چند سوال در مورد مباحث امامت و غیبت حضرت مهدی (عج)

در مورد غیبت امام زمان و فلسفه غیبت، همچنین اعتقاد شیعه مبنی بر اینکه امامی هست که در سال ۲۵۵ هـ ق به دنیا آمده و فرزند بلا واسطه امام عسگری و نرجس خاتون ملیکه رومیه است، و اینکه او حجت خدا و واسطه فیض الهی و امام دوازدهم شیعیان است و اینکه فعلا زنده است وهمانند سایر انسانهازندگی می‌کند لکن از نظرها پنهان و غایب است و احدی از جای او (جز افرادی خاص و برگزیده) و از امکان زندگیش خبر ندارندو اینکه مصلحت در غیبت اوست و او همچنان غایب است تا زمانی که خدا بخواهد وبه او اجازه دهد، بحث و بررسی لازم به عمل آمد. اینک در مورد هر یک از این مطالب سوالی مطرح است که ما در اینجا به بعضی از آن ها اشاره می‌کنیم :

سوال ۱ : آیا یک کودک پنج ساله می تواند امام شود ؟
پاسخ : البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام امامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند.

لذا پیغمبر و امام از حیث افرینش ممتازند وبه واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می‌کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می‌شوند ومامور حفظ و تحمل احکام می‌گردند، این انتخاب و نصب ظاهری، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ وبزرگی انجام می‌گیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد.

چنانکه عیسی مسیح در گهواره، با مردم سخن گفت و رسما اعلان کرد که من پیامبر خدا و صاحب کتاب و مقام نبوتم :« قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبییا و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلوه و الزکاه مادمت حیا…»1

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که حضرت عیسی در همان ایام کودکی پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.

همچنین حضرت یحیی در دوران صباوت و صغر سن به مقام نبوت رسیده، چنانکه در آیه شریفه آمده که :« یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا»2

بنابراین، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد، جالب اینجاست که ائمه قبلی خبر داده بودند که سن امام زمان کمتر از سن سایر ائمه است، چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود :حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنام تر است»3

اتفاقا بعضی ازائمه نیز در سن قبل از بلوغ به مقام امامت رسیدند، ‌مثلا امام جواد علیه السلام در هنگام شهادت حضرت رضا هفت یا نه ساله بوده و به دلیل همین صغر سن بعضیها در امامتش تردید کردند. به منظور حل این مشکل و رفع تردید گروهی از بزرگان شیعه به محضر امام جواد رسیدند و صدها معضله و مسائل مشکل را از وی پرسیدند و جواب کافی دریافت کردند و کراماتی را نیز مشاهده کردند که شک و شبهه آنان برطرف شد.۴

امام علی النقی نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد.۵

بنابراین، مساله صغر سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی اختصاص به امام عصر علیه السلام ندارد.

کودکان نابغه :۶

در بین اطفال عادی نیز افراد نادری دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان، از مردان چهل ساله هم بهتر است، به عنوان نمونه به بعضی از موارد اشاره می‌کنیم :

الف ) بوعلی سینا یکی از این افراد است . ازوی نقل شده که گفته است :«چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند، و پس از آن به معلم ادب، پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌کردند، من همه را حفظ می‌کردم. بعلاوه استاد مرا به کتابهای ذیل تکلیف کرد : «الصفات»، « غریب المصنف»، «ادب الکاتب»، « اصلاح المنطق »، « العین»، « شعر و حماسه»، « دیوان ابن رومی»، « تصریف مازنی» و « نحو سیبویه» .

پس همه را در مدت یک سال نیم از بر کردم و اگر تعویض استاد نبوددر کمتر از این مدت حفظ می‌کردم و چون بهده سالگی رسیدم، مورد تعجب اهل بخاری بودم‌. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوی می دادم‌، پس از آن شروع کردم به علم طب و « قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف کردم و در سن ۲۴ سالگی خود را در تمام علوم متخصص می دانستم».7

ب ) فاضل هندی که درباراش چنین نوشته‌اند :« قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول راتکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت».8

ج) سید محمد حسین طباطبایی قمی‌که در عصر ما در سن پنج و نیم سالگی حافظ همه قرآن شد و هم اکنون که در سال ۱۳۷۶ است، مشغول به تحصیل دروس حوزوی است و آنچنان بر مبنای آیات قرآن مسلط است که در گفتگو معمولا با آیات قرآن سخن می‌گوید و به سوالات پاسخ می دهد.

د) رقیه محمدی دختر هفت ساله ای که اینجانب او را همراه پدرش روزی در قم منزل ایه الله صالحی مازندرانی دیدم، ‌علاوه بر این که حافظ کل قرآن است و از هر موضوعی که می خواستی آیه ای تلاوت می‌کرد، به تمامی لهجه ها و قرائت های قراء معروف عصر آشنایی داشت و به طریق هر قاری که می خواستند قرآن می خواند.

هـ) «توماس یونگ» که باید او را از جمله بزرگترین دانشمندان انگلستان به حساب آورد از کودکی عجوبه ای بود. از دو سالگی خواندن را می دانست و در هشت سالگی، خود به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی تا چهارده سالگی اوقات فراغت خویش را در بین فواصل کوتاه ساعات درس به آموختن زبانهای فرانسه، ایتالیایی، عربی، فارسی و عبری صرف کرد و زبانهای مذکور را به خوبی یاد گرفت. در بیست سالگی مقاله ای درباره تئوری رویت، به جامعه پادشاهی فرستاد و در آن شرح داد که چگونه می توان به وسیله تغییر انحنای زجاجیه چشم همواره تصویر را واضح دید».9

اگر صفحات تاریخ را ورق بزنید‌، امثال و نظایر این نوابغ را زیاد خواهید یافت . اگر در بین افراد عادی مساله اینچنین است، چه استبعادی دارد که خداوند متعال امام عصر را که حجت حق و علت متعیه عالم است در سن پنج سالگی منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده اش واگذار کند؟
{mospagebreak}

سوال ۲ : آیا برای یک انسان این مقدار عمر ممکن است ؟
پاسخ : ما در اینجا درصدد بررسی کامل تمام جهات این مساله نیستیم ونمی خواهیم ازنظر علمی طول عمر را اثبات کنیم. اگر چه اهل فن از نظر علم نیز به این سوال پاسخ داده‌اند۱۰ و گفته‌اند که اگر انسانی در مدت طولانی زنده بماند، جای تعجب نیست، بلکه سوال در اینجاست که چرا انسانی می میرد ؟ و چرا بدنش به زودی فرسوده می‌شود ؟ اگر انسانی به خواص اجسام و غذاها آشنایی داشته باشد و خود را تحت مراقبت قرار دهد، نباید بدن او بزودی فرسوده شده و از کار بیافتد . اینکه انسانها عمری کم و اندک دارند دلیل بر جهل و ناآگاهی آنها بر بدن و خواص داروها و غذاها است.

به هر حال ما در این مورد به برخی دلایل و شواهد اشاره می‌کنیم :

الف ) قدرت الهی : اگر کسی به کتب آسمانی مخصوصا قرآن کریم آشنایی داشته باشد می داند که کارهای خارق العاده بسیاری در عالم واقع شده و معجزات بسیاری صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است، از قبیل : توفان نوح، ۱۱ سرد شدن آتش برای ابراهیم، ۱۲ عصای موسی و تبدیل شدن آن به اژدها، ۱۳ ‌بی پدر متولد شدن حضرت عیسی، ۱۴ و سخن گفتن او در گهواره و کودکی۱۵ و امثال اینها. اگر خدا قادر است این کارهای خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت و ولی خود را نیز سالهای متمادی نگه دارد.

ب ) طول عمر از نظر ادیان : همه ادیان از عمر بسیار طولانی جمعی ازافراد بشر خبر داده‌اند، به عنوان مثال دراصحاح (سوره) پنجم از سفر تکوین تورات، آیات ۵‌، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۰، ۲۷، ۳۱، در اصحاح نهم، آیه ۲۹ و اصحاح یازده آیه ۱۰ تا ۱۷ و در موارد دیگر افرادی را از پیامبران و دیگران نام برده و عمرهای طولانی هر یک را که متجاوز از چهارصد، ششصد، هفتصد، و نهصد بوده و به صراحت بیان داشته است.۱۶

علاوه بر این، معتقدند، که «ایلیا» برای اینکه الم مرگ را نبیند، زنده به آسمان مرفوع شده است.۱۷

ادیان باستانی دیگر ( گر چه صحت بعضی از آنها معلوم نیست و یا معلوم البطلان است) مانند زرتشتی و بودایی و برهمایی و… نیز از عمرهای طولانی جمعی از افراد بشر مخصوصا رهبرانشان خبر داده‌اند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقای حیات اشخاص تا این زمان هستند.۱۸

و مسیحیها عموما معتقدند که حضرت عیسی علیه السلام پس از قتل زنده شده و تا کنون زنده است.

ج ) طول عمر ازدیدگاه قرآن : با مراجعه به قرآن کریم معلوم می‌شود که بعضیها از عمر طولانی برخوردار بوده و هستند به عنوان نمونه درباره حضرت نوح علیه السلام می خوانیم که قبل از توفان، ۹۵۰ سال در بین قوم خود بوده و پس از توفان نیز مدتها زنده بوده :« فلبث فیهم الف سنه خمسین عاما»19 در تاریخ تا / ۲۵۰۰ سال در مورد طول عمر آن حضرت نوشته‌اند.

همچنین درباره حضرت عیسی علیه السلام وقتی یهودیان گفتند : ما او را به دار آویخته وکشته ایم، قرآن کریم نظر آنان را مردود دانسته و فرمود : « خداوند او را به آسمان برده است : « و قولهم انا قتلنا المسیح عیسی بن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه مالهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه یقینا بل رفعه الله الیه »20 و گفتار یهودیان که ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم‌. صحیح نیست، زیرا آنها نه او را کشتند و نه به دار آویخته‌اند، بلکه بر آنها مشتبه شد و آنان که در مورد وضعیت عیسی مسیح علیه السلام اختلاف می‌کنند، در تردید بوده و برای آنها علمی در این مورد نیست، بلکه از گمان خود تبعیت می‌کنند و او یقینا کشته نشده، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برده است »

و اگردر آیه دیگر آمده که « یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی …»21 منظور از توفی، توفی روح و مرگ نیست بلکه توفی خود حضرت عیسی علیه السلام است یعنی ما خود عیسی را قبض کرده و به سوی خود بالا برده ایم.

لذا در روایات ما وارد شده است که حضرت عیسی زنده و در آسمان است و پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام از آسمان نازل شده و پشت سر حضرت مهدی نماز می خوانند. از رسول خدا در حدیثی می خوانیم :« ان عیسی بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یوم القیامه»22 عیسی بن مریم نمرده است و قبل از قیامت به سوی شما رجوع خواهدکرد»

در مورد زندگی حضرت خضر، گرچه در قرآن به تفضیل سخن گفته نشده و حتی نام او برده نشده است، ولی در داستان حضرت موسی۲۳ و پیر مراد و معلم او در روایات گفته شده که آن رجل الهی حضرت خضر بوده و همچنان زنده است .

