در اندیشه مهدوی مباحث متعدد و متفاوتی مطرح میشود. یکی از مهمترین آنها، مسئله «دولت مهدوی» است که دامنه گسترده ای هم دارد و به همین جهت تعبیرهای مختلفی از این دولت در ادبیات دینی ( به خصوص ادبیات شیعه) شده است که هر کدام از تعبیرها به جنبه ای از جنبه های متعدد حکومت مهدویت اشاره دارد. برخی از تعبیرهایی که در روایات در مورد دولت و حکومت امام مهدی(عج) آمده به شرح زیر است:
۱– دولت جهانی، دولت عدالت، دولت کریمه، دولت صالحان، دولت حق، دولت مستضعفان، دولت امنیت، دولت رفاه یکی دیگر از تعبیرهایی که از دولت مهدوی شده ولی کمتر توجه قرارگرفته، تعبیر آخرین دولت است.
در این نوشتار برآنیم که تا در این باره سخن بگوییم. در این بحث سه مسئله مطرح خواهد شد، یکی از این که منشأ این تعبیر چیست؟ دیگری این که معنی آخرین دولت چیست؟ و سوم این که علت آخر بودن دولت مهدوی کدام است؟
۱– منشأ تعبیر آخرین دولت
این تعبیر در کلمات نورانی معصومان (ع) وجود دارد. امام باقر (ع) می فرمایند.
دولتنا آخر الدول .
دولت ما آخرین دولت است.
سپس در پایان کلام خویش می فرمایند:
و هو قول الله عز و جل : «والعاقبه للمتقین» [1] [2]
این همان سخن خداوند است که می فرماید: عاقبت از آن پرهیزکاران است. همچنین روایت شده که امام صادق (ع) در بسیاری از اوقات این شعر را زمزمه میکردند که :
لکل اناس دوله یرقبونها
و دولتنا فی آخر الدهر تظهر [۳]
هر مردمی را دولتی است که منتظر آن هستند و دولت ما در پایان روزگار آشکار میشود.
در پاره ای از روایات، این حقیقت با عبارت «عاقبت از آن ما خواهد بود» آمده و آیه شریفه «والعاقبه للمتقین» به همین حقیقت تفسیر شده است، این مسئله را در کلام امام باقر (ع) که در آغاز سخن نقل کردیم – به وضوح میبینیم.
امام حسن (ع) نیز این حقیقت را یاد کردهاند و امام علی (ع) آن را تایید نمودهاند.
ابن سیرین میگوید:
از تنی چند از بزرگان بصره شنیدم که گفتند: علی بن ابیطالب (ع) پس از جنگ جمل ناخوش گردید و نتوانست در نماز جمعه شرکت کند. لذا به فرزندش حسن (ع) فرمود: تو برو و نماز جمعه را با مردم بخوان.
حسن (ع) به مسجد آمد و بر فراز منبر رفت. او ابتدا حمد و ثنای الهی را به جای آورد، شهادتین گفت، بر رسول خدا درود و صلوات فرستاد و فرمود :
ای مردم! خداوند، نبوت را در میان ما قرار داد و ما را بر خلق خویش برگزید و مقدم داشت و کتاب و وحی خود را بر ما فرو فرستاد. به خدا قسم که هر کس چیزی از حق ما کم گذارد، خداوند در دنیا و آخرت از حق او بکاهد، و هیچ دولتی ضد ما نباشد، مگر این که عاقبت از آن ما باشد.
آنگاه این آیه را خواند که :
«و لتعلمن نباه بعد حین؛ [۴] و قطعاً پس از چندی خبر آن را خواهید دانست. در این کلام، امام حسن (ع) با بیان این جمله که عاقبت از آن ما است، به این حقیقت توجه می دهند که دولت اهل بیت، دولت آینده است. جالب این که امام علی (ع) سخنان فرزندشان را میشنیدند . پس از اتمام مراسم نماز و بازگشت امام حسن (ع)، امام (ع) به او نگاهی کرد و بی اختیار، اشکهایش بر گونه هایش جاری شد و از فرزندش خواست که نزدیک آید و میان چشمانش را بوسید و این آیه را خواند که :
ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم. [۵] [۶]
فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده، و خدا شنوا و داناست.
این برخورد امام علی (ع)، حکایت از تأیید سخن امام حسن (ع) دارد. همچنین نقل شده که در خطبه دیگری نیز امام حسن (ع) همین جملات را درباره دولت اهل بیت بیان کردند. [۷]
از امام باقر (ع) نیز نقل شده که ایشان دولتهای دیگر را دولت حال نامیدهاند و دولت اهل بیت را (دولت آینده )
ابوبکر حضرمی میگوید:
وقتی امام باقر (ع) را نزد هشام در شام بردند، هشام اهل بیت (ع) را به تفرقه افکنی متهم ساخت و بدین وسیله امام را بسیار توبیخ کرد. به دنبال وی حاضران مجلس نیز به نکوهش امام (ع) پرداختند. وقتی آنان خاموش شدند، امام باقر(ع) برخاست و فرمود: ایها الناس، این تذهبون؟ او این یرادبکم ؟ بنا هدی الله اولکم و بنایختم آخرکم. فان یکن لکم ملک معجل فان لنا ملکا موجلا. ای مردم به کجا می روید؟ و شما را به کجا میبرند؟ به وسیله ما بود که خداوند پیشینیان شما را هدایت کرد و هدایت آیندگان شما نیز به وسیله ما انجام میشود. اگر شما سلطنت اکنون را دارید، حکومت ما حکومت آینده است. [۸]
از آنچه تاکنون نقل کردیم به خوبی روشن میشود که اهل بیت (ع) از دولت حضرت مهدی (ع) به عنوان آخرین دولت یاد کردهاند. اکنون دو سوال مطرح است : نخست، آخرین دولت بودن به چه معنا است؟ و دوم، علت آخرین بودن دولت حضرت مهدی (ع) چیست؟ پس با دو پرسش روبرو هستیم، یکی تفسیر آخرین دولت و دیگری تعلیل آخرین بودن.
۲- معنای آخرین دولت
در پرسش اول می خواهیم بدانیم منظور از صفت «آخرین» بیان مفهوم زمانی است یا فکری و اندیشه ای در برخی روایات آمده است که دولت اهل بیت (ع) پس از حاکمیت همهاندیشه های بشری تحقق مییابد و لذا این معنا به ذهن می رسد که شاید صفت «آخرین» برای بیان این واقعیت است که دولت امام مهدی (عج) و یا به تعبیر دیگر نظریه ولایت و امامت آخرین و مترقی ترین اندیشه در باب حکومت است. البته امکان دارد که پس از ارائه و اجرای این نظریه، بار دیگر حکومت به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
در مراجعه به روایات و با استفاده از آیات قرآن، می توان فهمید که هر دو مفهوم آن مراد است، یعنی وقتی میگوییم حکومت حضرت مهدی (عج) آخرین دولت است، هم به این معنی است که آخرین و مترقی ترین اندیشه در باب حکومت و زمامداری است و هم به این معنی است که پس از آن دولت دیگری حاکمیت نمییابد و تا پایان تاریخ ادامه مییابد.
امام باقر (ع) به دنبال این که می فرمایند:
دولت ما آخرین دولت است، چنین ادامه می دهند:
و لم یبق اهل بیت لهم دول الا ملکلوا قبلنا. [۹]
هیچ خاندان دارای حکومتی باقی نمی ماند، مگر این که قبل از ما به حکومت می رسند. امام صادق (ع) نیز در همین رابطه می فرمایند:
ما یکون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الا و قد ولوا علی الناس … ثم یقوم القائم بالحق و العدل. [۱۰]
این امر (حکومت ما اهل بیت) فرا نرسد تا اینکه همه گروهها بر مردم حکومت کرده باشند … آنگاه قائم (ع) قیام میکند و حق و عدالت را بر پا می دارد.
کلام امام صادق (ع) وضوح بیشتری دارد. آنچه از این دو حدیث بر می آید این است که همه گروهها و صاحب نظرانی که درباره حکومت، ایده و نظریه ای دارند، به حکومت می رسند و پس از همه آنها نظریه امامت، حاکمیت مییابد.
این بدین معنی است که اولاً هر نظریه ایی که بهاندیشه بشر برسد، حاکمیت مییابد و ثانیاً روزگاری فرا رسد که فکر بشر، سخنی برای گفتن ندارد؛ آنگاه نظریه امامت حاکمیت مییابد. بنابراین، آخرین دولت یعنی آخرین نظریه ای که حکومتی بر مبنای آن تشکیل میشود و پس از آن نظریه دیگری وجود نخواهد داشت. این سخن، صفت «آخرین» را تفسیر میکند اما این امکان را نیز نفی نمیکند که شاید پس از این دولت، حکومت دیگری بر مبنای نظریه های قبلی شکل بگیرد. از برخی دیگر از روایات، مفهوم زمانی را نیز می توان فهمید و براین اساس دولت اهل بیت، هم از نظر اندیشه آخرین است و هم از نظر زمانی؛ یعنی نه پس از آن اندیشه جدیدتر و مترقی تر وجود خواهد داشت و نه پس از آن حکومت دیگری شکل خواهد گرفت. امام باقر (ع) پس از آن که در دربار هشام فرمودند «دولت شما دولت حال است و دولت ما دولت آینده» تصریح میکنند که :
و لیس بعد ملکنا ملک؛ لاف نّا اهل العاقبه، یقول الله عز و جل : «و العاقبه للمتقین». [11]
و بعد از حکومت ما حکومتی نباشد؛ زیرا ما همان کسانی هستیم که عاقبت از آنان است، خداوند می فرماید: «سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است.»
در این حدیث دو نکته قابل توجه وجود دارد، یکی تصریح به این که پس از حکومت اهل بیت، حکومت دیگری وجود نخواهد داشت و دیگری مستند نمودن این ادعا به این شریفه نیز به دست می آید و با تکیه بر آن، گذشته از حدیث، آیه نیز می تواند آخر بودن زمانی را گواهی دهد. جالب این که این جمله از قرآن کریم، فراز پایانی آیه ای است که در آغاز آن چنین آمده است:
ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده.
زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد آن را به میراث می دهد.
همانگونه که می دانید این فراز از آیه، نیز مربوط به حکومت حضرت مهدی (عج) است و لذا تاییدی است بر این فراز «والعاقبه للمتقین» هم مربوط به حکومت حضرت مهدی (عج) است و با تفسیر معصوم (ع) مفهوم آن این است که پس از دولت مهدوی، دولت دیگری وجود ندارد.
امام باقر (ع) می فرمایند:
وجدنا فی کتاب علی علیه السلام «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین» انا و اهل بیتی الذین اورثنا الله الارض و نحن المتقون و الارض کلها لنا.
در کتاب علی، که بر او درود باد، [در ذیل آیه] «زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد آن را به میراث می دهد. و سرانجام نیک از پرهیزگاران است » چنین یافتیم که :
«من و اهل بیتم همان کسانی هستیم که خداوند زمین را به ما ارث می دهد و مائیم پرهیزکاران و زمین تماماً از آن ما است.» [12]
در حدیث دیگری از امام باقر (ع) که پیش از این فرازی از آن نقل کردیم، باز استشهاد به آیه شریقه «والعاقبه للمتقین» وجود دارد:
دولتنا آخر الدول، و لم یبق اهل بیت لهم دوله الا ملکوا قبلنا … و هو قول الله عز و جل : و العاقبه للمتقین؛
دولت ما آخرین دولت است، و هیچ خاندان صاحب دولتی نیست مگر این که پیش از ما به حکومت می رسد [ و پس از آن ما به حکومت می رسیم] … و این همان سخن خداوند است که می فرماید: «سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است»
پیش از این گفتیم که فراز نخست حدیث اشاره دارد که هر صاحب ایده و نظریه ای، قبیل از دولت اهل بیت (ع) به حکومت می رسد و سپس ایده امامت به حکومت می رسد.
حال اگر این را اضافه کنیم که مراد از عاقبت، مفهوم زمانی است، نتیجه میگیریم که دولت اهل بیت (ع) و یا به بیان دیگر دولت امام مهدی (عج) هم از نظر اندیشه ای و هم از نظر زمانی آخرین دولت است. حال باید به این پرسش پرداخت که چرا این دولت، آخرین دولت است؟
۳– چرا پس آخرین دولت
در برخی از روایاتی که در آنها مسئله آخرین دولت بودن حکومت امام مهدی (عج) مطرح شده، علت آن نیز تبیین شده است. مثلاً امام باقر (ع) پس از آن که می فرمایند دولت ما آخرین دولت است و پیش از آن، همه صاحبان قدرت و اندیشه به حکومت می رسند، در بیان علت آن می فرمایند:
… لئلا یقولوا اذا راواسیرتنا: اذا ملکنا سرنا مثل سیره هولاء !
… تا وقتی شیوه حکومت ما را دیدند، نگویند: اگر ماهم به حکومت می رسیدیم، به شیوه اینان رفتار میکردیم. [۱۳]
همچنین امام صادق (ع) پس از آن که می فرمایند پیش از برقراری دولت و ما همه گروهها به حکومت می رسند، علت این تقدم و تاخر را چنین بیان می دارند:
حتی لا یقول قائل «انالو ولینا لعدلنا» ثم یقوم القائم بالحق و العدل.
تا کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می ر سیدیم به عدالت رفتار میکردیم پس از آن برپا کننده حق و عدل قیام میکند. [۱۴]
از مجموع این دو حدیث چنین نیز بر می آید که علت تاخر دولت امامت، اتمام حجت تاریخی و عملی است. باید بشر به تجربه دریابد که راه عدالت جز از طریق اهل بیت نمیگذرد و برقراری عدالت جز به دست مردان عدالت پیشه و امامان معصوم ممکن نیست.
تبیین این حقیقت در گرو توجه به این سه امر است:
نخست، عدالت مهمترین نیاز بشریت است و امور دیگر فرعی و غیر اصولی است. ف سامان جامعه بشری به برقراری عدل و داد است و بدون آن نظام زندگی اجتماعی از هم می پاشد.
دوم، اجرای عدالت نیاز به مردان عادل دارد. هر دستی توان عدالت گستری ندارد. عدالت گستری نیاز به مردانی دارد که معصوم و از هرگونه هوس به دور باشند. مردان آلوده هوس، به هوس رفتار میکنند نه به عدالت، آنکه به هوس رفتار میکند و پیرو هوای نفس خویش است، توان اجرای عدالت را ندارد، به همین جهت در اندیشه شیعی، یکی از شرایط امامت، عصمت است.
سوم، عدالت گستری نیاز به عدالت پذیری دارد. بدون عدالت پذیری، اجرای عدالت ممکن نیست. اگر امام عدالت گستر وجود داشته باشد ولی امت عدالت پذیر وجود نداشته باشد، عملیات عدالت گستری با شکست مواجه میشود. [۱۵]
باتوجه به این سه امر، یک بار مسئله را مرور میکنیم: چون عدالت مهمترین نیاز بشریت است، خداوند هیچ گاه زمین را بدون امام عدالت گستر نگذاشته است. ولی از آنجا که حاکمیت عدالت، گذشته از وجود امام عدالت گستر، به عدالت پذیری ملت نیز نیاز دارد. سوال این است که اگر پذیرش عدالت و تحمل عدالت وجود نداشته باشد چه باید کرد؟ اولین اقدام احتجاج قولی است . در این مرحله باید به روشنگری پرداخت و موقعیت پیش آمده را توضیح داد و عاقبت راه برگزیده شده را روشن ساخت تا حجت وجود داشته باشد.
اگر این اقدام نتیجه ای نبخشد و مردم عدالت پذیر نشوند، نوبت به گام دوم می رسد که «حجت عملی» است. در این گام باید مردم آنچه را به آنها گفته شده است ولی نپذیرفتهاند، در عمل مشاهده کنند، بن بستها را ببینند و به تجربه دریابند که هیچ راهی برای تحقق عدالت، جز راه امامت وجود ندارد.به بیان دیگر اگر بشر راه خود را از راه امامت وجود ندارد. به بیان دیگر اگر بشر راه خود را از راه امامت جدا ساخت و به هشدارها و اندرزهای امامان گوش نداد، به خود واگذار میشود تا آنچه را درست می پندارد، عمل کند و بپذیرد و در این راه دریابد که هیچ کدام کلید عدالت نیست. اگر بشر به تجربه درنیابد که هیچ راهی به عدالت ختم نمیشود و هیچ حاکمی توان اجرای عدالت را ندارد، مدعیانی پیدا خواهد شد که بگویند راه و روش و هدف ما همین است و بدین سان مردم را گمراه سازند. اما اگر هر کس و هر صاحب عقیده ای و هر گروهی آنچه را دارد بیان کند و به اجرا درآورد و عملاً ثابت شود که توان اجرای عدالت را ندارد، آنگاه وقتی دولت امامت شکل میگیرد، هیچ کس نمیگوید اگر ما هم میبودیم چنین میکردیم، و چنین ادعایی از هیچ کس پذیرفته نمیشود و خریداری نخواهد داشت.
