اى هميشه بهترين‏

نرجس امامى پناه‏

اى نسیم سحر آرامگه یار کجاست‏
منزل آن مه عاشق‏کش عیار کجاست‏

هرسر موى مرا باتو هزاران کاراست‏
ماکجاییم و ملامتگر بى کار کجاست‏

ساقى و مطرب و مى، جمله مهیاست‏
ولى عیش، بى یار مهیا نشود یار کجاست‏

همه هستى ام را که ذره اى از لطف بى نهایت اوست. خاک قدمت کردم، شاید بیایى و نفسى بر این خاک تیره، پاى عنایت گذارى. آنگاه است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایى خواهد یافت که جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نماید.

اى مهربان ترین! ببین که از اشک، سرشارم؛ ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مى زند؛ ببین که دستان نیازمند، جز در آستان تو اجابت را نمى یابد. پس بیا و شبهاى تنهایى دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن.

اى جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان مى تپد، و رود زندگى در رگهاى عمر، جارى است.
ترنم عاشقانه ترین کلاممان، موسیقى آرام نام توست، که به تار هستى، زخمه شوق مى زند و آهوى عاشقى را چابکتر از همیشه به هر سو مى برد.

اى همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده هاى سرد انتظار، ره مى پیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهى از رخ مهتابى ات را حسرت به دل نماند.

اى سرخ ترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست که هر بامداد سر بر مى کند، تا شاید دراین بى نهایت اندوه، نشانى از تو بجوید، که بى تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه دیدار توایم و سالهاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتى به خودندیده ایم.

بیا که کام عطشناک زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است.
در رؤیایى ترین شبهاى دل، نام تو آذین تنهاییهاى بى پایان ماست. اى بهترین همیشه و اى همیشه بهترین! انجمادذهن خسته من، شعاعى از تو را مى خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبریز کند.

اى تمام زیبایى! عشق تنها با تو معنا مى شود و دلدادگى، کودک نوآموز دبستان کوى توست.
تو جانى و همه خوبیهاى عالم، کالبد.

تو بهارى و همه فضیلتها، چون شاخه هاى تودرتو، تو را انتظار مى کشند.
اگر هنوز آیین مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآیینه ها مى تابد. اگر هنوز امیدى است، چون گرماى نفس تو چون نسیم بهارى، جان مى بخشد و شکوفایى مى آورد.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که کودکان مهر مادر را.

تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که تن، جان را.

تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که یعقوب، یوسف را.

تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنیها، بیشتر دوست مى داریم.

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *