معامله قرن مرحله قبل از تأسیس دولت جهانی برنامه ای است که سازمانهای جهانی برای برپایی حکومت شیطانی خود در سرزمین مقدس مورد استفاده قرار می گیرد
فهرست محتوا
وضعیت دشوار ترامپ
تصمیم به اعلام معامله قرن که قبلاً گفتوگویش باب شده بود، در این زمان با موضوع انتخابات ایالاتمتحده آمریکا و موضوع استیضاح آقای ترامپ ارتباط پیدا میکند. چون ترامپ الآن در ایالاتمتحده آمریکا در فشار زیادی به سر میبرد. از آنطرف انتخابات در پیش دارد و چون او از روز اول که انتخاب شده، با سرمایهها و حمایتهای بزرگ یهودیان این اتفاق افتاده، باید بهنوعی دینش را ادا کند.
مخصوصاً در ماجرای انتخابات او، سرمایهدار بسیار بزرگی به نام آقای شلدون ادلسون میلیاردر معروف یهودی بود که از او حمایت میکرد. او قول داده بود که تا زمانی که در پست ریاست جمهوری است امتیازات ویژهای را برای رژیم اشغالگر قدس از جمله موضوع انتقال سفارت ایالاتمتحده آمریکا به اورشلیم قائل شود و ماجرای معامله قرن را تدارک ببیند که علت اینکه این معامله در این زمان میخواهد مطرح شود این است.
کنفرانس صلح مادرید
اما معامله قرن از چه زمانی سابقه دارد؟ سابقه ایجاد زمینههای صلح میان رژیم اشغالگر قدس و فلسطینیان به سال ۱۹۹۰ زمانی که جرج بوش پدر رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا بود برمیگردد. در کنفرانس صلح مادرید در اسپانیا آن روز موضوع صلح در برابر زمین مطرح شد. یعنی برای اولین بار مطرح شد فلسطینیها زمین بدهند و صلح بگیرند و رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت بشناسند. پیامد همان ماجرا یک مذاکره ویژهای نیز در اسلو اتفاق افتاد که از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ توافقنامهای را موجب شد. توافقنامهای میان اسحاق رابین و عرفات که هر دو فوت شدند. این مذاکرات برای حل مسئله فلسطین و مقدمهای برای صلح میان کشورهای عربی و رژیم اشغالگر قدس صورت گرفت که معروف به مذاکره مخفی اسلو شد. طی این مذاکره به عبارتی مقدمهای فراهم شد که رژیم اشغالگر قدس بعد از آن امتیازات که مقدمهای برای تأسیس دولت فلسطینی بود، تعهدات و امتیازاتی را بدهد و بعداً اعراب رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت بشناسند. اما آن زمان هم برای تشکیل دولت فلسطینی آنچه در اسلو مورد موافقت قرار گرفت چیزی بیشتر از تأسیس دولت در ۲۲ % زمین فلسطین نبود. یاسر عرفات موافقت کرده بود اینها بیایند رسمیت پیدا کنند و دولت مستقل فلسطینی تشکیل دهند که جغرافیا و وسعتش ۲۲ % کل فلسطین بود. همین هم تحقق پیدا نکرد و عرفات ترور شد. اسحاق رابین هم توسط یهودیان کشته و این ماجرا خاتمه پیدا کرد.
داماد ترامپ، دلال معامله قرن
درگیریها میان فلسطینیان و رژیم اشغالگر قدس ادامه داشت تا زمانی که ترامپ به پست ریاست جمهوری ایالاتمتحده آمریکا رسید. همچنان که در ابتدا بیان شد ترامپ مورد حمایت ویژه سرمایهداران بزرگ یهودی از جمله آقای شلدون ادلسون میلیاردر صاحب بسیاری از کمپانیها و قمارخانه در ایالاتمتحده آمریکا بود. به اینها وعده داده بود. بلافاصله هم مشاور بسیار نزدیکی به نام کوشنر انتخاب کرد که داماد اوست و ارتباط بسیار نزدیکی با یهودیان و رژیم اشغالگر قدس دارد. از اینجا طرح ابتکاری کوشنر به ترامپ ارائه شد. در واقع داماد ترامپ، دلال معامله قرن است.
تفاوت معامله قرن با مذاکرات اسلو
مفاد طرح معامله قرن این است که برخلاف مذاکرات اسلو که قرار بر این بود که اول رژیم اشغالگر قدس موافقت کند مقدمات دولت فلسطینی فراهم شود بعداً اعراب ارتباط شان را با اسرائیل و رژیم اشغالگر برقرار کنند، در این معامله این وقایع باید اتفاق بیفتد و طی این وقایع بعداً امکان تأسیس دولت به وجود میآید. از جمله اینکه اول باید کشورهای عربی رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت بشناسند. مقدمات این قضیه الآن فراهم شده است. دوم اینکه امتیازات ویژهای را رژیم اشغالگر دریافت کند. این امتیازات فراتر از تعهدات قبلی سازمان آزادیبخش فلسطین و حتی فراتر از قطعنامههای شورای امنیت است. نکته دوم اینکه بخشهایی از مناطق فلسطینینشین به رژیم اشغالگر الحاق شود. این امتیاز دومی است که رژیم اشغالگر دارد میگیرد. از جمله بخشی از کرانه باختری رود اردن و بخشهایی از بیتالمقدس شرقی. ضمناً اینکه طی این ماجرا فلسطینیها اگر دولت تشکیل دهند که شامل بخشی از کرانه باختری و غزه خواهد بود، دیگر فلسطینیها حق تشکیل ارتش نخواهند داشت. همچنین فلسطینیهایی که قبلاً از منطقه خارج شدند حق برگشت به این منطقه را نخواهند داشت. حتی سلاح ساده محافظان سازمان آزادیبخش فلسطین و حماس و حتی اسلحه کمری باید از اینها گرفته شود. جدا از این موافقتنامهای اتفاق افتاده است که تنها یک پل ساخته بشود که از کرانه باختری فلسطینیها را به غزه انتقال دهد. یک راه باریکی هم پیدا کنند که از طریق این راه مقدس وارد بیتالمقدس شوند. به عبارت دیگر طی این ماجرا بیتالمقدس به تمامی از دست فلسطینیها خارج خواهد شد. پایتخت فلسطین و دولت فلسطینی جدیدالتأسیس هم بیتالمقدس نخواهد بود. بلکه شهر ابودیس که آن شهر را برای این قضیه انتخاب خواهند کرد و کشوری هم که میخواهد تأسیس شود برخلاف آن مذاکره اسلو که ۲۲ % زمینهای فلسطینی بود، کشور جدیدالتأسیس بیشتر از ۱۱ % کل زمینهای فلسطین نخواهد بود. یعنی در واقع حدود ۸۹ درصد کل فلسطین اشغال شده رسماً در اختیار رژیم اشغالگر خواهد ماند و تنها چیزی که برای فلسطینیها میآید یک دولت کوچک ۱۱ درصدی است که آنهم با وضعیت اسفبار باید زندگی کنند و طی چند مرحله و چند سال بتوانند فرودگاه و بندرگاه تأسیس کنند و حتی حقوق سران فلسطین توسط اعراب پرداخت شود.
مخالفتها با معامله قرن
این پروژه البته مخالفانی دارد. محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و برخی از مقامات این تشکیلات مخالف این ماجرا بودند و مخالفت خود را اعلان کردند. دفتر سیاسی حماس نیز مخالف این ماجرا است. ۸۰ % از فلسطینیان که در کرانه باختری رود اردن و غزه زندگی میکنند طی نظرسنجی مخالفت خود را اعلان کردند. ایران، روسیه، پاکستان، مصر، اردن، سید حسن نصرالله و حزبالله لبنان هم مخالفت خود را اعلان کردهاند. نکته دیگر اینکه روزنامه اسرائیلی «اسرائیل هیوم» که نزدیک به نخستوزیر رژیم اشغالگر است میگوید اگر سازمانهای فلسطینی این طرح را نپذیرند از این به بعد آمریکا هم حمایتش را از فلسطینیها قطع خواهد کرد.
۳ جریان آخرالزمانی درگیر در مسئله قدس
ماجرای فلسطین، اورشلیم و قدس ما را با سه جریان روبهرو میکند. سه جریانی که از دید ما هر سه از نظر ایدئولوژیک به موضوع آخرالزمان و تأسیس دولت جهانی برگشت میکنند. قابل ذکر است که علیرغم آنکه ۷۰ سال است مسلمانان در مشکل و گرفتاری با رژیم اشغالگر قدس هستند، اساساً مسلمانان هم ماهیت اصلی این ماجرا و سرمنشأ اصلی شکلگیری این ماجرا را نمیشناسند. جریان اول جریان یهودیت صهیونیستی است. یهودیت صهیونیستی همان است که باعث تشکیل دولت اسرائیلی در فلسطین شد. زمینههای ظهور این ایده یعنی اشغال فلسطین و تأسیس دولتی در میان سرزمین نیل تا فرات که امروز ۷۰ سال است گرفتار آن هستیم، به یک ایده آخرالزمانی و ایدئولوژیک برمیگردد. حتی همین هم سرزمین موعود نیست ولی در همین حدی که امروز مطرح میکنیم بهعنوان یهود صهیونیستی، ریشه اصلی آن ریشه آخرالزمانگرایی دارد. زمانی که یهودیان در بابل اسیر بودند اینها به دلیل اینکه جرمی مرتکب شده بودند فساد را باعث شده بودند و به فسق و فجور مشغول شده بودند، استحقاق عذاب الهی و رانده شدن از فلسطین، اورشلیم، بیتالمقدس و تخریب معبدشان را پیدا کرده بودند. لذا معبد اولیه اینها در آن زمان توسط بختالنصر که حمله کرده بود ویران شد و در بابل اسیر شدند. در آن زمانی که اینها بودند در میانشان یک ایدئولوژی شکل گرفت و یک ایده به وجود آمد و آن در سه جمله خلاصه میشد: دوران پراکندگی، آشفتگی و اسارت را قبول کنند، منتظر باشند تا آخرالزمان که ماشیح ظهور کند و اینها بتوانند بعد از ظهور، دولت اسرائیلی تأسیس کنند. لذا از نظر اعتقادی و الهیات اینان حق تأسیس دولت اسرائیلی تا زمان بازگشت مسیح به زمین یا ظهور ماشیح را ندارند.
در دوران جدید یعنی از حدود ۴۰۰ سال پیش بهتدریج که تحولات اجتماعی و سیاسی در اروپا شکل گرفت و منجر به تأسیس حوزه تمدنی و فرهنگی و مدرن و بسط روشنفکری در جهان شد، یهودیان تغییراتی در این ایده دادند. یعنی کیفری که برای اینان مقدر شده بود این بود که دیگر حق بازگشت ندارند تأسیس دولت نمیتوانند داشته باشند و باید تا آن زمان در حالت پراکندگی و آشفتگی بمانند. در دوران جدید یک تغییری در این ایده به وجود آمد و این هم ایده صهیونیستی بود. یهودیت از این زمان با تغییر این ایده و تغییر این فرمول تبدیل به یهودیت صهیونیستی شد. اینان گفتند چون سرگردانی و آشفتگی داریم برویم تأسیس دولت اسرائیلی کنیم تا در آنجا زمینهها برای آمدن موعود و ماشیح فراهم شود. این تغییر در اثر خودکامگی بود. اذن خداوندی و انبیاء و پیشگویان دینی را هم همراه نداشت. در واقع ایده صهیونیستی بود که از ذهن کسانی مثل هرتسل بیرون آمد. صهیونیسم پشتیبانی ایدئولوژیک همان موضوع آخرالزمان است. اما به این معنا که دولت اسرائیلی تشکیل دهیم و در آنجا منتظر ظهور حضرت مسیح یا جناب ماشیح بمانیم. بنابراین پشتیبانی اصلی شکلگیری یهودیت صهیونیستی هم موضوع آخرالزمانگرایی و موعودگرایی است. اما تحریف شده، غیرالهی و صهیونیستی است.
در آرژانتین تعدادی یهودی زندگی میکردند. دولتهای اروپایی مایل به اسکان دادن آنان در یک کشور و منطقه بودند. علتش هم این بود که خود دولتهای اروپایی از عملکرد یهودیان در کشورهای اروپایی به ستوه آمده بودند. چون اینها میدانستند یهودیان در هر گوشهای از کشورهای اروپایی مسیحی مفسده ایجاد میکنند زیرا اینها در گتوها و محلهها زندگی میکردند و در محلهها باعث فساد اقتصادی بودند و ربا را جاری میکردند. در نتیجه خود اروپاییها هم این تمایل را داشتند که یهودیان را به یک کشور منتقل کنند. لذا چون در آن زمان فلسطین هم تحت حکومت وسیع و پرقدرت عثمانی بود، خالی کردن و گرفتن فلسطین از امپراطوری عثمانی آن زمان کار سادهای به نظر نمیرسید. لذا دولت اسرائیلی تشکیل دادن، ایدههای خود یهودیهای صهیونیست بود و اروپاییها هم مشوق و حامی این ماجرا بودند. اما خاخامهایی بودند که تمایل داشتند این دولت در خود اسرائیل تشکیل شود. یعنی فلسطین را غصب کنند و دولت اسرائیلی در آنجا به وجود آورند. به همین دلیل میبینیم بالأخره با وجود کسانی مثل بالفور که خودش یهودی بود و اعلامیه صهیونیستی را در انگلستان به امضاء رساند، زمینههای لازم برای تأسیس دولت در فلسطین اتفاق افتاد و در زمانی که اروپاییها هماهنگی کردند امپراطوری عثمانی را براندازی کنند خود یهودیها در براندازی امپراطوری عثمانی نقش بسیار عمده داشتند. خودشان کمک کردند امپراطوری عثمانی را مضمحل کردند، دولت وسیعش را تکهتکه کردند، فلسطین را از دست امپراطور عثمانی خارج و قیومیت آن را به انگلستان دادند. انگلستان هم با فشار یهودیان و کسانی که مایل به این مهاجرت بودند، در اختیار اسرائیلیها و یهودیها گذاشتند.
در هر صورت دولت اسرائیلی به وجود آمد و سرزمین نیل تا فرات را گرفتند که البته از نظر آنها این سرزمین، سرزمین وسیعی است که با مراجعه به آیات محرف این را انجام میدهند. یعنی آیات توراتی تحریفشدهای که میگویند ابراهیم خلیلالرحمن در آیهای از تورات وعده داده بود که این سرزمین را به فرزندانش خواهد داد. درحالیکه ما میدانیم فرزندان حضرت ابراهیم(ع) تنها فرزندان اسحاق و اسرائیل نبودند. ایشان فرزند دیگری به نام اسماعیل هم داشتند. این جریان اول است. جریان شکلگیری یهودیت صهیونیستی که مایل اند اینجا متمرکز شوند و دولت تشکیل دهند به خیال آنکه این دولت متمرکز نیل تا فرات را تشکیل میدهند، بخشی از پروژه آخرالزمانی تلقی میشود. اما ما در این میان مواجه با جریان دیگری نیز هستیم.
جریان دوم جریان مسیحیت صهیونیستی و یهودیت صهیونیستی است. پسوند صهیونیست و صهیونیسم به یهودیت و مسیحیت به معنی تمایل جریان و جماعتی است که میخواهند و میخواستند در فلسطین دولت اسرائیلی تشکیل دهند. به همین خاطر به آن یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی میگوییم. مسیحیان صهیونیست چه کسانی هستند؟ مسیحیانی هستند که آنان نیز به دنبال تأسیس دولت بزرگ اسرائیلی در فلسطین هستند. مسیحیان صهیونیست شاخهای از مسیحیان پروتستانی هستند. پروتستان یک شاخه از ۴ شاخه اصلی مسیحیت است. اینان کجا زندگی میکنند؟ جمعیت بزرگ ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان پروتستان هستند. بیشترین کلیساهای بزرگ ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان کلیساهای پروتستانی هستند. ملکه انگلستان رئیس کلیسای پروتستانی انگلستان نیز هست. این جمعیت بزرگ پروتستانی ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان و بخشهای دیگر از اروپا، دو ایده بسیار مهم دارند که قابلشناسایی است:
۱. در باور ایدئولوژیک آنان که منشأ یهودی دارد، زمینهسازی برای ظهور دوباره مسیح اولویت دارد.
۲. پروتستانها تعلقخاطر ویژهای به بنیاسرائیل دارند.
حمایت ویژه ایالاتمتحده آمریکا و حمایت انگلستانیها از رژیم اشغالگر قدس جنبه ایدئولوژیک دارد و جنبه اقتصادی و سیاسی ندارد. به این معنا که پروتستانها آمدند و یک وجهه کلامی و الهیاتی به ایده حمایت از اسرائیلیها، یهودیها و زمینهسازی برای بازگشت مسیح دادند. جمعیت بزرگی به نام اوانجلیستها، مبلغان انجلی که صاحبان بزرگترین و بیشترین کلیساها در ایالاتمتحده آمریکا هستند، اینها از طریق هزاران رسانه و مبلغ، در گوش ساکنان آمریکا میخوانند که وظیفه شما تأسیس دولت اسرائیلی در فلسطین است. تأسیس دولت بزرگ اسرائیلی را زمینهساز و پیشنیاز ظهور مسیح تعریف میکنند. این ایده با چند جمله قابل خلاصه کردن است. مسیحیان صهیونیست میگویند:
۱. باید تمام یهودیان از سراسر جهان در فلسطین اشغالی جمع شوند. یعنی همان چیزی که یهودیان صهیونیست میگفتند مسیحیان صهیونیست هم میگویند.
۲. با انتقال یهودیان، دولت اسرائیلی تشکیل شود. این هم توسط یهودیان صهیونیست اتفاق افتاده است.
۳. مسجدالاقصی ویران شود و به جای آن معبد سوم سلیمان ساخته شود. میگوییم مگر این معبد چه شده است؟ یادتان بیاید که در زمان قبل، در زمان بختالنصر آن معبد ویران شد که یهودیان اسیر شدند و به بابل آمدند و بعداً توسط کوروش بخشی از آنان آزاد شدند. این معبد ویران شده باید در بیتالمقدس در محل مسجدالاقصی بازسازی شود. این ادعا وجود دارد که جای مسجدالاقصی همانجایی است که آنجا قبلاً معبد سلیمان وجود داشته است. در این معبدی که بازسازی میکنیم مراسم قربانی انجام میدهیم و محل جلوس عیسی مسیح اینجا به وجود میآید.
از جمله ذکر میکنند شرط ظهور و بازگشت مسیح و آمدنش در این شهر و در این معبد، جنگ آرمگدون است. این موضوع را پیشنیاز ماجرای ظهور و بازگشت مسیح ذکر میکنند. جنگ آرمگدون را جنگی میان طرفداران یهود و اسرائیل و بنیاسرائیل و مخالفانشان میشناسند. دو نیرو شامل نیروهای خیر در یک جبهه و نیروهای شر در جبهه دیگر تعریف میکنند. در نیروهای خیر آمریکا، انگلستان و حامیان رژیم اشغالگر را تعریف میکنند. در جبهه شر اعراب، مسلمانان و ایرانیان را تعریف میکنند. میگویند ضروری است جنگ آرمگدون شکل بگیرد و باید جنگ آرمگدون را محقق کنیم که طی این جنگ، تمام مخالفان یهود و اسرائیل از بین بروند و در میانه این ماجرا و جنگ بزرگ اتمی، مسیح به زمین برمیگردد و در معبد بازسازیشده در بیتالمقدس نزول اجلال میکند و برای همیشه حکومت جهانی به وجود میآید. مراد مسیحیان صهیونیست رسیدن به دولت جهانی هزارساله با پایتختی اورشلیم است که این امر توسط مسیحیان صهیونیست و اوانجلیست ایالاتمتحده آمریکا مورد حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار میگیرد. این دو مورد از جریانات یعنی یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی بود. از ۱۹۶۷ به بعد آرامآرام هواداران این ایدئولوژی و مبلغان بزرگ انجیلیشان از مسیر فعالیتهای تبلیغاتی وارد فعالیتهای سیاسی شدند. از زمان آقای کارتر به بعد کاخ سفید را اشغال کردند و رئیسجمهورهای ایالاتمتحده آمریکا از این زمان عمدتاً چه بخواهند و نخواهند، عامل اجرای مرحله به مرحله این قضیه هستند. در این مرحله ترامپ را باید بهعنوان یکی از متعهدانی شناخت که دارد حسب همین ایدئولوژی میرود تا زمینههای تثبیت دولت اسرائیلی را فراهم کند و حذف مخالفان را باعث شود و مقدمات جنگ بزرگ آرمگدون را فراهم کند. راز یکی از مباحث اصلی و پافشاری ترامپ علیه ایران، شیعیان و دامن زدن به جنگ علیه مسلمانان و مستضعفان این است که در اثر فشار مبلغان بزرگ انجلی ایالاتمتحده آمریکا و قولی که به یهودیان داده، میخواهد جنگ آرمگدون را سبب شود و در اثر این جنگ اینها برای همیشه به تأسیس دولت بزرگ و جهانی یهودی برسند. نه موسوی، نه کلیمی، نه الهی و نه آسمانی بلکه دولت جهانی که میخواهند به رغم دریافت مؤمنانه مسلمان، این واقعه را انجام دهند. قبل از اینکه حضرت مهدی(عج) موعود حقیقی پا به عرصه بگذارد و ما شاهد ظهور باشیم. این دو جریان اصلی بود.
یک جریان سومی نیز هست که حتماً باید بازشناسی شود. این جریان که قابلجمع در میان همدیگر هستند جریان ایلومیناتی است. مجامعی را به نام مجامع مخفی داریم که در جهان بسیار هستند و سابقه بسیار طولانی هم دارند. در میان مردم بهعنوان فراماسونری جهانی شناخته شده است. اما اینکه فراماسونرها در جهان چه کاره هستند سخن دیگری است. فراماسونری پله به پله و مرحله به مرحله به ساحت و مرتبهای میرسد که جمع متشکل سازمانیافته خاصی هدایت اصلی کل جریانات در عهدهشان است. ما در غرب یک تشکیلات مخفی ویژه به نام ایلومیناتی داریم که فشرده شده سران صهیونیست جهانی هستند که در آنجا متجمع هستند. از نظر ایدئولوژیک شیطانپرست هستند و از نظر عملی اینان به سحر و جادو و علوم غریبه آلودگی بسیار دارند. از نظر ارتباطات سیاسی و اقتصادی، بسیاری از بزرگان سیاسی و اقتصادی و رسانهای اروپا و آمریکا در ایلومیناتی جمع هستند. جلد هشتم کتاب «قبیله لعنت» به این موضوع اختصاص دارد. در مجمع مخفی ایلومیناتی ایدئولوژی تلاش برای برقراری حکومت دجال آخرالزمان وجود دارد. تأسیس دولت جهانی دجال آخرالزمان که جز شیطان نیست. اینها در زمره فاسدترین، مفسدترین، کافرترین و نجسترین مجامعی هستند که قابل شناسایی است. سران ایالاتمتحده آمریکا مثل بوش پدر و پسر، ملکه انگلستان و بسیاری دیگر عضو ایلومیناتی هستند. ایلومیناتی فراتر از یهودیت صهیونیستی و فراتر از مسیحیت صهیونیستی است. اورشلیم را هدف قرار داده تا آنجا را تصاحب کند و در آنجا دولت مرکزی و دولتی جهانی به وجود بیاورد. در موضوع اورشلیم و بیتالمقدس باید توجه کرد که از نظر آنها یکی از مهمترین مراکز و قطب بزرگ و مغناطیس عظیم در زمین است. همه اینها میدانند اگر کسی بخواهد دولت جهانی تشکیل دهد، ضرورتاً باید بتواند بر کل فلسطین مسلط باشد. چون از نظر تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، مطالعات استراتژیک و … محل فلسطین و اورشلیم محلی است که اگر کسی بتواند آنجا دولت جهانی تشکیل دهد میتواند بر کل جهان مسلط شود. لذا ایلومیناتی تیزتر، تندتر و مسلحتر از دو جریان اول و دوم به دنبال تحقق این ماجرا است. اما ایده این جریان نه مذهبی و نه الهی و نه آسمانی است بلکه ایده کاملاً شیطانی است. چون آنها میدانند اتفاقاتی در جهان دارد رخ میدهد و میدانند جهان دارد برای یک تحول بزرگ آخرالزمانی مهیا میشود و میدانند که بستر لازم برای خروش و قیام جهانی مستضعفان آغاز شده و میدانند که این دولت جهانی مستضعفان، از مسیر مسلمانان در خاورمیانه، ایران و عراق میگذرد. قبل از آنکه قیام جهانی مهدی موعود(عج) رخ دهد و مسلمانان از خاومیانه تحت رهبری امام مبین، موعود آخرالزمان بتوانند به تأسیس دولت جهانی بنیاسماعیلی برسند، میخواهند در وقت باقیمانده با سرکوبی همه مؤمنان و مستضعفان، دولت جهانی بنیاسرائیلی را در اورشلیم محقق کنند. تکلیف معامله قرن از اینجا مشخص میشود. معامله قرن یک مرحله قبل از تأسیس دولت جهانی است. تا اینجا یهودیت و مسیحیت صهیونیستی چند گام بزرگ را برداشتهاند:
۱. یهودیان را منتقل کردند؛
۲. دولت اسرائیلی هم به وجود آمده، اما قدس و بیتالمقدس کامل در اختیار قرار نگرفته است.
از اینجا به بعد با معامله قرن ما مرحله جدیدی را آغاز خواهیم کرد که در این مرحله، بیتالمقدس در تصرف کامل یهودیها در میآید. میتوانند معبد سلیمان مسیحیان صهیونیست را بسازند و کابالیستها و شیطانپرستان میتوانند در آنجا متمرکز شوند تا بتوانند طی یک ماجرا و با جنگ بزرگ فراگیر، خودشان را برای همیشه از دست مسلمانان خلاص کنند و زمینه دولت جهانی را به وجود آورند. نگاه آخرالزمانی برای تأسیس دولت جهانی بنیاسرائیلی قبل از ظهور مهدی موعود(ع) است.
تحقق ۹۰ درصد تأسیس دولت جهانی
اینکه یهودیها مرحله به مرحله با کمک ثروت، سلاح و کمک غربیها پیش آمدند به این دلیل است که معلوم بود که یکباره نمیتوانستند بیایند و تمام فلسطین را بگیرند. قبل از ۱۹۶۷ در جنگ ۶ روزه آمدند و بخشی از بیتالمقدس را هم گرفتند. اگر نگاه کنید میبینید امروز آنچه برای فلسطینیان باقی میماند بیشتر از ۱۱ % کل زمین فلسطین نیست. این ۱۱% هم بدون بیتالمقدس است. اینها تنها یک پل و راهرو به داخل بیتالمقدس پیدا میکنند. در واقع اورشلیم، بیتالمقدس و مسجدالاقصی تصرف میشود. این خودش گام بسیار بسیار بزرگی است. در واقع میشود گفت بیش از ۹۰ % راه رفته میشود.
وقتی از اینها در مورد مسلمانان سؤال میشود مسلمانان را نجس معرفی میکنند و میگویند تطهیر یهودیان با تسلط کامل بر بیتالمقدس، تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد محقق میشود. تا زمانی که مسلمانان راه و سلطه بر بیتالمقدس داشته باشند تخریب مسجدالاقصی ممکن نیست. با خروج مسلمانان و تصرف کامل مسجدالاقصی و سلطه بر بیتالمقدس و پایتختی اورشلیم، بخش مهمی از خاستگاه اینها محقق میشود. اورشلیم پایتخت میشود که تا الآن نبوده است و مسجدالاقصی تخریب میشود و بلافاصله معبد را میسازند. از سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ ماکت این معبد را ساختند، سنگهای این معبد را تراشیدند و روحانیون لازم برای خدمت در این معبد را تربیت کردند. همه چیز فراهم است، تنها یک بمبگذاری در مسجدالاقصی و ساخت یکساله یا شش ماهه این معبد برای اینها کفایت میکند. لذا خودشان را از طریق معامله قرن از دست مسلمانان خلاص میکنند و میتوانند معبد را بازسازی کنند. تحقق معبد به معنی رسیدن مسیحیان صهیونیست به خاستگاه اصلیشان است. ایلومیناتی هم میتواند مرکز مهمی داشته باشد که تأسیس دولت جهانی است.
ترامپ و جانسون، مأمور تحقق پروژه بزرگ جهانی یهود
آنچه که از آن بهعنوان مذهب یاد میشود بهانهای برای پوشش دادن به خاستگاه تمامیتخواهیشان است. مذهب بهانه است. خاستگاهشان با تمامیتخواهی و سلطهجویی تمام است. دو نفر با مشخصات آقای ترامپ و نخستوزیر فعلی انگلستان لازم بودهاند چون اینها سر نترس دارند و ریسکپذیریشان بسیار بالا است. ضمن اینکه مورد حمایت ویژه بودند و هستند. مثلثی مابین آمریکا، انگلستان و رژیم اشغالگر به وجود میآورند که بتوانند این مسئله را محقق کنند. در ترامپ تمام مشخصات یک رئیسجمهور وجود دارد که میتواند با قدرت و سر نترس این مسئله را محقق کند و انتخاب ترامپ اساساً به این خاطر بوده است. از روز اول که انتخاب میشود، یهودیان اعلام میکنند ما مطمئن هستیم ترامپ به وعدههای خود عمل خواهد کرد. ترامپ به این ماجرا وعده داده بود و باید آن را عملی کند و اگر بعداً توسط جریانات دیگری سست شود و امکان را از دست بدهد، چه بسا تحقق این ماجرا مدت زمان درازی را بخواهد. میخواهند تا زمانی که آقای ترامپ وجود دارد مرحلهای دیگر از آن پروژه بزرگ جهانیشان را محقق کنند.
دو ارابه بنیاسرائیل و بنیاسماعیل
از زمان حضرت ابراهیم خلیلالرحمن(ع) موضوع تأسیس دولت جهانی، سرزمین موعود و ظهور منجی موعود مطرح شده بوده و اینکه این منجی موعود از نسل بنیاسماعیل محقق میشود. اسماعیل(ع) فرزند ارشد و اول حضرت ابراهیم(ع) بوده است. فرزندان اسحاق یا اسرائیلیان یا بنیاسرائیل از روی حسد و کینه این موضوع را تاب نیاوردند. در تقدیر الهی دین کامل در فرزندان اسماعیل(ع) است. پیامبر آخرالزمان در فرزندان اسماعیل(ع) است، چون میدانند رسول خدا از فرزندان اسماعیل(ع) هستند. کتاب کامل در فرزندان اسماعیل(ع) و دولت جهانی توسط امام مهدی(عج) از فرزندان اسماعیل(ع) است. این اعلام شده بوده و در کتب آسمانی هم آمده است. یهودیان تاب نیاوردند و گفتند باید در نسل اسرائیل و اسحاق باشد. در نتیجه ۴ هزار سال است از زمان ابراهیم خلیلالرحمن(ع) دو ارابه بنیاسرائیل و بنیاسماعیل در جاده تاریخ به سوی آخرالزمان به راه افتادند. اما اسرائیلیان از روی حقد، حسد، کینه، قتل، غارت، تجاوز، تعدی و تمامیتخواهی عمل کردند تا دیگران را سرکوب کنند و زودتر ارابه را به خط پایان آخرالزمانی برسانند و دولت جهانی تشکیل بدهند که ناحق است.
آمادگی بیشتر بنیاسرائیل برای آخرالزمان نسبت به مسلمانان
در حال حاضر وضعیت جهان به گونهای است که زمینهها فراهم میشود تا بازگشت موعود آخرالزمان بنیاسماعیلی محقق شود. وضع خاورمیانه، ایران، یمن و عراق را داریم میبینیم که دارد فراهم میشود. متأسفانه آنها بیشتر از ما درباره شرایط آخرالزمانی آگاهی دارند و بیشتر و بهتر از ما ایده موعودگرایی را در صورت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دنبال میکنند. درحالیکه مسلمانان و شیعیان این موضوع بسیار مهم را تنها در وجه اخلاقی، مذهبی، مداحی و روضهخوانی قرار دادهاند. آن وجه تمدنی، فرهنگی و سیاسی آن را رها کردند. اما آنها رها نکردند، چون به این نگاه میکنند که دعوا بر سر تاریخ گذشته نیست خودشان هم میگویند. خاخام معروفی دارند میگوید دعوا بر سر تاریخ گذشته نیست بلکه دعوا بر سر تاریخ آینده است! اینها برای تاریخ آینده و تغییر مسیر تاریخ به نفع خود دارند همه چیز را فراهم میکنند. لذا نگاه شیعیان و مسلمانان باید در مباحث مهدوی و آخرالزمانی وسیعتر و عمیقتر شود و آن وجهههای سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی آن را دقیق ببینند.
سردبیر : اسماعیل شفیعی سروستانی