برای عینی شدن بحث می توان نگاهی به انواع حکومتهای بشری و انواع ایده های بشری انداخت. روزگاری دوره حکومتهای سلطنتی مطلقه بود. سپس حکومتهای سلطنتی مشروطه مطرح شد. بعد از آن جمهوریت و دموکراسی مطرح شد. گاهی حکومتهای دینی نیز تجربه شدهاند؛ مثل حاکمیت مسیحیت و کلیسا در قرون وسطی و افراطیون یهودی ( صهیونیستها) در اسراییل. همچنین انواع ایده ها و نظریه های بشری ارائه شدهاند مثل لیبرالیسم و کمونیسم. البته بررسی دقیق این بحث با زاویه نگاه مطرح شده، خود تحقیق مستقلی را می طلبد ولی آنچه مهم است این که هیچ یک از نظامها و ایده های بشری توان اداره عادلانه جوامع بشری و پاسخ قانع کننده به پرسشهای بشر را ندارند.
این واقعیت تلخ، پیش از این در کلمات معصومین اعلام شده بود اما بشر به این هشدارها و اندرزها اهمیت نداد و با خیره سری، راه پرمخاطره آزمون و خطا را انتخاب کرد و هزینه های سنگین بسیاری را پرداخت و هنوز هم می پردازد و خواهد پرداخت. همه ایده ها حاکمیت یافتند و در عمل به بشر ثابت شد که هیچ کدام توان اجرای عدالت را ندارند. در نهایت پس از شکست همه ایده های ممکن، بشر با سرخوردگی و سرافکندگی درخواهد یافت که سعادت دنیا و آخرت او، در اندیشه های آسمانی و نظام الهی است. این مفهوم همان سخن امام باقر و امام صادق (ع) است که فرمودند باید در عمل ثابت شود که هیچ کس توان اجرای عدالت را ندارد تا پس از آن عدالت گستر واقعی ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده است. و البته این تاسف و درد جانکاه بر سینه بشر خواهد ماند که میشد این آزمون و خطا انجام نشود و بسیار زودتر از این بشر به عدالت دست یابد. چه میشود کرد که خود کرده را تدبیر نیست. [۱۶]
شایان ذکر است که سخن بالا هرگز به معنای کنار گذاشتن هرگونه تلاش و کوشش برای برقراری عدالت در عصر غیبت نیست؛ که این خود اندیشه ای انحرافی و در تعارض با خواسته ائمه اهل بیت (ع) است، بلکه به این معناست که هیچ دولتی، اگر چه دولتی دینی، نمی تواند و نباید ادعا کند که توان برقراری عدالت کامل را به طور مستقل و منهای حاکمیت امام عصر (ع) دارد. بنابراین – چنانکه از سیره قولی و عملی امام راحل (ره) نیز برمی آید – مسلمانان باید در عصر غیبت هم خود عدالت گستری پیشه کنند و هم امیدوار به تحقق کامل عدالت به دست توانای امام مهدی (ع) باشند.
پی نوشت:
۱ – سوره اعراف (۷) آیه ۱۲۸
۲- الغیبه؛ طوسی ص ۴۷۲، ح ۴۹۳ روضه الواعظین. ص ۲۹۱
۳ – الامالی،صدوق ص ۳۹۶ ح ۳ روضه الواعظین، ص ۲۳۴، ۲۹۳
۴- سوره ص (۳۸) آیه ۸۸
۵- سوره ال عمران (۳) آیه ۳۴
۶ – الامالی، طوسی، ص ۸۲ خ ۱۲۱ و ص ۱۰۴، ح ۱۵۹، بشارالمصطفی، ص ۲۶۳؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴ ص ۱۱
۷ – مروج الذهب، ج ۳ ص ۹، نثر الدر، ج ۱، ص ۳۲۸
۸- الکافی، ج ۱ ص ۴۷۱، ح ۵
۹ – الغیبه، طوسی، ص ۴۷۲، ح ۲۹۳ نثر الدر، ج ۱، ص ۳۲۸.
۱۰ – الغیبه، طوسی، ص ۴۷۲، ح ۴۹۳ روضه الواعظین، ص ۲۹۱.
۱۱ – الکافی، ج ۱، ص ۴۷۱ ح ۵
۱۲ – سوره اعراف (۷) آیه ۱۲۸
۱۳ – الکافی، ج ۱ ص ۴۰۷ ج ۱
۱۴ – الغیبه، طوسی ص ۴۷۲، ح ۴۹۳
۱۵ – الغیبه، نعمانی، ص ۲۷۴ ح ۵۳
۱۶ – ر.ک : ماهنامه موعود، ش ۳۵ ص ۳۰