پیامبر(ص) در شرایط گوناگون از بهترین تصمیم آگاه بودند اما به امر خدای متعال عمل میکردند که ایشان را دعوت کرده بود که در همه کارها با مردم مشورت کنند.
مشورت کردن با دیگران یکی از دستورات مهمی است که در قرآن کریم بر آن تأکید شده و در عین حال حدیث های بسیاری از اهل بیت علیهم السلام به این موضوع مهم اشاره دارند. اهمیت مشورت کردن به قدری است که خدای متعال در قرآن کریم به رسول گرامی خود دستور داده تا در مواردی با دیگران مشورت کنند اما درنهایت بهترین تصمیم را گرفته و بهترین نوع مقابله و عمل را انجام دهند.
یکی از موارد به جریان لشکرکشی قریش مربوط است، زمانی که خبر لشکرکشی قریش به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید. آن حضرت با شنیدن این خبر، یاران خود را جمع کرده و تشویق به مقابله و جهاد در راه خدا کردند. در این میان مردی به نام عبدالله بن ابی بن سلول حضور داشت که رییس منافقان در آن دوران بود. او به پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله پیشنهاد داد تا در مدینه بمانند و جنگ را در شهر و میان کوچهها انجام دهند تا از مردم ضعیف که در خانههای خود باقی ماندهاند هم در این جنگ کمک بگیرند.
اما سعد بن عباده و چند نفر دیگر که از قبیله اوس بودند، با نظر منافقان مخالفت کرده و گفتند: زمانی که ما مشرک بودیم و برای خدای یکتا شریک قائل میشدیم، کسی نمیتوانست علیه ما لشکرکشی کند، چطور حالا که خدای یکتا را میپرستیم و به قدرت الهی آراسته شدهایم، در خانههای خودمان بمانیم تا دشمن در خانههایمان به ما حمله کند؟ در حالی که میدانیم اگر در میدان جنگ کشته شویم شهید شدهایم و اگر زنده بمانیم مسئولیت جهاد را انجام دادهایم.
نکته قابل توجه در این ماجرا این است که همه مردم و حتی منافقان اجازه داشتند نظر خود را در مقابل رسول خدا صلیالله علیه و آله اعلام کنند. اما سوال این است که مگر آن حضرت به علم الهی از بهترین نوع عمل در آن شرایط آگاه نبودند؟
در پاسخ باید دقت داشت که درست است نبی مکرم اسلام از بهترین تصمیم در آن شرایط آگاه بودند اما به فرموده و امر خدای متعال عمل میکردند که ایشان را دعوت کرده بود که در همه کارها با مردم مشورت کنند. آن حضرت حتی در جنگ و نحوه مقابله با دشمن هم با دیگران مشورت میکردند اما درنهایت بهترین تصمیم را گرفته و بهترین نوع مقابله و عمل را انجام میدادند.
همان گونه که در جنگ احد هم آن حضرت با همه یاران و حاضران در صحنه مشورت کردند و اجازه دادند که همه نظر و رأی خود را ابراز کنند اما بهترین تصمیم گرفتند. به این صورت که با نظر سعد بن عباده که معتقد بود باید از شهر خارج شده و در میدانی وسیع با دشمن جنگید، موافقت کردند.
آن حضرت با چند نفر از یاران خود از مدینه بیرون رفتند تا مکان مناسبی برای جنگ مشخص کنند. چنانکه درباره این ماجرا در قرآن کریم میخوانیم: «وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِک تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان از میان خانواده خود جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى، و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنید و اندیشههایى را که بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست).»
در این ماجرا منافقان از اینکه آن حضرت را یاری کنند دریغ کردند. آنچه که خدای متعال درباره آنها فرمود: «إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنکمْ أَن تَفْشَلاَ؛ (و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند.» آیه شریفه به طایفه بنو سلمه و بنو حارثه اشاره میکند که تصمیم گرفتند با عبدالله بن ابی از میدان مبارزه برگردند.
با این تعبیر رسول خدا صلیالله علیه و آله هم از اندیشه منافقان آگاه بودند. آن حضرت هم ریشههای نفاق را خوب میشناختند و هم از حال و فکر آنها مطلع بودند. بر همین اساس اجازه عرضاندام به آنها نمیدادند. در این مدت که آن حضرت و یاران ایشان در جستوجوی مکانی برای مقابله با دشمن بودند، لشکر قریش به مدینه نزدیک میشد، تا اینکه به منطقه احد رسید و جنگ در آن منطقه روی داد.
منابع:
تحفه الاولیاء؛ شیخ کلینی
ترجمه من لایحضره الفقیه؛ شیخ صدوق
تفسیر المیزان؛ علامه طباطبایی
تفسیر نمونه؛ آیت الله العظمی مکارم شیرازی
انتهای پیام
منبع: تسنیم