“مرکز سابان ” وابسته بهاندیشکده آمریکایی “بروکینگز ” ایجاد اصلاحات و برقراری دموکراسی در عربستان را در درازمدت به نفع آمریکا ندانست و نوشت : به همین دلیل است که آمریکا به جای اصلاحات سیاسی واقعی در عربستان، “ژست ” سیاسی را ترجیح میدهد.
به گزارش فارس، در تله کنفرانسی که به میزبانی “مرکز سابان ” و با حضور مدیر مرکز و مهمانان و اعضای ارشد مرکز در نقاط مختلف جهان برگزار شد، یکی از موضوعهای اصلی، اصلاحات در عربستان و لزوم ایجاد راهکارهای جدید برای پیشرفت به سوی دموکراسی بود.
در ۲۸ ژوئن امسال، :مرکز سابان ” در اندیشکده “بروکینز ” میزبان محفلی سیاسی بود. این محفل با حضور “لی نولان “، پژوهشگر مدعو مرکز بروکینگز در شاخه دوحه، “میشل دوران ” و “راجر هرتوگ “، مقام ارشد در مرکز سابان انجام شد. در ابتدای کار “کنت پولاک “، رئیس این مرکز، پس از ایراد سخنرانی کوتاه، مسئولیت اداره بحث را بر عهده گرفت. شرکت کنندگان در این گردهمایی که در دو شهر واشنگتن و دوحه حضور داشتند، از طریق تلهکنفرانس با یکدیگر در ارتباط بودند.
* اصلاحات در عربستان کنترل شده است، اما هنوز هم چالشهایی وجود دارد
یکی از موضوعهای مورد بحث شرکتکنندگان در مجمع سیاسی مذکور، تقلای بیحد و حصر عربستان سعودی برای گرفتار نشدن در موج انقلابی است که سراسر خاورمیانه را دربرگرفته است. یکی از سخنرانان در آغاز صحبتهایش این طور گفت که عربستان تاکنون از پس حرکتهای اصلاحطلبانه برآمده و توانسته است آن را محدود نگاه دارد، که دلیل اصلیاش محکم بودن پایههای مشروعیت داخلی حکومت این کشور است. وی همچنین گفت که عربستان هنوز هم چالشهای زیادی در پیش رو دارد که مهمترین آنها افزایش ناگهانی جمعیت جوان در این کشور و نرخ بالای بیکاری است.
* علما و روشنفکران در روند اصلاحات تأثیر گذارند
این سخنران در ادامه صحبتهایش این طور گفت که چند گروه مخالف هم در عربستان هستند که در جریان اصلاحات در این کشور تأثیرگذارند: “علما ” (طلاب و دانشوران مذهبی) که یکپارچگی چندانی در بینشان دیده نمیشود، یک دسته از آنها که افراطیتر هستند، با به راهانداختن جنبشی به نام جنبش “صحوا ” (بیدارگران) حکومت را تحت فشار قرار دادهاند تا در اجرای دستورهای “شریعت “، یا همان قوانین اسلامی، جدیتر عمل کند. یک گروه کوچک از روشنفکران جامعه هم در این بین هستند. البته این گروه تا چندی پیش جایی برای جولان سیاسی نداشت اما حالا جسارتش را یافته است که از حکومت درخواست ایجاد اصلاحات کند.
* راه عربستان برای رفع مشکلات: پول و کرسی
سالهای سال است که کاخ نشینان سعودی برای حل و فصل مناقشات و بحرانها بر سر مشروعیت خود از دو شیوه استفاده میکنند: استفاده از پول برای “تطمیع مالی ” ملت و واگذاری کرسیهای اجتماعی و آموزشی مهم به علما. از سال ۱۹۷۹ و با بروز بحران در “مسجد الحرام “، راهبرد دوم در اشکال مختلف به کار گرفته شد و در نتیجه چرخشی در سیستم آموزشی پدید آمد. تأکید بر مذهب در سیستم آموزشی کمکم علوم، ریاضی و سایر موضوعات درسی را تحتالشعاع قرار داد؛ در نتییجه، بین تقاضای جوانان تحصیل کرده و نیاز بازار کار ناهماهنگی پیدا شد.
* عربستان باید به جای عرصه خارجی به داخل هم توجه کند
واکنش سعودیها به “خیزش عرب ” مانند معادله قدیمیشان بود: از یک سو به روی کار آوردن علما و از سوی دیگر پول دادن به مردم. اگرچه رژیم عربستان در عرصه خارجی پای از حد خود فراتر گذاشت، (به ویژه با گسیل داشتن نیروی نظامیبه بحرین) اما به نظر میرسد که در عرصه داخلی چندان موفق نبوده و هنوز در حالت “آماده باش ” ایستاده است. تظاهرات نه چندان وسیعی که به مناطق شیعه نشین در شرق عربستان محدود میشود، گویای این مدعاست.
* آیا “قرارداد نفت در ازای تأمین امنیت ” بین آمریکا و عربستان تمام شده است؟
سخنران دوم این محفل صحبتهای خود را با طرح ۲ پرسش مهم شروع کرد: آیا خیزش عرب حکم شمارش معکوس برای قدرت آل سعود را دارد؟ و آیا دیگر عمر قرارداد بین آمریکا و عربستان که موسوم به “قرارداد نفت در ازای تأمین امنیت ” بود، دیگر تمام شده است؟ به نظر میرسد که پاسخ به هر دوی این سوالها یک کلمه است: “نه! “
* عربستان از شیوه جداییفکنی استفاده کرده است.
بیشتر راهکارهایی که تا کنون سعودیها از آن سود بردهاند، آن دسته از راهکارهایی بود که قبلا امتحان پس داده و موفقیتش تضمین شده بود. البته عربستان علاوه بر استفاده از راهبردهایی که در بالا بدان اشاره شد، توانایی آن را داشته است که بین جنبشهای اصلاح طلبانه جدایی بیندازد؛ جنبشهایی که هر یک اهداف کاملا متفاوتی را دنبال میکنند. سعودیها این کار را بدین صورت انجام دادهاند: خدشهدار کردن تظاهرات به دست شیعیان؛ به این معنا که دولت عربستان خطری را که از جانب ایران، این کشور را تهدید میکند، در بوق و کرنا کند و جاسوسان شیعه را مخالفان اصلی خود بخوانند.
* آمریکا باید قدرت انقلابی باشد یا قدرتی طرفدار وضع موجود؟
در مورد رابطه آمریکا و عربستان سعودی میتوان این طور عنوان کرد که در حال حاضر تنش زیادی در روابط بین این دو کشور مشاهده میشود. درخواست رژیم آل سعود از آمریکا این است که به عنوان یک “قدرت طرفدار وضع موجود ” در منطقه حضور داشته باشد، ولی احساس میکند که آمریکا نتوانسته است این نقش را به خوبی ایفا کند. دولت عربستان بر این عقیده است که حرکت دولت “بوش ” در اشغال خاک عراق که در سال ۲۰۰۳ روی داد، نشاندهنده آن است که نقش آمریکا، نقش یک “قدرت انقلابی ” است و نه “قدرت طرفدار وضع موجود “. بنابراین حمایت همه جانبه دولت اوباما از جریان خیزش عرب باعث تعجب سعودیها شد، به گونهای که این مسئله باعث تیرهتر شدن روابط بین واشنگتن و ریاض شد.
* آیا همواره سیاستها و عملکرد آمریکا یکی است؟
طبق اظهارات این سخنران، اشتباهی که در ارزیابی آل سعود پیش آمد، آن است که آمریکا واقعا قصد ندارد که یک “قدرت ضد وضع موجود ” باشد. آمریکا همواره از دموکراسی حمایت ظاهری کرده است، ولی سیاستها و عملکردش در جاهای مختلف درجه و سطوح مختلفی دارد؛ یعنی عملکردش در بحرین، یمن و سوریه با آنچه در مصر و لیبی از خود نشان میدهد، فرق دارد.
