مشرق: با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه که به اسلامگرایی شهرت داشت برخی از پایان حکومت اندیشه های مصطفی کمال مشهور به آتا تورک در ترکیه خبر دادند و این پایان را مدیون روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه می دانستند؛ اما روند حوادث بعدی روی دیگری نشان داد.
فاکتورهای اصلی اسلامیبودن حزب عدالت و توسعه بیش از هر چیز در حیطه “اسلام فردی” خلاصه میشد، اسلامیکه حتی در آن حوزه هایی که پای به اجتماع میگذاشت از نزدیک شدن به حیطه سیاست خودداری میکرد و البته چنین شرایطی برای رقابت با حریف قدرتمندی که در همسایگی ترکیه قرار داشت و داعیه دار اسلام سیاسی در جهان از سه دهه قبل بود – یعنی درست در زمانی که ترکیه تمام تلاش خود را در دین زدایی به مصداق اعم و اسلام زدایی به مصداق اخص از جامعه داشت- کافی نبود.
اسلام سیاسی اخته شده؛ یا اسلام گرایی بیعمل
در چنین شرایطی بود که کم کم اسلامگراهای مدل ترکیه، پا به عرصه سیاسی نیز گذاشتند اما حضورشان را تا حد امکان کنترل شده تعریف میکردند. برنامه های تبلیغاتی به دقت طراحی شده اگر چه در ظاهر شباهت فراوانی به اسلام سیاسی از نوع ایرانی داشت، اما در یک طراحی نرم، اخته بود و یک عنصر اصلی را نداشت، این عنصر اصلی در حقیقت همان “عمل گرایی” بود که اسلام سیاسی انقلاب اسلامی در جهان پیاده کرده و از قبل آن، گروه های مقاومت توانسته بودند مجال بالیدن بگیرند. اما حرکت های ترکیه، وجهه عملگرایی را حذف کرده بود اما در بُعد تبلیغاتی نسبت به نمونه اصلی خوش آب و رنگ تر ظاهر شد.
بهترین مثال در این مورد “آرمان فلسطین” است. ترکیه تنها کشور مسلمانی است که معاهدات و همکاری های سیاسی و نظامی سطح بالا و علنی با اسرائیل دارد. اما با روی کار آمدن اسلامگرایان و ادعاهای اخیرشان در رسوخ عقاید اسلامیبه حوزه موضع گیری های سیاسی، حرف و حدیث ها درباره این روابط زیاد شده بود. ترکیه به مرور چهره ای ضد اسرائیلی، حقوق بشری و طرفدار فلسطین از خود به نمایش میگذاشت، که ماجرای اجلاس داووس و موضع تند مقامات ترکیه علیه رئیس رژیم صهیونیستی دقیقا بر اساس همین مطلب طراحی شد، اما درست در زمانی که بوق های تبلیغاتی در حالا مخابره و تحلیل عملکرد رئیس جمهور ترکیه بودند، ارتباطات سیاسی، اقتصادی و نظامی ترکیه و اسرائیل همچنان در جریان بود و در فضایی امن پیش می رفت.عمل، جایگاهی در شعارهای سیاسی رئیس جمهور و دولت رجب طیب اردوغان نداشت.
ماجرای کشتی “ماوی مرمره” البته ماجرای دیگری بود، که در داخل پازل حزب عدالت و توسعه قرار نمیگرفت، اما در این فاجعه هم ترکیه توانست با مدیریت تبلیغاتی به خوبی از روابطش با اسرائیل، صیانت کند.
از سوی دیگر این موضع گیری های بی عمل ترکیه تقریبا تنها به اسرائیل محدود می شد و کمتر پیش آمد که ترکیه علیه غرب موضع خاص منتقدانه ای را اتخاذ کند، البته اگر مواضع ترکیه درباره پیوستن به اتحادیه اروپا را نادیده بگیریم.
غرب گرایی، آتاتورکیسم و برنامه غرب برای هدایت قیامهای عربی
“باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شویم و این گونه است که آدم میشویم” این جمله مشهور تقی زاده که امروز کمتر روشنفکر ایرانی – حتی برای حفظ پرستیژ ناسیونالیستی اش- آن را قبول دارد، روزگاری مبنای تغییرات بنیادین در کشورهای خاورمیانه خصوصاً ترکیه و به تبع آن، ایران عصر پهلوی بود. اساساً آتاتورکیسم از چنین دیگی بیرون آمد. امروز اگر چه دیگر نمیشود نشانه ای از حکومت این تفکر در ترکیه امروز دید، اما هنوز آتاتورکیسم در رگ های تفکر سیاسی و جریان های حاکم بر ترکیه جریان دارد.