بنابراین، طبق ایات قرآنی و روایاتی که در تفسیر آن آیات وارد شده . داشتن عمر طولانی امری ممکن و قابل تحقق است، ‌پس چگونه این امر در مورد امام عصر علیه السلام به عنوان امر عجیب مورد انکار قرار می‌گیرد ؟

د ) طول عمر از دیدگاه تاریخ : در اغلب کتبی که دانشمندان در مورد زندگی و وجود اقدس امام زمان علیه السلام نوشته‌اند، بابی را به « معمرین » اختصاص داده و اسامی افرادی را که عمر طولانی داشته‌اند، ضبط کرده‌اند. تعداد معمرین نیز آنقدر زیاد است که آوردن نام همه آنها نیاز به کتابی مستقل دارد.

یکی از کسانی که نام بسیاری از معمرین را از ماخذ و منابع مختلف جمع کرده و به عنوان شاهد بر امکان طول عمر و مستبعد نبودن عمر طولانی، آورده، مولف کتاب « حکومت عدل گستر، در دست مهدی منتظر» حسین حیدری کاشانی است، گرچه این کار در بسیاری از کتب انجام گرفته است، لکن ما از این کتاب نام بعضی از معمرین را در اینجا ذکر می‌کنیم:

۱. ذوالقرنین / ۳۰۰۰ سال .

۲. عاد کبیر / ۳۵۰۰ سال.

۳. نوح نبی / ۲۵۰۰ سال.

۴. عوج بن عناق / ۳۵۰۰ سال.

۵. سطیح کاهن ۳۰ قرن.

۶. ریان بن دومغ پدر عزیز مصر ۱۷۰۰ سال.

۷. پادشاهای که احداث مهرگان کرد / ۲۵۰۰ سال .

۸. خضر و الیاس تا کنون زنده‌اند.

۹. عیسی مسیح نیز زنده است.

۱۰. رزیت بن ثملا از حواریون عیسی علیه السلام تازمان خلافت عمر زنده بود.

۱۱. ضحاک هزار سال و یکروز عمر کرد.

۱۲. آدم ابوالبشر هزار سال و به نقلی /۹۳۰ سال.

۱۳. شیث بن آدم ۹۱۲ سال.

۱۴. انوش پسر شیث / ۹۰۵ سال.

۱۵. ادریس به نقلی / ۹۶۵ و به نقلی / ۳۶۵ سال.

۱۶. یارد / ۹۶۲ سال .

۱۷. قینان / ۹۱۰.

۱۸. متوشالح / ۹۶۹ سال .

۱۹. ماتوسالم / ۹۶۹ سال.

۲۰. برد / ۹۶۲ سال.

۲۱. مهللیئل / ۸۹۵ سال.

۲۲. عامر مزیقیا / ۸۰۰ سال.

۲۳. ملک جزیره لوکمبانز ۸۰۲ سال.

۲۴. هبل بن عبدالله کلبی جد زهیر بن خباب / ۷۰۰ سال.

۲۵. گرشاسب / ۷۵۰ سال.

۲۶. نفیل بن عبدالله / ۷۰۰ سال.

۲۷. شداد بن عاد / ۷۰۰ سال.

۲۸. سلیمان بن داود / ۷۱۲ سال.

۲۹. زال / ۶۵۰ سال.

۳۰. رستم / ۶۰۰ سال.

۳۱. قیس بن ساعده / ۶۰۰ سال.

۳۲. سام / ۶۰۰ سال.

۳۳. فریدون / ۵۰۰ سال.

۳۴. تیم الله ابن ثعلبه / ۵۰۰ سال.

۳۵. یعابربن مالک بن ادد ۵۰۰ سال.

۳۶. دودون / ۵۰۰سال .

۳۷. حارث بن مضاص جرهمی ۴۰۰ سال.

۳۸. درید بن زید / ۴۵۰ سال.

۳۹. زهیر بن خباب / ۴۲۰ سال.

۴۰. عبید بن شرید جرهمی .

ایشان در این کتاب نام ده ها تن دیگر را نیز برده که از معمرین بوده‌اند که نیازی به ذکر همه آنها نیست. وقتی افراد عادی که بسیاری از آنها نه تنها دوستان خدا نبودند، بلکه حتی عده ای از آنها دشمنان خدا نیز بوده‌اند که بهترین شاهد خود شیطان است که تا قیامت زنده است می توانند عمر طولانی داشته باشند، چگونه از طول عمر ولی خدا در زمین تعجب می‌کنند و‌آن را بعید و مستنکر می‌شمرند. این افکار از بی اطلاعی است و یا از غرض ورزی انها سرچشمه می‌گیرد.{mospagebreak}

سوال ۳ : اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در بین مردم ظاهر می‌شد چه محذوری پیش می آمد؟

پاسخ : ممکن است این چنین بنظر آید که اگر حضرت در بین مردم بود، از وجودش استفاده می‌کردند و او نیز در موقع مناسب قیام می‌کرد بهتر بود.‌ولی مساله این چنین نیست، زیرا پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیه السلام کرارا به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم به دست مهدی موعود برچیده می‌شود و کاخهای بیدادگری را واژگون خواهد کرد. از این جهت وجود مقدس امام همواره مورد توجه دو دسته از مردم واقع می‌شد :

دسته اول :مظلومین و ستم دیدگان که متاسفانه همیشه عده آنها زیاد بوده و هست. آنان به قصد تظلم و امید حمایت دور وجود امام اجتماع کرده و تقاضای نهضت و دفاع می‌کردندو همیشه گروه کثیری اطرافش رااحاطه کرده وانقلاب و غوغایی بر پا بود.

دسته دوم : زورگویان و ستمکاران خون خواری هستند که بر ملت محروم تسلط یافته و در راه رسیدن به منافع شخصی و حفظ مقام خویش از هیچ عملی پروا ندارند و حاضرند تمام ملت را فدای مقام خود کنند. این گروه چون وجود امام زمان علیه السلام را سد راه منافع و مقاصد خویش، تشخیص می دادند و ریاست و فرمانروایی خویش را در خطر می دیدند ناچار بودند وجودمقدس آن حضرت را از میان بر دارند و خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. در این تصمیم اساسی که حیاتشان بدان بسته بود با هم متحد شده و تا ریشه عدالت و دادخواهی را قطع نمی‌کردند هرگز از پای نمی نشستند.۲۴

سوال ۴ : چرا امام از شهادت می ترسد ؟در واقع سوال این است که اگر امام در بین مردم ظاهر بود و در راه اصلاح جامعه و ترویج دین و دفاع از مظلومان کشته می‌شد، چه مانعی داشت ؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزیزتر است؟ و اصلا چرا باید از مر گ بترسد ؟

در پاسخ چنین سوالی باید گفت که امام غایب هرگز از کشته شدن در راه دین هراسی نداشته و ندارد، چرا که سرانجام به شهادت خواهد رسید، لکن در عین حال، کشته شدن او به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت می‌کردند، امام دیگری جانشینش می‌شد، اما اگر امام زمان کشته شود جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی می‌شود و عدم وجود حجت مساوی با فنا و نابودی انسان و نسل بشر است. به علاوه مقدر شده است که در این عالم سرانجام حق بر باطل پیروز شود وبه واسطه امام عصر علیه السلام دنیا به کام حق پرستان درآید.

سوال ۵ : آیا خدا قدرت حفظ امام را ندارد ونمی تواند او را از شر دشمنان حفظ کند ؟

در پاسخ باید گفت که چرا دارد، با اینکه قدرت خدا نامحدود است، لکن کارها را بر طبق اسباب و علل و از مجرای عادی انجام می دهد. بنا نیست برای حفظ وجود انبیاء وائمه و وجود امام زمان علیه السلام و ترویج دین از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد و خلاف جریان عادی عمل کندو گرنه دنیا دار تکلیف و امتحان نخواهد بود.