* آمریکا و عربستان اهداف مشترک نیز دارند
این سخنران در آخر تصریح کرد که علیرغم ایجاد شکاف بین دیدگاه دولتهای عربستان و آمریکا در مورد حوادث جاری در منطقه، این دو کشور منافع مشترکی نیز دارند. به عنوان مثال، میتوان از نگرانیهای مشترک این دو کشور در مورد “گروه القاعده ” در شبهجزیره عربستان و تأثیرات ایران در کشورهای منطقه نام برد. این سخنران صحبتهایش را این گونه به اتمام رساند: “با جلوگیری از بروز تحولات عظیم، روابط قدیمی دوباره احیا میشوند. “
* تنها پول میتواند نقش عربستان را در منطقه بیشتر کند
این دو سخنران در پاسخ به پرسشها و نظرات شرکتکنندگان در محفل، چه در واشنگتن و چه در دوحه، به بحث در مورد نقش منطقهای عربستان سعودی در جریان خیزش عرب پرداختند. یکی از سخنرانان این طور گفت که نگرانی ما وقتی اوج میگیرد که سعودیهای همیشه محتاط، خود را جلوی صف بیندازند و به صورت علنی حمایت خود را از اقدامات ضد-انقلابی در مصر، بحرین، اردن و مراکش اعلام کنند. هر دو سخنران بر سر این مسئله اتفاق نظر داشتهاند که اصلا معلوم نیست رژیم عربستان بتواند در تحولات منطقه تأثیر خاصی بگذارد، اما یکی از آنها خاطر نشان کرد “تنها یک چیز است که نقش سعودیها را مهم و مهمتر میکند و آن هم میزان پولی است که آنها مجبورند خرج کنند. “
* آینده خانواده آل سعود چه خواهد شد؟
یکی از سخنرانان هشدار داد که در نهایت ممکن است در ساختار سیاسی عربستان نقطه عطفی شکل گیرد. این نقطه عطف از حادثهای نشأت خواهد گرفت که یک تشکل مذهبی در پس آن است. سخنران دیگر فرضیهای را مطرح کرد که در پس آن بحثی طولانی در مورد اعضای خانواده سلطنتی آل سعود صورت گرفت. در این بحث عنوان شد که هر کدام از بخشهای مختلف این خانواده سلطنتی مشروعیت را در گرو طرفداری از گروه خاصی از جامعه میبینند. شرکت کننده دیگری خاطر نشان کرد که اگر پادشاه بعدی که پس از ملک عبدالله به روی کار میآید، از مسیر اصلاحات خارج شود، جوانانی پرشور این کشور به پا خواهند خاست و دست به تظاهرات میزنند.
* آیا تشویق عربستان سعودی به پیشرفت به سوی دموکراسی در بلندمدت به نفع
آمریکا است یا خیر؟
این سوال از سخنرانان پرسیده شد که آمریکا از چه اهرمی میتواند استفاده کند تا رژیم سعودی را به انجام اصلاحات و حرکت در مسیر دموکراسی تشویق کند. یکی از سخنران با زیر سوال بردن فرضیه قبلی سوال دیگری را مطرح کرد: آیا تشویق عربستان سعودی به پیشرفت به سوی دموکراسی در بلندمدت به نفع آمریکا است یا خیر؟ وی گفت که اگر ثبات به نفع آمریکاست، پس دموکراسیخواهی در عربستان مطلوب آمریکاییها نیست. (به جای تشویق به ایجاد دموکراسی، میتوان به آزادسازی اقتصادی اندیشید که بیشتر به نفع آمریکاست.) سخنران در ادامه گفت که حتی ممکن است به همین دلیل باشد که آمریکا به جای اصلاحات سیاسی واقعی، “ژست ” سیاسی را ترجیح میدهد. یکی دیگر از شرکت کنندگان گفت که تمایل پادشاه عربستان به ایجاد برخی اصلاحات خاص به نفع آمریکاست؛ سیاستگذاران آمریکایی باید درک کنند که حساسیت اصلاحات اقتصادی و آموزشی بهاندازه اصلاحات سیاسی است. یکی از سخنرانان موافق این مسئله بود که سلطنت سعودی دارد به سوی ایجاد اصلاحات آموزشی گام برمیدارد، چرا که مهمترین کاری است که این کشور باید برای تنظیم بازار کار و ثبات اجتماعی انجام دهد.