«بگو کیستی؟»
این بانو کیست که پاکی، از خورشید عفت او جلوه گرفته است و قداست، از کوثر عصمت او آب و تاب؟! این بانو کیست که کویر قم، به قدوم دعای او، به بهار نیایش و ستایش تبدیل شده است و کهکشان امامزادگان قم، در آسمان معنویت و منظومه عشق او اجرام طواف بر قامت ارادت خود بستهاند و ملایک، بال تبرک و توسل به ضریح آسمانی اش میکشند؟!
این بانو کیست که هر تار و پود لباس مهرش، بوی رضا علیه السلام به مشام تأمل می رسد و صدف قم، به لؤلؤ وجود او، در حلقه شهرها به خود میبالد و می نازد؟!
این بانو کیستت که معلم و مربی خصوصی او، امام موسای کاظم علیه السلام، بر سطر سطر تکالیف الهی او آفرین میگوید و قلم اندیشه او را میگشاید و اسفند جان به یمن دانایی فرزندش، در آتش دعا دود میکند که: (جان پدر به فدای دُردانه خود)؟!
این بانو کیست که جرعه جرعه زیارتنامه اش از سبوی عشق و ارادت برادرش امام رضا علیه السلام در بزم توسل به جام و جان مشتاقان کرامت او ریخته میشود؛ جرعه های معرفتی که هر قطره اش لکه های هوس و آلودگی وسوسه شیطان را از تن فطرت پاک میکند؟!
این بانو کیست که جلوه های دوباره شکوه فاطمه علیهاالسلام و شرف زینب علیهاالسلام و زلال عصمت او نمایان است؟!
«عمه سادات سلام علیک روح مناجات سلام علیک
عمه سادات بگو کیستی فاطمه یا زینب ثانی ستی
تو، «شفیعه محشری» که شمیم بهشتی شفاعت، از شبکه های ضریحت مشام امید را می نوازد: «یا فاطمۀُ اِشْفَعی لَنا فی الجنۀِ فانّ لکِ عندَ اللهِ شأنا مِنَ الشأنِ». و بوی قبر پنهان زهرا علیهاالسلام در لحظه لحظه آئینه های حرمت نمایان است؛ و کوچه باغ یادها، از تو بوی یاس کبود گرفته است.
پرتوی از تلألو زهرا گوهری پربهاست معصومه
تو «کریمه اهل بیتی» که حاتم طائی، هر شب قصه های دست بخشنده اش را از نقره های تابش مهتاب میشنید و قطره کوچک جود خویش را در مقابل دریای کرم تو ناچیز میشمرد و امروز، ستاره ها از پشت پرده شب، دست گدایی به سوی گنج ضریحت میکشند و هر روز خورشید دانش الهی از فروغ روی ماه تو، از آسمان بلند فیضیه دست پرتوهایش را بر سر افکار جهانی میکشد.
تو «فاطمه معصومه ای» که گل نجابت، عشق حیا و عفاف او را در مدرسه شرافت و طراوت، بر روی گلبرگ های غیرت خود تمرین میکند و صادق آل محمد علیه السلام، به خاطر طهارت روحش، مُهر حرم خود را بر سند عنایت، به قم زد.
آری! تو چراغ فروزان خدایی در شب تار دنیائی
«آیتی از خداست معصومه لطف بی انتهاست معصومه»
محمدحسین قدیری