به گزارش الف، قبل از سال ۱۹۷۰ میلادی حسن البکر و معاونش صدام در عراق، با هدف انحلال حوزه علمیه نجف، علما و روحانیون- بهویژه غیرعراقیها- را از عراق اخراج کردند. در ابتدا از ایرانیها شروع کردند و در مرحله بعدی، سایر طلاب غیرعراقی را اخراج کردند. تعدادی از این طلاب به سوریه مهاجرت کردند.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، امام موسی صدر و شهید سیدحسن شیرازی به کاخ ریاستجمهوری سوریه ورود و نفوذ پیدا کردند و موفق شدند ذهنیت حافظ اسد را نسبت به تشیع تغییر دهند. به این ترتیب حافظ اسد علاقهمند به شیعیان شد و به آنها آزادی عمل داد و اجازه داد که حوزه علمیه در منطقه زینبیه احداث کنند. حضور برخی از فضلا و اساتید که از حوزه علمیه نجف به سوریه آمده بودند به همراه این تغییر رویکرد از سوی حافظ اسد، هسته مرکزی حوزه علمیه در منطقه زینبیه را تشکیل میدهد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دوره جدیدی در سوریه بهوجود آمد و ارتباط خوب بین ایران و سوریه تأثیرگذار بود بهطوری که حوزه علمیه در منطقه زینبیه توسعه یافت و حیات جدیدی گرفت. در ادامه با اعزام نمایندگان امام و بعد از ایشان نمایندگان مقام معظم رهبری، فعالیتهای حوزوی در سوریه بیش از پیش توسعه یافت و در همان اوایل دهه ۶۰ حوزه علمیه امام خمینی و چند حوزه دیگر تأسیس شد. در آن زمان، نجف مشکلات خودش را داشت و شیعیان برخی کشورها که روابط سیاسی خوبی با جمهوری اسلامی نداشتند، برای تحصیل علوم دینی به سوریه میآمدند. لذا تعداد حوزویان از کشورهای مختلف رو به فزونی نهاد و علما و مراجع نگاه مثبتی به حوزههای سوریه پیدا کردند.
با توجه به گسترش حوزهها در سوریه و علاقه مردم به جمهوری اسلامی، در شرایط کنونی حوزه علمیه امام خمینی از رونق ویژهای برخوردار است. در دوره مدیریت جدید که حجتالاسلام والمسلمین بینیاز در آنجا حضور دارند، تحولات جدیدی روی داده است. در حال حاضر در حوزههای علمیه سوریه حدود ۱۲۰۰ طلبه از برادران و ۶۰۰ طلبه خواهر تحصیل میکنند و دارای تابعیتهای مختلف هستند.
طلاب و فضلای سوریه بهطور منظم مشغول فعالیتهای تبلیغی هستند و بهصورت هفتگی، موسمی و استقراری تبلیغ میکنند و طی ۱۰ سال حضور مداوم در سوریه، شاهد ارتباط خوب بین مردم و علما و همچنین بین حوزههای شیعه و نهادهای دینی اهل سنت بودم. دیدارهای خوبی بین علمای شیعه و اهل سنت انجام میگرفت و اینروند همچنان ادامه دارد. دفتر مقام معظم رهبری در سوریه نیز سعی دارد با تمام طیفهای دینی و حوزوی در این کشور ارتباط و تعامل داشته باشد.
در حوادث اخیر سوریه، حوزههای علمیه موضع روشنی داشتند زیرا نمیشود گفت که در سوریه انقلاب روی داده است؛ باید بین بیداری اسلامی در کشورهایی چون مصر و تونس با حوادث کشور سوریه تفاوت قائل شویم، در آن کشورها حرکت صددرصد مردمیبود اما در سوریه حرکت مردمی نبود بلکه محرک و عامل خارجی داشت. طرفهای خارجی سعی کردند مردم را به خیابانها بیاورند و برخی از مردم بهویژه در حمص و حماه تجمعاتی صورت دادند. اما تعداد جمعیت در غالب راهپیماییها از صد یا دویست نفر تجاوز نمیکرد، مثلا یک راهپیمایی پیدا نمیکردید که به پانصد نفر برسد لذا حرکت مردمی نبوده است. دشمن دید که از این راه نمیتواند به اهداف خود برسد تصمیم گرفت از راه نظامی وارد شود. در حالیکه هیچکدام از انقلابها در مصر و تونس و جاهای دیگر امور بهصورت نظامی پیش نرفت – حتی در لیبی نیز که از گزینه نظامی استفاده شد، باز صبغه مردمیاش را داشت و انبوهی از مردم به خیابانها میریختند- اما در سوریه اینگونه نبوده است. خود مردم سوریه مایل به این کار نبودند لذا در این بحران واردشان کردند. از همین رو حوزههای علمیه موضع گرفتند و با اینها همراه نشدند به حدی که طلبههای شیعه مورد تهدید و حمله و ترور قرار گرفتند.