قدرت، جاه طلبی و اضطراب تمام سه چیزی هستند که این روزها در ریاض مشاهده میشود.
عربستان سعودی که زمانی یک قدرت منطقه ای محتاط و منفعل بود، ظاهرا هدف جدیدی پیدا کرده است. جاه طلبی شاهزاده محمد بن سلمان که در داخل عربستان قدرت خود را با سرکوب تاجران و اعضای خاندان سلطنتی به نمایش گذاشته است، در حال گسترش به سراسر خاورمیانه است.
محمد بن سلمان بر این باور است که ایران قصد دارد به قدرت برتر و مسلط در عراق و لبنان تبدیل شود. ایرانی ها خود درباره این که چه دیدگاهی در خصوص منطقه دارند، کاملا شفاف هستند: هیچ اقدام مشخص و قاطعی را نمی توان بدون رضایت ایران در عراق، سوریه، یمن لبنان شمال آفریقا و خلیج فارس انجام داد. شاید ایران کنترل کامل سوریه، عراق و لبنان را در دست نداشته باشد ولی بواسطه متحدان نیابتی اش می توانند عرصه کارزار و سیاست در این کشورها را شکل دهد.
با توجه به این شرایط محمد بن سلمان دلایل خوبی دارد تا ارزش سیاست خارجی مقام های قبلی عربستان سعودی را زیر سئوال ببرد. تحت زمامداری شاهان قبلی، ریاض مایل بود تا علی رغم اقدامات ایران در منظقه، با تهران به توافق و تعامل دست یابد. به نظر می رسد سیاست امنیتی عربستان سعودی در دوره محمد بن سلمان با تغییرات ساختاری روبرو شده است. ریاض به جای آن که محتاطانه با فعالیت ها و تلاش های ایران در منطقه مقابله کند، رویکرد تهاجمی و غیرسازنده ای را در قبال تهران در پیش گرفته است و ایران یک گام جلوتر است.
مداخله عربستان در یمن در حمایت از نیروهای دولتی که در حال مقابله با حوثی های مورد حمایت ایران هستند، با گذشت دو سال و نیم هزینه بر و ویرانگر شده است. در واقع عربستان سعودی قصد دارد از وقوع این مساله جلوگیری کند: تبدیل جنبش حوثی ها به چیزی شبیه حزب الله در لبنان که بسیار نزدیک به مرزهای عربستان است. آخرین اقدام عربستان در منطقه، استعفای اجباری نخست وزیر لبنان و احتمالا حصر خانگی وی بوده است.
این تحولات، بسیاری از سیاستمداران در لبنان و سایر مناطق را تحت تاثیر قرار داده است. این اقدام می تواند تبعاتی را برای ریاض به دنبال داشته باشد. در واقع اگر هدف عربستان از این اقدامات؛ مقابله با ایران باشد، باید گفت مقام های سعودی کارزارهای نادرستی را انتخاب کردهاند. لبنان و یمن کشورهایی هستند که جنگ در آنها پرهزینه و پیچیده است و نتایج مبهمی در برخواهد داشت. در خاورمیانه، توازن قدرت در عراق و سوریه تعیین میشود. اما در این کشورها، هزینه ها بسیار بالاست و خطرات جدی زیادی وجود دارد. در هر دو جبهه نیز ایران جایگاه خوب و برتری دارد.
در سال ۲۰۱۱ ریاض این گونه استدلال کرد که حمایت از شورشیان سوری، به جبران تسلط ایران در عراق کمک خواهد کرد. ولی این رویکرد کارایی نداشته است. عربستان به خوبی دریافته است که اتحادهای منطقه ای که با هزینه های بالایی ایجاد شده، لزوما منجر به دستاوردهای سیاسی و نظامی مورد انتظار نمیشود. سعودی ها میلیاردها دلار به دولت عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر کمک کرد ولی رئیس جمهور مصر در حال از سرگیری روابط سیاسی با بشار اسد رئیس جمهور سوریه است و مخالفت خود را با فشارهای سعودی برای تشدید تنش با ایران اعلام کرده است. السیسی همین طور با درخواست سعودی برای اعزام نیروی نظامیبه یمن برای مقابله با حوثی ها مخالفت کرده است.
ریاض و واشنگتن قطعا در شرایط کنونی در مورد ایران هم نظر و هم گام هستند ولی راهبرد مشترکی ندارند. در واقع، ترامپ، جارد کوشنر و شاهزاده محمد بن سلمان ظاهرا ترجیحات ریاست جمهوری و شاهزادگی و توافق دوجانبه برای اداره امور و اجرای آن را اشتباه متوجه شدهاند. اساسا، کسی که در رقابت بین تهران و ریاض مستولی و غالب شود، به ظرفیت و شایستگی دست مییابد. ایران شبکه ها، تخصص ها، تجربه و صبر راهبردی لازم برای مقابله و پیروزی در جنگ های نیابتی را با هزینه پایین دارد. ولی عربستان سعودی فاقد این ملزومات است و به همین دلیل است که به دنبال شکست دادن ایرانی ها در این بازی پرخطر و پرهزینه است.
ایران دارای قدرت دیگری است: تهران نشان داده است که برای دوستان و متحدانش در شرایط خوب و بد با آنها خواهد بود. عربستان سعودی چنین دیدگاه و رویکرد باثباتی را ندارد. این را از شورشیان سوری، رهبران قومی عراق و سیاستمداران لبنانی بپرسید.