دوستی مؤمنان

290 ywrhmme3od - دوستی مؤمنانشخصی از امام صادق(ع) پرسید: من نزد شما چه اندازه قدر و منزلت دارم، در قلب شما چقدر جا دارم؟ امام فرمود: «آن مقدار که من در قلب شما جا دارم!»
ما همین حرف را در مورد امام عصر(عج) می‌توانیم، بیان کنیم که امام زمان(عج) چقدر ما را می‌خواهد، چقدر از ما راضی است؟ ما باید دل خودمان را شاهد بگیریم که آیا ما درباره امام زمان(عج) بی‌قرار هستیم؟

 

آیت الله احمد میانجی(ره)

امام سجّاد(ع) می‌فرمایند:
«خداوندا! برای ما در سینه‌های مؤمنان محبّت قرار ده و زندگی [دنیا] را بر ما ناگوار نگردان.»1

در این دعا آمده است که: خدایا، دوستی و محبّت ما را در دل مؤمنان قرار بده.
انسان گاهی اشخاصی را می‌بیند که از آنها خوشش می‌آید و دلش می‌خواهد که با آنها رفیق شود و برعکس اشخاصی هستند که انسان وقتی آنها را می‌بیند، بدش می‌آید. در مورد حضرت علی(ع) هم همین طور بود. افرادی که با حضرت مخالفت می‌کردند، کسانی بودند که انسان از آنها بدش می‌آمد. از حضرت رسول اکرم(ص) منقول است که درباره حضرت علی(ع) می‌فرمود:
«یا علی! تنها مؤمنان تو را دوست دارند و تنها منافقان از تو دوری می‌جویند.»2
این طور که حضرت امام سجّاد(ع) می‌فرماید: برای ما در دل مؤمنان قرار بده، این معنا را می‌دهد که ما هم جزء مؤمنان باشیم.
در روایت آمده است که مؤمن را با دوست‌هایش بشناس، ببین این فرد با چه کسانی ارتباط دارد، چون قدر و منزلت هر فردی به‌اندازه جلیس و همنشین خودش است.
شخصی از امام صادق(ع) پرسید: من نزد شما چه‌اندازه قدر و منزلت دارم، در قلب شما چقدر جا دارم؟ امام فرمود: «آن مقدار که من در قلب شما جا دارم!»
ما همین حرف را در مورد امام عصر(عج) می‌توانیم، بیان کنیم که امام زمان(عج) چقدر ما را می‌خواهد، چقدر از ما راضی است؟ ما باید دل خودمان را شاهد بگیریم که آیا ما درباره امام زمان(عج) بی‌قرار هستیم؟ به ملاقاتش عشق می‌ورزیم؟ در مسیر آن حضرت هستیم یا خیر؟
دلیل اینکه در روایت آمده: «نگریستن به چهره عالم از روی محبّت به او، عبادت است.»3 این است که وقتی انسان عالم را می‌بیند، تقوا را می‌بیند، آخرت یادش می‌آید، خدا یادش می‌آید، در این وقت با آنها سنخیّت پیدا می‌کند و پاک و تطهیر می‌شود.
ما اگر به حضرات معصومان(ع) اظهار ارادت می‌کنیم، مثلاً در مجالس عزا و سرورشان شرکت می‌کنیم، یا زیارت امین الله می‌خوانیم یا زیارت جامعه یا زیارت عاشورا می‌خوانیم، قهراً با آنها یک رابطه روحی پیدا می‌کنیم و اگر توجّهی از آن طرف بشود، انسان تطهیر و پاک می‌شود.
نسبت به اولیای الهی و عالمان ربّانی هم همین طور است؛ اگر ما در دل آنها جا داشته باشیم، قطعاً یک گونه تطهیری برای ماست. پس از خدا بخواهیم که ما در دل مؤمنان و اولیای الهی اُودّی (محبّتی) داشته باشیم. حالا شما مؤمنان را رفقای خودتان حساب کنید و بروید بالاتر تا جایی که در دل امام زمان(عج) خطور کنید. ولو اگر یک لحظه هم از خاطر مبارکش بگذریم، تطهیر می‌شویم؛ که لازمه این توفیقات این است که ما ملحق شویم به آنها و یک رابطه روحی با آنها پیدا کنیم.
در ادامه دعای امام سجّاد(ع) آمده است که:
«خدایا حساب و زندگی را برای ما مایه سختی و حسرت قرار نده!» خدایا ما را در سنّت رسول خدا(ص)‌ زندگی بده؛ یعنی به همان روش و طریقه رسول الله(ص) و پاکش زنده باشیم و از منهاج رسول خدا(ص) کنار نرویم و بدانیم که رسیدن به رسول خدا(ص) تنها به لفظ و سخن نیست، بلکه اعمال می‌خواهد، تقوا می‌خواهد، ترس از خدا می‌خواهد، تهجّد می‌خواهد، برای خدا به زحمت افتادن می‌خواهد و الّا اگر انسان بخورد و بخوابد و هیچ خودش را به زحمت نیندازد و آن وقت منتظر باشد که به مجرّد مرگ، هیچ ناراحتی به سراغ او نیاید، این گونه نمی‌شود.
همین طوری که امام سجّاد(ع) دعا می‌کند، ما نیز باید برای خودمان دعا کنیم و با اصرار از خدا بخواهیم که معرفت خودش را به ما عنایت فرماید و مراد از این معرفت، خداشناسی از راه برهان نظم و … نیست؛ بلکه این توحید را خدا باید به انسان بدهد، این معرفت به اولیای الهی را خدا باید بدهد. منشأ تمام برکات، اهل بیت(ع) هستند. ما باید از خدا محبّت معصومان(ع) و اولیای الهی را بخواهیم، که در آن صورت دنیا درست می‌شود. کسی خدمت امام صادق(ع) رسید و تا نشست امام فرمود: «آمدی تا از دنیایت شکایت کنی» عرض کرد: بله! فرمود: «از کدام نعمت خدا می‌خواهی شکایت کنی؟ آیا حاضری خدا محبّت ما را بگیرد و مال دنیا را به شما بدهد؟!»
امیدواریم که آنها خودشان به ما توجّه کنند تا تربیت شویم. هر طوری که آنها خودشان صلاح می‌دانند با ما رفتار کنند تا تربیت شویم.
از خدا بخواهیم که حیات طیّبه و ممات طیّبه به ما عنایت فرماید. ان‌شاءالله


ماهنامه موعود شماره ۱۱۸

پی‌نوشت‌ها:
۱. صحیفه سجّادیه، ص ۱۸۰.
۲. حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج ۲، ص ۳۱۹.
۳. بحارالأنوار، ج ۱، ص ۲۰۵.

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *