننده ی « بنی اسرائیل » را « بیت المقدس » ذکر می نمایند، سازگار است و به نظر می رسد که « دجال » که خود از سوی « بنی اسرائیل » پرورش یافته است، در مجاورت قوم « بنی اسرائیل » و در ناحیه ی « فلسطین اشغالی » به دست حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و یاران ایشان که عمدتاً « ایرانی » نیز میباشند، به قتل خواهد رسید.
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، برای « ایران اسلامی » در آخرالزمان، وظایف مهمی پیش بینی شده که یکی از مهمترین آن ها مبارزه با « دجال آخرالزمان (احتمالاً فراماسونری جهانی) » میباشد که این نبرد تا زمان قیام جهانی حضرت مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) ادامه مییابد و إن شاء الله به رهبری ایشان، « یاران مومن ایرانی حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) »، قدس را فتح خواهند نمود و این وعده ای است که إن شاء الله به زودی محقق خواهد گردید.
بررسی چند سوال و شبهه
با در نظر گرفتن این مسئله که بجز « ایران »، « حزب الله » و جبهه ی مقاومت، بقیه ی کشورهای دنیا در سیطره ی « فراماسونری دجال » قرار گرفته اند و رهبران « فراماسون » این کشورها را اداره میکنند، کشمکش های موجود بین این کشورهای ماسونی (همچون جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و …) را چگونه می توان توضیح داد؟
در مورد فراماسون ها باید به این نکته اشاره کرد که آن ها بر سر اهداف بزرگشان همچون « نابودی ادیان الهی و توحیدی »، « تشکیل حکومت جهانی شیطانی »، « نابودی مظاهر توحید »، « پوچ کردن ادیان و تنها باقی گذاشتن ظاهر آن ها »، « سکولار نمودن کشورها » و از همه مهمتر « تشکیل حکومت جهانی شیطانی » به مرکزیت « اورشلیم (بیت المقدس) »، « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد موهوم سلیمان » با یکدیگر اشتراک دارند، اما بر سر این امر که از چه طریقی باید این مهم حاصل شود و این که چه کشور یا شخصی باید رهبری این جریان را به دست گیرد، با هم اختلاف نظر دارند.
برای مثال، هم « آمریکا »، هم « چین » و هم « روسیه » و … همگی بر سر حفاظت و حمایت از « اسرائیل » و بقای آن اشتراک نظر جدی دارند و علیه آن موضع نمیگیرند، اما بر سر اینکه کدام کشور باید رهبری جریان « فراماسونری دجال » را به دست گیرد، با یکدیگر جدال دارند و هر یک از آن ها می خواهد خود فرماندهی این « سیستم شیطانی » را عهده دار گردد.
البته به فرض محال، اگر فراماسون ها بتوانند حکومت جهانی مد نظر خود را در « اورشلیم (بیت المقدس) » تشکیل دهند، قطعاً بعد از تشکیل این حکومت، درگیری های خونینی بین خودشان ایجاد خواهد شد و هر گروهی از آن ها اعم از « جمجمه و استخوان (Skull & Bones) »، « Shriner »، « کمونیست ها »، « لژهای اسکاتلندی فراماسونری » و … بر سر به دست گیری این حکومت شیطانی با یکدیگر جدال خواهند کرد. (البته إن شاء الله حکومت مد نظر آن ها تشکیل نخواهد شد.)
فراموش نکنیم که قبل از پیروزی « انقلاب اسلامی ایران » نیز گروه های مختلف ضد نظام شاهنشاهی اعم « مجاهدین خلق »، « گروهک نهضت آزادی » و … نیز با جریان عظیم و راستین الهی و اسلامی مردم کشورمان به رهبری امام خمینی (رحمه الله علیه) همراه شدند، زیرا وجه اشتراک آنان با یکدیگر و با مردم مسلمان و انقلابی کشورمان و رهبر بزرگ آنان، مبارزه با نظام شاهنشاهی بود، اما بعد از پیروزی انقلاب و حذف نظام شاهنشاهی، آنان دیگر وجه اشتراکی با مردم و امام امت (رحمه الله علیه) نمی دیدند و به همین دلیل به شیطنت علیه نظام و جهت گیری علیه آن پرداختند. در مورد فراماسون ها نیز تنها اشتراک هدفشان، آن ها را در کنار یکدیگر نگه داشته است و پس از رسیدن به هدف مذکور، آن ها علیه یکدیگر خواهند شورید.
نکته ی دیگر این که در قرآن کریم از شیطان با عنوان « دشمن آشکار » انسان یا « عدو مبین » نام برده شده است:
با این اوصاف، « فراماسون ها » که به جای « خداوند متعال »، « ولایت شیطان » را بر خود برگزیدهاند و این « دشمن آشکار » انسان را خواسته یا ناخواسته، عنوان رهبر خود قرار داده اند، از سمت همین « دشمن آشکار » نیز ضربه خورده و به جدال با یکدیگر و دشمنی گرفتار خواهند گردید.
همچنین نباید فراموش کرد که در بین مسلمانان و نیز شیعیان نیز که به خداوند متعال و مقدسات اسلامی ایمان دارند، باز هم در اثر کید شیطان و غفلت انسان ها، اختلافاتی وجود دارد که بعضاً تبعات ناگواری نیز داشته است، با این اوصاف « فراماسون ها » که به خداوند نیز معتقد نیستند، قطعاً بیشتر در معرض اختلاف و دشمنی با یکدیگر قرار دارند.
به هر حال متأسفانه چه بخواهیم و چه نخواهیم، دشمن ما از خود ما منسجم تر عمل کرده و علیرغم این که ما مسلمانان بر سر « حق » مشترکیم و دشمن ما بر سر « باطل » اشتراک دارد، باز هم دشمن ما منسجم تر عمل می نماید. حضرت علی (علیه السلام) در این رابطه در « خطبه ی ۲۷ نهج البلاغه » به یاران خود چنین فرمودهاند:(۳۲۶)
« شما بر حق خود اتحاد ندارید، در حالی که دشمنان شما بر باطل خود اتفاق دارند و این مایه ی خون دل خوردن و اندوه و تاسف است. به خدا سوگند، اجتماع و اتحاد اهل باطل بر باطلشان و جدایی و اختلاف شما در کار حقتان دل انسان را میمیراند و اندوه و غم را پیش میآورد. »(۳۲۷)
إن شاء الله که به زودی و با همت و تلاش همه ی مسلمانان جهان و زیر سایه ی رهبری موعود امم حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، دوران اتحاد مسلمانان و اضمحلال و پراکندگی « فراماسونری دجال » و اصحابش آغاز شده و طومار « دجال » و پیروانش در هم پیچیده خواهد شد.
با توجه به این که در این مقاله و سایر مقالات مشابه، سیطره ی « فراماسونری دجال » بر سراسر دنیا به جز چند استثناء مسجل میگردد، آیا « کلید » و « راهنمایی » وجود دارد که به کمک آن بتوان در مورد ارتباط هر فرد یا گروهی با « فراماسونری »، با اطمینان خاطر قضاوت کرد؟
کشف ارتباط افراد یا گروه های مختلف با « فراماسونری دجال » در برخی موارد بسیار آسان و در برخی موارد بسیار سخت میباشد؛ برای مثال کشف ارتباط « جرج بوش » با فراماسونری بسیار آسان است، اما یافتن ارتباط « نلسون ماندلا » با فراماسونری بسیار سخت به نظر می رسد.
گرچه کشف ارتباط افراد یا گروه های مختلف با « فراماسونری دجال » گهگاه بسیار دشوار و گاه غیر ممکن می نماید، اما به هر حال « کلید » و « معیار » مهمی وجود دارد که می تواند کمک کننده باشد و آن کلید نیز چیزی نیست به جز مسئله ی « قدس » و « مسجد الاقصی »!
همانگونه که قبلاً نیز اشاره کردیم، « فراماسون ها » بر سر هر مسئله ای با یکدیگر اختلاف و مجادله داشته باشند، بر سر مسئله ی « قدس » و « مسجدالاقصی » با یکدیگر اختلاف ندارند و آرمان مشترک همه ی گروه های « ماسونی »، « تخریب مسجد الاقصی »، « ساخت معبد سلیمان » و « تشکیل حکومت جهانی شیطانی » به مرکزیت « اورشلیم » یا « بیت المقدس » است و همه ی تلاش گروه های « ماسونی » بر این هدف استوار است. بر همین اساس، همه ی کشورها، گروه ها و افراد عضو « تشکیلات جهانی فراماسونری »، در طولانی مدت با « رژیم ماسونی اسرائیل » همکاری کرده و موضعی انفعالی یا عمدتاً تخریبی علیه « مقاومت اسلامی منطقه علیه اسرائیل » میگیرند و بدین وسیله، پایبندی خود را نسبت به هدف مشترکشان نشان می دهند.
