گاهی وقتها که به یاد دوران جوانی و دانشجویی با همه فراز و نشیبهایش میافتم دلم میگیره. به قول معروف فیل دلم یاد هندوستان میکنه؛ یاد آن همه سختی، آن همه رفیق، آن همه مرد که آرام و بیصدا امروز سینه در سینه خاک خفتهاند و با شنیدن اسمشان آه سردی از سینه دوستانشان بیرون میزند.
آن روزها، میان جوانها و مخصوصاً دانشجویان زندگی و بودن معنی دیگری داشت. تجربه رنج و درد، تجربه ناداری و فقر، تجربه مجاهدت و همدردی، تجربه تقسیم همه آنچه در کاسه بود.
آن روزها بر و بچههایی که از آنها یاد میکنم وقتی دردی و عشقی به جانشان میافتاد قبل از اینکه از کسی یا کسانی بخواهند حال و روز بیچارهها و ندارها و مظلومها را بفهمند و یا حق آنها را بهشون برگردانند از خودشان شروع میکردند، از پول توجیبیشان، از تن دادن زیر بار کار، از کار کردن در کوره پزخانهها، حتی از ترک خانههای امن و راحت و لوکس و زندگی دانشجویی در محلههای پایین شهر، تا اینکه در میان شهرهای بی در و دروازه تهران و اصفهان و شیراز و مشهد، اگر فلکزده بدبختی را پیدا میکردند که ادارهای و یا سازمانی به او ظلم میکرد و حق او را نمیداد راه میافتادند و آنقدر میایستادند تا حق آن بیچاره را بگیرند. حتی اگر به زندان میافتادند و یا شکنجه میشدند. داشتن و نداشتن امکانات وسایل چیزی نبود که آنها را از رفتن و مبارزه و مجاهده باز بدارد. مهم این بود که با ظالم نباشند، با سکوت آب به آسیابش نریزند. خودشان را سرگرم بازیچهها نکنند. تا نشان بدهند که زندهاند، جوانند، مسلمانند و بالاخره نشان بدهند که هستند.
هیچکس و هیچ چیز نمیتواند نام و نشان آنها را از میان این سرزمین پاک کند.
البته همان موقع هم مسلمانان و مذهبیهای شیک و آراستهای هم بودند که بیدرد و داغ و در امنیت تمام خودشان را با بحث و فحصهای شبهای جمعه مشغول میکردند. مثل همین الا´ن که مجالس بیدردهای شیک از خیابان انقلاب تا تجریش در خانههای لوکس تشکیل میشود و سخنرانان شیک و البته بیدرد برایشان سخنرانی میکنند تا استخوانی سبک کرده باشند.
ـ حیف از این جوانی که در بیدردی بگذرد!
ـ حیف از این جوانی که بیتجربه دستهای پینه بسته، کار و تقسیم سیری و گرسنگی بگذرد.
ـ حیف از این جوانی که در سکوت بگذرد، سکوت در وقت دیدن بیعدالتی و ظلم!
ـ حیف از این جوانی که بیهمراهی درماندهترین مردان و زنان بیپناه بگذرد!
ـ حیف از این جوانی که خرج گروهها و دستهها و کسانی شود که هیچگاه گرسنه نبودند. خسته و تنها نبودند!
بیگمان، امام مهدی(عج)، نیز یاران خودش را از میان این جماعت انتخاب نخواهد کرد.
حداقل به خاطر اینکه وقتی ظهور کند ناگزیر به جنگ، جهاد و رویارویی با ظالمان و ستمگران است و آنان هیچگاه مهیای حضور در صحنههایی چنین نیستند.
یاد آن روزها بخیر!
روزهای جوانی، روزهای جهاد، روزهای تجربه دستهای پینهبسته.
قربان شما ـ سردبیر