نگرشی به زیارت آل یاسین-۹

السّلام علیک أیّهاالعَلَم المنصوب و العفلْم المصبوب
و الغوث و الرّحمه الواسعه وعداً غیر مکذوب
سلام بر تو اى پرچم افراشته و اى دانش ریخته و انباشته
و اى فریادرس بى کسان و درماندگان و اى رحمت بى کران، وعده اى خالى از دروغ و همراه با راستى و صدق

این جمله سلام از خصوصیّتى برخوردار است و از جهتى در بین سلام هاى زیارت شریفه آل یس ممتاز است؛ زیرا سلام هاى گذشته و درودهاى بعدى همه متضمّن یک یا دو جهت از جهات مختلف متعلّق به آن وجود مقدّس بود؛ در حالى که این سلام بیانگر چهار صفت از اوصاف حضرتش مى باشد. اینک توضیح یکایک آنها:

۱. السّلام علیک أیّها العَلم المَنصوبف
به امام عصر، علیه السلام، عرض سلام داریم با این عنوان که علم منصوب و پرچم برافراشته است. مقصود از علم منصوب چیست؟
ممکن است از این جمله معناى حقیقى اراده نشود و مضافى در تقدیر باشد؛ یعنى، صاحبف العلَم المنصوب: سلام بر تو اى صاحب پرچم برافراشته. این بیانگر علم و بیرق خاصّى است که متعلّق به آن وجود مقدّس است و باز شدن آن پرچم نشانه ظهور موفور السرور حضرتش مى باشد.
از علائم خروج آن حضرت از براى خود جنابش بیرق اوست که چون وقت خروج او نزدیک شود، شقّه آن بیرق گشوده مى شود؛ بدون آن که کسى او را بگشاید و خداوند در آن حال آن بیرق را به سخن در مى آورد و ندا مى کند آن حضرت را که: یا ولىّ اللَّه! خروج نما و دشمنان خدا را هلاک کن.۱
 مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندى نسبت به عَلَم آن حضرت توضیحى آورده است، او مى گوید:
سه علَم دارد؛ بر یکى نوشته است: اَلیومَ أکملتف لَکم دینَکم و أتممْتف علیکم نعمتى و رضیت لکفمف الإسلامَ دیناً و بر یکى مکتوب است: یوفونَ بالنَّذر و یَخافون یوماً کان شرّفه مفستطیراً و بر یکى مکتوب است: لاإلهَ إلاّاللَّه؛ محمّد رسولف اللَّه؛ علىٌّ ولىّ اللَّه و خلیفتفه الحسن و الحسینف و التسعهف من ولد الحسین أوصیاؤه.۲
 
از روایاتى که محدثانى چون مرحوم صدوق و نفعمانى از حضرت صادق، علیه السلام، آورده اند استفاده مى شود پرچم خاصّى که جبرئیل در جنگ بدر براى رسول خدا، صلّى اللَّه علیه وآله، از بهشت آورده بود همان پرچم که خصوصیاتى داشت و امیرالمؤمنین، علیه السلام، آن را در جنگ جمل گشود و فتح نصیب آن حضرت شد سپس آن را پیچید و به دست فرزندش حضرت حسن، علیه السلام، داد به عنوان یکى از ذخائر و مواریث بیت رسالت در نزد ائمّه، علیهم السلام، باقى بود و کسى دگر آن را نگشود تا سرانجام به دست قائم این خاندان مهدى آل محمد، عجل اللَّه تعالى فرجه، صاحب »العلَم المنصوب« گشوده شود.۳
 ممکن است از این جمله معناى کنایى آن اراده شود و چیزى هم در تقدیر نباشد. بلکه پرچم برافراشته کنایه از مقام هدایتى آن حضرت باشد.۴
همان طور که پرچم در هر کجا قرار گیرد همه گرد او جمع مى شوند و موجبات رهایى از گمراهى را فراهم مى آورد، آن وجود مقدّس علَم منصوب است. خدا او را براى هدایت و ارشاد خلق برافراشته است و هر کجا بویى از دیار آن جان جانان به مشام جان رسد سایه هماگستر هدایت مشاهده مى شود.
آرى، آن وجود مقدّس علَم منصوب است؛ پرچم برافراشته هدایت است؛ حتّى در عصر غیبت. تنها شرطش این است که انسان در مقام برآید و خود را در معرض آن عَلَم قرار دهد. اگر کسى طالب هدایت باشد در هر زمانى و مکانى که باشد لطف حقّ شامل حالش مى شود و به عنایت عَلَم منصوب آن کسى که خدا او را براى هدایت خلق به جا گذارده است مهتدى خواهد شد.

۲. و العفلمف المصبوب
توضیح این جمله از عهده امثال ما بیرون است. چه بگوییم و بشنویم؟ چه بنویسیم و بیاوریم؛ نسبت به علم مصبوب؟! از این جهت که جمله را خالى از شرح نگذاشته باشیم با نم مرکب که از نوک قلم تراوش مى کند به یم علم منصوب اشارتى مى آوریم و الّا، جهل مصبوب را چه حدّ آن که سخنى در علم مصبوب آورد؟!
این جمله همانند جمله قبل دو احتمال دارد: یکى این که مضافى در تقدیر باشد؛ یعنى: ذوالعفلم المصبوب (صاحب دانش ریخته شده) و دیگر این که چیزى حذف نشده باشد. با توجه به این معنا، به آن وجود مقدّس به عنوان علم مصبوب سلام مى کنیم.
»مصبوب« اسم مفعول از مادّه »صبّ« است. صبّ در لغت به معناى ریزش است و هر مصبوبى صابّى لازم دارد. هر ریخته شده ریزنده اى دارد. صابّ این علم مصبوب و ریزنده این دانش ریزان کیست؟ جز ذات مقدّس الاهى کسى در اینجا مقام صابّى و ریزندگى ندارد. خدا صابّ است و امام عصر، علیه السلام، علم مصبوب و صاحب علم ریخته شده یا نفس علم ریخته شده است. هر کدام از دو احتمال باشد بیان گر مقام علمى حضرتش مى باشد.
او شخصیّتى است که هستى و وجودش نفس نفیس و اصل بودش علم مصبوب است.
وقتى کارگرى مایع مذابى را میان قالبى مى ریزد یا خشت مالى گفلى را میان قالب قرار مى دهد، هرچه میان قالب بریزند همان از قالب بیرون مى آید؛ اگر از طلاى ناب مذاب حجم قالب را پر کنند، آنچه از قالب بیرون مى آید جسمى است از طلاى خالص و اگر چیزى مخلوط کنند، آنچه از قالب بیرون مى آید غیرخالص است. باید دید قالب ریز و صابّ چه کرده و چه در قالب ریخته است.
در اینجا صابّ و قالب ریز خداست. مى خواهد قالب آخرین ولیّش را بریزد؛ چه مى ریزد؟ علم مى ریزد؛ علم خالص. قالب وجودى امام عصر، علیه السلام، به صبّ خدایى از علم مصبوب پر شده است. هیچ خَلط و مَزجى در قالب وجودى او نیست. علم محض است و محض علم؛ آن هم علم خدایى و ربّانى.
خوب است در اینجا توضیحى در علم آن علم مصبوب بیاوریم؛ گرچه از جاهلى اینچنین این سخن روإ؛ نیست ولى چون خود سخنى نداریم و آنچه عرضه مى داریم از آن صاحبان علم جمعى و جمع علمى است روا مى گردد.
در این راه باریک و خطیر و طریق حسّاس و دشوار رهنمون ما تعبیراتى است که در احادیث و روایات و ادعیه و زیارات نسبت به علم آن علم مصبوب شده است. براى نمونه اینها را مى آوریم:
السَّلام علیکَ یا وارثَ کنزف العلومف الإلهیّهف.۵
 سلام بر تو اى وارث گنج علوم خدایى.
السَّلام علیکَ یا معدفنَ العلومف النَّبویَّهف.۶
 سلام بر تو اى معدن علوم پیامبرى.
إنّکَ حائزف کلّف عفلمف.۷
 بدرستى که تو جامع و دارنده همه دانشهایى.
إنَّک خازفنف کلّف علمف و فاتقف کلّف رَتقف.۸
 بدرستى که تو خزینه دار هر علم و گشاینده هر بسته اى هستى.
السَّلامف على الحقّف الجدیدف و العالمف الّذی علمفهف لا یَبیدف.۹
 سلام بر حقّ جدید (او حقّ را که قبل از ظهور آن وجود مقدّس کهنه شده و از بین رفته است تجدید و آن را نو مى سازد) و بر عالمى که علمش تباهى و تمامى نگیرد.
در دعاى ندبه نیز مى خوانیم:
أینَ أعلامف الدّفینف و قواعدف العلمف؟
کجاست پرچمهاى دین و پایه هاى علم؟
و به حضرتش خطاب مى کنیم: یاابنَ العلومف الکامفله.۱۰
 اى پسر دانشهاى کامل و علوم تامّ.
اینها قسمتى از تعبیراتى است که در دعاها و زیارتها از علم آن وجود مقدّس شده است.
عالمى که اگر از مقدار علمش بپرسید، گوییم: »لا یَبید« است: تمامى ندارد و هلاک نپذیرد. او دانایى است که خازن و حائز کلّ علم است؛ همه علوم در نزد او جمع شده است. چیزى نیست که عفلم نامیده شود و در نزد او نباشد؛ مگر علمى که حقّ متعال به خودش اختصاص داده باشد و الّا همه آنچه را غیر از خدا مى دانند او مى داند و نیز آنچه را غیر از خدا کسى نمى داند مى داند؛ آن که قواعد علم است و زاده علومى کامله است و گنجینه هاى علوم الاهى به او ارث رسیده و جایگاه علوم نبویّه گردیده است.
چون دیده به صحیفه حدیث مى گشاییم و چشم را با روایت آشنا مى کنیم، در آنها چنین گوهرهایى مشاهده مى کنیم که در مقام معرّفى مقام علمى آن علم مصبوب فرموده اند:
المهدیّف أکثرف النَّاسف عفلماً و حفلماً.۱۱
 دانش و خویشتن دارى مهدى، علیه السلام، افزون از همه مردم است.
امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود:
المهدیّف أوسعفکفم کَهفاً و أکثرفکم عفلماً.۱۲
 پناه دهندگى مهدى، علیه السلام، از همه شما بیشتر و علم و دانشش فزونتر است.
حضرت باقر، علیه السلام، فرمود:
إنَّ العفلمَ بکتابف اللَّه و سنّهف نبیّفه یَنْبفتف فی قلبف مهدیّفنا کما یَنبتف الزَّرعف على أحسن نَباتفهف.۱۳
بدرستى که علم به کتاب خدا و سنّت پیامبر در دل مهدى ما رویش دارد؛ آن گونه که زراعت به بهترین وجهى بروید.
حضرت صادق، علیه السلام، فرمود:
العلمف سبعهٌ و عشرون حرفاً فجمیعف ما جائت به الرّفسلف حرفان فلَمْ یعرففف النَّاسف حتّى الیومَ غیرَ الحرفَیْنف. فإذا قام قائمفنا أخرجَ الخمسهَ و العشرین حرفاً فبثَّها فی النَّاسف و ضمَّ إلیها الحرفَیْن حتَّى یبفثَّها سبعهً و عشرین حرفاً.۱۴
تمامى دانش بیست و هفت حرف است. مجموعه آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز غیر از دو حرف نشناخته اند. آن زمان که قائم ما قیام کند آن بیست و پنج حرف دگر را بیرون آورد و میان مردم نشر دهد و آن دو حرف را هم به آنها ضمیمه نماید تا آن که مجموعه بیست و هفت حرف علم میان مردم منتشر شود.
آنچه آوردیم نمونه اى است از احادیث رسیده نسبت به علم آن علم مصبوب که براى ما قابل فهم نیست. چه مى فهمیم اکثریت علمى او را؟! چه مى دانیم رویش علم در قالب شریف او چگونه است؟! چه آگاهى داریم از بیست و پنج حرف علمى که او مى آورد و اصلاً تصورش هوش از سر انسان مى برد؟!
تمام آنچه رسل آورده اند که نقطه ختمیّه رسالت جدّ والاتبارش حضرت محمد، صلّى اللَّه علیه وآله، نیز در این جمع رسولان داخل است تمام آنها عدد دو است و آن چه او مى آورد این دو به اضافه بیست و پنج است. تا روزگار ظهور موفور السرور آن علم مصبوب، هستى با دو حرف علم اشتغال علمى دارد اما سرمایه او این مقدار است.
قدرى در این حدیث بیشتر بیندیشیم و محاسبه اى داشته باشیم. یکصد و بیست و چهار هزار معادل با دو؛ یکى برابر با بیست و پنج بلکه بیست و هفت! این چه نسبتى است و چگونه کلامى است؟! جز در زمان ظهورش راهى براى پى بردن به این حقایق نیست. من که اعتراف مى کنم نمى فهمم آن چه عصرى است و چگونه روزگارى و او چه شخصیّتى؟! جز این که بگوییم:
السَّلام علیکَ أیّفها العَلَمف المَنْصوبف و العفلمف المَصْبوبف.
و به همین جمله بسنده کنیم.
ادامه دارد


پى نوشتها:

۱. العبقرىّف الحفسان، ج ۲؛ النجم الزاهر: ۵۲.
۲. بفغْیَه الطالب فی مَن رأى الإمامَ الغائب: ۳۹.
۳. کمال الدین: ۶۷۲؛ غیبت نعمانى: ۳۰۷. آنچه آوردیم تلفیق چند حدیث است.
۴. (مناسب است براى توضیح این مطلب به آنچه در کتاب سوگند به نور شب تاب در شرح جمله »والعلَم النور« نوشتیم مراجعه شود)؛ صص ۴۸-۴۷.
۵. مصباح الزائر: ۴۳۷؛ بحارالانوار ۱۰۲: ۲۲۶.
۶. بحارالانوار ۱۰۲: ۱۱۷.
۷. همان: ۹۹؛ مصباح الزائر: ۴۳۷.
۸. مفاتیح الجنان: ۵۲۶.
۹. بحارالانوار ۱۰۲: ۲۲۸.
۱۰. إقبال الاعمال ۱: ۵۱۰ – بحارالانوار ۱۰۲: ۱۰۸-۱۰۷.
۱۱. المهدیّ، سید صدرالدین صدر: ۸۳.
۱۲. غیبت نعمانى: ۲۱۴.
۱۳. کمال الدین: ۶۵۳.
۱۴. بحارالانوار ۵۲: ۳۳۶.

 

ماهنامه موعود شماره ۲۳

همچنین ببینید

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» مي‌گويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي از او ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *