همچنین ابیگل در یکی از نوارهایی که از صدای خود، در حال صحبت در مورد یکی از بیمارانش ضبط کرده بوده، ناگهان صداهای ناآشنا و جیغ مانندی را میشنود که تابحال آنها را نشنیده بوده و اطمینان هم دارد که این صداها به او تعلق ندارد، اما به هیچ وجه هم به خاطر نمی آورد در میان صحبت هایش اتفاقی افتاده باشد که صدای آن بر روی نوار ضبط شده باشد. با کمک گرفتن از یک متخصص زبان های باستانی به نام «دکتر دوسامی»، ابیگل درمییابد صدای ناشناس، با زبان سومری های باستان، کلماتی مانند «دنیا» و «نابودی» را ادا میکند.
این وضعیت زمانی وخیم تر میشود که یکی دیگر از بیماران ابیگل در حین هیبنوتیزم چنان دچار تشنّج و تحریکات عصبی میشود که از لحاظ جسمی آسیب ها و صدمات زیادی میبیند. در همین جلسه است که ابیگل به همراه دکتر دوسامیبا شنیدن صدای ناآشنا که به زبان سومری تکلم میکند، اطمینان مییابند موجوداتی از جنس فضایی ها وارد زندگی آنها شدهاند و اتفاقاتی هم که در این مدت رخ داده، در اثر ملاقات انسان ها با آنهاست. اما از آنجا که پس از این ملاقات ها، حافظه افراد توسط آن موجودات پاک میشود، آنها از منشاء ترس و وحشت خود بی خبرند و تنها با رفتن به حالت ناخودآگاه است که با حقیقت مواجه میشوند. در اینجا ابیگل چنین عنوان میکند که ممکن است در برخورد با موجودات فضایی، آنان در حال تجربه کردن نوع چهارم ارتباط باشند. توضیح مطلب اینکه چنین گفته شده در برخورد با موجودات فضایی، نوع اولِ ارتباط دیدن سفینه های آنهاست، نوع دوم شنیدن صدایشان و نوع سوم دیدن خودشان. به اعتقاد ابیگل نوع چهارم ارتباط با موجودات فضایی، آدم ربایی فضایی است، بدین معنا که برخی از انسان ها توسط موجودات فضایی ربوده شده و دیگر خبری از آنها به دست نمی آید.
کم کم پلیس نسبت به اتفاقاتی که در طی مراحل درمان برای بیماران می افتد حساس شده تصمیم به بازداشت ابیگل میگیرد، اما در نهایت با وساطت یکی از همکارانش، به حبس خانگی او راضی میشود. در همان شب، دختر ابیگل یعنی «اَشلی» ناپدید میشود و او در صحبت با پلیس اصرار دارد که موجودات فضایی دخترش را ربودهاند. مأمورِ پلیسی که برای مراقبت از ابیگل در مقابل منزل او نگهبانی می دهد نیز این مطلب را که یک شیء عجیب بر بالای خانه وی توقف کرده و او و بچه هایش را از خانه بیرون کشیده تأیید میکند. اما باز مسئولین اداره پلیس گفته های آنها را باور نمیکنند.
ابیگل برای کشف راز ماجرا از همکارش دکتر «ایبل کامپوس» می خواهد وی را هیبنوتیزم کند تا او در ناخودآگاه خودش ببیند چه اتفاقی افتاده است. با رفتن به حالت خلسه خود او نیز مانند بیمارانش دچار حملات و تشنّجات شدید میشود و همان صداهای عجیب و غریب به زبان سومری به گوش می رسند. البته اینبار صداها با وضوح بیشتری شروع به سخن گفتن کرده جملاتی مانند «من اِرادم رو تحمیل می کنم» و یا «من هستم، حقیقت همچنان منم، برتر از شما» را بیان میکند. با خروج از حالت خلسه به علت آسیب های ناشی از تشنّج، ابیگل در بیمارستان بستری میشود. در همین زمان رئیس پلیس بر بالین او حاضر شده و چنین عنوان میکند که همسرش به قتل نرسیده، بلکه در شب مذکور خودکشی کرده است. اما نکته عجیب این است که نه ابیگل و نه فرزندانش این واقعه را به یاد ندارند، بلکه تصور آنها به قتل رسیدن ویلیام توسط چند فرد مسلّح میباشد. در نتیجه می توان گفت این اتفاق نیز به علت مشاهده موجودات فضایی توسط شوهر ابیگل و ترس بیش از حد او که منجر به خودکشی شده رخ داده است.»
«نوعِ چهارم» فیلمی است که بنا بر ادعای سازندگانش کاملاً بر اساس حوادثی واقعی ساخته شده که در دهه هشتاد میلادی در شهر «نوم» اتفاق افتاده است. در جای جای داستان هم برای نزدیک شدن فضای سینمایی به واقعیت، تصاویری از مصاحبه با دکتر ابیگلِ واقعی و یا برخی بیماران او نشان داده شده و حتی در مواردی، برای هر چه بیشتر باورپذیر شدن داستان، این صحنه ها در کنار قاب های تصویرِ سینمایی قرار میگیرند. در سکانس پایانی فیلم پس از نمایش صحنه هایی از مصاحبه با دکتر ابیگل، بازیگر نقش اول و همچنین کارگردان، مخاطبِ فیلم را به باور کردن آنچه در فیلم دیده دعوت می نمایند. بر روی تیتراژ پایانی هم صدای افراد مختلفی که دیدن بشقاب پرنده یا اشیاء ناشناخته ای را در آسمان گزارش میکنند پخش می-شود.
مباحث مربوط به بشقاب های پرنده و به تبع آن آدم های فضایی از سال های پس از جنگ جهانی دوم، یعنی اواخر دهه چهل میلادی برای اولین بار در آمریکا مطرح شد. از آن زمان به بعد تا به امروز در نقاط مختلف جهان و حتی کشور خودمان ایران، ادعاهای زیادی از سوی افراد مختلف در خصوص دیدن بشقاب پرنده و یا حتی سرنشینان فضایی آن مطرح شده است. برخی حتی پارا فراتر گذارده معتقدند در جریان سقوط برخی از این بشقاب پرنده ها، سرنشینان آن، که البته کشته شده بودهاند، به دست دانشمندان افتادهاند و اکنون در برخی پایگاه های مخفیِ نظامی از آنها نگاهداری میشود. در خصوص درستی یا نادرستی این ادعاها و اینکه به طور کلی موجوداتی دارای شعور و آگاهی، چه در گذشته و چه در زمان حال از فضا به زمین آمدهاند یا خیر، و یا به طور کلی درباره امکان چنین مسأله ای، تاکنون بحث های بسیاری شده که پرداختن به آنها و رسیدن به نتیجه ای قطعی در این خصوص، از حوصله مطلب ما خارج است. اما آنچه در این مجال قصد پرداختن به آنرا داریم برخی مسائل مطرح شده در سینمایی «نوع چهارم» و سنجش میزان تناسب یا عدم تناسب آن با چارچوب ها و افق های مورد انتظار از رسانه ملی است.
«اریک فون دانیکِن»(2) نویسنده سوئیسی در سال ۱۹۶۸ میلادی کتاب خود با نام «ارابه خدایان»(3) را پس از اینکه مدت ها با ممنوعیت چاپ مواجه بود منتشر ساخت. وی در این کتاب ادعاهایی را مبنی بر ارتباط انسان ها در دوران باستان با موجودات فضایی مطرح میکند. به اعتقاد وی برخی از نقوش و سنگ نبشته-هایی که از هزاران سال پیش برجا مانده است، اثبات کننده این مطلب است که پیشینیان ما در اثر ارتباطشان با انسان های فضایی به پیشرفت های قابل توجهی در زمینه علم و فناوری دست یافته بودهاند. وی به عنوان شواهد ادعایش به تمدن مایاها در آمریکای جنوبی و یا مصر باستان اشاره میکند، همچنین برخی از نوشته-های کتب و اساطیر فرهنگ های مختلف نیز توسط او مورد اشاره قرار میگیرند. به اعتقاد وی انسان های فضایی، با زمینیان آن دوران ارتباط مسالمت آمیزی برقرار نموده بودهاند و با آنها رفت و آمد داشتهاند، بسیاری از کشفیات و پیشرفت های علمی آنان نیز مرهون همین ارتباط با این موجودات متکامل بوده است. به همین دلیل است که در برخی نقاشی های بدست آمده از آن دوران، تصاویری که تداعی کننده شکل سفینه های فضایی و اتاق کنترل آنهاست به چشم می خورد.
وی در ادامه به تشریح این مطلب می پردازد که آنچه در افسانه ها و اساطیر فرهنگ های مختلف در خصوص خدایان و موجودات برتر آمده است، در واقع ریشه در همین ارتباط بین انسان ها با موجودات فضایی دارد که در طی قرون متمادی رنگ افسانه و اسطوره به خود گرفته است. به عنوان مثال آنچه در اساطیر یونان به عنوان ارابه ای که خدایان بر آن سوار شده و در آسمان ها حرکت میکنند گفته شده، اشاره به سفینه هایی دارد که موجودات فضایی به وسیله آنها به زمین رفت و آمد داشتهاند.
البته این اشاره تنها به خدایان اساطیری محدود نمی شود، بلکه در برخی قسمت های کتاب، حتی آیات کتب آسمانی مانند تورات نیز با توجه به موجودات فضایی تفسیر میشود. برخی معجزات پیامبران به عنوان انفجارات اتمی و یا آتش و دود حاصل از پرواز سفینه های فضایی معرفی شده و حتی گاهی در مورد جایگاه خداوند در آسمان ها نیز از همین تعابیر استفاده گردیده است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که بعضاً علاوه بر خود نویسنده، مترجمان اثر نیز حاشیه هایی را در تکمیل نظرات بیان شده در این کتاب اضافه نموده-اند که همین اعتقادات را تأیید و تحکیم می نماید.
این جریان در سال های بعد به روند رو به رشد خود ادامه داد. در سال ۱۹۷۴ یک روزنامه نگار فرانسوی با نام «کلود واریلهون»(4) که امروزه با نام «رائیل» شناخته میشود، مذهبی به نام «رائیلیسم» را پایه گذاری نمود که به «دین اشیاء پرنده ناشناخته»(5) نیز نامیده شده است. آموزه های این مذهب نوظهور چنین ادعا میکند که حیات زمینی، آفریده و مخلوق گونه ای از موجودات برتر فضایی است که به آنها نام «الوهیم»(6) را می دهد. رائیل چنین میگوید که روزی سفینه ای از فضا به زمین آمده و سرنشینان فضایی آن به او مأموریت داده اند پیامشان را به مردمان زمین برساند. او معتقد است در حدود چهل پیامبر از سوی الوهیم ها برای دعوت به زمین آمدهاند و در کتابش با عنوان «فرا زمینی ها مرا به سیاره خود بردند»، ادعا میکند در سیاره الوهیم ها که سرزمینی است بدون جنگ و سختی و بیماری، وی با بودا، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و حتی حضرت محمد(ص) ملاقات کرده است. از جمله اعتقادات پیروان فرقه رائیلیسم، آزادی کامل جنسی از هر نوع است و در آموزه های رائیلی به افراد توصیه میشود بدون در نظر گرفتن هرگونه محدودیتی، از تمتعات و جنبه های جنسیِ وجود خود بهرمند شوند. ارتباطات نامشروعی که بین شخص رائیل با برخی از زنان پیرو مکتبش که در دو گروه «دخترانِ رائیل» و «انجمن فرشتگان»(7) سازماندهی شدهاند، و هیچ اِبائی هم از اذعان به وجود اینگونه روابط nv بین اعضای این فرقه، برای دیگران ندارند، به خوبی مؤید عمق این انحرافات در پیروان آن است.
برخی از سمبل های فرقه رائیلیسم که به وضوح تعلق آن به مکاتب عرفانیِ کابالایی- یهودی را نشان می دهد
در اینجا ذکر این نکته نیز لازم است که در سال های اخیر، شبیه چنین تفکراتی در بین برخی مدعیان فرقه ها و مسلک های عرفانی نوظهور در ایران نیز دیده می شود. به عنوان مثال یکی از این مدعیان در محفلی با بیان اینکه به سفینه امام زمان (عج) رفت و آمد دارد، برای مریدانش به توصیف آن می پردازد که سفینه-ایست بسیار مجلل و پیشرفته که وسایل راحتی مانند مبل های بسیار گران قیمت و اعلا در آن وجود دارد.
با توجه به جزئیاتی که در «نوع چهارم» دیده میشودو برخی از آنها مورد اشاره قرار گرفت، باید گفت این فیلم سینمایی در واقع تبلیغی است تمام و عیار برای فرقه های اینچنینی و تفکراتی که با عمری نزدیک به نیم قرن، در جهت معنویت زدایی از آموزه ها و ارزش های مذهبی مردم دنیا تلاش میکنند.
در قسمتی از فیلم، زمانی که ابیگل برای درک معنای صداهای ضبط شده در نوار به سراغ دکتر دوسامی می رود، وی با نشان دادن نقش هایی از سنگ نبشته های انسان های باستانی، احتمال حضور موجودات فضایی و دست داشتنشان در اتفاقاتی که برای ابیگل و بیمارانش می افتد را مطرح میکند. از سوی دیگر تکلم موجودات فضایی به زبان سومری در نوار نیز خود تأیید دیگری بر نظریات امثال دانیکن و رائیل میباشد.
همه آنچه تاکنون در خصوص سینمایی نوع چهارم و ارتباط آن با حوزه تفکری جهان غرب گفته شد، صرفنظر از این است که علاوه بر مسائل فکری و اعتقادی، کشورهای غربی و استعماری و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا، چه سوء استفاده های سیاسی، رسانه ای و یا حتی جاسوسی ای می توانند از القای باور بشقاب پرنده های فضایی و سرنشینان آن در اذهان جهانیان بنمایند، با این حساب جا دارد متولیان امر فرهنگ کشور از جمله مسئولین رسانه ملی، با پخش فیلم هایی از این دست آن هم در چنین مناسبت های پربیننده ای، به چنین باورهای پر حاشیه و مخاطره آمیزی دامن نزنند.
در این خصوص کمی دقت نظر و توجه کافی است تا در انتخاب و یا آماده سازی فیلمی همچون «نوع چهارم» جهت پخش از رسانه ملّی کشور جمهوری اسلامی ایران با نگاه تردید نگریسته شود. این تردید زمانی بیشتر میشود که چنین فیلمیبه عنوان اولین فیلم نوروزی شبکه چهار سیما برگزیده میشود. حال آنکه فضای حاکم بر فیلم، با توجه به تعلّقش به گونه سینمایی وحشت، دارای فضایی سرد و تاریک و آزار دهنده برای مخاطب عام میباشد.
از دیگر موارد موجود در فیلم که انتخاب و پخش آن از صدا و سیما، بخصوص در زمان تعطیلات نوروزی را انتخاب نامناسبی جلوه می دهد، القای ترس و وحشت به بیننده، آن هم از نوع حقیقی و با تکیه بر مستندات و مشاهدات واقعی است که تنها حدود سه دهه از اتفاق افتادن آن می گذرد. در اینجا بیننده این سینمایی می تواند (و یا به نعبیر بهتر باید!) با باور این مسأله، هر لحظه انتظار وقوع آنرا بکشد و اینکه اتفاقات این فیلم، به ناگاه بر سر او نیز بیاید. اتفاقات دلخراشی که تعداد آنها در فیلم کم هم نیست، مانند کشتار تمامی اعضای یک خانواده توسط پدر، ناپدید شدن دختر بچه ای نابینا و گریه های یک مادر بسیار ناراحت و رنجور در مقابل دوربین، به خاطر ناپدید شدن دختر خردسالش. حال سوال اینجاست که القای ترس و دلهره آن هم به این شکل در روان مخاطب، در کدامیک از افق های آرمانی ترسیم شده برای رسانه ملّی جا میگیرد!؟
البته دست اندرکاران برنامه «سینما ۴»، مانند روال معمولشان در برنامه های پیشین، قبل از شروع فیلم، در قالب یک نریشن ده الی پانزده دقیقه ای، توضیحاتی در مورد آن ارائه نمودند. اما متأسفانه این توضیحات از حد ارائه کارنامه کاریِ کارگردانِ فیلم یعنی «اولاتوند اوسانسومی» و بازیگر نقش اول آن «میلا یوویچ» فراتر نرفت، که البته این توضیحات هیچ تأثیری نه در دریافت بهتر مخاطب از فیلم داشت و نه فایده قابل توجه دیگری بر آن مترتب بود، بلکه تنها ملغمه ای اطلاعاتی سطحی و عوامانه بود که قطعاً با شروع فیلم، همگی از ذهن مخاطب محو میگردد.
اغراق نیست اگر بگوئیم کمترین انتظار از مسئولین شبکه ۴ سیما این است که در زمان انتخاب چنین فیلمیبرای پخش در عید نوروز، حداقل با ارائه برخی توضیحات علمی و کارشناسی در خصوص لایه های عمیق تر فیلم، مشکلات پخش آنرا تا حد ممکن کمتر سازند. هر چند اندک اطلاعی از بنیان های فکری و عقایدی که این سینمایی و امثال آنرا تولید و روانه بازار می سازند، کافی است تا حتی فکر پخش چنین کاری از آنتن صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (دانشگاه عمومیِ مدّ نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری) را از سرها به در سازد!
————-
پی نوشت:
(۱) Nome
(۲) Eric von daniken
(۳) Chariots of the Gods
(۴) Claude Maurice Marcel Vorilhon
(۵) UFO Religion
(۶)Elohim به معنی موجودی است که از آسمان آمده.
(۷) Order of Angels & Rael’s Girls
منبع: مشرق