مرتضى مهدوى یگانه
جایگاه وجود انسان هاى کامل در عرصه آفرینش، از وسعت و فُسحتى شگفت انگیز برخوردار است و هیچگاه محدود به مرزهاى زمان و مکان نمى شود. معناى این سخن آن است که ساحت وجودى چهارده نور پاک و مقدّس اهل بیت (ع) مراتب و مظاهرى را داراست که زندگى دنیوى و مادّى آنان، تنها یکى از آنها به شمار مى آید و ساحت ها و مرتبت هاى دیگر آن، خصوصاً مدارج عالیه آن، هرگز در محدوده مادّه و زمان و مکان محصور نیست و به عبارت دیگر، در همه مراتب وجود، حضور و ظهور دارد.
یکى از مبانى قرآنى، روایى و علمى این حقیقت، شأن وجه اللّهى آنان است. به تصریح «قرآن کریم»، وجه الهى، وسعتى به گستره همه عالم هستى دارد و به هر طرف که مى نگرى، وجه الله آنجا را فراگرفته است:
«فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ ۱
به هر سوى که روى برگردانید، آنجا وجه الله است.»
وجه الله، یعنى مقام و شأنى که خدا با وجه و جلوه خود، در آنجا حضور دارد و همگان خدا را با آن مى شناسند؛ زیرا شناسایى هرکس در بهترین مرتبت آن با وجه و صورت او تحقّق مى پذیرد و وجه خدا، مرتبتى از تجلّى اوست که همه جا را فراگرفته و خدا با آن شناخته مى شود. این مرتبت، عالى ترین مرتبت وجودى اهل بیت (ع) است که با آن، تمام عالم هستى را پر کرده است و از این روست که گفته مى شود وجه الله در همه جا هست و «به هر طرف که رو کنى، آنجا وجه الله است.» و به همین دلیل است که فرمودهاند: «نحن وجه الله» ۲ و جایى نیست که از وجه الله خالى باشد.
آن ذوات نورانى چون براى وجه خدا کار مى کنند … و به مقصد و مطلوب خود، یعنى وجه الله رسیدهاند، خود وجه الله و وجیه عند الله شدهاند … و بدین معناست که آنان موجّه عند الله هستند و خدا به آنان رو مى کند و اگر خدا به کسى رو کرد، از همه جهات به او رو کرده؛ از این رو، همه عالم به او رو مى کند؛ زیرا خداى سبحان در جهتى خاص نیست ….
پس جایى نیست که انسان کامل حضور نداشته و توسّل به وى اثر نداشته باشد …. ۳
این، تنها یکى از مبانى علمى مطلب مزبور است و به سبب کمى مجال، به همین مقدار بسنده مى کنیم.
… اکنون در ایّام فاطمیّه، صفحه اى از صحیفه وجودى فاطمى را مى گشاییم که با حقیقت بالا پیوند دارد؛ سخن از «شخص» فاطمه است و «شخصیت» او.
تا آنگاه که دخت گران قدر نبوى در حیات مادّى و دنیوى بودند، شخص و شخصیت ایشان، هر دو، کار مى کرد و در حمایت از اسلام، مسلمین و ولىّ اعظم الهى، رهبر واقعى مسلمانان و عزّت و عظمت آنان به مجاهدت مى پرداخت و در این مسیر، چه حماسه ها که آفرید؛ چه مصائب و بلاهایى که به جان خرید و به پیکر اسلام ناب و راستین، جانى تازه دمید!
او مادر اسلام بود و در حقیقت، جان خود را فداى فرزند عزیزش کرد و البتّه شیعه، بلکه همه انسان هاى فرهیخته و مسلمانان فرزانه نیز در سایه سار گرانبار این مادر و فداکارى هاى او حیات یافتند و زنده شدند.
اکنون، سخن در این ساحت وجود فاطمه (س) نیست که آن، مجال خاصّ خود را مى طلبد. سخن در این است که بعد از شهادت نیز، فاطمه (س) همچنان کار مى کند؛ تأثیرگذار است؛ هدایت و تربیت و رشد، یکى از کارهاى او در عالم است و در واقع، فاطمیّت او است که چنین مرتبت و منزلتى را داراست و به تعبیر دیگر، «شأن مادرى» اوست که بذر تعالى و تکامل در جان انسان ها و فرزندان مستعدّ مى کارد و بر کویر تشنه روح آنها، باران کرامت و والایى مى بارد.
شأن فاطمیت چیست؟
حقیقت این است که در نام گذارى هاى خدا و اولیاى او، کمال تناسب و سنخیت بین اسم و مسمّا یا لفظ و معنا، کاملًا لحاظ مى گردد و نام ها بر اساس حقایق تکوینى و ساحت هاى وجودى تعیین مى شود. بر همین مبناست که نام هاى اولیاى بزرگ خدا، معانى گوناگون و ژرفى دارند. در واقع، حقایق نهفته در شخصیت آنان در نام شخصشان تبلور مى یابد.
