عصبانیت و کل کل و فحاشی و درگیری خیابانی منجر به قتل؛ پرونده قتل مهدی به دست کاوه این طور رقم خورد و متهم در دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شد.اما در آستانه ماه محرم، پدر مقتول با حضور در شعبه چهارم دادگاه کیفری، از قصاص قاتل فرزندش گذشت کرد و گفت تنها به حرمت خون حسین(ع) از قصاص گذشت میکنم تا متهم آزاد شود و در عزاداری شرکت کند و ثوابش به روح فرزندم برسد.
صدای گازدادن موتور و حرکت مارپیچ خودروی پژو در خیابان آزادی توجه سرنشینان خودروهای دیگر و حتی عابران را به خود جلب کرده بود. کسی نمیدانست درگیری بین آنها از کجا و به چه علت آغاز شده است.اما تشنج بین آنها گویی به همه خیابان سرایت کرده بود. صدای ممتد بوق ماشینها برای اینکه آنها راه را باز کنند، در خیابان پیچیده بود و وقتی موتور سوار بالاخره خودش را جلوی پژو رساند و متوقفش کرد، همزمان ماشینهای دیگر متوقف شدند و رانندهها از ماشین پیاده شدند تا مانع درگیری شوند.
موتور سواران پیاده شدند و راننده پژو هم پیاده شد. با هم گلاویز شدند و ناگهان یکی از موتور سواران با کارد به سینه راننده پژو زد و در چشم بر هم زدنی سوار موتور شدند و از محل وقوع جرم گریختند.
با کمک مردم، ماجرا به اورژانس خبر داده شد و مهدی، راننده پژو خیلی سریع به بیمارستان لقمان منتقل شد.اما به دلیل شدت جراحت وارد شده و خونریزی شدید، مهدی همان روز یعنی سوم خرداد ماه ۹۶ در بیمارستان جان سپرد.
دستگیری متهمان
با مرگ مهدی، پرونده قضایی مبنی بر قتل او به سرعت گشوده شد و دستگیری متهمان در دستور کار پلیس قرار گرفت. شاهدان حاضر در صحنه وقوع جرم شماره پلاک موتور و مشخصات ظاهری متهمان را در اختیار ماموران قرار داده بودند. به این ترتیب پلیس توانست صاحب موتورسیکلت را دستگیر کند.
مرد جوان که صابر نام دارد در برخورد با ماموران گفت: «روز درگیری من راکب موتور بودم و دوستم صادق، ترک من نشسته بود. وقتی که با راننده پژو دعوایش شد، به او ضربهای زد و فرار کردیم.»
صابر نشانی دوستش را به ماموران داد و متهم ردیف اول هم در چنگ قانون گرفتار شد. متهم پس از دستگیری به قتل اقرار کرد و پرونده با صدور کیفرخواست روانه دادگاه کیفری یک استان تهران شده و رای قصاص برای متهم صادر شد. اما چندی بعد با تصمیم ولیدم برگ دیگری در پرونده قتل مهدی ورقخورد.
در دادگاه
حکم قصاص صادق که صادر شد، هر روز کارش در زندان دعا کردن بود برای خلاصی از مخمصهای که خودش رقم زده بود. خانوادهاش نیز بیرون از زندان از هیچ تلاشی برای جلب رضایت دریغ نمیکردند. اما پدر مهدی هر بار به آنها میگفت تنها قصاص قاتل فرزندش میتواند دل سوخته او را تسکین دهد.
همه چیز در این تب داغ سپری میشد تا اینکه در آستانه محرم پدر مهدی بار دیگر به دادگاه رفت و گفت: «آمدهام تا از قصاص قاتل فرزندم اعلام گذشت کنم. بنویسید که او را بخشیدم. بنویسید بیقید و شرط بخشیدم. بنویسید علیاصغر فرزند عباس در آستانه محرم از قصاص قاتل فرزندش گذشت کرد.»
هق هق میکرد و گریه امانش نمیداد. اما در ادامه گفت: «به حرمت خون حسین او را میبخشم تا بار دیگر فرصت عزاداری برای سیدالشهدا را پیدا کند و ثواب عزاداریاش به روح پسرم برسد.»
حالا متهم برای محاکمه از لحاظ جنبه عمومی جرم بار دیگر به شعبه چهارم منتقل شده و روبهروی قاضی ملکی ایستاده و بیصدا اشک میریزد.
او در دفاع از خودش میگوید: «روز حادثه شیشه مصرف کرده بودم و در حال خودم نبودم. داشتیم با صابر در خیابان با موتور حرکت میکردیم که یکدفعه چشمم به داخل پژو افتاد و دیدم که دختر مورد علاقهام در ماشین است. اول درگیری لفظی بین من و راننده درگرفت. خیلی عصبانی بودم و از دیدن دختری که دوستش داشتم در ماشین او، خونم به جوش آمده بود. مصرف مواد هم نمیگذاشت حالم را درست بفهمم. جلوی ماشین را گرفتم و شروع به فحاشی کردم و گفتم چرا او را سوار کردهای. یکدفعه نمیدانم چه شد کاردی را که در دست صابر بود از او گرفتم و به سینه مهدی کوبیدم.»
متهم که از شدت ندامت سرش را بالا نمیآورد، ادامه داد: «پدر مهدی با بخشش از قصاص مرا تا ابد شرمنده کرد. در این مدت در زندان واقعا به پشیمانی رسیدهام و فقط به این فکر میکنم که بعد از آزادی گذشته را جبران کنم. از دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات دارم.»
قضات دادگاه بعد از مشورت، متهم را محکوم به تحمل ۲۷ ماه زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند. با این حکم، صادق حکم آزادیاش را گرفت تا بتواند به تنها خواسته پدر مقتول عمل کند.
جام جم