کشورهای « ماسونی » مختلف ممکن است برای فریب افکار عمومی، در برخی مقاطع تحرکاتی ظاهری در جهت مخالفت با « اسرائیل » انجام دهند، اما در عمل، به صورت پنهانی و در طولانی مدت در جهت منافع « اسرائیل » که « قلب فراماسونری دجال » است، انجام می دهند. در این قسمت، به ذکر چند مثال مهم در این زمینه، اکتفا می نماییم:
« فیدل کاسترو » فراماسون، همواره به عنوان یک شخصیت ضد امپریالیسم و ظلم ستیز معروف بوده و حتی گهگاه سخنانی علیه « اسرائیل » بیان نموده است؛ اما در عمل و همچون سایر فراماسون ها، وی نیز به « اسرائیل » و « آژانس یهود » کمک های بزرگی نموده و در این راستا زمینه ی مهاجرت بدون دغدغه ی « یهودیان کوبایی » به اسرائیل را فراهم کرده و به همین دلیل از سوی « آژانس یهود » مورد تقدیر قرار گرفته است!:(۳۲۸)
کمک « فیدل کاسترو » فراماسون، رییس جمهور سابق کوبا به « آژانس یهود » برای مهاجرت « یهودیان کوبایی » به « اسرائیل » و تقدیر « آژانس یهود » از « کاسترو » با هدیه ای شامل « چند صد رأس گوسفند »!!!.
« فیدل کاسترو » همچنین دوست صمیمی « رافی ایتان (Rafi Eitan) » وزیر سابق « کشاورزی » و « امور بازنشستگی » دولت ماسونی و شیطانی « اسرائیل » است و بارها با وی مراوده داشته و حتی در کنار وی، مجسمه ی « شمعدان ۷ پر : Menorah » اسرائیلی نماد به اصطلاح « قربانیان هولوکاست » را در یکی از میادین « هاوانا (پایتخت کوبا) » افتتاح کرده است:(۳۲۹)
افتتاح مجسمه ی « شمعدان ۷ پر : Menorah » اسرائیلی به مناسبت بزرگداشت به اصطلاح « قربانیان هولوکاست » در یکی از میادین « هاوانا (پایتخت کوبا) » توسط « فیدل کاسترو » در معیت دوست صمیمی اش « رافی ایتان (Rafi Eitan) » وزیر سابق « کشاورزی » و « بازنشستگی » اسرائیل!
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « فیدل کاسترو » فراماسون نیز همچون سایر فراماسون ها، برخلاف ژست ضد امپریالیستی اش، روابط پنهانی بسیار صمیمانه ای با « دولت ماسونی اسرائیل » دارد.
از سوی دیگر « نلسون ماندلا » فراماسون نیز که همواره به عنوان یک شخصیت ظلم ستیز از وی یاد میشود، علیرغم ظاهر فریبنده اش و برخلاف مواضع ظاهراً مثبت وی در رابطه با مردم فلسطین، در عمل از رژیم ماسونی « اسرائیل » حمایت کرده و از اعراب خواسته تا « رژیم ماسونی و اشغالگر اسرائیل » را به رسمیت شناخته و به طرح به اصطلاح صلح آمیز « اسرائیلی » تن دهند و در ازای پس گرفتن بخشی از سرزمین های عربی، « هویت رژیم ماسونی اسرائیل » را بپذیرند و آن را به رسمیت بشناسند!:(۳۳۰)
اظهارات « نلسون ماندلا » ی فراماسون، رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی » مبنی بر اینکه « اسرائیل » حق دارد در ازای عقب نشینی از بخشی از « سرزمین های عربی »، از اعراب « به رسمیت شناختن هویت خود » را طلب نماید و در غیر این صورت، مجوز اشغال سرزمین های مذکور را دارد!!!
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « نلسون ماندلا » ی فراماسون نیز علیرغم ژست ظلم ستیزانه اش، همچون سایر فراماسون ها، به نفع « اسرائیل » و علیه « مقاومت » موضع میگیرد.
لازم به ذکر است که سایر افراد و کشورها و نهادهای ماسونی نیز وضعیتی مشابه دارند و مواضع آن ها در عمل به نفع « اسرائیل » است. جالب این که حتی در « اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هجری » ایران نیز که از سوی « تشکیلات جهانی فراماسونری» مورد هدایت و حمایت بود، باز هم شعار « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران » از سوی اغتشاشگران در اغتشاشات روز جهانی قدس شنیده میشد(۳۳۱) و این مطلب نیز خود ارتباط این فتنه را با « فراماسونری حهانی » تأیید میکرد!!!
بنابراین مجدداً خاطر نشان می شویم که « مسأله ی قدس » و « مسجد الاقصی » همچون « کلیدی » است که از آن می توان برای شناختن « فراماسون ها » و عمالشان بهره برد.