در همین ساحت است که فاطمیّت فاطمه (س) مطرح مى گردد. در روایات متعدّدى، حقایق گوناگونى براى نام «فاطمه» بیان شده است که ما در اینجا فقط به یکى دو مورد از آنها مى پردازیم:
فاطمه، منقطع از همه بدى ها و گناهان
فاطمه از ریشه فطم، به معناى قطع است و فاطمه با توجّه به ریشه این لغت در دو وجه مفعولى و فاعلى، دو معناى متفاوت و در عین حال، مرتبط با هم پیدا مى کند.
امّا در وجه مفعولى، فاطمه یعنى منقطع و جدا شده از هر شر، بدى و گناه است. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:
«أ فَتَدْرى أىُّ شى ءٍ تفسیرُ فاطمه؛
آیا مى دانى معنا و تفسیر کلمه فاطمه چیست؟»
راوى عرض مى کند: نه. حضرت مى فرمایند:
«فُطِمَتْ عَنِ الشّرّ؛
زیرا از هر شرّ و بدى «فطم»، یعنى منقطع شده است.»
همچنین امام باقر (ع) فرمودند:
«آن حضرت را فاطمه گفتهاند؛ زیرا از هر آلودگى (مادّى و معنوى) پاک و مطهّر گردیده است.» ۴
فاطمه، منقطع از آتش جهنّم
امّا وجه دیگر معنا، منقطع و جدا شده از آتش دوزخ است؛ چنان که باز این معنا از حضرت باقرالعلوم (ع) روایت شده است. ۵
چنان که اشارت رفت، این واژه مى تواند وجه فاعلى معنایى نیز داشته باشد. آنگاه که فاطمه (س) بر اساس آیت تطهیر و نیز مفهوم والاى فطم از هر شر، آلودگى و گناه، منقطع و مطهّر و از این فیض بزرگ الهى مستفیض مى شود، مفیض، مطهّر و قطع کننده نیز مى گردد. فاطمه در درجه اوّل، به معناى مفطوم و مقطوع است و در درجه دوم فاطم و قاطع (قطع کننده و جداکننده).
در نخستین حدیث که فُطِمَت در آن با صیغه مجهول و فعل لازم خوانده شد، ممکن است با با صیغه معلوم و فعل متعدّى نیز خوانده شود به صورت فَطَمَت؛ بدین معنا که فاطمه خود را از هر شر و بدى و آتش دوزخ، فطم، یعنى منقطع ساخت. ۶
دوستان و شیعیان آن حضرت هم که رهروى کوى ایشان باشند، توسط آن بانوى الگوى اسلام از شرور و بدى ها و آتش جهنّم منقطع و مفطوم مى شوند و این، شأن فاطمیت آن حضرت در وجه فاعلى معناى نام فاطمه است؛ یعنى فاطمه علاوه بر خود، شیعیان و پیروان خویش را نیز از هر شرّ و گناه و در نتیجه از آتش جهنّم جدا و منقطع مى کند. روایتى را که قبلًا به اشارت ذکر کردیم، بیانگر همین حقیقت است:
امام باقر (ع) فرمودند:
در روز قیامت در میان دو چشم هر انسان مؤمنى نوشته شده هذا مؤمن و براى هر کافرى نوشته شده است: هذا کافر.
در آن روز دوستان گنهکار فاطمه را مى آورند در حالى که بین چشمانشان نوشته شده است: هذا محبّ فاطمه.
پس مأموران الهى آنان را به سوى جهنّم مى برند، لیکن فاطمه (س) بر باب جهنّم ایستاده و به خداوند متعال عرض مى کند:
«الهى و سیّدى! سَمَّیتَنى فاطمه و «فَطَمْتَ» بى مَن تَوَلّانى و تَوَلّى ذُرّیّتى مِنَ النّار و وَعدُکَ الحق و أنتَ لاتُخلِفُ المیعاد؛ ۷
اى معبودم و اى مولایم! تو خود مرا فاطمه نامیدى؛ بدین منظور که هرکس راه ولایت و محبّت من و فرزندانم را پیمود، از آتش جهنّم فطم و منقطع فرمایى.
و حق تعالى ندا مى کند: آرى اى فاطمه!
