ترجمه: واحد پژوهش موعود
محمد هادى معرفت
ابن عربى و اعتقاد به عصمت امام مهدى، علیهالسلام
ابن عربى در «الفتوحات المکیه» مىگوید:
مهدى حجتخدا بر اهل زمان خود است و این یکى از مقامات انبیا است که امکان مشارکت دیگران نیز در آن وجود دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبر خود مىفرماید:
قل هذه سبیلى ادعوا الىالله على بصیره انا و من اتبعنى. (۱)
بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین بصیرت به سوى خدا مىخوانیم.
مهدى از پیروان پیامبر است. پس همچنانکه پیامبر در دعوت خود دچار اشتباه نمىشود، کسى هم که او را پیروى مىکند، دچار اشتباه نمىشود. بلکه همان راه او را دنبال مىکند. چنانکه پیامبر مىفرماید: «… او راه مرا دنبال مىکند و به خطا نمىرود». و این همان حالت عصمت در دعوت به سوى خداست. (۲)
او در جایى دیگر از همین کتاب مىنویسد:
[وجود] مهدى رحمت است، چنانکه [وجود] رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، رحمتبود. خداوند متعال مىفرماید:و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین. (۳)
و نفرستادیم تو را، جز آنکه مىخواستیم به مردم جهان رحمتى ارزانى داریم. (۴)
و در ادامه مىنویسد:
پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، در مورد هیچ یک از ائمه دین چنین بصراحت نفرموده که: بعد از او مىآید و راهش را دنبال مىکند و اشتباه هم نمىکند. مگر در مورد مهدى. و همین گواهى مىدهد که مهدى در بیان احکام عصمت دارد. چنانکه دلیل عقلى گواهى مىدهد که رسول خدا در آنچه از جانب پروردگارش ابلاغ مىکند، عصمت دارد. (۵)
شیخ صدوق در کتاب «کمالالدین» به سند خود از جابر روایت کرده که امام باقر، علیهالسلام، فرمود:
انالعلم بکتابالله، عزوجل، و سنه نبیه، صلىاللهعلیهوآله، لینبت فى قلب مهدینا کما ینبتالزرع على احسن نباته، فمن بقى منکم حتى یلقاه، فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیتالرحمه والنبوه و معدنالعلم و موضعالرساله.
علم به کتاب خداوند، عزوجل، و سنت پیامبرش، صلىاللهعلیهوآله، چون گیاهى که به بهترین صورت بروید، در دل مهدى ما روییده است، پس هر کدام از شما زنده ماندید و او را دیدید، در زمان ملاقات با او بگویید: «سلام بر شما اى خاندان رحمت و نبوت و اى سرچشمه علم و جایگاه رسالت». (6)
در اینجا دو پرسش ار سوى مخالفان مطرح شده که عبارتند از:
۱- چگونه ممکن است انسانى عمرى به این طولانى داشته باشد؟
۲- چگونه ممکن است پسر بچهاى که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامتبرسد؟
اما در پاسخ پرسش اول باید گفت که عمر طولانى امرى ممکنالوقوع است، چنانکه در قرآن کریم مورد حضرت نوح، علیهالسلام، آمده و در میان مردم نیز انسانهایى با عمر طولانى فراوانند.
خداوند متعال در مورد حضرت نوح، علیهالسلام، مىفرماید:
و لقد ارسلنا نوحا الى قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما فاخذهمالطوفان و هم ظالمون. (۷)
ما نوح را بر مردمش به پیامبرى فرستادیم. او هزار سال و پنجاه سال کم در میان آنان بزیست. و چون مردمى ستمپیشه بودند، طوفانشان فرو گرفت.
بعد از آن هم حضرت نوح سالهاى طولانى در این دنیا زندگى کرد.
اگر انسانى به دور از هیاهوى شهرها و فارغ از غوغا و جنجال آنها زندگى کند، این امکان براى او وجود دارد که صدها سال قوى، سالم و به دور از هر گونه بیمارى و هر گونه دارویى که موجب کوتاهى عمر مىگردد، زندگى کند.
اساسا از نظر عقلى این امکان براى نوع انسان وجود دارد که اگر در برابر ناملایمات پایدار باشد، بیماریهاى مختلف به سراغ او نیاید، و غذاهایى که امکان هضم آنها براى او وجود ندارد; توانش را فرسایش ندهد، مدت زیادى به زندگى خود ادامه دهد.
از نظر دانشمندان علوم پزشکى و علوم اجتماعى، چون توان و قواى جسمانى انسان محدود و مشخص است و زندگى پیشرفته امروز بسرعت این توان او را زایل مىسازد و باعث کوتاهى عمر انسان مىشود، بخلاف زندگى ابتدایى و ساده که توان و قواى جسمانى انسان را کمتر کاهش مىدهد و به همین دلیل باعث طولانى شدن عمر انسان مىگردد. (۸)
پزشکان معتقدند: دلیل مرگ زودرس انسانهایى که در جوامع پیشرفته و متمدن زندگى مىکنند، بیماریهایى ناگهانى است که بر آنها عارض مىشود، بویژه بیماریهایى درونى که انسان تنها بعد از گذشت مدتى طولانى از بروز آنها آگاه مىشود، زیرا دیر آگاه شدن از این بیماریها باعث گسترش بیمارى در سراسر بدن و رسوخ آن در پیکر انسان و در نتیجه از بین رفتن امکان معالجه مىگردد.
ینابراین اگر انسانى در زندگى مراقبت کامل بر احوال خود داشته باشد، و مواظب بیماریهایى که بر جسم او عارض مىگردند باشد، بویژه بیماریهایى داخلى، که احتمال در امان ماندن کامل از آنها کمتر وجود دارد، این امکان براى او وجود دارد که صدها سال به زندگى خود ادامه دهد. البته به شرطى که حوادث و بیماریهایى که غالبا در اثر استفاده نادرست انسان از مواهب زندگى به سراغ او مىآید، در کار نباشد.
اما براى انسانهاى شریف و بزرگوارى که عنایتخدا شامل حال آنها شده، و در پناه حمایت کامل خداوندى قرار گرفتهاند، امکان زندگىکردنبهمدتطولانىوجوددارد.
مگر نبود یونس پیامبر، علیهالسلام، که خداوند دربارهاش فرمود:
فالتقمهالحوت و هو ملیم فلولا انه کان منالمسبحین للبث فى بطنه الى یوم یبعثون، فنبذناه فىالعراء و هو سقیم و انبتنا علیه شجره من یقطین و ارسلناه الى مائه الف او یزیدون، فآمنوا فمتعناهم الى حین. (۹)
ماهى ببلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیحگویان مىبود، تا روز قیامت در شکم ماهى مىماند. پس او را که بیمار بود به خشکى افکندیم، و بر فراز سرش بوته کدویى رویانیدیم. و او را به رسالتبر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم. آنها ایمان آوردند و تا زنده بودند، برخورداریشان دادیم.
همچنین خداوند متعال درباره عیسى مسیح، علیهالسلام، فرمود:
و قولهم انا قتلناالمسیح عیسىبن مریم رسولالله، و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و انالذین اختلفوا فیه لفى شک منه، مالهم به من علم الا اتباعالظن، و ما قتلوه یقینا، بل رفعهالله الیه و کانالله عزیزا حکیما. و ان من اهلالکتاب الا لیؤمنن به قبل موته و یومالقیامه یکون علیهم شهیدا. (۱۰)
و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم. و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر برایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که درباره او اختلاف مىکردند. خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسى را بیقین نکشته بودند. بلکه خداوند او را به نزد خود فرا برد، که خدا پیروزمند و حکیم است. و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسى در روز قیامتبه ایمانشان گواهى خواهد داد.
این کلام خداوند که مىفرماید: «لیؤمنن به قبل موته»; پیش از مرگش به او ایمان آورد. دلالتبر این دارد که مرگ هنوز به سراغ حضرت عیسى، علیهالسلام، نیامده و مرگ ایشان بعد از نزول از آسمان در زمان ظهور مهدى موعود تحقق مىیابد.
از پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، روایتشده است که:
ان عیسى بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یومالقیامه…
عیسى پسر مریم نمرده استبلکه او پیش از روز رستاخیز به سوى شما برمىگردد.
مرحوم طبرسى نیز مىگوید:
به طریق صحیح از پیامبر روایتشده که: «کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم، یعنى المهدى، علیهالسلام»; حال شما چگونه است زمانى که زاده مریم در میان شما فرود آید، در حالى که امام شما; یعنى مهدى از شماست. (۱۱)
شایان ذکر است روایتیاد شده را «بخارى» و «مسلم» در صحیح خود روایت کردهاند. (۱۲)
اما در مورد پرسش دوم که چگونه ممکن است پسر بچهاى که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامتبرسد؟ باید گفت که وقتى در مورد بعضى از پیامبران بزرگ مشابه چنین رویدادى واقع شده است دیگر جایى براى پرسش باقى نمىماند. (۱۳)
خداوند متعال در مورد حضرت یحیى، علیهالسلام، مىفرماید:
یا یحیى خذ الکتاب بقوه و آتیناهالحکم صبیا. (۱۴)
اى یحیى، کتاب را به نیرومندى بگیر. و در کودکى به او دانایى [حکمت] عطا کردیم.
در مورد حضرت عیسى بن مریم، علیهماالسلام، نیز خداوند مىفرماید:
فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فىالمهد صبیا. قال انى عبدالله اتینىالکتاب و جعلنى نبیا. و جعلنى مبارکا این ما کنت و اوصنى بالصلوه و الزکوه ما دمتحیا. (۱۵)
[مریم] به فرزند اشاره کرد. گفتند: چگونه با کودکى که در گهواره استسخن بگوییم؟ کودک گفت: من بنده خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است. و هر جا که باشم مرا برکت داده و تا زندهام به نماز و زکات وصیت کرده است.ضرورت وجود حجت
در مورد ضرورت وجود امام و لزوم شناخت او روایات صحیح بسیارى با تعابیر متفاوت به نقل از پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، در کتابهاى روایى اهل سنت وارد شده است که برخى از آنها به قرار زیر است:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه.
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
من مات و لیس علیه طاعه امام فمیتته میته جاهلیه.
هر کس بمیرد و بر طاعت امامى نباشد مردن او مردن جاهلیت است.
من مات و لا امام له مات میته جاهلیه. (۱۶)
هر کس بمیرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.
مشابه این روایت در روایات اهل سنت فراوان است که ما به همین مقدار بسنده مىکنیم.
بنابراین بر هر مسلمان صالح اعتقاد به پیروى از امام زمان خود واجب است. البته امامى که به مقام عصمت رسیده و مصون از هر گونه اشتباه و لغزش است. چنانکه رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، معصوم بود. زیرا امام الگو و نمونه است و شایسته نیست که الگو و نمونه انسانها دچار لغزش و اشتباه گردد.
آنچه گفته شد همان چیزى است که امامیه پذیرفته و مبناى اعتقاد آنها به ضرورت وجود امام منتظر، علیهالسلام، گشته است.
ضرورت وجود واسطه فیض
نکته دقیقترى که در اینجا مطرح است موضوع ضرورت وجود واسطه فیض الهى در جهان است، همو که نبودش موجب مىگردد زمین ساکنانش را در خود فرو برد.
به اعتقاد شیعه حجتهاى الهى، درهاى رحمتخداوند و سرچشمه برکاتى هستند که از جانب خداوند به بندگانش ارزانى مىشود.
در قرآن کریم مىخوانیم:
یا ایهاالذین امنوا اتقواالله و ابتغوا الیهالوسیله… (۱۷)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و به درگاه او وسیلهاى بیابید.
و در آیهاى دیگر:
اولئکالذین یدعون یبتغون الى ربهمالوسیله ایهم اقرب… (۱۸)
آنهایى که کافران به خدایى مىخوانند، در صدد آنند که خود به درگاه پروردگارشان وسیلهاى بیابند و مقربترین شوند…
شیخ صدوق به اسناد خود از سلیمان بن جعفر روایت مىکند که:
سالتالرضا، علیهالسلام، فقلت: تخلوالارض من حجه؟ فقال: لو خلتالارض طرفه عین من حجه لساختباهلها…
از [امام] رضا، علیهالسلام، پرسیدم: آیا زمین از حجتخالى مىشود؟ فرمود: اگر زمین یک چشم بر هم زدن از جتخالى شود، ساکنانش را در خود مىبرد.
ایشان همچنین از امام باقر، علیهالسلام، روایت مىکند که:
لو بقیتالارض یوما بلا امام منا لساختباهلها و لعذبهمالله باشد عذابه. انالله تبارک و تعالى جعلنا حجه فى ارضه، و امانا فىالارض لاهلها، لن یزالوا فى امان من ان تسیخ بهمالارض ما دمنا بین اظهرهم. (۱۹)
اگر زمین یک روز بدون امامى از ما بماند، ساکنانش را در خود فرو مىبرد و خداوند اهل زمین را به سختترین شکلى عذاب مىکند. خداوند، تبارک و تعالى، ما را حجتبر روى زمین و مایه ایمنى اهل آن قرار داده است. و تا زمانى که ما در میان اهل زمین هستیم آنها از اینکه در زمین فرو برده شوند در امانند.
بنابراین، همچنانکه، ائمه، علیهمالسلام، واسطههاى رحمتخداوند متعال در افاضه دین حقاند، واسطههاى جارى شدن برکات زمین و آسمان بر بندگان نیز هستند.
پىنوشتها:
۱. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۱۰۸.
۲. ابن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیه، ج3، ص332.
۳. سوره انبیاء (۲۱)، آیه107.
۴. ابن عربى، همان، ص337.
۵. همان، ص337 – 338.
۶. الشیخ الصدوق، محمد بن على، کمالالدین و تمام النعمه، ج2، ص653، ح ۱۸. همچنین ر.ک: المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج51، ص36، ح ۵.
۷. سوره عنکبوت (۲۹)، آیه ۱۴.
۸. ر.ک: النجار، عبدالوهاب، قصصالانبیاء، ص48.
۹. سوره صافات (۳۷)، آیه ۱۴۲ – ۱۴۸.
۱۰. سوره نساء (۴)، آیه ۱۵۸ -۱۵۹.
۱۱. ر.ک: البخارى، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخارى، ج4، کتاب الانبیاء، ص205، ح49; النیشابورى، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج1، کتابالایمان، ص94، ح ۲۴۴ -۲۴۶; ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج2، ص272 و۳۳۶.
۱۲. به نظر مىرسد کسانى چون «ابن حجر» بدون توجه به آیات قرآن موضوع مهدویت و به امامت رسیدن امام مهدى، علیهالسلام، در سن پنجسالگى را انکار کردهاند که این ناشى از عدم درک درست ایشان است. رجوع شود به… ابنحجر، الصواعق المحرقه، ص100.
۱۳- سوره مریم (۱۹)، آیه ۱۲.
۱۴- همان، آیه29.
۱۵- ر.ک: ابن حنبل، احمد، همان، ج3، ص446 و ج4، ص96; النیشابورى، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، همان، ج6، ص21 – 22; البیهقى، ابوبکر احمد بن الحسین، السنن الکبرى، ج8، ص156; ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص517; الامینى، الغدیر، ج10، ص359.
۱۶- سوره مائده (۵)، آیه ۳۵.
۱۷- سوره اسراء، آیه57.
۱۸- الشیخ الصدوق، محمد بن على، عیون اخبارالرضا، علیهالسلام، ص150 – 151. همچنین ر.ک: المجلسى، محمدباقر، همان، ج23، ص29.
۱۹- الشیخ الصدوق، محمد بن على، کمالالدین و تمامالنعمه، ص118; المجلسى،
ماهنامه موعود شماره ۱۵