آیا مردم کشورهای تحت سیطره ی « فراماسونری دجال »، همگی « فراماسون » هستند و آیا باید با آن ها سر جنگ داشت؟
خیر. مردم کشورها و دولت های ماسونی، لزوماً همگی « فراماسون » نیستند و چه بسا در آن ها تعداد زیادی انسان « موحد » و « نیکوکار » یا « مستعد اصلاح » وجود داشته باشند (به خصوص در مناطق مسلمان نشین)، اما متأسفانه تلاش های این انسان های پاک نیز در جوامع ماسونی هدر رفته و خدمات آن ها، چرخ « فراماسونری دجال » را به پیش میبرد.
برای مثال یک « مسلمان صنعتگر ساکن کشور آمریکا)، گرچه در طی کسب حلال خود در این کشور، « پیچ »، « میخ » و … می سازد، اما همین « پیچ » ساخته ی او ممکن است در « هواپیما ها » و « هلیکوپتر ها » ی آمریکا مورد استفاده قرار گیرد و در بسط سلطه ی « فراماسونری دجال » موثر باشد! به همین دلیل است که ماسون ها در نشریات خود چنین میگویند:(۳۳۲)
« مدرسه ای که توسط مدیر ماسون اداره میشود، یک موسسه ی ماسونی محسوب میگردد. جامعه ای که توسط یک لیدر ماسون رهبری میشود، جامعه ی ماسونی به حساب می آید. اگر تعداد اعضایمان هم زیاد نشود، از طرف هر کسی که می خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مکان یک موفقیت شمرده میشود. » (نشریه ی ماسون ترک – صفحه ی ۳۰۳۲)
بنابراین در کشورهایی که « رهبران فراماسون » قدرت را در دست دارند، حتی فعالیت های صنعتی، کشاورزی، خدماتی، پزشکی، دامپروری و … افراد عادی و غیر ماسون این جوامع نیز نهایتاً در جهت بسط سلطه ی « فراماسونری دجال » مورد استفاده قرار میگیرد! افراد مذکور گرچه فراماسون نیستند، اما متاسفانه جوامع مذکور، جوامعی ماسونی هستند!!!
البته در نگاه مسلمانان پیرو امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، همه ی مردم جهان مستحق احترام و توجه میباشند و موضع خصمانه ی ما علیه « فراماسونری دجال »، نباید موجب گردد تا ما نسبت به مردم عادی کشورهای تحت نفوذ « فراماسونری »، بدبین و متخاصم باشیم.
فراموش نکنیم که مطابق روایات اسلامی، حتی تعداد زیادی از یهودیان در زمان ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، به دست ایشان و به دنبال استناد حضرت (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) به تورات اصلی که از کوهی در سرزمین شام بیرون آورده میشود، مسلمان شده و جزء یاران ایشان میگردند!(۳۳۳) بنابراین تا آن جا که ممکن است، باید نسبت به مردم ملل دیگر، حتی اهالی ساکن کشورهای ماسونی، با احترام برخورد کرد.
با توجه به اینکه بجز چند استثناء، بقیه ی کشورهای جهان در سیطره ی « فراماسونری دجال » قرار دارند، روابط ما با کشورهای دیگر دنیا چگونه باید باشد؟ آیا باید قطع رابطه کرد؟ آیا باید موضعی خصمانه گرفت؟
نگاهی به سیره و زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می تواند راه را به ما نشان دهد؛ همانگونه که می دانیم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عالمترین شخص در جهان هستی بوده و هستند و به خوبی از دسایس « یهود » و « مشرکان » در زمان حیاتشان و نیز در گذشته و آینده خبر داشتند؛ اما ایشان در همه حال با « یهودیان » اطرافشان و نیز با « مشرکان » از در مسالمت وارد میشدند و تا از این گروه ها آزار نمی دیدند، دست به مقابله و مخاصمه نمی زدند، زیرا ایشان به کلام خدا و قرآن مجید عمل میکردند که این کتاب بزرگ، چنین فرموده است:
بنابراین ما هم باید به تأسی از فرمایش قرآن و سیره ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، با دیگران بر اساس مسالمت و صلح زندگی کنیم و هنگامیبا اقوام یا ملل دیگر به ستیز برخیزیم که به مسلمانان ظلم کرده و سعی در نابودی دین خدا داشته باشند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بنا بر نیاز مسلمانان و مصلحت جامعه ی اسلامی، حتی با « یهود » و « مشرکین مکه » نیز روابط تجاری داشتهاند که البته ماحصل این روابط به نفع مسلمانان بوده است.(۳۳۴)
با این اوصاف، ما مسلمانان منتظر مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز باید در درجه ی اول استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود را حفظ کنیم و در صورتی که نیاز غیر قابل اغماضی به امکانات اقتصادی سایر کشورها اعم از کشورهای ماسونی داشتیم، باید از بین « بد » و « بدتر » کشورهای ماسونی، گزینه ی « بد » را انتخاب نماییم و با کم آزارترین این کشورها رابطه برقرار نماییم و در اسرع وقت نیز تلاش کنیم تا در زمینه ی مذکور، استقلال یابیم.