ترویج دین “خصوصی” و حداکثر “اجتماعی”، رویکرد افراط گرایانه برای تبدیل شدن به جامعه غربی و تعامل همسو با قدرت ها و تأکید بر منافع ملی بر اساس ناسیونالیسم وارداتی، عناصری هستند که از میراث آتاتورکیسم باقی ماندهاند و باعث میشوند که با وجود قرار گرفتن پوسته ای از دین در رأس حکومت- که آتاتورک و همفکرانش با آن موافق نبودند، اما باقیِ مرده ریگ غربگراییِ افراطیِ ترک، به دولت عدالت و توسعه نیز برسد.
غربی ها خصوصاً آمریکا با اطمینان از به بن بست رسیدن مبارزه با اسلامگرایی در ترکیه قرن بیستم، تصمیم گرفتند برای جلوگیری از قدرت یافتن گروه های عملگرای اسلامی نسخه ای کم خطرتر و همسوتر را در رأس قدرت قرار بگیرد.
این نسخه برای سال ها در انکوباتور خاورمیانه رشد و نمو کرد، حتی به رقیب آینده خود نزدیک شد و در مواردی به عنوان برادر بزرگ به آن تکیه کرد و البته از وجهه آن در جهت کسب مشروعیت استفاده کرد تا در زمانی که مدل قبلی حکومت های دست نشانده در خاورمیانه و شمال آفریقا، یعنی رژیم های دیکتاتوری ساقط شد مدل جدید، یعنی حکومت نخبگان مسلمان طرفدار سبک زندگی غربی، بتواند جای آن را بگیرد و الیت مردم سالار غربگرا جایگزین دیکتاتورها شوند.
آمریکایی ها تا حدودی اتمام دوره دیکتاتورهای مصر و تونس و لیبی و … را می دانستند، اما سرعت حوادث آن قدر زیاد بود که همه چیز را از کنترل خارج کرد و از همین جهت بود که غرب بلافاصله کوشش ها را برای انتقال مدل ترکی به کشورهای انقلابی عرب آغاز کرد. اگر چه غنوشی در تونس به قهوه ترک سیاسی روی خوش نشان داد اما اشتباه در محاسبات باعث شد تا در مصر، دولتمردان ترکیه با واکنش سرد انقلابیون مواجه شوند و این پروژه نیز توفیق چندانی پیدا نکند.
بازی با کارت اشتباه ترکیه در دمشق
مرحله بعدی قمار ترک در منطقه ای با اولویتی بالاتر از شمال آفریقا بازی خواهد شد. در این مرحله ترکیه باید تمام سرمایه تبلیغاتی که “عدالت وتوسعه” در این سال ها جمع آوری کرده است، به میدان بیاورد. در این میدان قرار است ترکیه نقشه یک الگوی دو چهره را بازی کند، از یک سو اسلام گرایی و از سوی دیگر دموکراسی این البته در به راهانداختن یک جنگ تبلیغاتی است که مقدمه جنگی گرم است و احتمالاً ترکیه در جنگ گرم هم نقش هایی خواهد داشت.
دعوت مقامات ترک از دولت اسد برای استعفا، بخشی از همین سناریوست. مقامات ترک در همراهی با اظهارات هماهنگ با مقامات غربی بویژه انگلیسی ها، پیام ظریفی را با خود دارد و آن این است که دوران تبلیغات اسلامگرایان آتاتورکیست ترکیه تمام شده و حالا آنها از پوستین شان بیرون می آیند. اما آنچه آمریکایی ها، انگلیسی ها و در مجموع غرب متوجه آن نیست، این مطلب است که اساساً ترکیه کارت اشتباهی در دستان غرب است که می تواند نتیجه میز را در میان مدت علیه همه منافع غرب تغییر دهد.
با شعله ور شدن آتش جنگ که رفتار غربی ها آن را اجتناب ناپذیر کرده است، بیش از هر چیز به سرعت سرمایه اجتماعی رهبران فعلی ترکیه به عنوان دولتی مسلمان، ته خواهد کشید و در این شرایط نه تنها ملت هایی که به مدل ترکی ابراز تمایل کردهاند از این مشی فاصله خواهند گرفت بلکه زمینه جدی عملگرایی اسلام سیاسی در ترکیه فراهم خواهد شد و عجیب نیست که انقلاب بعدی را در ترکیه شاهد باشیم؛ با این همه به نظر می رسد غرب اصرار فراوانی به استفاده از این کارت اشتباه دارد؛ اصراری که خود، می تواند جرقه قیام اسلامی دیگری را در منطقه رقم بزند.