یکی دو هفته مانده به مهر، بوی درس و مدرسه و عطر علم و فرهنگ همه فضای شهر و کوی و برزن را پر میکند. دفتر اوقات فراغت و تعطیلی دور و دراز تابستانی بسته میشود و کیف و دفتر و کتاب جایی در میان دانشآموزان و دانشجویان پیدا میکند و بالاخره آب و جاروی کلاسها و زنگ سال جدید که در یک مدرسه انتخابی به صدا درمیآید.
امّا، علیرغم گذر سریع هفتهها و ماهها، صرف میلیاردها ریال بودجه بیزبان رسمی و میلیونها چشم منتظر که برای تماشای گامهای بزرگ و جدّی در حوزه فرهنگ به راه ماندهاند، بسیاری از سازمانهای مسئول و رسمی و موظّف بیهیچ طرح و برنامه بلندمدت، استراتژیک و صفشکن به روزمرگی مشغولند و در حاشیه حیات جدّی فرهنگی و مسائل مبتلا به جامعه، خود را به چند همایش و چاپ چند بیانیه و بروشور مشغول داشتهاند.
ای کاش هیچ گاه درآمد حاصله از فروش نفت را نداشتیم. شاید آن روز، با دقت و حساب و کتاب دقیقتری درباره هزینهها تصمیم میگرفتیم.
ادامه دارد..