البته با وجود رهبری امام خمینی (رحمه الله علیه) در گذشته، و رهبری حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » در زمان حاضر، از فرمایش ها و رهنمودهای این بزرگان که خود اسلام شناسانی بزرگ بوده و هستند، میشود کمال استفاده را برد و با اجرای دستورات این بزرگواران، به سمت جامعه ای آرمانی و زمینه ساز ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) رهسپار گردید.
در حال حاضر گرچه کاستی های فراوانی در جامعه ی « اسلامی ایران » وجود دارد و بسیاری از خواسته ها و فرمایش های امام خمینی (رحمه الله علیه) و حضرت « آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) » آنگونه که باید و شاید اجرا نشده است، اما « ایران اسلامی » در تلاش است تا به شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی » جامه ی عمل پوشانده و ضمن خروج کامل از یوغ « فراماسونری دجال »، زمینه را برای ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و آغاز دوران طلایی تاریخ، آماده نماید.
سخن آخر
از سال ۲۰۰۶ – ۲۰۰۷ میلادی که مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » و مقالاتی مشابه آن در نقاط مختلف ممالک اسلامی تألیف شدند، تغییرات وسیعی در بینش و بصیرت جامعه ی مهدوی کشورمان و سایر مسلمانان جهان نسبت به مقوله ی « فراماسونری دجال » پدید آمد و مسلمانان مومن بی شماری به لطف و یاری حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) به خباثت و دسایس « فراماسونری دجال » پی بردند.
اما در عین گستردگی دامنه ی شناخت « فراماسونری دجال » و دسایس آن، متأسفانه موضوع عمدتاً در حد سطحی و بیشتر در حیطه های « نماد شناسی »، « بررسی علایم ماسونی » و … متوقف گردید و استفاده ی عملی و راهبردی مناسبی از مباحث مطروحه نشد.
ساخت فیلم مستند « ظهور (The Arrivals) » در سال ۲۰۰۸ میلادی تا حدودی به افزایش عمق این شناخت کمک کرد، اما متاسفانه در زمینه ی شناخت ابعاد کامل سیطره ی « دجال » حتی در کشورهای به ظاهر آزادیخواه، چندان موثر نبود (معرفی « نلسون ماندلا » به عنوان یک فرد مبارز علیه « فراماسونری » از آن جمله بود). همچنین در این سریال زیبا، به صورت مستند و دقیق به نقش دشمنان « دجال » و به خصوص « ایرانیان » مطابق روایات آخرالزمانی پرداخته نشد.
مقاله ی حاضر بر آن است تا به میزان هر چند اندک، نقایص موجود در مقالات و فیلم های قبلی را رفع کند تا شناخت بیشتری پیرامون وسعت فراوان جنایات « فراماسونری دجال » از یکسو و جریان های مقاومت علیه « فراماسونری دجال » حاصل گردد.
این مقاله قصد دارد تا به این نکته ی مهم اشاره کند که در این دوره ی سخت و نفسگیر آخرالزمان که پنجه های « فراماسونری دجال »، صورت اقصی نقاط جهان را خراشیده است، جزایر امید بخشی همچون « ایران اسلامی »، « حزب الله لبنان »، « مجاهدان یمن » و … وجود دارند که وظیفه ی سنگین مبارزه با « فراماسونری دجال » را بر عهده گرفتهاند و بقیه ی برادران مسلمان و سایر آزادگان جهان را به پیوستن به جریان عدالت خواه و ظلم ستیز دعوت می نمایند تا إن شاء الله دست به دست یکدیگر و زیر پرچم مهدی صاحب الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، شیشه ی عمر « فراماسونری دجال » را بشکنند و دوره ی طلایی تاریخ بشر را آغاز نمایند.
به امید این که آن روز هر چه زودتر فرا رسد و چشم بشر، به جمال قائم آل محمد (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) گردد.
منبع: خادم الامام (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) – وعده ی صادق