به گزارش فارس، حدود یک ماه پیش بود که برای پوشش خبری مراسم پردهبرداری از ضریح جدید "امامزاده چهلتنان(ع)" بازار تهران دعوت شدیم؛ در ابتدا اسم امامزاده چهلتنان هم برایمان غریب و به گوشمان هم نرسیده بود و هیچ اطلاعاتی از این امامزاده نداشتیم.
روز ولادت امام رضا(ع) ـ ۱۱ ذیالقعده ـ ساعت ۹ صبح راهی بازار تهران شدیم، از خیابان ۱۵ خرداد و از پلههای "نوروزخان" خود را به داخل بازار رساندیم؛ راسته لوازمالتحریرفروشان و بوی دفتر و مداد بود که فضای این راسته از بازار را پر کرده بود. در همان حین عبور از این گذر، نیمنگاهی هم به داخل مغازههایی که پر از انواع لوازمالتحریرهای رنگارنگ بود، میانداختیم و برای لحظاتی خود را در فضای کودکی و هیاهوی مدرسه … که یکدفعه با صدای یکی از گاریچیهای بازار که چرخدستی بزرگی را هل میداد و فریاد «آقا مواظب باش!» رشته خیالمان پاره میشود. چند دقیقهای در این گذر به سمت پایین بازار جایی که به "چارسوق بزرگ" معروف است، ادامه مسیر میدهیم.
از یکی از کسبه آدرس چهارسوق بزرگ را میپرسیم و او با دست به سمت جنوب بازار اشاره میکند؛ سرانجام به چهارسوق بزرگ میرسیم و چند سطری از تابلویی که برای معرفی بنای چهارسوق نصب شده را میخوانیم و متوجه ساخت این بنا در زمان صفویه میشویم اما ظاهراً هنوز تا "راسته بازار چهلتنان" راه زیادی مانده و ما اطلاعی از محل امامزاده چهلتنان نداریم، از یکی دیگری از کسبه که سنوسالی از او گذشته و با عینک تهاستکانی خود داخل حجرهاش در حال گپ با یکی از دوستانش است، میپرسیم راسته بازار چهلتنان کجاست؟ میگوید «همین دست چپ چارسوق بزرگ را ادامه میدهی تا به راسته بازار چهلتنان برسید» از این فرصت استفاده میکنیم و دوباره سؤال میکنیم، امامزاده چهلتنان هم همانجاست؟ پاسخ میدهد«آره؛ همانجاست، امامزاده چهلتنان(ع) نرسیده به کوچه غریبون است.»
به مسیر ادامه میدهیم و در این مسیر هر از چند قدمیبوی خاص همان راسته بازار به مشام میرسد، از جلوی حجرههای عطاری که میگذریم، بوی ادویهجات است که همه شامه را پر میکنه و در این هیاهوی بازار، در ذهن سؤالاتی در خصوص امامزاده چهلتنان نقش میبندد: امامزاده چهلتنان کیست؟ چرا به این امامزاده چهلتنان میگویند؟ و … اما شلوغی و هیاهوی بازار، رشته افکار را پاره میکند و اجازه تمرکز بر این سؤالات را نمیدهد.
دیگر چیزی نمانده که از این همه شلوغی بازار عاصی شویم و از طرفی به خاطر قدمهای تند و با عجلهای که برداشتهایم، بدن خیس عرق است.
اما یکدفعه در سمت راست خود به یک درب کوچک سبزرنگ میرسیم با تابلویی در بالای آن که روی آن حک شده: «امامزاده چهلتنان(ع)»؛ ظاهراً به مقصد رسیدهایم، آهسته از این درب کوچک امامزاده وارد یک صحن کوچک چنددرچند میشویم که با ۳ پله به داخل صحن امامزاده چهلتنان(ع) وارد میشود، کفش را داخل جاکفشی میگذاریم و داخل امامزاده میشویم.
به محض ورود، شمیم خنکای خوشعطری از فضای داخل صحن به صورت برخورد میکند؛ اصلاً قابل باور نیست که با فاصله تنها چندمتر از فضای شلوغ و پرازدحام بازار، چنین فضایی با این آرامش و خنکا وجود داشته باشد. درست مثل اینکه پا را از مرز جهنمیبه یک حریم بهشتی گذاشته باشیم.
با داخل شدن به صحن امامزاده چهلتنان(ع)، بوی عطر عجیب و شدیدی تمام وجودمان را دربر میگیرد و آرامشی عمیق بر جان آدمی مینشیند؛ انگار که آدمیبرای لحظاتی از این دنیا کنده شده و در سرای دیگری سیر میکند.
اما این بقعه و مکان، آستانه کدام امامزاده است که اینطور تمام وجودت را در یک لحظه به تسخیر درمیآورد و آب سرد و خنکی در کام تشنه جانت میریزد.
تازه در این لحظه است که عطش دانستن از اصل و نسب این امامزاده در درونت زبانه میکشد و سراپا گوش میشوی که از امامزاده چهلتنان(ع) بشنوی.
دیری نمیگذرد که شرح مختصری از این امامزاده میشنویم: «زمانی که امام رضا(ع) با اجبار و اصرار مأمون عباسی راهی ایران و مرو میشود، ۴۰ نفر از فرزندان و نوادگان امام موسی کاظم(ع) نیز رهسپار ایران میشوند و به عشق دیدار حضرت ثامنالحجج مسیر مرو را در پیش میگیرند اما این طی طریق طولانی با شهادت امام رضا(ع) به دست مأمون همزمان میشود، از طرفی خبر حرکت این امامزادگان نیز به مأمون میرسد و او به یکی از عمال خود معروف به "سیاهپوش سمنانی" دستور قتل این ۴۰ امامزاده را میدهد.
به این ترتیب بوده که این ۴۰ فرزند از فرزندان امام هفتم شیعیان در یک شب به دست سیاهپوش سمنانی و بهصورت یکجا و دستهجمعی به شهادت میرسند و سرهای مطهرشان از بدنشان جدا میشود و خون سرخ ۴۰ امامزاده مانند رودی جاری میشود تا گواه مظلومیت شیعه و اهل بیت عصمت و طهارت باشد و کوس رسوایی و ستم سلسله جور عباسی و خلیفه سفاکی به نام مأمون».
اما حکایت به اینجا ختم نمیشود؛ سیاهپوش سمنانی دستور میدهد که بدنهای بدون سر این ۴۰ امامزاده را به درون چاهی بریزند و سر چاه را بپوشانند؛ تازه این جاست آنچه را که میشنوی پاسخ سؤال ابتدایی ذهنت میشود و منشأ آن حالت معنوی و عطر بهشتی که وجودت را در لحظه ورود به این امامزاده پر کرده بود را مییابی.
آری، محل چاهی که بدنهای مطهر این ۴۰ امامزاده در آن مدفون شده، همین بقعه فعلی امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران است.
این چه حکایت عجیبی است؛ یعنی همین بقعه و عمارت کوچک و آسمانی امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران که هماکنون در آن نشستهایم، محل دفن اجساد مطهر و بیسر ۴۰ تن از فرزندان امام موسی کاظم(ع) است و به یکباره به زیارت ۴۰ امامزاده آمدهایم؟!
با این توضیحات که توسط یکی از مسئولان اداره اوقاف تهران در مراسم پردهبرداری از ضریح جدید امامزاده چهلتنان(ع) ارائه میشود با بخش کوتاهی از تاریخ و اصل و نسب امامزاده چهلتنان(ع) آشنا میشویم و در پاسخ این سؤال که منبع تاریخی سرگذشت این امامزادگان چیست؟ کتاب «بحرالانساب» مرحوم سید رضی را معرفی میکنند تا دیگر جای هیچ شک و شبههای در خصوص صحت و سقم این واقعه تاریخی در صفحه ذهن باقی نماند.
این آشنایی مختصر با امامزاده چهلتنان(ع) بهانهای شد که بیشتر جویای پیشنه و کموکیف ساخت بقعه و بارگاه این امامزاده شویم و اینکه چرا چنین امامزادهای با این عظمت که ۴۰ امامزاده را در قلب بازار تهران در خود جای داده، اینگونه باید مهجور و ناشناخته باشد و چرا باید بسیاری از کسبه بازار تهران نیز در جریان سرگذشت امامزاده چهلتنان(ع) نباشند و تنها مختصری مبهم از آن بدانند.
خلاصه این موضوع باعث میشود که در فرصتی دیگر، مجدداً سری به امامزاده چهلتنان بزنیم و به سراغ فردی برویم که سالیانی است در کنار این امامزادگان زندگی کرده و در جریان کامل ساخت این بقعه، بازسازی و موقوفات آن قرار دارد. آری این فرد «مهدی اربابی» از نوادگان «کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی» است؛ کربلایی محمدباقر فردی از کسبه بازار تهران است که حدود ۲۰۰ سال پیش برای نخستین بار متوجه وجود چاهی شد که در آن ۴۰ امامزاده مدفون هستند و بانی ساخت این امامزاده شد.
در گفتوگویی صمیمانه با "مهدی اربابی "، او از خوابی که جد بزرگشان ـ کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی ـ میبیند برایمان میگوید و اینکه چطور شد که امامزاده چهلتنان(ع) شناخته و صاحب بقعه و بارگاه و موقوفات شد که خود حکایتی شنیدینی و جذاب دارد.
* چاهی که رازی عظیم را فاش کرد
اما خلاصه جریان به این صورت بوده که تا حدود ۲۰۰ سال پیش کسی از محل دفن این امامزادگان خبری نداشته تا که شبی یکی از بازاریان تهران به نام «کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی» خوابی میبیند که در آن خواب امام هفتم شیعیان(ع) به او میفرمایند: «40 نفر از فرزندان من غریبانه سرشان از بدنشان جدا شده و اجساد بیسرشان به درون چاهی در این محل انداخته شده و حضرت در خواب محل چاه را به کربلایی نشان میدهد و پس از این جریان بوده که کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی به محلی که حضرت در خواب به او نشان داده میرود و پس از حفر این محل، به این چاه که محل فعلی بقعه است، میرسد و با اجساد سالم و بیسر ۴۰ امامزاده مواجه میشود و اینگونه بوده که کربلایی اقدام به ساخت بقعهای بر سر این چاه که محل دفن این ۴۰ امامزاده بوده میکند و این محل به نام امامزاده چهلتنان(ع) معروف میشود.»
امروز پنجشنبه سیزدهم آبان ۸۹، یک ماه پس از پردهبرداری از ضریح جدید امامزاده چهلتنان(ع) حدود ظهر دوباره قصد امامزاده چهلتنان بازار تهران میکنیم و این بار در مسیر منتهی به راسته چهلتنان از کسبه در خصوص اصل و نسب امامزاده چهلتنان میپرسیم و تنها افرادی معدود هستند که مختصری از این امامزاده میدانند اما خود را چندان معطل نمیکنیم و به سرعت مسیر امامزاده را در پیش میگیریم.
مهدی اربابی «نواده» کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی است؛ داخل حریم معطر و ملکوتی امامزاده چهلتنان(ع) مشغول به صحبت با او میشویم که اکنون به وکالت از پدر، متولی این امامزاده است؛ شیرینی و جذابیت کلام او گذشت زمان یک ساعت را از یادمان میبرد؛ مهدی اربابی و از نوادگان کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی از جد بزرگ خود و خوابی که در آن، محل دفن این امامزادگان را نشان میدهند و … برایمان میگوید:
«من از نوادگان کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی هستم و از ۷ نسل پیش در همین راسته بازار در کوچه پشت امامزاده چهلتنان به نام "غریبان " ساکن بودهایم یعنی از ۲۰۰ سال پیش اجداد ما در همین کوچه پشت امامزاده ساکن بودهاند.
* کربلایی محمد باقر چرا خوابیدهای!
کربلایی محمدباقر حدود ۱۷۰ سال پیش خوابی میبیند که در این خواب امام کاظم(ع) محل فعلی بقعه امامزاده چهلتنان(ع) را به او نشان میدهد و میفرمایند: "کربلایی محمدباقر اینجا ۴۰ نفر از فرزندان من که برای زیارت فرزندم امام رضا (ع) آمده بودند مثل جدشان غریبانه شهید شدهاند و بدن بدون سرشان در این محل مدفون است و تو خوابیدهای. "
کربلایی محمدباقر وقتی از خواب بیدار میشود، منقلب آنچه در رویا دیده مانند تصویری واقعی در جلوی چشمانش بوده. او پس از این خواب پسرعموها و پسرداییها که "مشهدی ابوطالب " یکی از آنها بوده را فرا میخواند و دستهجمعی به این محل، یعنی محل فعلی امامزاده چهلتنان میآیند و دقیقا همان نقطهای را که امام در خواب به کربلایی نشان داده بود را حفر میکنند تا اینکه دهانه یک چاهی باز میشود ـ تا آن زمان حتی دهانه آن چاه نیز مشخص نبود و روی آن کاملا پوشیده شده بود ـ خلاصه پس از آنکه چاه نمایان میشود، کربلایی محمدباقر و یکیدو نفر از همراهان او به داخل چاه میروند و با بدنهای بدون سر ۴۰ پیکر سالم که هنوز خونهای آنها که بر زمین جاری شده بود نیز تازه بوده مواجه میشوند یعنی پس از گذشت حدود هزار و ۲۰۰ سال نه تنها که بدنهای این امامزادگان پس از جدا شدن سر از بدنشان سالم مانده بود بلکه خونی که به واسطه جدا شدن سر از اجسادشان جاری شده بود همچنان تر و تازه باقی مانده بود.
تصور کنید که این ۴۰ امامزاده در زمان امام رضا(ع) به شهادت رسیدند، شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۵ هجری قمری رخ داده و هماکنون در سال ۱۴۳۱ هستیم و کربلایی محمدباقر این خواب را در سال ۱۲۶۰ قمری برابر با ۱۲۱۸ شمسی دیده یعنی ۱۷۱ سال پیش و حدود حکومت آقامحمد خان قاجار.
پس از این واقعه، کربلایی محمدباقر و مشهدی ابوطالب تصمیم میگیرند که تمام مال و اموال خودشان را وقف این امامزادگان کنند و بقعهای برای این امامزاده بسازند که به این واسطه محل این بقعه به امامزاده چهلتنان(ع) معروف میشود.