سوال ۶ : اگر امام ظاهر بود آیا ممکن نبود که ستمگران تسلیم او شده و با او بیعت کنند.؟

اصل سوال این است که اگر امام ظاهر بود، چون کفار و ستمگران به او دسترسی داشته و سخنانش راگوش می‌کردند، شاید نه تنها درصدد قتلش بر نمی آمدند، بلکه تسلیم او می‌شدند وبه او ایمان می آوردند و از رفتار بدشان دست بر میداشتند ؟

همه می دانیم که همه افراد در مقابل حق و عدالت تسلیم نمی‌شوند. بلکه از آغاز عالم تا حال، همیشه گروهی در بین بشر وجود داشته‌اند که دشمن حق و درستی بوده و برای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیده‌اند. مگر پیامبران و ائمه اطهار علیه السلام حق نمی‌گفتند ؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمکاران نبود؟ با وجود این در نابود کردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدایت از هیچ عملی فرو گذار نکردند. صاحب الامر علیه السلام نیز اگر غایب نمی‌بود، قطعا به سرنوشت آنان گرفتار می‌شود و آن غلبه حق بر باطلی که مقدر شده بود، ‌انجام نمی‌گرفت و الان که حضرت غایب است تاز مانی که آمادگی پذیرش اودر جوامع بشری حاصل نشود اوظاهر نخواهد شد.

سوال ۷ : اگر امام ظاهر بود و با ستمگران پیمان عدم تعرض می‌بست چه می‌شد ؟

پاسخ : کسانی که با مهدویت در اسلام آشنایی دارند، می دانند که برنامه مهدی موعود علیه السلام با سایر ائمه اطهار علیه السلام تفاوت دارد. ائمه مامور بودند که در ترویج و انذار و امر به معروف و نهی از منکر تا سر حد امکان کوشش کنند.‌ولی مامور به جنگ نبودند، لکن از اول بنا بود که سیره و رفتار مهدی دادگستر بر خلاف آنان باشد و در مقابل باطل وستم سکوت نکند و با جنگ و جهاد، جور و ستم و بی دینی را ریشه کن کند و ستمگران را از کاخ خودسری سرنگون سازد . اصلا این گونه رفتار از علائم و خصایص مهدی شمرده می‌شود.

به هر امامی‌که گفته می‌شد : چرا در مقابل ستمکاران قیام نمی‌کنی ؟ جواب می داد : این کار به عهده مهدی ماست. به بعضی از امامان اظهار می‌شد : آیا تو مهدی هستی ؟ جواب میداد، مهدی با شمشیر جنگ می‌کند و در مقابل ستم ایستادگی می نماید، ولی من چنین نیستم و توانایی آن را هم ندارم . به بعضی هم عرض می‌شد آیا تو قائم هستی ؟ پاسخ داد : من قائم به حق هستم، لکن قائم معهودی که زمین را از کفر وستم پاک می‌کند، غیر من است. هنگامی‌که از اوضاع آشفته جهان و دیکتاتوری ظالمان و محرومیت مومنان شکایت می‌شد . می فرمودند : قیام مهدی مسلم است در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکاران انتقام گرفته خواهد شد. وقتی از کمی عدد مومنان و کثرت کفار و قدرت آنان سخن به میان می آمد، ائمه علیه السلام شیعیان را دلداری می دادندو می فرمودند : حکومت آل محمد (صل الله علیه و اله) حتمی است و پیروزی و غلبه با حق پرستی خواهد بود. صبر کنید ودر انتظار فرج آل محمد باشید ودعا کنید. مومنان و شیعیان نیز با این نویدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محرومیتی را بر خودهموار می‌کردند.

با توجه به این نویدها و خبرها از شما می خواهیم که بیان کنید آیا با این همه انتظاراتی که مومنان بلکه بشریت از مهدی موعود داشتند، این امکان وجود داشت آن جناب با ستمکاران سازش کرده و پیمان مودت و دوستی ببندد ؟ اگر چنین عملی انجام می‌گرفت،‌آیا یاس و نومیدی بر مومنان چیره نمی‌شد و آن حضرت را متهم نمی‌کردند که با ستمکاران سازش کرده و قصد اصلاح ندارد ؟!

علاوه بر این، اگر با ستمکاران قرارداد دوستی و عدم تعرض امضا می‌کرد، ناچار بود که به عهد و پیمان خویش وفادار باشد و در نتیجه، هیچ وقت اقدام به جنگ نکند، زیرا اسلام عهد و پیمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.۲۵

به همین دلیل در احادیث، فلسفه مخفی بودن ولادت حضرت و اسرار غیبت او این جهت بیان شد که حضرت ناچار نشود با ستمکاران بیعت کند تا هر وقت خواست نهضت کند، بیعت کسی در گردن او نباشد. از باب نمونه، حضرت صادق علیه السلام فرمود: ولادت صاحب الامر مخفی می‌شود تا اینکه وقتی ظاهر گشت پیمان هیچ کس در گردنش نباشد. خدا کارش را در یک شب اصلاح می‌کند.۲۶

علاوه برهمه اینها، ستمکاران و زمامداران خودخواه، چون ریاست و منافع خودشان را در خطر می‌دیدند، بااین پیمان ها مطمئن نمی‌شدند و چاره نهایی را در قتلش تشخیص می دادند وزمین را بی حجت و امام می‌گردانیدند.۲۷

سوال ۸ : اگر امام ظاهر بود، ولی در برابر ستمگران سکوت می‌کرد تا سالم بماند چه می‌شد ؟

اولا، چون ستمگران شنیده بودند که مهدی موعود دشمن آنان است و به دست وی کاخهای ستم ویران می‌شود، مسلما به سکوت اواکتفا نکرده و از خود به کشتن حضرت رفع خطر می‌کردند.

ثانیا، مومنان وقتی مشاهده می‌کردند که آن حضرت در مقابل تمام جنایات و ستمها سکوت کرده، آنهم نه یک سال و دو سال، بلکه صدها سال، به تدریج از اصلاح جهان و غلبه حق مایوس می‌شدند و در نویدهای پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله) و قرآن شریف شک می‌کردند.

ثالثا، مظلومان اجازه سکوت به آن جانب نمی دادند.

سوال ۹ : چرا امام در غیبت کبری، همانند غیبت صغری نواب خاص تعیین نکرد؟

البته معلوم است که این کار به مصلحت نبود، زیرا دشمنان‌. نواب را آزاد نمی‌گذاشتند بلکه آنان را شکنجه و زجر می دادند تا آنان مکان امام را نشان دهند، یا تحت شکنجه و در کنج زندان جان بسپارند.

سوال ۱۰ : اگر امام خود را به علماء و مومنان مورد وثوق ظاهر می ساخت، چه مشکلی پیش می آمد ؟

این فرضیه از چند جهت مورد ایراد است، زیرا اولا، امام زمان برای هر کس می خواست ظاهر شود ناگریز می‌بایست برای معرفی خود معجزه ای اظهار نماید.


پی نوشت :

۱- مریم(۱۹) آیه ۳۱.

۲- همان، آیه ۱۲.

۳- بحار، ج ۵۱، ص ۳۸.

۴- اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.

۵- ابن شهراشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۰۱.

۶- دادگستر جهان، ص ۱۲۳.

۷- هدیه الاحباب، ص ۷۶.

۸- همان، ص ۲۲۸.

۹- پیر روسو، تاریخ علوم ترجمه صفاری

۱۰- لطف الله صافی، نوید امن و امان؛ ابراهیم امینی، دادگستر جهان.

۱۱- هود (۱۱۱) آیات ۳۸ تا ۴۷.

۱۲- انبیاء (۲۱) آیه ۶۹.

۱۳- قصص (۲۸) آیه ۳۲ و طه (۲۰) آیه ۲۰ و آیه ۳۲.

۱۴- انبیاء (۲۱) آیه ۹۱.

۱۵- مریم (۱۹) آیه ۲۷ تا ۳۴.

۱۶- ترجمه تورات از لغت عبری و کلدانی و یونانی به لغت عربی طبع بیروت سال ۱۸۷۰ میلادی مراجعه کنید.

۱۷- اظهار الحق، ج ۲، ص ۱۲۴.

۱۸- امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۷۳.

۱۹- عنکبوت (۲۹) آیه ۱۴.

۲۰- نساء (۴) آیه ۱۵۸.

۲۱- آل‌عمران (۳) آیه ۵۵.

۲۲- مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۴۹.

۲۳- کهف (۱۸) آیات ۶۵ تا ۸۲.

۲۴- دادگستر جهان، ص ۱۴۸.

۲۵- « یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود» (مائده آیه ۱؛ «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسولا» ( اسراء آیه ۳۴) و «و الذینهم لاماناتهم و عهدهم راعون» ( مومنون (۲۳) آیه ).

۲۶- بحار، ج ۵۲، ص ۹۶.

۲۷- دادگستر جهان، ص ۱۵۲.

۲۸- دادگستر جهان، ص ۱۵۳.

۲۹- مائده (۵): ۱۰۴ و بحارالانوار ۵۲: ۹۲.

۳۰- هر چند در برخی احادیث تعبیر علت داشته‌اند؛ اما مقصود علت فلسفی- به معنایی که توضیح دادیم- نیست بلکه علت عرفی است؛ مانند: احادیث کتاب علل الشرایع شیخ صدوق رحمه الله.

۳۱- احتجاج ۲: ۴۹۷.

۳۲-نیابیع الموده، ج ۲ ص ۲۱۷.

۳۳- نهج‌البلاغه، کلمات قصار.

۳۴- دادگستر جهان ص ۱۵۷.

۳۵- شیخ حر عامل، اثبات الهدی، ج ۶، ص ۳۸۶ .

۳۶- همان، ص ۳۹۳ .

۳۷- همان، ص ۳۵۰ .

۳۸- ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص ۱۶۵ .

۳۹- رجال نجاشی، ص ۱۹۳، رجال شیخ طوسی، ص ۳۵۷ .

۴۰- رجال نجاشی، ص ۱۹۴ .

۴۱- همان، ص ۲۸ .

۴۲- همان؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۷۵ .

۴۳- رجال نجاشی، ص ۲۱۵؛ رجال شیخ طوسی، ص ۳۸۴ .

۴۴- رجال نجاشی، ص ۱۹۵ .

۴۵- رجال نجاشی، ص ۲۳۵؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۱۵۰ .

۴۶- دادگستر جهان، ص ۱۳۰ .

۴۷- سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه از ولادت آن حضرت حساب کرده و مدت غیبت صغری را ۷۴ سال دانسته است .

۴۸- بحار، ج ۵۲، ص ۱۵۵ .

۴۹- همان، ص ۱۵۳ .

۵۰- ر . ک : غیبت نعمانی و منتخب الاثر، باب ۲۶؛ بحار، ج ۵۲، باب ۲۳ .

۵۱- مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۰۶ .

۵۲- اثبات الهدی، ج ۶، ص ۳۹۳ .

۵۳- بحار، ج ۵۱، ص ۲۱۷ .

۵۴- بحار، ج ۵۲، ص ۹۱ .

۵۵- همان، باب ۲۰، ( باب عله الغیبه ) .

۵۶- بحار، ج ۵۲، ص ۱۱۳ .

۵۷- بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲ .

۵۸- همان، ص ۹۱ .

۵۹- همان، ص ۹۱ .

۶۰- تفسیر ابن اکثیر / ج ۵ / ص ۱۰۹

۶۱- الخصال / ج ۲ / ح ۱۰ / کمال الدین / ج ۲ / باب ۵۵ / ص ۶۴۵ / ح ۶ .

۶۲- بقره / ۱۳۲ .

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *