اذان، یکی از شعارهای مهمّ اسلام است که ضمن اشاره به اهمّیت نماز، وجه ممیّز و فصل مشخّص دین اسلام از سایر ادیان است. تاریخ تشریع اذان: هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و فزونی مسلمانان، نیاز به وسیلهای برای اعلام وقت نماز و تجمّع مسلمانان برای برپایی این فریضه بزرگ بود. پیامبر اکرم(ص) در فکر اتّخاذ تصمیمی در این مورد بود تا اینکه این امر از طریق وحی و تشریع اذان حل شد.۱
تا هنگامیکه نام محمّد در مأذنهها بلند است و کعبه پا برجاست و قرآن راهنما و پیشوای مسلمان است، امکان ندارد پایههای سیاست ما در سرزمینهای اسلامی استوار و برقرار گردد.۲
نمونه این وحشت در رفتار مشرکان و منافقان عصر
پیامبر اکرم(ص) نیز دیده میشود؛ همچنان که در آیه ۵۸ «سوره مائده» آمده است:
«آنان هنگامیکه اذان میگوید و مردم را به نماز فرا میخوانید، آن را مسخره و بازی میگیرند، این به خاطر آن است که آنان جمعی نابخردند.»
فلسفه تکرار اذان: از مطالب یاد شده تا حدود زیادی راز و فلسفه تکرار اذان روشن شد. افزون بر آن گفتنی است، اساساً هر گروه، جمعیّت و ملّتی برای معرفی خود، آگاه کردن مردم برای امری و تجمّع در جایی، از سرود یا شعار یا وسیلهای استفاده میکنند. ناقوس کلیسا در مسیحیّت، سرود ملّی هر کشور و شیپور در برخی شهرها از آن جمله است. در اسلام نیز برای این امر مهم، اذان تشریع شد تا نشانهای برای تجمّع مردم و آمادگی آنان برای نماز باشد، ضمن آنکه اذان برخلاف ناقوس کلیسا دارای محتوایی بس عمیق است که حتّی تکرار آن در نمازهای فرادا، انسان را از غفلت بیدار کرده و او را به توحید و عقاید اساسی اسلام هوشیار میسازد. فلسفه تشریع اذان و تکرار آن، در حدیثی طولانی از امام رضا(ع) چنین بیان شده است:
«مردم که مأمور به اذان شدند، علّتهای فراوان دارد، از جمله آن کسی را که سهو کرده، یادآور باشد و آن را که غافل است، متنبّه سازد و کسی که وقت را نمیداند و از آن غافل است، هوشیار سازد. اذان گو با اذانش مردم را به پرستش خالق دعوت میکند، به آن ترغیب میکند، خود اقرار به توحید دارد، ایمان و اسلام را آشکار میسازد و آن را که فراموشش کرده، یادآوری میکند…»۳
افزون بر موارد یاد شده، شاید یکی دیگر از مصلحتهای تکرار اذان همان فلسفه تکرار نماز باشد، امام صادق(ع) در فلسفه وجوب و تکرار نماز میفرمایند:
«… خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمّد و دین او را از یاد نبرند، از این رو نماز را برایشان واجب فرمود تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود».۴
در پایان، تذکّر این نکته شایسته است که علل یاد شده در روایتها یا دریافتهای عقلی در زمینه فلسفه احکام نوعاً حکمتهای احکام هستند، نه فلسفه و علّت تامّ آنها. اگر نکته دریافت شده، علّت تامّه حکمیباشد، با وجود آن حکم است و با نبودش نیز حکم از بین خواهد رفت؛ امّا اگر حکمت باشد، بود و نبود آن، تنها به عنوان جزیی از علّت، نقشی خواهد داشت و چه بسا افزون بر آن، حکمتهای دیگری برای حکم باشد که ما از آن بیخبریم.
پینوشتها:
۱. دوماهنامه مسجد، مرداد و شهریور ۱۳۷۴، ش ۲۱، ص ۳۴.
۲. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۴۳۸.
۳. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۸.
۴. ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخ، ح ۱۰۵۲۶.
منبع از سایت: درگاه پاسخگویی به مسائل دینی (http://www.porsojoo.info)