من تو را فاطمه نامیدم و بر نهج همین حقیقت تو و دوستان و فرزندانت را از آتش جهنّم جدا و مفطوم ساخته ام و به راستى که وعده ام حق است؛ امّا اینکه امر کردم ابتدا آنان را به سوى جهنّم ببرند، براى این بود که شأن و مقام تو براى شفاعت آنان، براى این خلق آشکار گردد. اکنون، تو شفاعت کن که من آن را قبول مى کنم تا همه فرشتگان و پیامبران و اهل محشر دریابند تو نزد من چه کرامت و مکانتى دارى.»
پس امام باقر (ع)، فرمودند: «و فاطمه در آن روز، هر کس را که بر پیشانى اش نوشته «هذا محبّ»، شفاعت خواهد کرد.» ۸
یک حقیقت والا و گرانسنگ
اهل معرفت و عالمان گران قدر بر این حقیقت تأکید دارند که آنچه در قیامت رخ مى دهد، چیزى جز ظهور دستاوردهاى دنیایى انسان نیست و در آنجا فقط پرده ها کنار مى رود و آنان که در دنیا چشمى ژرف نگر و معنوى دارند، در همین جا صورت هاى برزخى و اخروى را به خوبى مى نگرند؛ مثل اینکه مى بینید شخص غیبت کننده، گوشت برادر مرده خود یا خورنده مال یتیم، دقیقاً آتش مى خورد؛ چنان که قرآن در آیات ۱۲ سوره حجرات و ۱۰ سوره نساء، آن را صریحاً بیان کرده است؛ امّا بقیّه انسان ها همین حقایق را در قیامت خواهند دید. به عبارت دیگر، آنچه در قیامت دیده مى شود، همین اکنون در دنیا در پس پرده ظاهر موجود است.
نتیجه بسیار مهمّ این بحث، آن است که وقتى گفته مى شود در قیامت فاطمه (س) دوستان خود را از آتش جدا و منقطع مى کند، حقیقت آن در همین دنیا واقع مى شود و در آنجا این حقیقت فقط آشکار مى شود.
اکنون تأکید مى کنیم: در این دنیا واقع مى شود؛ یعنى فاطمه (س) دوستان خود را در همین دنیا از هر شرّ و بدى و گناه، دور و منقطع مى کند.
امّا خود این امر چگونه اتّفاق مى افتد؟
در پاسخ باید بگوییم: این حقیقت، دو طرف دارد؛ یک طرفش در دست انسان هاى مؤمن است و طرف دیگرش در دست فاطمه (س)؛ یعنى اگر دوستان آن حضرت ارتباط معنوى و باطنى مناسبى با ایشان که کانون همه خوبى ها، پاکى ها و معنویات است، داشته باشند، آن حضرت نیز شأن فاطمیّت خود را جارى مى سازند و این افراد را به لحاظ ایمانى و معنوى یارى مى رسانند. روایت زیر به خوبى بیانگر این حقیقت است.
حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمودند:
«خداى تبارک و تعالى انسان هاى مؤمن را با روحى از جانب خود همواره تأیید و یارى مى کند؛ به طورى که هرگاه انسان نیکى کند و راه تقوا در پیش گیرد، آن روح نزد او حاضر مى شود و هر زمان که سراغ گناه و تجاوز از حد رود، آن روح از او غایب مى گردد.»
سپس در پایان حدیث فرمودند:
«نَحْنُ نُؤَیِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعَه لِلَّهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ؛ ۹
و این ماییم که این روح را در مؤمنان تأیید و تقویت مى کنیم تا به اطاعت و عمل خدایى روى آورند.»
همچنین حضرت امام باقر (ع) فرمودند:
«… وَ هُمْ وَ اللهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِین …؛ ۱۰
به خدا سوگند! امامان معصومند به نور خدا … و به خدا قسم! آنانند که دل هاى مؤمنان را روشن و نورانى مى کنند …»
فاطمه زهرا (س) نیز از زمره این معصومان و صاحبان ولایت است که انسان هاى مؤمن و در واقع فرزندان معنوى خود را از راه باطن و با ولایت معصومانه خویش به سوى رشد و تعالى هدایت مى کند.
در حقیقت او مطهَّر است و مطهِّر و معصوم است و عاصم؛ معصومى است که فیض عصمت و پاکى از او سر ریز شده و طهارت روح را به مستعدّان آماده گرفتن فیض و تشنگان پاکى و کرامت عرضه مى دارد.
***
… و این گونه است که فاطمیّت و شخصیّت فاطمه (س) در این زمان کار مى کند، انسان مى سازد و رهروان کوى فضیلت را به مقصد مى رساند.
***
و شما اى شیعیان!
مام والاى خود را فراموش نکنید!
فاطمیّه بگیرید؛ امّا به فاطمى شدن خویش اهتمام ورزید.
عزایش را به پا کنید؛ لیک برایش فرزند شایسته اى نیز باشید.
کوچه بنى هاشم را از یاد مبرید؛ لیکن خود نیز ره پوى کوى فاطمى شوید.
و به سان مام گران قدر خویش مدافع جان فداى ولایت ولىّ زمان باشید.
مانند او، مقابل مستکبران زمان بایستید.
و مانند او، هرگز پشت رهبر و امام خویش را خالى نکنید.
***
بارى!
اى فرزندان فاطمه!
او وفاطمیّت او در همه عالم حضور دارد و آماده تربیت شماست؛ خصوصاً شما دختران و بانوانى که عفاف شعار شماست و حجاب و فضیلت گفتار و کردارتان.
و این حقیقت را در کوله بار معرفت و بینش ولایى خویش بیاندوزید که ولایت و عصمت فاطمى، امروز از طریق صاحب ولایت، یعنى امام عصر (ع) در عالم آفاق و انفس جارى مى گردد و آن حضرت، خود فرمودهاند:
«وَ فِى ابْنَه رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِى أُسْوَه حَسَنَه؛ ۱۱
دخت گران قدر پیامبر خدا (ص)، بهترین اسوه و الگو براى من است.»
آرى. امروز آن حضرت، مظهر عصمت و ولایت مام خویش و متأسّى به او و دست متصرّف و ولایت پیشه فاطمى از آستین او بیرون آمده است. اوست که در همه عالم کار فاطمى مى کند. آئینه اى است که هرکس با چشم معرفت بدان بنگرد، بى تردید فاطمه را خواهد نگریست. امروز فاطمیّت فاطمى و عصمت زهرایى در وجود ذى جود مهدوى متجلّى است؛ چنان که ولایت علوى، حلم حسنى، شجاعت حسینى، عبادت سجّادى، آثار باقرى، مأثر صادقى، علوم کاظمى، حجج رضوى، جود تقوى، نقاوت نقوى، هیبت عسکرى و شکوه بى کرانه الهى در همان وجود گران بار، متجلّى گردیده است و هریک از این بزرگواران اراده افاضه و دستگیرى از شخص یا جامعه اى را داشته باشند، دست خویش را از آستین فرزند خود، مهدى (ع) برون مى کنند.
در عین حال، جایگاه فاطمه، این مادر عصمت و مادر امامت و ولایت در عالم بسى ممتاز و برجسته است و براى فرزندان خود، یعنى مؤمنان و براى نظام ولایى خویش، جهمورى اسلامى «ایران» کار مى کند و فیض مى رساند. تقویت و یارى رزمندگان دلاور اسلام در هشت سال دفاع مقدّس در مقابله با همه دنیا، تنها یک مصداق از شکوه و ظهور فاطمیّت فاطمه بود؛ همچنان که امروز یارى حزب الله «لبنان» در تقابل با «رژیم اشغالگر قدس»، نصرت فاطمیون و زینبیّون و دیگر رزمندگان در برابر نظام سلطه و اذناب او در منطقه مصداق دیگر آن است.
آرى. این ویژگى انسان کامل در عالم هستى و فاطمه، مادر عالم است و معمولًا مادر است که پیش از آمدن پدر به خانه، آن را آماده مى سازد.
امروز پدر عالم، امام عصر، ارواحنا فداه، است و فاطمه (س)، مادر عالم و همین مادر است که با عصمت، ولایت و فاطمیّت خویش و تربیت و برانگیختن مؤمنان که فرزندان معنوى اویند، خانه را براى آمدن و ظهور امام عصر (ع) آماده مى کند.
بارى. عالم اگر فاطمى شد، به زودى مهدوى نیز خواهد گشت.
پى نوشت ها:
______________________________
(۱). سوره بقره، آیه ۱۱۵.
(۲). «بحارالأنوار»، ج ۲۵، ص ۱۶۹.
(۳). جوادى آملى، عبدالله، «تفسیر تسنیم»، ج ۶، ص ۲۸۷.
(۴). «ریاحین الشّریعه»، صص ۴۵- ۴۳، به نقل از «بحارالأنوار»، مجلسى و «علل الشّرایع»، شیخ صدوق.
(۵). همان.
(۶). همان.
(۷). ابن بابویه، محمّد بن على، «علل الشّرائع»، قم، چاپ اوّل، ۱۳۸۵، ج ۱، ص ۱۷۹.
(۸). مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى، «زندگانى حضرت زهرا (س) (ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار)» ترجمه روحانى، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۹، ص ۱۵۰.)
(۹). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى»، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ه-. ق.، ج ۲، ص ۲۶۸.
(۱۰). همان، ج ۱، ص ۱۹۴.
(۱۱). مجلسى، محمّد باقر، «بحار الأنوار»، ج ۵۳، ص ۱۸۰.