به گزارش موعود به نقل از خبرآنلاین، هفته گذشته که بهای هر بشکه نفت به ۱۱۵ دلار رسید، اسنادی از داخل کاخ سفید منتشر شد مبنی بر احتمال توسل باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا به ذخایر استراتژیک نفتی این کشور.
امریکا در حال حاضر ۶۹۵ بشکه نفت را به عنوان نفت ذخیره خود نگاه داشته تا در شرایط بحران رو کند. افشای این مساله را می توان ترفند امریکایی ها برای وادار کردن کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به افزایش تولید و پایین کشیدن بهای نفت دانست.
شاید هم امریکایی ها می خواهند به اعراب بفهمانند که قرار نیست جنگ احتمالی با ایران بر روند انتقال طلای سیاه از منطقه به دیگر کشورها تاثیر بگذارد. اما اهلام این خبر از سوی کاخ سفید بیانگر دو مشکلی است که سالهاست گریبانگیر سیاست امریکا در بخش انرژی شده است: تمامی روسای جمهور از زمان رونالد ریگان تا به امروز از عربستان سعودی به دنبال جایگزینی برای ذخایر استراتژیک نفتی خود استفاده کردهاند و دومین مساله هم این است که هیچ گونه استاندارد مشخصی برای امریکایی ها هنگام متوسل شدن به ذخیره استراتژیک نفتی وجود ندارد. هر دو این مشکل ها می توانند در گذر زمان امریکا را به شدت دچار خسران کنند.
به گزارش فارین پالیسی، در طول این سالها ایالات متحده همواره از تکیه دادن به ذخایر استراتژیک نفتی خود سرباز زده و ترجیح داده که با واگذاری بازی به عربستان سعودی آنها را وادار به افزایش تولید نفت و در نتیجه کاستن از بهای آن در بازارهای جهانی کند. به عنوان نمونه در جریان جنگ نخست خلیج فارس، ریاض حتی پیش از آغاز این نبرد سر چاه های نفت خود را باز کرده و میزان تولید چشمگیری را راهی بازهای جهانی کرد. همین داستان پیش از حمله امریکایی ها به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی هم تکرار شد.
عربستان سعودی حتی پس از ماجرای یازدهم سپتامبر هم بر میزبان نفت تولیدی خود افزود چرا که عاملان این حادثه از القاعده ای بودند که ساخته و پرداخته دست آل سعود بود. بهار جاری نیز زمانی که با افزایش تحریم های ایران استفاده جهانی از نفت این کشور سخت تر شده و امریکایی ها به سمت ذخایر نفتی خود می رفتند؛ باز هم سخاوت های آل سعود به کمک اوباما شتافت.
اعتماد به عربستان سعودی شاید از منظر سیاسی منطقی به نظر برسد اما عاری از ریسک نیست. اصلی ترین مشکل این است که آل سعود تحت فشار شدید هم از منظر داخلی و هم در عرصه خارجی قرار گرفتهاند. منتقدان همواره آل سعود را متهم کردهاند که در برابر حفظ اتحاد استراتژیک با امریکا چوب حراج بر بازار نفت خود می زنند. عربستان سعودی در چند ماه اخیر شیعیان مخالف بسیاری را بازداشت کرده است.
شیعیانی که همواره از سوی ریاض متهم به رابطه با ایران و فرمان گرفتن از تهران بودهاند. تعداد نیروهای امنیتی مستقر در استان های شرقی هم افزایش فاحشی یافته است. شرق عربستان در حقیقت نفت خیزترین منطقه است و ۹۰ درصد چاه های نفت در این منطقه هستند.
بازارهای جهانی نفت با اعلام خبر سوقصد به جان بند بن سلطان رئیس اطلاعات عربستان، دچار نوسان شده و قیمت طلای سیاه سیر صعودی خود را طی کرد. در نهایت مشخص شد که این شایعات پایه و اساس درستی نداشته اما تنها طرح این موضوع در منطقه ای مانند خاورمیانه می تواند بازارها را دچار تغییر و تحول جدی کند. پیش بینی وضعیت طلای سیاه کار چندان سختی نیست: آرام نگاه داشتن قیمت جهانی نفت در هفته ها و ماه های آتی کار آسانی نیست.
مرگ حاکمان و شماره یک های هرکشوری می تواند در هر نقطه از این منطقه چالش های جدی ایجاد کند و البته سیاست رژیم صهیونیستی هم نقش قوی سیاه را در معادلات بازی میکند. موشک های بالستیک هسته ای مانندی که عربستان سعودی در چند ماه اخیر از چین خریداری کرده است بر ابهام در سیاست های هسته ای این کشور در خاورمیانه افزوده است.
تشنه گی آل سعود برای وجه نقد و منافع امریکا در خرید نفت از آل سعود همچنان ادامه دارد. معادله امنیت در برابر نفت، که میان دو کشور جاری است در سالهای اخیر منجر به افزایش بی ثباتی در عربستانی شده است که القاعده از دل آن بیرون آمده و البته همین مساله می تواند ابزاری در اختیار مخالفان دولت مرکزی برای کوبیدن وجه آن در چند سال آتی هم شود. علاوه بر این، خیزش های مردمی و جریان های دموکراسی خواهی که در مصر، سوریه و بحرین رخ داده می تواند رابطه میان ریاض و واشنگتن را به گونه ای که قابل پیش بینی نیست، دستخوش تحولات نه الزاما خوشایند کند.
اگر امریکا همچنان با تکیه بر عربستان از استفاده از ذخایر استراتژیک نفتی خود پرهیز کند مشکل دیگری که در این میانه به وجود خواهد آمد این است که واشنگتن چگونه و تحت چه شرایطی می تواند از ذخایر نفتی خود استفاده کند.
پاسخ به این سوال نیز به خودی خود چالشی جدید برای کاخ سفید خواهد بود. هیچ مکانیسم مشخصی برای آزادسازی این ذخیره استراتژیک نفتی وجود ندارد و هربار به نظر می رسد که این ایالات متحده است که باید پروسه های دیپلماتیک را پشت سر هم تکرار کرده و البته با آژانس بین المللی انرژی هم ارتباط برقرار کند.
بی شک ایالات متحده باید نفت بیشتری را به داخل بازارهای جهانی وارد کند و تنها دلیل هم افزایش بهای نفت نیست بلکه مساله اصلی احتمال جنگ با ایران است. آنجا که بحث دغدغه های نفتی به میان می آید، رئیس جمهور به نخستین راه حلی فکر میکند که از دست وی برمی آید. مشورت با غرب و مذاکره با متحدان خاورمیانه ای در این فضا چندان مثبت و مفید نیست. ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه در نتیجه بهارعربی تغییرت شگرفی داشته و امریکا نه منابع و نه توانایی لازم را برای بازگرداندن مهره های بازی به سبک و سیاق قبل ندارد. واشنگتن با استناد به همین تغییرات باید برای نخستین بار در قرن بیست و یک دست به تبیین استراتژی برای آزادسازی منابع استراتژیک نفتی خویش بزند.