کربلایی محمدباقر در آن زمان به لحاظ مالی فردی متمول بود و در این راسته از بازار مایملک و مغازههای زیادی را در اختیار داشته که تمام این اموال خود را در قالب چند وقفنامه، وقف امامزاده چهلتنان میکند و هماکنون امامزاده چهلتنان ۹۰ مستأجر دارد؛ فرزند مشهدی ابوطالب به نام کربلایی محمدحسن ارباب در همین امامزاده مدفون است یعنی ۴ پشت قبل از بنده محمدحسن ارباب است که وصیت کرده بود من را در جلوی در ورودی این امامزاده دفن کنید تا زائران این بقعه از روی قبر من عبور کنند.
وقفهایی که توسط کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی و مشهدی ابوطالب برای امامزاده چهلتنان(ع) انجام میشود شامل زمین، مغازه و منزل مسکونی بوده که هماکنون نیز این منزل مسکونی در داخل کوچه غریبان پابرجاست که البته این کوچه در حال حاضر به نام کوچه چهلتن معروف است.
* هزینه سفر حجی که صرف ساخت بقعه امامزاده شد
در سالی که کربلایی محمدباقر این خواب را میبیند مبلغی پول را نیز برای انجام سفر حج خود کنار گذاشته بود که پس از این قضیه آن پول را هم صرف ساخت بقعه امامزاده چهلتنان میکند.
در خصوص شکل و شمایل بقعه قدیمی امامزاده باید بگویم که ساختمان قدیمی امامزاده از تیرچه چوبی بود که الان یک قسمت از ایوان جلویی امامزاده با همان تیرچه چوبی قدیمیباقی مانده و در وقفنامهای که توسط کربلایی محمدباقر و مشهدی ابوطالب انجام میشود مصارفی را برای موقوفات مشخص میکنند از جمله اینکه مبلغی از عواید موقوفات امامزاده صرف تعمیرات بقعه شود همچنین مواجب یک نفر خادم برای امامزاده در نظر گرفته شود و از محل عواید موقوفات مجالس عزاداری برای پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت و علیالخصوص مجالس عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) در ماه محرم و صفر در بقعه این امامزاده و در منزل مسکونی متولی امامزاده برگزار شود.
از آن پس بوده که هر فردی که به عنوان متولی این امامزاده معرفی میشده در منزلش این مجالس عزاداری برپا بوده و حدود ۲ سال است که پس از فوت عمویم این مجالس روضه در منزل ما برگزار میشود؛ در حال حاضر پدرم متولی امامزاده است و من هم از طرف او وکالت امامزاده را برعهده دارم.
*پردهبرداری از ضریح امامزاده چهلتنان(ع) همزمان با روز ولادت امام رضا(ع)
بازسازی بنای بقعه امامزاده چهلتنان(ع) در سال ۸۴ شروع شد و ضریح قدیمی این امامزاده که چوبی بود توسط یکی از خیران به نام حاج مجتبی حاصلیان از بازاریان عباسآباد در صنف پوشاک ساخته میشود که در ماه گذشته عملیات نصب آن هم به اتمام رسید و از ضریح جدید در روز ولادت امام رضا(ع) پردهبرداری شد که البته خود حکایت آماده شدن ضریح جدید تا روز ولادت امام رضا(ع) حکایت شنیدنی دارد که تعریف خواهم کرد اما اینکه چرا این خیّر، امامزاده چهلتنان را برای ساخت ضریح انتخاب کرده این بوده که او حوائج خیلی خاصی داشته که توسط این امامزاده برآورده شده است.
بازسازی این امامزاده از سال ۸۴ تا اواخر سال ۸۷ به طول انجامید و قرارداد ساخت ضریح جدید این امامزاده هم در مرداد ۸۸ توسط حاصلیان با ابوالحسنی در میبد یزد بسته شد و ۲۷ مهر برابر با ۱۱ ذیالحجه مصادف با ولادت امام رضا(ع) از این ضریح جدید پردهبرداری شد.
در ابتدا برای آماده شدن این ضریح همزمان با ولادت امام رضا(ع) برنامهریزی خاصی نداشتهایم اما یک هفته قبل از ولادت امام رضا(ع)، سازنده ضریح با من تماس گرفت و گفت «ضریح آماده شده و قصد داریم آن را به تهران حمل کنیم» از او پرسیدم که نصب ضریح چند روز طول میکشد و او گفت ۳ روز و آن روز بیستویکم مهر بود و ما محاسبه کردیم که اگر ۳ روز هم صرف نصب ضریح شود، ۲ روز فرصت خواهیم داشت تا روز ولادت حضرت داخل امامزاده را نظافت و مرتب کنیم و در روز ولادت از ضریح جدید امامزاده چلهتنان(ع) پردهبرداری کنیم اما حکایت تازه از این جا شروع شد.
*ضریحی که ظرف ۲.۵ روز نصب آن به اتمام رسید
با انتقال قطعات ضریح به تهران و حمل آن به امامزاده، تازه متوجه شدیم که نصب ضریح چقدر کار زمانبر و دشواری است چرا که بخشهای مختلف و قطعات ضریح کاملا از هم باز بود و باید آنها سوار میشدند و تازه پس از این عملیات نوبت به کارهایی مانند نجاری، شیشهبری، برقکاری، سنگکاری، خیاطی و … میرسید.
دیدیم که اتمام کار ضریح زمان خیلی زیادی نیاز دارد و این نگرانی ایجاد شد که آیا ممکن است ظرف ۲ تا ۳ روز بتوانیم همه این کارها را انجام دهیم اما از طرفی هم چون این ۴۰ امامزاده برای دیدار امام رضا(ع) از مدینه به سمت مرو رهسپار بودند و در این راه به شهادت رسیده و سر از بدنشان جدا شده بود، خیلی مصر بودیم که در روز ولادت امام رضا(ع) کارهای ضریح جدید به اتمام برسد.
حین نصب قطعات ضریح دیدیم که یکیدو اشتباه در قاب دور ضریح هم وجود دارد که یک بخش از نوشته پس از نصب در زیر قاب قرار میگرفت که برای رفع این مشکل مجبور شدیم دوباره سفارش ساخت آن را به یزد بدهیم تا این قسمت از نو ساخته شود و دوباره به تهران حمل شود.
نصب قطعات ضریح به تنهایی ۳ روز زمان نیاز داشت اما این عملیات بهعلاوه سنگکاری اطراف ضریح، شیشهبری، سیمکشی، برقکاری داخل و بیرون و دوخت پارچه مخملی دور ضریح که باید سفارش آن به خیاط داده میشد، تمام این کارها ظرف ۲ روز و نیم انجام شد!
تکمیل ضریح جدید امامزاده چهلتنان(ع) با کموکیفی که گفتم در مدت ۲ روز و نیم، یکی از کرامات این امامزادگان بود به طوری که خود نصاب و سازنده ضریح میگفت «من تابحال ۵۰ ضریح ساخته و نصب کردهام اما تا به حال ضریحی نبوده که تمام کارهای آن ظرف ۲ روز و نیم انجام شود.»
وقتی صحبتهای نواده کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی به اینجا میرسد از او درباره مهجوری و ناشناخته بودن امامزاده چهلتنان(ع) میپرسیم که چرا حتی اهالی و کسبه بازار هم آشنایی چندانی با این امامزاده و سرگذشت آنان ندارند؟
اربابی به جریانی تاسفبار اشاره میکند و میگوید: قبل از آنکه تولیت این امامزاده به بنده و پدرم واگذار شود به مدت ۲۷ سال امور امامزاده چهلتنان(ع) در وکالت یک بنده خدایی بود ـ البته نمیشود به او بنده خدا گفت ـ که از طرف عموی من وکالت این امامزاده را بر عهده داشت؛ او فردی بازاری با چهرهای موجه بود و بیشتر در پی جنبههای مادی این امامزاده؛ متاسفانه تازه امروز است که به نیات واقفین این امامزاده بهصورت کامل عمل میشود حتی برای مدتی اقامه عزای حسینی نیز که جزء نیت واقفین بود نیز به فراموشی سپرده شده بود.
وقتی از اربابی میپرسیم که در طول مدتی که آن فرد بازاری وکالت اداره امامزاده را برعهده داشت چرا با مشاهده آن وضعیت دخالتی نکردید، میگوید: «از طرفی دلمان برای چنان وضعیتی میسوخت اما از طرفی هم مسئولیتی نداشتیم و این فردی که متولی امامزاده شده بود یک وجهه بسیار خوبی را در بین بازاریان داشت و حتی کسی جرأت اینکه به او بگوید بالای چشمت ابروست را نداشت؛ مقام معظم رهبری در همین سفر اخیر به قم یکی از بیانات کلیدیشان این بود که چهره موجه افراد قابل احترام و تکریم است اما شاخص حق نیست و در صحابه پیامبر هم چهرههای موجهی بودند که به بیراهه رفتند؛ خلاصه که متولی سابق این امامزاده تخلفاتی داشت و سرانجام با فوت عمویم، این فرد هم برکنار شد اما واقعا بسیاری از امامزادگان غریب واقع شدهاند.»
حکایت شهادت چهلتنان(ع) در کتاب بحرالانساب سید رضی
اربابی در ادامه این گفتوگو از تاریخچه امامزادگان چهلتنان(ع) در کتاب "بحرالانساب " مرحوم سید رضی میگوید و اینکه «اصل این کتاب به قلم مبارک امام صادق(ع) و امام حسن عسکری(ع) نگارش شده و سید رضی این کتاب را ترجمه کرده و هماکنون مشخص نیست که نسخه اصلی این کتاب چه سرنوشتی یافته و نسخه سید رضی نیز بسیار نایاب است.»
در کتاب بحرالانساب ذکر شده زمانی که امام رضا(ع) به دستور مأمون از مدینه راهی مرو شدند، ۱۲ هزار و ۷۶۳ نفر از فرزندان ائمه در عربستان به سر میبردند و مأمون از اینکه این افراد دست به شورش بزنند به شدت واهمه داشت، این بود که پس از دعوت امام رضا(ع) به خراسان تصمیم به قلعوقمع فرزندان ائمه نیز گرفت و به این واسطه بود که پس از حرکت امام به ایران، نوادگان و امامزادگان نیز به سمت ایران رهسپار شدند چرا که ائمه اطهار به فرزندانشان سفارش کرده بودند که هر وقت حکومت فاسق در مدینه و عراق و سایر بلاد به شما فشار آوردند به ایران پناه ببرید.
در زمان مامون، حسن صباغ قزوینی و سیاهپوش سمنانی از عوامل مأمون در شهریار قلعهای داشتند که سپاهیانشان در آن مستقر بودند؛ پس از حرکت امامزادگان به ایران، سیاهپوش سمنانی نامهای به مأمورن مینویسد و در آن نامه به مأمون گزارش میدهد که 12 هزار و ۶۷۳ نفر از فرزندان ابوترابیان ـ در آن زمان به فرزندان ائمه ابوترابیان گفته میشد ـ راهی ایران و رهسپار خراسان و مرو هستند، اگر این افراد پایشان به آنجا برسد چیزی از حکومت تو باقی نخواهد ماند؛ به این صورت بود که مأمون در همان شب امام رضا(ع) را با زهر مسموم و به شهادت میرساند و نامهای هم برای سیاهپوش سمنانی میفرستد که تمام نوادگان و فرزندان ابوترابیان که به ایران وارد شدهاند را قلع و قمع کنید و به این صورت بود که این امامزادگان به اقصینقاط ایران پراکنده شدند.
در ادامه سرگذشت امامزاده چهلتان(ع) در کتاب بحرالانساب آمده است که سیاهپوش سمنانی ۴۰ امامزاده را بهصورت یکجا به شهادت میرساند و سرهای این امامزادگان را از تن جدا میکند و بدنهای مبارکشان را به درون چاهی که هماکنون بقعه این امامزادگان در آن محل واقع شده، میریزد و سرهای این ۴۰ امامزاده را به عنوان مژدگانی به سمت مرو میبرد.
اما بشنوید که در مسیر حمل این سرها به مرو چه اتفاقی میافتد؛ نیروهای سیاهپوش سمنانی که حامل سرهای این ۴۰ امامزاده بودند در مسیرشان به مرو به دشت ورامین میرسند و به منزل پیرزنی میروند که این پیرزن از نسل ابوذر غفاری بوده؛ این پیرزن ابتدا تصور داشته که سیاهپوش سمنانی و نیروهایش مانند همیشه و در مسیر خود برای سرکشی آمدند اما شبهنگام متوجه چیزی که همراه سیاهپوش سمنانی بوده و از نیت آنها باخبر میشود لذا سریعا فرزندان، نوادگان و جوانان دشت ورامین را باخبر میکند و آنها که تعدادشان به ۱۰۰ نفر میرسیده با نیروهای سیاهپوش سمنانی وارد جنگ میشوند که این جنگ چند روزی به درازا میکشد و امامزاده عونابن سپهسالار نیز که از فرزندان امام موسی کاظم(ع) بوده به نیروهای ورامینی ملحق میشود و سرانجام آنها موفق میشوند سیاهپوش سمنانی را به هلاکت برسانند و سرهای مطهر این ۴۰ امامزاده را پس بگیرند.
* تدفین سرهای امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران در ورامین
در این نبرد، امامزاده عون به شهادت میرسد و سرهای مطهر این ۴۰ امامزاده به همراه پیکر امامزاده عون در همان ورامین به خاک سپرده میشود که هماکنون این محل به نام "امامزاده عون " در ورامین صاحب بقعه و بارگاه است؛ در کتاب بحرالانساب و در بخشی که فرزندان امام موسی کاظم(ع) را معرفی میکند آمده است که ۴۰ فرزند حضرت امام موسی کاظم (ع) به صورت یکجا به شهادت رسیدهاند و سر از بدنشان جدا شده است.
* تصویر نورانی ۴۰ صورت بر سنگ قبر امامزاده چهلتنان(ع)
مهدی اربابی در ادامه به خوابی که اخیرا خود درباره امامزاده چهلتنان(ع) دیده اشاره میکند و برایمان میگوید: «سال گذشته که قرارداد ساخت ضریح این امامزاده بسته شد در خواب دیدم که ۳ـ۴ نفر با من تماس گرفتند و گفتند که ضریح امامزاده را آوردهایم و قصد نصب آن را داریم؛ در محل نصب ضریح یک سنگ قبری نمایان شده و تو هم بیا و این سنگ قبر را زیارت کن؛ من در عالم خواب خود را به صحن امامزاده رساندم و دیدم که پارچه سبزی را بر روی سنگ قبر امامزاده کشیدهاند، وقتی این پارچه را کنار زدم ۴۰ صورت را بهصورت نقش برجسته بر روی این سنگ مشاهده کردم، تصور کنید که ۴۰ صورت کاملا نورانی و نمایان بر روی سنگی حک شده باشد که کاملا طبیعی و واقعی با محاسن نورانی بر روی این سنگ قابل مشاهده بودند؛ بر بالای این سنگ قبر هم نوشته شده بود "امامزاده چهلتنان " و زیر هر یک از این چهرهها، اسمی نوشته شده بود.
وقتی من چشمم به اولین چهره این سنگ افتاد، این چهره آنقدر زیبا و نورانی بود که مجذوب آن شدم بهگونهای که نتوانستم بقیه چهرهها را ببینم و نگاهم بر روی همین چهره اول باقی ماند که در زیر این صورت نوشته بودند "امامزاده یعقوب " و من به واسطه شدت مجذوبیت به این چهره، نتوانستم چشم از آن چهره بردارم؛ این صورت و چهره بر روی سنگ را بوسیدم و افراد حاضر در کنار سنگ قبر مشغول نصب ضریح جدید شدند.
در پی این خواب بود که در کتاب بحرالانساب به دنبال نام یعقوب در فرزندان امام موسی کاظم(ع) گشتم، پس از بررسی متوجه شدم که امام موسیکاظم(ع) فرزندی به نام یعقوب داشته و هم در نوادگان حضرت فردی به نام یعقوب بوده است.»
* زائرانی که همگی با دستان پر از آستانه امامزاده چهلتنان(ع) باز میگردند
اربابی نفسی تازه میکند و ادامه میدهد «در طول این چند سالی که در امامزاده چهلتنان(ع) هستم، خاطرات زیادی از افراد حاجتمندی که به این امامزاده آمدهاند، دارم.
آقای حاصلیان که بانی ساخت ضریح جدید امامزاده چهلتنان است، حوائج خاص زیادی داشته که توسط این امامزاده برآورده شده است؛ داستان خط تلفن امامزاده نیز شنیدنش خالی از لطف نیست، ما برای امامزاده تقاضای خط تلفن ثابت کردیم که شماره ۳۸ ۲۸ ۶۳ ۵۵ نصیب امامزاده چهلتنان(ع) شد که به صورت اتفاقی متوجه شدیم که اگر بهصورت دو به دو اعداد این ۸ رقم را جمع بزنیم به عدد ۴۰ میرسیم.
همچنین به کرات برآورده شدن حوائج زائران امامزاده چهلتنان(ع) را دیدهایم که پس از برآورده شدن حوائجشان هدایایی را برای امامزاده میآورند و از خادمین امامزاده تشکر میکردند و میگفتند که ما حاجت خود را گرفتهایم؛ در مواردی خانوادههایی را شاهد بودهایم که گرفتاریهای بسیار بزرگی داشتهاند و در آستانه متلاشی شدن قرار داشتهاند اما با عرضه حوائج خود به آستان امامزاده چهلتنان(ع) زندگیشان متحول و منقلب شده و مشکلاتشان سامان یافته است.
ما به عنوان خادمین امامزاده چهلتنان(ع) دیدن این گونه کشف و کرامات برایمان عادی شده و امری خارقالعاده محسوب نمیشود و برایمان جای تعجب ندارد.»
او میگوید «شاید این کرامات برای کسانی عجیب و امر خارقالعاده محسوب شود که از ائمه اطهار شناخت کافی ندارند در صورتی که ائمه اطهار برای آخرت و برای نجات از سختیها و گرفتاریهای برزخ و قیامت از ما دستگیری میکنند حال برآورده کردن برخی حوائج و گرفتاریهای دنیایی، جزء امور دمدستی محسوب میشود که در مقایسه با آن عظمت آخرت، این حوائج دنیایی چیز قابل ذکری نیست.
* پای صحبت "مشهدی کریم " که ۴۰ سال در چهلتنان خدمت کرد
وقتی صحبتهای مهدی اربابی به این جا میرسد، بهاتفاق به سراغ کریم گلکار معروف به "مشهد کریم " در کوچه غریبان پشت امامزاده چهلتنان رفتیم که بیش از ۴۰ سال سرایدار و خادم امامزاده چهلتنان(ع) بوده؛ مشهدی کریم از خودش میگوید و اینکه بچه یتیمیبوده که به تهران آمده و حالا ۵۳ سال است که در تهران زندگی میکند و ۶ سال را در سهراهی حاجاتی در کاروانسرای گلشن، لحافدوزی میکرده و از سال ۴۲ که پدرخانمش به عنوان سرایدار و خادم امامزاده فوت کرده، حاج اسماعیل ارباب از او خواسته که در اینجا بماند و سرایدار امامزاده چهلتنان شود؛ در این مدت به چشم خود بارها دیده که چه افرادی آمدهاند و حوائج خود را از این امامزاده گرفتهاند، مشهدی کریم برایمان قسم یاد میکند که تا این لحظه تمام امورات زندگیاش به "آقایی " گذشته و این طور نبوده که در طول زندگیاش کسی پشت سر او حرفی بزند و یا فرزندانش "نااهل " شوند و اینکه حاج ابراهیم اربابی به او توصیه کرده که اینجا بماند تا امام حسین(ع) زندگی او را "تأمین " کند.
مشهدی کریم از خاطرات خود از امامزاده چهلتنان(ع) میگوید و اینکه به یاد دارد زمانی که میخواستند بنای امامزاده چهلتنان(ع) را بازسازی کنند، دور قبر امامزاده را حفاری میکنند تا ستونهای ساختمان جدید را نصب کنند و این حفاری ۳ ـ ۴ روزی طول میکشد و میگوید «خدا میداند، به همین امامزاده قسم، تا ۵ ـ ۴ روز از دور قبر این امامزاده بوی گلاب عجیبی به مشام میرسید، هر کسی که در آن زمان به داخل محوطه امامزاده میآمد از این بوی گلاب مستکننده میپرسید و میگفت که این بوی چیست و این چه نوع گلابی است؟
ما هم سری تکان میدادیم و میگفتیم، آره! قبر را با گلاب شستهایم! آخه اگر این حرف را نمیزدیم بازاریان هجوم میآوردند و تمام خاک این امامزاده را برای تبرک با خود میبردند.»
مشهدی کریم ادامه میدهد: «در همین کوچه غریبان، فردی به نام حاج محمود زندگی میکرد؛ در یکی از شبهای تابستان که در پشتبام دراز کشیده بوده، میبیند نور سبزی از آسمان وارد فضای امامزاده شد، حاج محمود به سرعت خود را به ورودی امامزاده میرساند و در آن زمان سرایدار امامزاده پدر خانم من بود، او در را باز میکند و حاج محمود قضیه را برایش تعریف میکند که نور سبزی از آسمان به داخل امامزاده شده؛ سرایدار امامزاده میگوید که این اتفاق برای من چیز جدیدی نیست، من بارها چنین صحنهای را دیدهام؛ با هم داخل امامزاده میشوند که عطر عجیبی تمام فضای امامزاده را پر کرده و حال و هوای عجیبی هم در امامزاده حاکم بوده.»
* سرهنگ درباری که خادم امامزاده چهلتنان(ع) شد
مشهدی کریم از خاطرات قبل از انقلاب هم برایمان میگوید و تعریف میکند «یک سرهنگ بازنشستهای در زمان شاه بود که خود را خادم این امامزاده کرده بود؛ این سرهنگ که در دربار خدمت میکرده حدود ۲ متر قد داشت و جثه بسیار بلند و بالایی؛ سن و سالی از او گذشته بود، در آن زمان من سرایدار بودم و برای اولین بار که او را دیدم، از من پرسید اسم تو چیست، گفتم "کریم گلکار " گفت من یک ماه است که به دنبال این امامزاده هستم و خواب دیدهام و به من گفتهاند که برو "چهلتن " خدمت کن! وقتی او برای اولین بار رفت داخل امامزاده و زیارت کرد، از آن به بعد بود که جانا و مالا شروع به خدمت در این امامزاده کرد.
این قضیه برای ۳۷ سال پیش است و این سرهنگ میگفت که من از این امامزاده خیلی نتیجه(حاجت) گرفتهام، او هر روز جلوی در امامزاده را آبپاشی میکرد و وقتی میخواستم که ظرف آب را از او بگیرم، قبول نمیکرد و میگفت که این کار را باید خودم انجام دهم.
هنوز مشهدی کریم حرفهای زیادی برای گفتن از امامزاده چهلتنان(ع) و ۴۰ سال خدمتش در این امامزاده دارد اما فرصت و توفیق همنشینی ما با اهالی این بقعه بهشتی در قلب بازار تهران به انتها میرسد و از کوچه غریبان خارج میشویم و سرمست از عطری که هنوز در جانمان از زیارت این "40 " امامزاده نشسته، مسیر چهارسوق بزرگ بازار را در پیش میگیریم …