یکی از چالشهای جامعه فرهیختگان به کار بردن واژهها و مفاهیم به صورت نادرست و در جای یکدیگر است. هر واژهای در ریشه اصلی زبانی خود دارای معنی و مفهوم متعلق به فرهنگ و تمدن خود و برگرفته از فلسفه است و بار معنایی خاصی دارد. اینکه ما واژه لاتین را معادل مفهوم فارسی یا قرآنی به کار ببریم موجب گمراهی و تشویش اندیشه خواهیم شد. بنابراین ریشه شناسی واژهها در اولویت است.
لغت sport ریشه لاتین دارد و قبل از قرن یازدهم میلادی به عنوان Desportare، Disportar و Disportat استفاده میشده است. در قرون وسطی این لغت در فرانسه به معنی استراحت (در مقابل کار و حرفه) و تفریح کاربرد داشته است. در قرن شانزدهم و مقارن رنسانس در ادبیات فرانسه معادل سرگرمی و بازی به کار رفته است. این لغت در زبان ایتالیایی Diporto به معنی ورزش و Disporto به معنی تفریح و شادی استفاده میشده است در زبان اسپانیایی Deporto و در زبان پرتغالی Esparto به همان معنی استفاده میشود.
در دنیای امروز لغت Sport به معنی تمرین بدنی، تفریح، تفنن، جنبش، بازی، سرگرمی و مشغول کردن آمده است و عموماً باعث ایجاد مهارت های حرکتی شده و در چهار چوب مقررات خاص منطقه ای یا جهانی انجام میشوند و فعالیت هایی رقابتی هستند که به قصد کسب موفقیت و پیروزی انجام میشوند.
کلمه « ورزش » یک لغت فارسی و از نظر دستوری اسم مصدر است از فعل « ورزیدن » که عموماً به معنی تکرار عمل، زراعت، انجام کار پیاپی، ممارست و تمرین برای ورزیدگی به کار می رود.
تفاوت Sport با ورزش
در زبان فارسی کلمه Sport به ورزش ترجمه میشود. در ابتدا نیز اشاره شد که اگر ما دو مفهوم را در یک جایگاه به کار بریم صرف نظر از بار معنایی واژه در فرهنگ مبدأ، اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شدیم.
نگاه انسان در علوم غربی که منشأ آن فلسفه غربی میباشد، با نگاه قرآنی آن متفاوت است. فلسفه غرب صرفاً به ابعاد مادی و ذهن انسان تمرکز دارد، در حالی که نگاه قرآنی به انسان، معطوف به فطرت اوست. این دو دیدگاه متضاد، اگر مبنای تمدن سازی قرار گیرند دو تمدنی حاصل می آیند که در ریشه با یکدیگر کاملاً متفاوت هستند.
درخت فلسفه
فلسفه غربی از آرخه ( ماده المواد ) آغاز و به تخنه ( تکنیک ) و یا تکنولوژی منتج میگردد. در این باره دکارت میگوید: « فلسفه درختی است که ریشه ی آن متافیزیک، تنه ی آن فیزیک و شاخه های آن دانش ها هستند. درخت فلسفه، ریشه در زمین وجود دارد. برگ های آن هنر و میوه ی آن تکنیک ( تخنه ) نامیده میشود ».
مطابق با درخت فلسفه، علم ورزش ( شاخه درخت ) بر مبنای فیزیک ( درخت ) استوار است که قهرمان و سوپر استار در آن موضوعیت دارد و شعار آن Citius , Altius , Fortius ( سریعتر، بالاتر و قویتر ) میباشد. اصالت بر منفعت و سود بیشتر است. با توجه بر حاکم بودن فلسفه برد (برد به معنای همه چیز) که در آن ورزشکار و تیم برنده ستایش میشود، غایت در این مدل قهرمان شدن و نه چیز دیگر است و همانند سیاست ماکیاولی همه چیز قربانی فلسفه برد و اصالت منفعت خواهد شد.
مدل مدنظر قرآن کریم مبتنی بر انسان شناسی از دیدگاه فطرت است. فطرت همانند سیستم عامل بدن انسان عمل میکند و ۴ کلید واژه مهم قرآنی ( صدر، شغاف، قلب و فؤاد ) بر پایه فطرت استوار است. اهداف ورزش در این مدل شامل موارد ذیل میباشد:
تندرستی، نشاط، فراغت، شادی، تعلیم و تربیت، اخلاق، ادب، تقوا، فطرت و …
ورزش در این مدل تنها به جسم انسان خلاصه نمیشود بلکه دیگر ابعاد وجودی انسان را دربر میگیرد و با درنظر داشتن این مسئله ورزش روح و فطرت نیز موضوعیت مییابد. ورزش وسیله ایست که بدن (مَرکب روح) را در رسیدن روح انسان به تعالی و مقام رستگاری یاری می سازد. به عبارت دیگر هدف از ورزش خدمت به خداست و ما اعضاء و جوارح خود را با ورزش قوی می سازیم. بنابراین نسبت بین انسان و ورزش، همانند نسبت بین اصل و فرع است.
تفاوت ورزش با sport در هدف آن است. در sport رقابت بیرونی است و به قصد کسب موفقیت و پیروزی انجام میشود. ورزشکار یا تیم ورزشی با ورزشکار یا تیم دیگر رقابت میکند، اما رقابت از منظر اسلام درونی است و انسان با هوای نفس خود می جنگد. گوهر گمشده در ورزش غربی تقوا است، اما ورزش در اسلام محل تقوا ورزی است. به طور مثال زمانی که پوریای ولی ناله های مادر آن قهرمان خارجی را شنید که از خدای خویش برای فرزندش طلب پیروزی میکرد، پوریای ولی با تقوای خود به رقابت با هوای نفس خود پرداخت و زمانی پیروز حقیقی شد که با وجود آن که می توانست حریف خود را بر خاک نهد به ظاهر شکست خورد.
دیوید بکام و رونالدو خروجی sport هستند اما پوریای ولی حاصل ورزش دینی است. نباید انتظار داشت که بکام و رونالدو همزمان می توانند پوریای ولی نیز باشند! به عبارت دیگر پوریای ولی همزمان نمی تواند هم وسیله ی استجابت دعای مادر قهرمان خارجی باشد و هم پیروز نبرد کشتی.
نویسنده: محمود خدائی