به همراه پدرم بر در سرای متوکل بودیم، من در آن هنگام کودکی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم که ناگهان ابوالحسن وارد شد. مردم همگی از مرکبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه کسی بیرون آمدیم؟ به خاطر این بچه، حال آن که او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت: به خدا قسم کودکان چون او را میبینند به احترام او پیاده میشوند هنوز دیری نگذشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند
امامان و پیشوایان معصوم علیهمالسلام انسانهای کامل و برگزیدهای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری و مشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شدهاند گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است. آنان به تعبیر امام هادیعلیه السلام این چنیناند: “-السلامُ علیکُم یا… – مَعدِنَ الرَّحمَۀِ وَ خُزانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِلمِ وَ اُصُولَ الکَرَمِ وَ قادَۀَ الاُمَمِ وَ اَولِیاءَ النِّعَمِ و عَناصِرَ الاَبرارِ و دَعائِمَ الاَخیارِ وسَاسۀَ العِبادِ و اَرکانَ البِلادِ و اَبوابَ الایمانِ و اُمَناءَ الرحمنِ و سُلالۀَ النَّبیّین و صَفوَۀَ المُرسَلین و عِترَۀَ خیرَۀِ رَبِّ العالَمین، -السلام علی …- مَصابیحِ الدُّجَی و اَعلامِ التُقَی و ذَوی النُهی و اُولِی الحِجَی و کَهفِ الوَرَی و وَرَثَۀِ الاَنبِیاءِ والمَثَلِ الاَعلَی وَالدَّعوَۀِ الحُسنی و حُجَجِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُنیا وَالآخِرَۀِ وَالاُولَی”؛ معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیانهای کرامت و ریشههای نیکان، عصاره و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریکیها، پرچمهای پرهیزگاری، نمونههای برتر و حجتهای خدا بر جهانیان هستند.(۱) بدون شک، ارتباط با چنین چهرههایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به کمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم علیه السلام یکی از پیشتازان دانش و تقوا و کمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقی و کمالات نفسانی و الگوی حقجویان و ستم ستم ستیزان است. امام هادی علیهالسلام پیوسته تحت نظر حکومتهای جور بود و سعی میشد که آن حضرت با پایگاههای مردمی و افراد جامعه تماسی نداشته باشد با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی که از او بروز کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهلبیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است.
پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامیبه ذکر این ویژگی پرداختهاند. “ابن کثیر” مینویسد: “کان عابداً زاهداً”، او عابدی وارسته و زاهد بود. ابن عباد حنبلی نیز میگوید: “کان فقیهاً، اماماً، متعبداً…”؛ او فقیه و امام عابد بود.
ابوعبدالله جُنیدی میگوید: “سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریدههای الهی است. “ابن حَجَر” در شرح حال آن حضرت مینویسد: “و کانَ وارِثَ اَبِیهِ عِلماً و سَخاءً” او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.(۲) “متوکل” در نامهای که برای امام مینویسد خاطرنشان میکند: امیرالمؤمنین عارف به مقام شما است و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت میکند و طبق آنچه مصلحت شما و خانوادهتان میباشد عمل میکند. اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونههایی را یادآور میشویم.
الف- انس با معبود
پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعلههای آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر میافکند و آرامش را از انان سلب میکرد. امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی میآورد شب را با حالت خشوع به رکوع و سجده سپری میکرد و بین پیشانی نورانیش و زمین جز سنگریزه و خاک حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار مینمود: “اِلهی مُسئٌ قَد وَرَدَ، و فَقیرُ قَد فَصَدَ، لاتُخیبُ مَسعَاهُ وَارحِمهُ وَاغفِر لَهُ خَطَأه”؛ بارالها! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بینتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرارداده و از لغزشش در گذر.(۳) پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامیبه ذکر این ویژگی پرداختهاند. “ابن کثیر” مینویسد: “کان عابِداً زاهداً”، او عابدی وارسته و زاهد بود.(۴) ابن عباد حنبلی، نیز میگوید: “کان فقیهاً، اماماً، متعبداً…”؛ او فقیه و امام عابد بود.(۵)
امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی میرسید که “ابن شهر آشوب” در مناقب مینویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسکری رفتند احمد ابن اسحاق از وامیکه برگردنش بود نزد حضرت شکایت کرد، آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن میگوید: ” این مقدار انفاق، معجزهای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست و تاکنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیدهام.”
ب- سخاوت و جود
امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی میکردند به حداقل آن که زندگی معمولی روزانه آنان را تامین کرده اکتفا کنند و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف مردمی و اجتماعی یاری رساند بسنده کنند و مازاد آن را در راههایی که موجب خشنودی خداوند بود صرف کنند. یکی از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند میباشد. این سیاست خداپسندانه مالی “که در زندگی همه معصومین علیهمالسلام در سطح گستردهای به چشم میخورد” علاوه بر جنبههای معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در کاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت وعلاقهمند ساختن آنان به مکتب اهلبیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانهشان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهای مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند، بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونهای که وقتی فرد نیازمند و درماندهای را میدیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی میکردند، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی که به محض مواجه شدن با مشکلی مستقیماً سراغ خانه امامت را میگرفتند. امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی میرسید که “ابن شهر آشوب” در مناقب مینویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسکری رفتند احمد ابن اسحاق از وامیکه برگردنش بود نزد حضرت شکایت کرد، آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن میگوید: ” این مقدار انفاق، معجزهای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست و تاکنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیدهام.”(۶) اسحاق جلّاب میگوید: برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمیشناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور میداد توزیع کردم.(۷) در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز “تَروِیه”(روز هشتم ذی الحجّه)، ذکر شده است.(۸) از این روایت برمیآید که آن حضرت در مسائل مالی و انفاقهای جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت میکرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حکومتی است، با این حال امام این کار را تحت تاثیر پوشش قربانی انجام داد تا هرگونه سوء ظن را نسبت به خود از بین ببرد.
ج- حلم و بردباری
حلم و بردباری از ویژگیهای مهمی است که مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی که بیشترین برخورد و اصطکاک را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیکو افراد بسیاری را به سوی خود جذب کردند. امام هادی علیه السلام همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب میکرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانتکنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد میکرد. “بریحه عباسی”- که از سوی دستگاه خلافت به سمت پیشنمازی مکه و مدینه منصوب شده بود – از امام هادی علیه السلام نزد متوکل بدگویی کرد و برای او نوشت: اگر نیازی به مکه و مدینه داری علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند. بر اثر سعایتهایی پی در پی “بریحه” متوکل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید کرد. هنگامیکه امام علیه السلام از مدینه به سمت “سامراء” در حرکت بود “بریحه” نیز او را همراهی کرد. در بین راه “بریحه” رو به امام علیه السلام کرد و گفت: “تو خود میدانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار سوگند میخورم که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش میزنم و محبّان و خدمتکارانت را میکشم و چشمههای مزرعههایت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد. امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: “نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد.” “بریحه” چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.(۹)
امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: “نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد.” “بریحه” چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.
د- هیبت و شکوه
امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یک قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت خاصی برخوردارند. این هیبت و عظمت خدادادی را در زیارت جامعه از زبان امام هادی علیه السلام چنین میخوانیم: طَأطَأ کُلُ شَریفٍ لِشَرَفِکُم، وَ بَخَعَ کُلُ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُم، وَ خَضَعَ کُلُ جَبارٍ لِفَضلِکُم، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَکُم”؛ هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافت شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی کرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است. روی این جهت بارها اتفاق میافتاد که حاکمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمات خطرناکی نسبت به آنان میگرفتند ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، کابوس ترس و وحشت بر دلهایشان سایه میافکند به گونهای که مجبور میشدند از تصمیم خود برگردند. طبرسی در اعلام الوری به سند خود از امام محمدبن اشتر علوی نقل کرده است که گفت: به همراه پدرم بر در سرای متوکل بودیم، من در آن هنگام کودکی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم که ناگهان ابوالحسن وارد شد. مردم همگی از مرکبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه کسی بیرون آمدیم؟ به خاطر این بچه، حال آن که او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت: به خدا قسم کودکان چون او را میبینند به احترام او پیاده میشوند هنوز دیری نگذشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابوهاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمیگفتید دیگر به احترام او پیاده نمیشوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم احترام خود را از دست دادیم و از مرکبهای خود پیاده شدیم. زیدبن موسی چندین بار به “عمر بن فَرَج” گوشزد کرد و از او خواست که وی را بر فرزند برادرش “امام هادی” مقدم بدارد و میگفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم و عمر سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل کرد. امام فرمود: “یک بار این کار را بکن فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان سپس ببین چه خواهد شد.” روز بعد “عمر” امام هادی علیه السلام را دعوت کرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به “زید” اجازه ورود داد زید در برابر امام علیه السلام بر زمین نشست.(۱۰) چون روز پنج شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام خواست تا وارد شود امام علیه السلام داخل شد. هنگامیکه چشم زید به امام علیه السلام افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده کرد از جایش برخواست و امام را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست.(۱۱)
پینوشتها:
۱- زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان.
۲- ائمتنا، ج۲، ص۲۵۲.
۳- ائمتنا، ج۲، ص۲۵۷/ سیرۀ الامام العاشر علی الهادی، ص۵۵.
۴- الصواعق المحرقۀ، ص۲۰۷/ البدایۀ والنهایۀ، ج۱۱، ص۱۵.
۵- تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم السلام.
۶- مناقب، ج۴، ص۴۰۹.
۷- الکافی، ج۱، ص۴۹۸.
۸- اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۷.
۹- اثبات الوصیه، صص۱۹۶و۱۹۷.
۱۰- اعیان الشیعۀ، ج۷، ص۱۲۸.
۱۱- اعلام الوری، ص۳۴۷.
۱۲- بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۷۵/ الفصول المهمۀ، ص۲۷۸.
برگرفته از کتب:
– امام هادى؛ مشعلدار هدایت
– گفتاری در مورد زندگی امام هادی
– فضایل امام هادی (ع)
– علم و دانش امام(ع)