مشرق: نخستین گنبدها به پیش از اسلام و به گنبدهای فیروزآباد در فارس برمیگردد و باید دانست که اسلام این کالبد را از معماری پارتی ایرانی گرفته و محتوای روح اسلامی را در آن دمید. لذا گنبد نه تنها به علل سازه ای بر فراز نمازگزارانی گسترده شده که می خواهند به سفر روحانی آسمان بروند بلکه نمادی است از حقیقت.
بزرگان پژوهش هنر بر این امر صحه میگذارند که در هنر سنتی و قدسی، انسان می توانست در سفر معنوی به آسمان راه یابد؛ اما در عصر مدرن راه آسمان مسدود میشود و حقیقت بر انسان مدرن غایب است.
گنبد در عصر هنر قدسی نماد نبوده است بلکه تعیُّن حقیقتی مقدس بوده و امروزه و در عصر غیاب حقیقت باید از نماد حقیقت بهره برد؛ لذا ما گنبد را در عصر امروز علیرغم مرتفع شدن مشکلات سازه ای به دست تکنولوژی، به عنوان نمادی از حقیقت برپا میکنیم. و البته این “نماد حقیقت” در مسجد کلن آلمان برای معاصران عصر پست مدرن و در جامعه مسلمانان سکولار شده ی آلمان به نمادی تبدیل شده که “جنازه حقیقت” را بر دوش میکشد.
علی رغم آنکه ترویج اسلام در اروپا، جامعه مسیحی را در شهر کلن ترسانده و با مصادیق اسلام همچون مسجد و مناره هایش به مخالفت برخاستهاند؛ این مسجد در مقابل اعتراضات مسیحیان شهر مذهبی کلن آلمان مقاومت کرده و توانسته با وجود تظاهرات علیه ساخت آن، ساخته شود و از این حیث قابل تقدیر است.
در چنین شرایطی انتقاد ما از حیث هنر معماری به این بنا، از جایی آغاز میشود که معمار این بنا تلاشی آشکار را برای تغییر فرم گنبد صورت می دهد و سعی میکند در صورتی متنوع آن را ارائه کند. این تنوع طلبی فی ذاته بد نیست، اما در جایی که، گنبدی که نماد حقیقت در هنر قدسی است را قربانی این تنوع طلبی میکند و شکاف هایی در فرم آن بوجود می آورد، به نقض اصول معماری اسلامی و تهی از محتوا کردن فرم گنبد متهم میشود. یکی از اصولی که معمار این بنا آن را نقض کرده است، سلسله مراتب بصری و مرز درون و بیرون مسجد است.
فضای مسجد و ورود به آن نیاز به عبور از سلسله مراتبی است که منجر به ایجاد آمادگی در مخاطب مسلمان و انقطاع او از عالم دنیا و وصل او به عالم متعال میشده و معمار این بنا با ایجاد جداره شیشه ای در محل محراب و نقطه مقابل آن، این سلسله مراتب را ذبح نموده است. این جداره های شیشه ای از میان گنبد شکافته که فرم خالص بنا را به ویرانه ای از مسجد شبیه کرده، خلوص قلبی زائر خداوند را در حضور مینوی اش از بین برده و خلوت او را به جلوتی برای خودنمایی و حدیث نفس بدل نموده است.
از سوی دیگر معمار این مسجد، ادعا میکند که این جداره های شیشه ایِ حاصل از شکافت گنبد، موجب میشود که مرز بصری میان درون و برون برداشته شود و مردم خیابان به این مکان دعوت شوند، حال آنکه علاوه بر برهم زدن حضور قلبی مسلمان داخل مسجد، خود معمار این فضا را سکولار نامیده و این امر نشان از ارجحیت عرف و عادت نسبت به شرع در این فضا دارد و تکلیف مخاطب خیابانی برای تماشای یک نمایش آئینی نیز مشخص میشود.
مسجد کلن آلمان که اکنون درحال ساخت است، توسط “اتحادیه اسلامی ترکیه در امور مذهبی” جامعه مسلمین آلمان ساخته می شود. این مسجد پس از مناقشات و مجادلات بسیاری، از سوی شورای شهرکلن مجوز ساخت گرفت. گروه های مخالف این طرح مردم محلی، گروه های حزب راست و نئونازی ها هستند و می ترسند که سبب قدرت بیش از حد مسلمانان شود و معتقدند که شهر کلن یک شهر مسیحی است.
در شهر کلن ۱۲% جمعیت شهر یعنی حدود ۱۲۰.۰۰۰نفر مسلمان هستند. و این مسجد برای گنجایش ۲.۰۰۰ تا ۴.۰۰۰نمازگزار با مساحت ۴.۵۰۰مترمربع طراحی شده است. این مسجد توسط معماری به نام پائول بوهم طراحی شده و کلیسای کاتولیک تئودور نیز در بودجه طراحی و ساخت این مسجد مشارکت کردهاند.
برای این مسجد یک سری فضاها با محیط سکولار به منظور عملکرد بین الادیانی و بازار پیشنهاد شده است. این مسجد یکی از بزرگترین مساجد اروپا خواهد شد و برای همین به آن و مخصوصا ارتفاع مناره هایش انتقاد فراوانی شد.
مناره های ۵۵متری این مسجد که بلندتر از کلیسایی است که در نزدیکی سایت آن قرار دارد، از آنجا که اوج گرفتن اسلام را نسبت به مسیحیت در جامعه آلمان القا میکند، فریاد جامعه مسیحی آلمان را که مدعی جامعه باز و چند فرهنگی است برانگیخته و کوتاه کردن آن را در اجرا سبب شد.
در خصوص گنبد مساجد باید گفت؛ در گنبدخانه، یک دیدگاه رمزی قوی و پر اهمیت حضور دارد که بر پیوند بین زمین و آسمان و آنچه خاکی و زمینی است و آنچه ماورائی و آسمانی است تاکید دارد. رمز پر قدرت پیوند مربع به عنوان سمبل زمین مادی و دایره به عنوان رمز آسمان و سبب ساز این تعالی و تشریف است.
در این مسجد گنبد فرم خالص خود را از دست داده و همچون ظرفی که اگر شکافته شود مظروف خود را از دست میدهد؛ این گنبد نیز با شکاف خود محتوایش را از دست داده و در این باب باید خاطرنشان کرد که در هنر قدسی معماری مساجد، اشکال همیشه در خلوص و کمال غائی خود بوده است. و این کمال و خلوص و «بسامانی » اشکال است که به معماری ماهیتی غیر خاکی میبخشد و آن را به تصاویر دنیای مثالی نزدیک می سازد. اما معمار در عین تعالی در معماری از توجه به خصوصیات روانی انسانی نیز غافل نمی ماند.
در پایان باید گفت که احداث چنین مساجدی جز درد حقارت معماران غرب گرا را بازگو نمیکند و بر هنرمند مسلمان است که خود را بشناسد و این عقده ناپسند حقارت در برابر غرب را بازگشاید. و به گفته سید حسین نصر”حقارتی که از جهل نسبت به سنت و فرهنگ ایران در تمام وجوه به ویژه جنبههای معنوی و روحانی ناشی میشود. هنر سنتی و قدسی غنی و بارور ایران و در واقع کل هنر اسلامی، ابزار اصلی و اساسی برای درمان این جهل و تشخیص مسیر زندگی است.”
نویسنده: ابراهیم ارجمندی