شخصیت و صفات امام علی بن ابی طالب علیه السلام
ابو الحسن، على بن ابى طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب، نخستین امام از ائمه اثنى عشر، دومین معصوم از چهارده معصوم ( علیهم السلام) و در نظر اهل سنت خلیفه چهارم از خلفاى راشدین است.
آن حضرت دومین شخص عالم اسلام ( پس از رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله)) و وصى و ولى مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکى از اصول مذهب امامیه است. اما عدهاى از پیروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه کثرت فضایل و کرامات ایشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتى فوق اعتقادات شیعه امامیه درباره ایشان پیدا کردهاند. این عده به غلات یعنى غلو کنندگان معروف شدهاند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شیعه از جاده هدایت به دور افتادهاند و از اهل بدعت و ضلال محسوب مىگردند.
حضرت على ( علیه السلام) به جز کنیه ابو الحسن به ابو تراب نیز معروف بود و این کنیه را حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله) به او داده بود و آن هنگامى بود که او را بر روى خاک خوابیده دیده بود و او را بیدار کرده و گرد و خاک از پشت او برافشانده و فرموده بود تو ابو تراب هستى. آن حضرت این کنیه را چون از جانب رسول اکرم ( صلی الله علیه و اله) به او داده شده بود بسیار دوست مىداشت و آن را بر کنیهها و القاب دیگر ترجیح مىداد. اما بنى امیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعى تحقیر و توهین مىدیدند و به کسان خود دستور داده بودند که آن را همچون دشنام و ناسزایى درباره او بکار برند. زیاد بن ابیه و پسرش عبید اللّه بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفى این کنیه را درباره او بسیار بکار مىبردند.
امام و محبان، مبغضان
هر که در تاریخ اسلام مطالعه کند و تاریخ نحلهها و فرقههاى مختلف اسلام را از نظر بگذراند و در مباحثات کلامى مسلمانان مخصوصاً در مسأله مهم امامت بررسى نماید و کتب و رسائل متعدد و مشاجرات و مناقشات دینى و مذهبى را بخواند، بى هیچ تأملى درخواهد یافت که هیچ شخصیتى در عالم اسلام بهاندازه على بن ابىطالب ( علیه السلام) مورد محبت و یا بغض واقع نشده است و هیچکس بهاندازه او دشمنان سرسخت و محبان و مخلصان ثابت قدم و فداکار نداشته است. چه جانها که در راه محبت او نثار شده است و چه جنگها که میان مخالفان و موافقان او در گرفته است. سالیان دراز بر بالاى منابر مسلمانان در خطبههاى نماز رسم بوده است که او را سب و لعن کنند و بر عکس قرنها بر بالاى منابر ذکر فضایل او و خاندانش رفته است و بر دشمنان و مبغضان او لعن و نفرین فرستاده شده است. قومى او را به درجه الوهیت بالا بردهاند و قوم دیگر از او و پیروان او تبرى جستهاند. این خود مىتواند دلیل این مدعا باشد که او پس از حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله) بزرگترین و پر اهمیتترین شخصیت عالم اسلام است و گر نه این همه هیاهو و غوغا براى چه کسى مىتوانست باشد؟
امام و روایات
ابن حجر عسقلانى در تهذیب التهذیب (۷ / ۳۳۹) مىگوید که احمد بن حنبل، فقیه و محدث معروف و پیشواى مذهب حنبلى گفته است: آن اندازه از فضایل که درباره على (از حضرت رسول صلی الله وعلیه و آله) روایت شده است درباره هیچ یک از اصحاب روایت نشده است.
امام على (علیه السلام) کسى است که هرگز بت نپرستید و نخستین مسلمان و نخستین نمازگزار بود. از سوى پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به مقام ولایت و وصایت و خلافت برگزیده شد. پسر خوانده و پرورش یافته و تعلیم گرفته پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بود. داماد و پدر فرزندان و سپهسالار و علمدار و محرم اسرار و دبیر رسائل و مشاور و مأمور ویژه رسول اللّه بود. صاحب شریعت او را برادر خود و سید عرب و سید مسلمین و امیر مؤمنین و قاتل ناکثین و مارقین و قاسطین و یعسوب دین و خانه علم و دروازه شهر علم و خزانه علم و صدیق و فاروق و عبقرى و ولى اللّه و ید اللّه و حجۀ اللّه و بهترین انسانها و دادگرترین داوران معرفى نمود.
خلیل بن احمد فراهیدى در مقایسه امام على (علیه السلام) با سایر صحابه گفته است:
اسلامش بر همه مقدم و عملش از همه بیشتر و شرفش از همه والاتر و زهدش از همه بالاتر و شوقش به جهاد از همه افزونتر بود. دوستانش از ترس و دشمنانش از بغض و حسد فضایل او را کتمان کردند و با این همه شرق و غرب عالم پر از فضایل اوست.
در فضیلت على بن ابى طالب (علیه السلام) گفتهاند که آیات بسیارى در شأن ایشان نازل گردیده است از آن جمله روایتى است مربوط به عبد اللّه بن عباس که گفته است سیصد آیه از قرآن مجید در شأن امام على (ع) مىباشد.
علاوه بر این، فضایل و مناقب آن حضرت بطور کلى بر دو دسته است:
دسته اول: احادیث و روایاتى است که از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) درباره ایشان نقل شده است و در نظر محدثان و اهل سنت فضیلت یک صحابى به همین معنى است که حدیثى از رسول خدا (ص) درباره او نقل شده باشد. درباره فضایل امام على( ع) به این معنى اهل سنت و حدیث کتابهاى بسیارى تألیف کردهاند.
معروفترین حدیثى که در فضیلت آن حضرت نقل شده است حدیث بسیار مشهور غدیر خم است که باید آن را یکى از نصوص بر خلافت و وصایت آن حضرت شمرد. این حدیث شریف از صدر اسلام تا کنون الهام بخش شیعیان و محور افکار و ادبیات و حماسه و شعر و هنر ایشان است.
حدیث مشهور دیگرى نیز هست که در قصه تبوک به آن اشاره شد و به موجب آن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امام على (علیه السلام) فرمود: « أنت منی بمنزلۀ هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی».
نیز حدیث مشهور مؤاخات و برادرخوانى است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در اوایل ورود به مدینه میان اصحاب خود از مهاجر و انصار برادرى برقرار کرد و هر یک از ایشان را با یکى دیگر برادر خواند و خود را برادر امام على(ع) قرار داد و این امر در نظر هر مسلمان بالاترین شرف و فضیلت است. قصه مؤاخات در بیشتر کتب حدیث و سیره مذکور است، از جمله ابن هشام (۲ / ۱۵۰) و ابن سعد. (۳، ق ۱ / ۱۴)
از روایات عمده حدیثى است که بخارى در صحیح در باب مناقب على بن ابیطالب آورده است و آن اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امام على (علیه السلام) فرمود: «أنت منی و أنا منک» و نیز حدیث اعطاى لوا در روز خیبر که پیش از این مذکور شد. در اینجا باید گفت که بخارى در صحیح در باب مناقب على بن ابیطالب (علیه السلام) این حدیث را نقل کرده است.
در فضایل صفاتش احادیث فراوان دیگرى از فریقین نقل شده است که مشهورترین آنها عبارتند از: حدیث بدء الدعوۀ یا حدیث دار، حدیث سبق اسلام، حدیث سبق صلاۀ، حدیث بت شکنى، حدیث طیر، حدیث عایشه، حدیث ام سلمه، حدیث دروازه شهر علم و حدیث خندق.
دسته دوم: از فضایل و مناقب آن حضرت فضایل نفسانى و معنوى ایشان است که در سرتاسر زندگانى ایشان معروف و مشهود بود و این صفات و خصال چنان برجسته و نمایان بود که کسانى حتى در ایام حیات ایشان از جاده صواب منحرف شده و مقام ایشان را تا درجه خدایى بالا بردهاند.
درباره سخاوت و ایثار آن حضرت داستانها گفتهاند. از صفات بارز ایشان شجاعت است. اخبار شجاعت فوق بشرى و مهارت سربازى و قدرت فرماندهى و اعجاز ذوالفقار در تحکیم اساس اسلام شهرت جهانى دارد. نظارت سیاسى و نظامى و ادارى و اقتصادى و اجتماعى و اهتمامى که به نشر علم و ادب و آموزش و پرورش جوانان داشت و نیز احاطه وى به همه علوم او را بزرگترین و دانشمندترین و دادگرترین زمامدار تاریخ معرفى نمود.
امام و علوم
امام على( علیه السلام) بنیانگذار علم نحو بود و بدین طریق زبان عربى را از سقوط حفظ کرد و آن را به صورت زبان بین المللى اسلام درآورد. به علاوه، کلام او نمونه اعلاى فصاحت و درس بلاغت است. سخن شناسان کلام آن حضرت را فروتر از کلام الهى اما برتر از کلام انسانى تعریف کردهاند. در قوت استدلال و آرایش کلام و ترسل و رسایى و ایجاز و جامعیت و پند و موعظه نظیر نداشت و در هر باب که زبان مىگشود آنرا به کمال مىرسانید. براى تماشاى اعجاز بیان على باید به نهج البلاغه رجوع کرد و خطبههاى او را در خلقت عالم و مقام رسول اللّه و عترت او و دفاع از حقوق خود و تشویق به جهاد و نامههاى او را به معاویه و وصفى را که از طاوس و خفاش و دنیا و خانه شریح قاضى و احوال مؤمنان و منافقان نموده مطالعه نمود. مخصوصا باید دستور العملهاى امام على (علیه السلام) را به مالک اشتر و محمد بن ابى بکر – استانداران مصر- و رهنمودهاى او را براى فرمانداران و عاملان و مأموران خراج و قاضیان و سپاهیان و سایر مأموران دولت که در نهج البلاغه مندرج است خواند تا تفاوت کلام على با دیگران معلوم شود و بدانند که چرا رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) او را ولى اللّه و امیر المؤمنین معرفى کرد.
ابن ابى الحدید گفته است نسبت علم کلام از راه اشاعره و معتزله به واصل بن عطا مىرسد و واصل شاگرد ابوهاشم عبد اللّه بن محمد بن حنفیه بود و ابوهاشم این علم را از پدرش محمد بن حنفیه و او از پدرش على فرا گرفته است (مقدمه شرح نهج البلاغه).
ابن ابى الحدید نظیر این معنى را در فقه نیز به حضرت امیر (علیه السلام) نسبت مىدهد و آنچه به قطعیت مىتوان گفت این است که حضرت نخستین کسى است که راه استدلال در احکام فقهى را به مردم نشان داد.
مثلاً هنگامى که عثمان مىخواست زنى را که پس از شش ماه ازدواج بچهاى به دنیا آورده بود حد بزند یا رجم کند، على( علیه السلام) مانع شد و به آیه« و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» استدلال کرد. وجه استدلال این است که خداوند مجموع مدت حمل و مدت شیرخوارگى انسان را سى ماه فرموده است و این را باید به حداقل معنى کرد زیرا دوران شیرخوارگى ۲ سال یا بیست و چهار ماه است و این به دلیل آیه قرآن است« و الوالدات یرضعن أولادهن حولین کاملین»( بقره، ۲۳۳) پس مىماند شش ماه که حداقل حمل است. نظیر این استدلال فقهى تا آنوقت از کسى دیده نشده بود.
احکامى که آن حضرت در زمان عمر درباره بعضى از مسائل بیان فرموده است معروف است و به همین جهت است که عمر گفته بود« لا یفتین أحد فى المجلس و علی حاضر» (کسى در مجلسى که على حاضر باشد فتوا ندهد) اما اینکه ابن ابى الحدید (۱ / ۱۸) مىخواهد فقه اهل سنت را از راه ابوحنیفه به حضرت صادق (علیه السلام) و از آن طریق به حضرت على (علیه السلام) برساند در کلیت و اطلاق آن درست نیست. زیرا اگر چه ابو حنیفه از حضرت صادق (علیه السلام) فقه فرا گرفته است اما فقه او و فتواهاى او مورد تأیید آن حضرت نبود و مخصوصاً در مسأله قیاس و رأى، فقه شیعه مباینت آشکارى با فقه ابو حنیفه دارد. اما فقه شیعه که منبع اصلى آن ائمه اطهار (علیهم السلام) است بىشک مأخوذ از حضرت امیر (علیه السلام) است.
امام و مقام انسان کامل
امام على (علیه السلام) نه تنها قهرمان میدان جنگ و سیاست و روحانیت بود، بلکه در مقام «انسان کامل» بالاتر از هر افسانه و گمان قرار داشت. او دنیا را با همه عشوهها و ترفندهایش شکست داد و مرگ را تحقیر کرد. او اسوه حسنه ایمان و اهرم اعلاى کلمه حق بود. سلسلههاى عرفان و اخوت و فتوت اسلامى به او مىپیوندند و درویشان و زحمتکشان مسلمان او را سرمشق و تکیهگاه خود مىشناسند. هر جوان مسلمان که پاى به ورزشگاه مىنهد، یا هر سرباز جهادگر که در راه شرف و عقیده جانبازى مىکند نام امام على ( علیه السلام) را بر زبان مىآورد.
امام و عدالت
حضرت على (علیه السلام) در دوران خلافت کوتاه خود مظهر کامل عدالت و بىطرفى در امر قضا بود. در سیره او آوردهاند که اگر چیزى مىخواست بخرد نخست از فروشنده مىپرسید که آیا او را مىشناسد یا نه و اگر مىدید که او را مىشناسد از او چیزى نمىخرید مبادا جانب او را رعایت کند. او همه عرب و عجم را در صورت مسلمان بودن به یک چشم مىنگریست و تعصب قومى و قبیلهاى نداشت. به همین جهت مردم عادى کوفه یعنى کسانى که از غیر عرب و اهل کار و پیشه و تجارت بودند او را دوست داشتند، بر خلاف بیشتر اشراف عرب که به جهت همین امر در باطن چندان از او دلخوش نبودند و یکى از دلایل سستى ایشان در نصرت و حمایت از آن حضرت شاید همین امر بود.
درباره بیت المال بسیار سختگیر بود، رفتار او با برادرش عقیل معروف است. خلیفه پیش از او روش اشراف منشى داشت و قوم و قبیله خود را در درجه اول از هر حیث بر دیگران ترجیح مىداد. همین روش تعصب نژادى بود که معاویه و خلفاى بنى امیه پس از او به سختى و شدت دنبال کردند و همه اقوام مغلوب غیر عرب را «موالى» و بندگان خود خواندند. کسى که از متن اشرافیت عربى و از برگزیدهترین طوایف قریش باشد و در عین حال همه انسانها را از دیدگاه اسلام به یک چشم بنگرد کسى است که شخصیتى والاتر و برتر از حدود نژادى و جغرافیایى خود دارد و در این شکى نتواند بود.
امام على (علیه السلام) در دوران شصت و نه ماهه خلافت خود در اجراى دقیق احکام اسلام و حفظ حقوق مسلمانان لحظهاى نیاسود و در این راه از بذل جان نیز مضایقه نکرد. در شهر کوفه پیوسته در بین مردم و در دسترس همه بود. دفتر کار، کرسی قضاوت، محل ملاقاتها و بطور کلى مرکز همه فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى او مسجد کوفه بود. در بوته عدالت امام على (علیه السلام) همه نابرابریهاى طبقاتى و نژادى و رنگ و اقلیم ذوب مىشد. چون طعم ستم را در مکه و در شعب ابوطالب چشیده بود، راه نجات امت را در اصلاح دادگسترى و تأسیس محاکم شرع و تدوین قانون و استقلال قضات و تعلیم و تربیت ایشان تشخیص داد. براى حسن اداره دادگاهها و اجراى احکام، ضوابط بىسابقه وضع نمود. دستور داد احکام فقهى مدون شود و به صورت قانون درآید. قضات را مىآزمود و براى آموزش آنها سمینار تشکیل مىداد و دستور العملهاى روشن به طور انفرادى یا به صورت بخشنامه به ایشان مىفرستاد.
منابع:
مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام
امام شناسی، علامه طهرانی، مشهد: انتشارات علامه طباطبایی.
صحیح بخاری
ابن شعیب النسایی، مجمع احیا الثقافه الاسلامیه خصائص امیر المؤمنین، امام نسائى
تاریخ طبرى
الغدیر علامه امینى
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید