هستند افرادی که رعایت کامل اصول تغذیه را در پیش گرفتهاند و هدف آنها از انجام این مهم، رسیدن به سلامتی جسم و روح خود میباشد ولی متاسفانه به دلیل نا آگاهی یا کم بودن ایمان و اعتقادات مذهبی شان، به راحتی و بدون هیچ هراسی مرتکب گناه میشوند، غافل از آنکه با ارتکاب هر گناهی که توسط شرع مقدس انجام آن حرام میباشد، آسیبی حتی در برخی موارد، به مراتب بیشتر از رعایت نکردن اصول تغذیه به جسم و روح خود وارد می نمایند و دچار بیماریهای مختلف میگردند.
از گناهان روز مره مانند دروغ، غیبت، تهمت، نگاه حرام به نامحرم، رعایت نکردن حجاب اسلامی و خوردن حق الناس گرفته تا گناهان دیگر که متاسفانه در جامعه امروزی ما بسیاری از افراد بدون هیچ شرم و حیائی، به صورت یک عادت روزانه مرتکب آنها میشوند، همگی در ایجاد اخلاط فاسد و تغییراتی حتی ناگهانی در سیستم طبیعی بدن و عدم تعادل آن موثر میباشند.
امام حسن علیه السلام دراهمیت اندیشه در غذای روح می فرمایند:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ؛
«عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مى اندیشند، اما در غذاى روح دقت نمى کنند، خوراک زیانبار را از شکم خود دور مى دارند، اما قلب را با مطالب مهلک آکنده مى کنند.» [کلمه الامام حسن ج۷ص۳۹]
در طب اسلامی ایرانی در مبحث اعراض نفسانی در این زمینه مطالب ارزشمندی ارائه شده است که در این مقاله به کلیاتی از آن می پردازیم.
ساختار بدن و علت بیماری از منظر طب اسلامی ایرانی:
ساختار وجود آدمی دارای دو بخش است یکی بخش اخلاط و عناصر تشکیل دهنده بدن و یک بخش ساختار روانی و روحی که قطعاً تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. یکی از مراتبی که در پزشکی وجود دارد، طب جسمییا طب ابدان است که در قالب عناصر و ارکان میباشد و آب، باد، خاک و آتش اخلاط تشکیل دهنده جسم می داند و خلطهای بلغم، دم، سودا و صفرا مجتمع شده و اعضای بدن را بوجود می آورند و اعضاء به هم پیوسته شده و جسد را ایجاد میکنند. به این جسد یا ساختار مادی، روح اضافه میشود. ساختار روح مثل جسد مادی نیست و این همان است که قران می فرماید: “ونفخت فیه من روحی” نفخ یعنی دمیدن، لذا چیزی خارج از کالبد بدن وارد آن میگردد که از جنس آن نیست و چیزی متمایز از ساختمان جسمی ماست.
به هر صورت وقتی این جسم با این روح برای یک مدت با یکدیگر ممتزج و آمیخته میشوند اینها تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. اعضای بدن افعالی را از خودشان صادر میکنند، که اگر این افعال بر روند طبیعی خودش صورت بگیرد، نشانه سلامت است و اگر بر روند طبیعی خودش صورت نگیرد، نشانه بیماری است.
مثلاً در یک جسم سالم و طبیعی اگر غذا خورده شود، بعد از یک تا دو ساعت، سر دل انسان سبک میشود و سنگینی معده به حالت سبکی تبدیل میشود و به اصطلاح سر دلمان سبک میشود و بعد از مدتی دفع صورت میگیرد ولی فردی که غذا می خورد و به شدت سردلش سنگین میشود و حالت تهوع پیدا میکند و تا ۲۴ ساعت نمی تواند چیزی بخورد، می فهمد که افعال معده اش از روال طبیعی خارج شده است یا مثلاً نداشتن دید خوب، نشان از خارج شدن افعال چشم از روال طبیعی است و فراموشی، نشان از خارج شدن افعال مغز از روال طبیعی خود است. به هر حال از روی افعال می توان متوجه بیماری شده لذا وقتی بیماری در سطح جسم رخ می دهد اختلالی در اخلاط است یعنی عدم انسجام در اخلاط میباشد به عبارتی دیگر یا اخلاط فاسد میشوند یا زیادتر و یا کمتر از معمول میشوند و یا در جای نامناسب قرار میگیرند و به طور کلی این اختلال خلطی مبنای ایجاد بیماری است.
حال سوال اصلی این است که چرا و به چه مکانیزمی این اخلاط در بدن انسان به هم می ریزند؟
عواملی خارجی یا داخلی وجود دارند که در ساختار اخلاط و مزاج ما دخالت میکنند و موجب نگهداری سلامت ما و یا موجب از بین رفتن سلامت ما میشوند که به آن اسباب ضروریه یا سته ضروریه یا اسباب سته میگویند یعنی غذا و نوشیدنیها، هوا، احتباس و دفع، خواب و بیداری، حرکت و سکون و نهایتاً اعراض نفسانی.
اعراض نفسانی مهمترین عامل بیماری:
اعراض نفسانی یعنی حالتهای روحی و روانی مثل غضب و خشم و سایر ویژگی های رفتاری و اعمال ویژه آدمی.
هر اختلالی که در ساختار شخصیت و روان انسان ایجاد شود بر روی اخلاط تاثیر میگذارد. مثال جالبی حکیم سید اسماعیل جرجانی در کتاب ذخیره خوارزمشاهی آورده است که میگوید مهمترین عاملی که بر روی اخلاط تاثیر میگذارد و باعث اختلال بدن میگردد، اعراض نفسانی یا حالتهای روحی و روانی است، او میگوید اگر چیزی به کسی بگویید که عصبانی شود، سریعاً تمام بدنش گر میگیرد، به لرزش می افتد و حرارت در بدنش ایجاد میگردد و تمام ساختار بدنش در چند لحظه دچار تغییر میشود، این حرارت و تغییراتی که ایجاد شده بخاطر آن است که از این کلمه شما رنجیده است، بنابراین می توان گفت اعراض نفسانی و حالات روحی و روانی بیشترین تاثیر را بر روی اخلاط و ساختار جسمی ما دارد. چون قدرت و سرعت تاثیرشان از غذا و از همه چیزهای دیگر بیشتر است.
در واقع اگر بدن دست کاری شود، روان تاثیر می پذیرد و اگر دردی در فردی وجود دارد، حافظه اش دچار مشکل میشود، نمی تواند محبت کند، دچار خشم و نفرت میشود، اگر دارای روان خوب و ایمان قوی باشد سخت ترین سختی ها را تحمل میکند، خم به ابرو نمی آورد، این یک واقعیت است که بشر امروز نیز متوجه شده است و تاثیر ذهن و روان بر روی جسم ثابت شده است.
آزمایشی بر روی افرادی که سکته مغزی کردهاند انجام شد و تمرینات ذهنی به آنها دادند و از این اشخاص خواستند تا کارهایی را که روزمره در زمان سلامت انجام می دادند را در ذهن خود تجسم کنند و بخاطر بیاورند مثلاً از یک کشاورز خواسته شد در ذهن خود حرکات روزمره و فعالیت خود را تکرار کند، با پژوهش دریافتند دستی که فلج شده است خیلی زودتر از روال معمول دوباره شروع به کار کرد یعنی یک تصویر ذهنی آثار جسمی واضحی از خود نشان می دهد. پس در نتیجه اختلالات و حرکات روانی بر ساختار اخلاط موثر میباشند.
وقتی که غم و غصه، اضطراب و نگرانی فکری شما زیاد میشود، روند تولید سودا در بدن افزایش مییابد، پوست سیاه میشود، زیر چشم ها سیاه میشوند و ممکن است سوزش معده، یبوست، ریزش مو و مشکلات دیگری حادث شود و میگویند فرد دچار غلبه سودا شده است چرا که یکی از مهمترین علتهای مهمش حالتهای روحی و روانی است، کسی که غصه می خورد و دچار غم است بعد از مدتی تغییرات اخلاط در بدنش به شکل واضح صورت میگیرد.
گناه و اثرات منفی آن از منظر طب اسلامی ایرانی:
خداوند متعال این بدن را به گونه ای دقیق طراحی کرده است که اعمالی که از آن سر می زند، در حوزه فیزیولوژی در همه انسانها یکسانند: خوردن، خوابیدن، ارتباط جنسی و … منتها پروردگار قواعدی را گذاشته است تا این اعمال، تعادل اخلاط جسم را به هم نریزد، اگر از اعمالی که با این اخلاط جسم تنظیم شدهاند، تخطی کنیم و رفتار را از چارچوب این دستورالعمل هایی که خداوند برای انسان در نظر گرفته است، خارج کنیم؛ یعنی مرتکب گناه شویم و از دستورالعملی که صانع مهربان انسان برای این وجود گذاشته است خارج شویم باید منتظر بازخورد آن در جسم و روحمان باشیم.
از گناه تعابیر زیادی شده است یکی از آن تعابیر ذنب است. ذنب به مفهوم دم و دنباله است یعنی آثار گناه در وجود آدمیباقی مانده و به دنبال او کشیده میشود.
غفران یعنی بخشش گناه همراه با پاک کردن آثار آن، که نشان می دهد گناه دارای آثاری است که در صورت توبه باید آثار آن نیز پاک شود وقتی گناه میکنیم فقط عقوبت در دنیای آخرت ندارد، بلکه این گناه در همین دنیا نیز در روی شخصیت ما تاثیر میگذارد و وقتی ما طلب غفران میکنیم، درخواست میکنیم تا غیر از بخشش خداوند، آثار گناه را نیز از وجودمان پاک کند، به طور خلاصه قواعد خاصی را، پروردگار و صانع انسان برای این جسم گذاشته است که خروج از این قواعد خاص و رفتار کردن برخلاف این قواعد، روی جسم و روی اخلاط بدن تاثیر منفی و نابجای خودش را برجای میگذارد، پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: هر گناهی که فردی مرتکب میشود، نقطه سیاهی (سوداء) بر روی قلبش ایجاد میکند تا این که سیاهی ها زیاد میشود و کل قلب را میگیرد.
بنابراین گناه به معنای ارتکاب به عملی است، خارج از قواعدی که خالق برای این وجود طراحی کرده است که مستقیماً اثرش به خود گناهکار بر میگردد.
وسیله نقلیه ایی را در نظر بگیرید که کارخانه سازنده آن، دستورالعملی برای نگهداری و استفاده آن تدوین کرده است و در آن نوع و میزان سوخت و روغن و زمان تعویض آنها، سرعت مجاز و تمامی موارد را درج کرده است. حال اگر راننده ایی خلاف آن عمل کند، لاستیکش را کوچکتر از حد نرمال بگذارد، روغن و سوخت نامناسب در آن بریزد و با سرعت مجاز سیر نکند، قطعاً به ماشین صدمه می زند و باعث تخریب آن میشود، لذا کارکردهای گناه چون خارج از سیستم تعریف شده برای وجود انسان است، وجود را تخریب میکند و این وجود وقتی تخریب شد دچار بیماری و اخلاط نابجا میگردد و این نکته سودا هم که پیامبر گرامی اشاره میکند با مفهوم سودای طب سنتی نیز به گونه ای منطبق است.
گناه و تاثیر آن در ایجاد اضطراب و از بین رفتن حس امنیت:
خداوند در قران کریم تعبیر زیبایی آورده است و می فرماید کسی که از من غافل شود، زندگی سختی خواهد داشت.
وقتی غفلت و گناه ایجاد میشود و فاصله از خداوند ایجاد میشود، احساس امنیت از بین می رود و می دانیم اساس خوشبختی حس امنیت است و اساس بدبختی عدم حس امنیت و اضطراب و ترس است که مادر تمام بیماریهاست.
وقتی با گناه این فاصله ایجاد میشود، آرامش جای خود را به اضطراب می هد. اضطراب و افسردگی و غم ایجاد سوداهای رسوبی و بیماری زا میکند. در سال ۱۹۸۵ میلادی در هاروارد نیز تحقیقاتی انجام شد و گفتهاند که مهمترین عامل ایجاد سرطان، ایجاد بیماریهای عفونی، بیماریهای روماتیسمی و تمامی اختلالات، عقب نشینی سیستم ایمنی است که مهمترین علت آن غم و غصه و اضطراب است.
بنابراین فراموشی خداوند و فاصله گرفتن از حق تعالی یک سختی در جان و دل ایجاد میکند، قلب مومن (قلب معنوی) مرکز ارتباط با خداوند است و حق تعالی گفته است آسمانها و زمین نمی توانند مرا در خود جای دهند ولی قلب مومن می تواند.
حال قلب یک فرد گناهکار سفت و سخت میشود و سیاه میگردد، دیگر جایگاه خداوند نیز نخواهد بود و از خداوند فاصله میگیرد و دچار اضطراب میگردد که این شروع تغییرات سودای بیماری زا در بدنش خواهد شد، هیجانات صفرایش را بهم می ریزد، بلغم، سودا و دم را به هم می ریزد و اختلال اخلاطی بسیار بدی ایجاد میکند که پایه تمام بیماریها از جمله سرطان است، سرطانها از رسوب سودا ایجاد میشوند و امروزه تاکید دارند که اضطرابها یکی از اصلی ترین فاکتورهای بروز سرطان است.
کلام آخر:
در نتیجه ” الا بذکرالله تطمئن القلوب” حقیقتاً تموج و اختلال و پریشانی روان که منشاء آن گناه و دوری از خداوند است، باعث عدم تعادل ساختاری و شخصیتی شده که منجر به ایجاد سودا و اختلال در مکانیزم بدن انسان شده و انواع بیماریها را به همراه خواهد داشت.
لذا همان گونه که جسم نیاز به تغذیه سالم دارد، روح هم غذای سالم می خواهد و گناه غذای مسموم روح است و بیماریهای جسمی را نیز به همراه خواهد داشت