از مشهورترین روایات مربوط به آخرالزّمان و قیامت ظهور، این حدیث نبوی پیامبر اعظم(ص) است که درباره حضرت مهدی(ع) فرمود:
«یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ او، [حضرت مهدی(ع)]، زمین را پر از قسط و عدالت میکند آنچنان که پر از ظلم و جور شده بود.»
اغلب به معنای جامع و عمیق این روایت توجّه نمیشود. تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگوییها و خشونتهای نظامیگردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمیکه پیشتر میرویم به مظالم اقتصادی و فاصلههای عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه میکنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیعتر و عمیقتر دارد.
امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، عدل را به «وضع الشئ فی موضعه؛ قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه خودش» تعریف فرمودند و بعد تصریح کردند که معنای ظلم نیز از این تعریف روشن میشود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشیا و امور در جایگاه خودشان.
واژه جور نیز که در روایت نبوی آمده است، به معنای از مسیر و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بیانی دیگر از واژه ظلم است. بر این اساس باید به این نکته توجّه کنیم که روایت مشهور یاد شده، معنایی بس عمیقتر از آنچه ما اغلب تصوّر میکنیم، در بر دارد.
آکندگی عالم از ظلم و جور؛ یعنی آنکه در آخرالزّمان هیچ عرصهای از عرصههای حیات فردی و اجتماعی از تباهی، انحراف و کژی خالی نیست و به هر جا که بنگری نشانههای ناراستی، اعوجاج و انحراف از حق را میبینی و در حقیقت تباهی بر مزاج عالم غلبه کرده است و نبود توازن و تعادل مهمترین ویژگی عصر آخرالزّمان است.
اقتصاد، سیاست، علم، نظام تعلیم و تربیت، خانواده، شهر، مذهب، غذا، اخلاق، معماری، ارتباطات، خواص، عوام، زنان، مردان، کودکان، جوانان و خلاصه همه عرصههای فردی و اجتماعی در سرتاسر عالم و حیات بشری، کم و بیش بیمار و دچار اعوجاج گشته و از مسیر عدل، تعادل و توازن خارج شدهاند.
در آیه ۴۱ سوره روم میخوانیم: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدیّ النّاس؛ تباهی در خشکی و دریا به خاطر اعمال و دستاوردهای خودسرانه بشری ظاهر و غالب شده است». این آیه نیز بیانی دیگر از آکندگی عصر آخرالزّمان از عدم تعادل و بیتوازنی است و از همین رو در دعای عهد خطاب به خداوند مویه میکنیم که:
«قلت و قولک الحقّ ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس فاظهر اللهم لنا ولیّک؛ تو خود گفتی و سخنت حق است که به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ای خدا! ولیّ خود را بر ما آشکار ساز.» مروری بر روایاتی که نشانههای آخرالزّمان را بیان کردهاند نیز به وضوح، بیانگر این معنای وسیع از ظلم و جور و در واقع همان آکندگی از نبود تعادل و بیتوازنی است. بر اساس این روایات ما شاید نتوانیم عرصهای را پیدا کنیم که از آسیب، انحراف و کژی در امان مانده باشد. به برخی از این نشانهها که برگرفته از روایات است، توجّه کنید:
مردم، دارای آرای مختلف خواهند شد و از هواها و خواهشهای نفسانی پیروی میکنند. قرآن، کهنه شده و چیزهایی بدان میبندند که در آن نیست. دین، تغییر و دگرگونی پیدا کرده چنان که آب کاسه تغییر پیدا میکند (آفت مهلکِ خود بنیادی معرفتی و اعتقادی و قرائتهای گوناگون از دین).
شخص، صبح مؤمن است، شب کافر میشود (ارتدادهای عقیدتی).
معروف منکر شود و منکر معروف. مردم حرام را مباح دانند و امور باطل را در بین خود ترویج کنند. بدعتها فاش و فتنهها ظاهر شود. اهل اخبار و حدیث (علمای خالص و صادق دین) موهون شده و دوستداران آنها از نظر بیفتند ـ بعضی از مشاهده جدّ و جهد مؤمنی در امر دین به خدا پناه میبرند! ـ مؤمن محزون و از نظر افتاده و خوار است (واژگونی ارزشها)
نماز را سبک شمرند. مساجد را مثل معابد یهود و کلیسا زینت دهند. منارهها را بلند سازند. اغنیای امّت به منظور گردش و تفریح؛ طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا به حج روند. قرآن، مهجور و مساجد از هدایت تهی گردد و قرآن را با آواز و مزامیر و به صورت غنا میخوانند بدون اینکه از خداوند ترسی داشته باشند. در چنین عصری ترانهها و ساز و آواز، آدمیان را به طرب میآورد، آنچنان که نفسهایشان گویی در طرب میآید و لذّت و شیرینی قرآن خواندن از آنها گرفته میشود. مردم، شطرنج، نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل، امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند و در مکّه و مدینه کارهایی میکنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچکس آنها را از اعمال زشت باز نمیدارد. آلات موسیقی در مکّه و مدینه آشکار است. (رسوخ انحراف در اعمال عبادی و دینی)
و فساد زیاد و هدایت کم گردد و آرزوها، طولانی گردد و مردم آنچه را که میگویند، عمل نمیکنند. و مرده را تشییع میکنند و کسی هم وحشت نمیکند (عبرت نمیگیرد). شنیدن تلاوت قرآن بر مردم گران و استماع سخنان باطل برای مردم آسان است. (بی پروایی معنوی)
[در روابط جنسی] مردان به مردان اکتفا میکنند و زنان به زنان قناعت میورزند. فحشا بسیار گردد به طوری که کار و شغل قرار گیرد و زنا علنی گردد و فساد در همه جا آشکار است و کسی از آن جلوگیری نمیکند و مرتکبان آن هم خود را معذور میدانند. لهو و لعب آشکار میگردد و کسی که از کنار آن میگذرد، جلوگیری نمیکند یا کسی قادر به جلوگیری از آن نیست. (تباهی اخلاقی و بیتعادلی در روابط جنسی)
مردان شبیه زنان و زنان شبیه مردان گردند. زنان را به مشاوره گیرند. زنان برای خود تشکیل مجلس میدهند و جمعیّتهای زیادی به راه میاندازند، به گونهای که در آن اجتماعات مانند مردان سخنرانی میکنند و تشکیل این جماعات برای سرگرمی است و در مسیر غیر رضای خداوند انجام میشود. زن، شوهر خود را بدبخت و بر خلاف میل او عمل میکند و نفقه شوهرش را میپردازد. مردان و پسران مسلمان با طلا خود را بیارایند. زنان بر زینها سوار شوند (بر هم خوردن توازن و تعادل در روابط اجتماعی و جابهجایی کارکردها و وظایف اجتماعی).
خوردن مال یتیمان را حلال کرده و رباخواری و کم فروشی کنند. ربا را به صورت بیع و رشوه را به اسم هدیه حلال شمرند. زکات را از مستحقّان قطع کنند. فقر، بسیار شود. مردم اموال خود را در راه غیر خدا بذل میکنند و کسی را از این کار بر حذر نمیدارند و جلوی آنها را نمیگیرند. کسی که طلب حلال میکند، در نظر مردم سرزنش میشود و طالب حرام را مدح و احترام میکنند. مرد، مال بسیاری دارد ولی وجوهات شرعی آن را نمیدهد. (مناسبات ظالمانه اقتصادی)
رشوه را به اسم هدیه حلال شمارند، به اسم امانت، خیانت کنند. دروغ، بسیار شود. لجاجت در میان مردم آشکار گردد. برادری در راه رضای خداوند کم میشود؛ چنان که درهمهای حلال کم میگردد. پس مردم به بدترین حالت باز میگردند. شاهد (در دادگاه) بدون اینکه از وی درخواست شود، شهادت میدهد و دیگری به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهی دهد. صاحب هر پیشه در پیشه خود دروغ گوید. کبر و منیّت چون سم در دلها راه یابد. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند. ثروتمندان بلندمرتبه و فقرا پست باشند. توانگر به آنچه دارد بخل میورزد و فقیر آخرت خود را به دنیا میفروشد. همسایه، همسایهاش را آزار میرساند و کسی هم او را منع نمیکند. صاحب مال از شخص با ایمان عزیزتر است. اگر یک روز بر مردی بگذرد و در آن روز گناه بزرگی مانند زنا و کمفروشی و غلّ و غش در معامله یا شرابخواری نکرده باشد، اندوهگین و محزون است که آن روز را مفت از دست داده و عمرش ضایع شد.! بیدادگری و جرائم، آشکار گردد. فتنه و اضطراب بسیار شود. (مناسبات ظالمانه اجتماعی)
ارحام (پیوند خویشان) را قطع کنند. طلاق فراوان شود و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند. بیاحترامیبه پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمرند و نزد فرزندشان سیه روزتر از همه شوند. پسر به پدر و مادرش افتراء میبندد و آنها را نفرین میکند و از مرگ آنها خوشحال میشود. کوچک، بزرگ را مسخره میکند (تضعیف پیوندهای سالم اجتماعی و فروپاشی نهاد حیاتی خانواده که منجر به فروپاشی کامل اجتماعی میشود).
مردمِ عمارتهای محکم و رفیع بسازند (میل به خلود در ارض و الگوهای غلط و غیر دینی در معماری و شهر سازی).
ویرانی بیش از عمران و آبادی است (توسعه غربی که عین ویرانی است، آبادی تلقّی میشود).
مردم نوشیدنیها و خوراکیهای پست میخورند (تباهی در نوشیدنیها و خوراکیها که عموماً از حالت طبیعی و سالم خود خارج شدهاند و منشأ ضررهای گوناگون برای سلامت انسانها هستند).
حتّی نبود توازن و بیتعادلی به پدیدههای طبیعی نیز سرایت میکند:
«پس چون آن زمان آید هلال ماه شب اوّل مانند ماه شب دوم خود را بنماید و گاهی نیز مخفی میشود به طوری که مردم اوّل ماه رمضان را افطار کرده و آخر ماه را که عید میباشد، روزه بگیرند. مرگها سریع باشد و مردم به صورت ناگهانی بمیرند به طوری که مرد هنگام صبح سالم باشد و شب دفن شده باشد و شب زنده و صبح مرده باشد. باران در غیر فصل ببارد. زلزله، فراوان گردد. عمرها کم شود. بلاها ظاهر گردد.»
البتّه مطالب بالا بدین معنا نیست که در ظلمت آخرالزّمان هیچ نقطه نورانیای وجود ندارد و اصلاً مؤمنی یافت نمیشود یا هیچ حرکت سازندهای وجود ندارد؛ بلکه مقصود غلبه و سیطره تباهی و ظلم و جور بر امور و دنیا است و در اقلّیت محض بودن خوبی و خوبان است. ضمن آنکه مصیبت آخرالزّمان آن قدر شدید است که حتّی خوبان و مصلحان را نیز ممکن است به نسبتهایی متأثّر سازد.
در هر صورت در همان آخرالزّمان «الموطئون للمهدی؛ زمینهسازان برای قیام مهدی(ع)» وجود دارند. سیّد خراسانی و سیّد یمانی و مغربی با یارانشان هستند که با ظهور حضرت به ایشان میپیوندند؛ امّا مسئله این است که مؤمنان راستین و آنها که واقعاً دغدغه سالم ماندن و ثبات ایمانی و عقیدتی دارند، نباید از عمق ظلم و ظلمت و تباهی آخرالزّمان غافل شوند و خویش را در معرض انواع فتنهها و پرتگاهها قرار دهند.
مهدی نصیری