همان حکایت ماهی و دریاست؛ نه قدر آب میدانیم و نه شکر آن را بجای میآوریم. این نه فقط حال و روز تهرانیها که شاید توصیف بی وفایی خیلی از ما ایرانیها باشد. حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام آنقدر در دسترس است و باریابی به بارگاه ایشان آنقدر سهل که همچون ماهی در درون دریا، از وجود انوار کرامت ایشان غافلیم. بارها شنیدهایم که هر که او را زیارت کند گویا سید الشهدا علیه اسلام را زیارت کرده است اما کو گوش شنوا!
این مطلب عرض ادبی است به پیشگاه «مَنْ بِِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَه سَیِّدِ الشُّهَداءِ یُرْتَجی»؛ در این روزها که سالگرد وفاتشان است.
زیارتنامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه اسلام
اَلسَّلامُ عَلی آدَمَ صِفْوَه اللهِ اَلسَّلامُ عَلی نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلی اِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلی مُوسی کَلیمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلی عیسی رُوحِ اللهِ اَلسَّلام عَلیکَ یا رَسولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلیکَ یا خیرَ خَلْقِِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلیکَ یا صَفِیَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلیکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ خاتَمَ النَّبیّینَ اَلسَّلامُ عَلیکَ یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ وَصِیَّ رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَلیکِ یا فاطِمَه سیِّدَه نِسآءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلیْکُما یا سِبْطَیِ الرَّحْمَه وَ سیِّدیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّه اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا عَلیَّ بْنَ الْحُسیْنِ سیِّدَ الْعابِدینَ وَ قُرَّه عیْنِ النّاظِرینَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ باقِرَالْعِلْمِ بَعْدَالنَّبی اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ الْبـآرَّ الْـاَمینَ اّلسَّلامُ عَلیْکَ یا مُوسی بْنَ جَعْفَرِ الطّاهِرَالطُّهْرَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا عَلیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی اَلسًّلامُ عَلیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ التَّقیّ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا عَلی بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِیَّ النّاصِحَ الْـاَمینَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلیّ اَلسَّلامُ عَلی الْوَصیِّ مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی نُورِکَ وَ سِراجِکَ وَ وَلِیِّ وَلیِّکَ وَ وَصِیِّ وَصیِّکَ وَحُجَّتِکَ عَلی خَلْقِکَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ ایُّهَا السّیِّدُ الزَّکِیُّ وَ الطّاهِرُ الصَّفِیُّ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یَا بْنَ السّادَه الْاَطْهارِ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یَا بْنَ الْمُصْطَفیْنِ الْـاَخیارِ اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ وَ عَلی ذُریَّهِ رَسُولِ اللهِ وَ رَحْمَه اللهِ وَ بَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلی الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطیعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَمیرِ الْمُؤمِنینَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبی اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا مَنْ بِِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَه سَیِّدِ الشُّهَداءِ یُرْتَجی اَلسَّلامُ عَلیْکَ عَرَّفَ اللهُ بیْنَنا وَ بیْنَکُمْ فی الْجَنَّه وَ حَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ وَ سَقانا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَلیْکُمْ اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنا فیکُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ اَنْ یَجْمَعَنا وَ ایّاکُمْ فی زُمْرَهِ جَدِّکُمْ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلیْهِ وَ آلِهِ وَ اَنْ لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتکُمْ اِنَّهُ وَلیٌّ قَدیرٌ اَتَقَرَّبُ اِلی الله بِحُبِّکُمْ وَ الْبَرائَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَ التَّسْلیمِ اِلی اللهِ راضیاً بِهِ غیْرَ مُنْکِرٍ وَ لامُسْتَکْبِرٍ وَ عَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذلِکَ وجهک یا سیِّدی اَللّهُمَّ و رِضَاکَ وَالدّارَ الاخِرَهَ یا سَیِّدی وَ ابنَ سَیِّدی اِشفَع لِی فِی الجَنَّهِ فَاِنَّ لَکَ عِندَاللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ اَن تَختِمَ لی بِالسَّعادَهِ فَلا تَسلُب مِنّی ما اَنَا فیهِ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَ عِزَّتِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ وَ عافیَتِکَ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الّراحِمینَ.
گلچینی از سخنان رهبر انقلاب پیرامون زندگی پربرکت حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
حقی عظیم بر گردن تهرانیها
رى مرکز بسیار مهمّى از لحاظ علمى و فرهنگى در تاریخ ماست و سرسلسلهى بزرگان هم – جناب عبدالعظیم – با اینکه اهل رى نیست، اما حقّاً و انصافاً به رى و تاریخ رى آبرو داد و حقّ عظیمى به گردن همهى تهرانیها و اهل رى دارد.
بیانات در دیدار اعضاى برگزارکنندهى کنگرهى حضرت عبدالعظیم الحسنى(۱۲/۰۳/۱۳۸۲)
شخصیّت جناب عبدالعظیم براى اغلب مردم ناشناخته است
جناب عبدالعظیم مرد بسیار بزرگى است. مردم مقامات علمى این بزرگوار را نمىدانند. به نظرم مىآید یک وقت جناب آقاى «رىشهرى» احادیث این بزرگوار را استخراج کرده بودند و شما مثل اینکه روى آن دیوار همهاش را نوشتید. این خیلى کمک مىکند به اینکه مردم از مقام محدّثىِ ایشان آگاه باشند. تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم و جهاد و زهد و تقواست. ایشان صائم النّهار و قائم الّلیل بوده است. در حالات ایشان نوشتهاند: در مدتى که ایشان در رى زندگى مىکرد، همهى روزها را روزه مىگرفت و همهى شبها را مشغول عبادت بود. اینها حقّاً و انصافاً چیزهاى خیلى مهمّى است. در فضیلت ایشان روایات معروفى وارد شده است. حضرت هادى علیهالسّلام به یکى از اهالى رى که از زیارت امام حسین علیهالصّلاهوالسّلام مىآمد، فرمود: «اگر مىرفتى عبدالعظیم را زیارت مىکردى، ثوابى را که از زیارت امام حسین نصیبت شده است به تو مىدادند.» ما در جوار جناب عبدالعظیم زندگى مىکنیم، شوق کربلا هم داریم؛ امّا کمتر توفیق پیدا مىکنیم به زیارت این بزرگوار برویم.
این یک روایت، که مقام معنوى حضرت عبدالعظیم را نشان مىدهد. آن روز، امام هادى علیهالسّلام مىخواستند این مشعل در این نقطه از ایران بدرخشد. بىخود تعریف نمىکردند. مىخواستند دلهاى آحاد ملّتِ مسلمان را در این نقطهى عالم به وسیلهى نور این مشعل که از انوار اهل بیت علیهمالسّلام است و آن روز از دنیا هم رفته بود و دیگر خطرى او را تهدید نمىکرد، روشن کنند.
بیانات در دیدار اعضاى برگزارکنندهى کنگرهى حضرت عبدالعظیم الحسنى(۱۲/۰۳/۱۳۸۲)
ابعاد شخصیتی حضرت عبدالعظیم حسنی
شخصیّت جناب عبدالعظیم هم شخصیت علمى بوده، هم شخصیت جهادى بوده و هم ابتکاراتى داشته است. مرحوم «شیخ نجاشى» مىگوید: «ایشان خطب امیرالمؤمنین را جمعآورى کرد.» با این حساب، ایشان در حدود صد و هفتاد سال قبل از تألیف نهجالبلاغه، خطب امیرالمؤمنین را جمعآورى کرده است؛ این کارِ خیلى مهمّى است. هیچ بعید نیست که سیّدرضى رضواناللَّهعلیه از نوشتهى ایشان استفاده کرده باشد.
از سوى دیگر ایشان به دلیل شخصیت جهادى خود، با حال اختفاء و فرار به رى آمده است. شیخ نجاشى مىگوید: «حارباً من السّلطان»؛ ایشان از دست خلیفهى عبّاسى از عراق و حجاز گریخت و به رى آمد؛ چون رى مرکز و محل تجمّع شیعیان بود. هم در مدینه و هم در عراق، همهى اینها مجبور نبودند از دست خلیفه بگریزند. این، مبارز بودن ایشان را نشان مىدهد. مشخّص مىشود ایشان اهل نشر معارف امامت بوده؛ بخصوص در دوران حضرت جواد و حضرت هادى علیهماالسّلام که ایشان حداقل راوى این دو امام است. دوران عجیبى بوده است؛ دوران اختناق شدید نسبت به ائمّه و درعینحال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیاى اسلام. این چیز مهمّى است که در هیچ زمانى از دوران زندگى ائمّه، شیعیان این همه فعّالیت و نشاط و تحرّک و سازماندهى و گسترش در دنیاى اسلام نداشتهاند که در دوران این سه امام – یعنى حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى علیهمالسّلام – داشتهاند؛ این در حالى است که این سه امام خودشان در مدینه و بغداد و در سامرا زیر نظر و تحت فشارهاى خیلى شدیدى قرار داشتند. معلوم مىشود در آن دوران، این بزرگوار شخصیت مهم و فعّالى بوده که مورد توجّه خلیفه قرار گرفته و تحت تعقیب بوده و به رى گریخته است.
بنابراین هم شخصیت جهادى است، هم شخصیت علمى است و هم محدّث است و حداقل از امام جواد و امام هادى علیهماالسّلام روایت نقل کرده است.
بیانات در دیدار اعضاى برگزارکنندهى کنگرهى حضرت عبدالعظیم الحسنى و بیانات در صحن حرم(۱۲/۰۳/۱۳۸۲ و ۰۵/۰۸/۱۳۷۳)
مرجع علم دین در زمان امام هادی علیهالسلام
یک روایت از حضرت هادى علیهالصّلاهوالسّلام است که هم جنبهى علمى حضرت عبدالعظیم و هم جنبهى معنوى آن بزرگوار را نشان مىدهد.
کسى خدمت امام هادى علیهالسّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستى؟
گفت: در رى.
فرمودند: هر مشکلى در امر دین داشته باشى، مىتوانى از عبدالعظیمبنعبداللَّه الحسنى بپرسى.
یعنى امام هادى علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنى را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفى کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبهى معنوى.
بیانات در صحن حضرت عبدالعظیمالحسنى(ع) (۰۵/۰۸/۱۳۷۳)
دبیرکل حزب الله در محضر سلطان ری
دبیرکل حزبالله لبنان پیش از آغاز جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با این کشور به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در ایران آمده بودند.
قصیده خوانی امید مهدی نژاد در محضر رهبر انقلاب درباره حضرت عبدالعظیم(ص)
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
تا حرف آب را برساند به گوش خاک
در عین وصل رخصت هجران گرفته است
هم تا بهار را به جهان منتشر کنند
دریا ز باد و باران پیمان گرفته است
تجدید این بهار به باران رحمت است
باران، که خو ز حضرت رحمان گرفته است
ای تشنگان شهر فراموش! خواب نیست
آری، حقیقت است که باران گرفته است
بر جاده های یخزده این رد گام کیست؟
این بیرق از کجاست که جولان گرفته است؟
بوی مدینه می وزد، این شور از کجاست؟
آیا رضاست راه خراسان گرفته است؟
بر کشتی نجات بگوییدمان که کیست
این ناخدا که دست به سکان گرفته است؟
ری کربلاست یا تو حسینی که هجرتت
بغداد را چو شام، گریبان گرفته است؟
ری خاک مرده بود، بگو کیستی مگر؟
کآینک به ضرب گام شما جان گرفته است
ایران به دست تیغ مسلمان نشد که حق
این خاک را به قوت برهان گرفته است
برهان تویی که آینه واری امام را
نه نایبی که حکم ز سلطان گرفته است
پیغام غیبت است که انشاد میکنی
در نوبت حضور که پایان گرفته است
غیبت حضور عالم غیب است، وز نهان
خورشید سایه بر سر انسان گرفته است
ری پایتخت عشق علی ع شد، چنانکه قم
عشقی که بال بر سر ایران گرفته است
تهران چه بود و چیست؟ دهی در تیول ری
این آبرو ز توست که تهران گرفته است
بویی اگر ز نام خدا دارد این دیار
بیشک ز باغفیض تو سامان گرفته است
یا سیدالکریم! نگاه عنایتی
تهران تو را دو دست به دامان گرفته است
از تشنگان شهر فراموش یاد کن
تا بشنویم باز که باران گرفته است
توصیههایی که امام رضا علیه اسلام به سیدالکریم فرمود به شیعیانشان برساند
روزی حضرت امام رضا علیه السّلام رو به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام فرمود وچند توصیۀ راهگشای اخلاقی به او آموخت تا به شیعیان و یاران ابلاغ کند . متن فرمایش چنین بود : ای عبدالعظیم، سلام مرا به دوستان برسان و به آنها بگو:
* شیطان را به دلهای خویش راه ندهند.
* درگفتار خویش، راستگو باشند و امانت را ادا کنند.
* از جدال و نزاع بیهوده ای که سودی برایشان ندارد دوری کنند و خاموشی را پیشه خود سازند.
* به همدیگر روی آورند و به دیداروملاقات هم بروند « فان ذلک قربه الیَّ» زیرا اینکار موجب نزدیکی به من است.
* آنان خود را به دشمنی و بدگویی با یکدیگر مشغول نسازند، زیرا با خود عهد کرده ام که اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت کند یا به خشم آورد، خداوند را بخوانم تا او را دردنیا با شدیدترین عذابها مجازات کند و درآن سرا نیز از زیانکاران خواهد بود.
* به ایشان بگو: همانا پروردگار نیکوکارانشان را آمرزیده و ازخطای گنهکارانشان درگذشته است، مگرکسانی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی از دوستانم را آزرده، یا کینه آنها را با دل بگیرد. بدرستی که خداوند او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش دست بکشد، هر گاه از این اعمال نادرست دوری گزیند، آمرزش خدا را شامل خود گردانیده است وگرنه، روح ایمان از قلبش بیرون رفته و ازولایت ماخارج گشته است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد «و اعوذبک من ذلک»
جفای تهرانیها در حق سید الکریم علیه السلام
خاطراتی از ارادت آیت الله بهجت به حضرت عبدالعظیم علیه السلام
فرزند مرحوم حضرت آیتالله بهجت رضوان الله تعالی علیه نقل میکردند:
آیتالله بهجت به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام، اصرار داشتند و میفرمودند: «اهل تهران اگر هفتهای یک مرتبه به زیارت ایشان نروند، جفا کردهاند».
ایشان وقتی می خواستند به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی، اصرار داشتند از سر راه باید حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برویم.
یک بار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد نزدیک ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم، نیمهشب بود درِ حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند: «اثاث را میگذاریم پشت در حرم، همین جا میمانیم تا در حرم باز شود»، ایشان پشت در حرم میماندند و میگفتند: «بههر نحوی هست نباید محروم شویم».
بارگاه در گذر سالها
عکسهای قدیمی از حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
کراماتی از سیدالکریم علیه السلام
هدیه سیدالکریم علیه السّلام به آیت الله العظمی مرعشی نجفی
طلبه سیّدی، پس از آنکه مقطعی از درسش را در نجف به پایان میبرد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد. دختری معرّفی میشود و به خواستگاری می روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی میشود. جز اینکه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح میکند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود. شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود : یک جفت گوشواره، ۴ عدد النگو، ۲ عدد پیراهن، ۲ قواره چادری و ۲ جفت کفش.
اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لکن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود .ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم میشود. امّا قبل از حرکت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف میکند . آن عالم بزرگوار قبل از آنکه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد . تمام حواسش به شرطی است که از عهده انجام آن برنیامده است.
در این لحظه کاملاً متوجّه آن حضرت میشود و مشکل را با آن وجود مقدّس در میان میگذارد. در حالتی دل شکسته زار زار میگرید و برای آنکه کسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش میگیرد. چند لحظه بعد، کسی دست روی شانه اش میگذارد و آرام به گوشش می خواند: که آقا، بسته تان را بردارید تا خدای نکرده کسی آن را نبرد ! و ایشان ناراحت از اینکه او را از چنین حالی بیرون آوردهاند، مکثی میکند و بعد چشم می اندازد، بسته ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمیکند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را که لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته کرده بود در ذهنش می نشیند.
نگاه جستجو گرش کسی را نمییابد. بسته را میگشاید . درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود: ۲ جفت کفش زنانه، ۲ قواره چادری، ۲ عدد پیراهن، ۴ عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره.
« این طلبه کسی نیست، جز مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقید و مراجع تقلید عظام که پس از این کرامت نیز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم علیه السّْلام شده و تا آخر عمر شریفشان این مدال خادمی را به سینه داشتند و ایشان در سال ۱۳۶۹ دعوت حق را لبیک گفتند.»
پیمان دو خادم
دو نفر از خادمین حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با هم عهد میبندند که هر کدام زودتر ازدنیا رفت از خدا بخواهد دیگری را هم ببرد. از قضا یکی از آنان به رحمت خدا می رود. پس از گذشت چهل روز، یار هم عهد در عالم رویا، متوّفی را میبیند که در جایگاهی مناسب و خوب قرار دارد . سلام میکند و به او میگوید: رفیق، از تو گله دارم، مگر ما با هم قرار و عهد نداشتیم؟ و او پاسخ می دهد: درست است. من بر سر عهد بودم، اما مقداری از پیمانه ات خالی است، وقتی پر شود، خواهی آمد.
این بار می پرسد: به من بگو آنجا چه خبر است؟ این مکان خوب و خرّم را چطور به تو دادهاند؟ پاسخ می دهد: آن قدر بگویم که سخت است. یادت می آید در آن سفر کربلا که رفتیم از چند گمرک باید میگذشتیم. اینجا هم همان است. گمرک به گمرک جلوی آدم را میگیرند. یکی از آنها مربوط به حساب نماز است. یکی مربوط به روزه است و الی آخر. امّا رفیق، من به هر یک از این جایگاهها می رسیدم، وجود مقدّس حضرت عبدالعظیم علیه السّلام تشریف می آورد، دست مرا میگرفت و از آنجا رد میکرد. تا مرحله آخر که مرا به اینجا آوردند و میبینی …. ده سال پس از این خواب، آن خادم هم از دنیا رفت تا به یار هم عهد خود بپیوندد…
همسایگان ملکوت
نگاهی به چند چهره مدفون در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
به غیر از حضرت حمزه و حضرت طاهر علیها السلام که در جوار حضرت سیدالکریم علیه السلام مدفون هستند، علما و بزرگان دیگری نیز در آن زمین مدفون هستند. در اینجا تنها به چند نفر از آن خیل اشاره میشود، بد نیست وقتی به زیارت آن امام زاده عظیم الشان مشرف می شویم، فاتحه ای هم نثار این بزرگان کنیم. چرا نسیه؟! همین الان نقدا! فتحهای هدیه کنید تا بعد!
کسی که امام درباره او می فرمود روحی له الفدا
آیت الله شاه آبادی
در سال ۱۲۹۱ قمری در محله حسین آباد اصفهان در خانه آیت الله میرزا جواد بیدآبادی طفلی پا به عرصه وجود نهاد که او را محمد علی نامیدند. او بعد از اقامت در عراق و تحصیل در آنجا به ایران بازگشت و در تهران در خیابان شاه آباد (جمهوری اسلامیکنونی) ساکن و از این رو به شاه آبادی معروف گردید. آن بزرگوار مدت
۱۷ سال در تهران اقامت داشت و در سال ۱۳۴۷ قمری راهی شهر مقدس قم شد و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت.
از جمله شاگردان ایشان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) و آیت الله العظمی سید شهاب الدین نجفی(ره) بوده اند. امــــام خمینی (ره) به آیت الله شاه آبادی بسیار علاقه داشتند تا آنجا که هرگاه از ایشان نامیبه میان می آوردند، می فرمود: روحی له الفداء «جانم فدای او باد».
در زمان حکومت رضا خان یکی از مهمترین اقدامات آیت الله شاه آبادی مبارزه با ظلم و ستم شاهی وی بود . چنانکه امام (ره) می فرمایند: مرحوم آیت الله شاه آبادی علاوه بر آن که یک فقیه و عارف کامل بودند یک مبارز به تمام معنا هم بودند. سرانجام در سال ۱۳۲۸ شمسی( سوم صفر ۱۳۶۹ قمری) بعد از هفتاد و هشت سال عمر پر برکت روح وی به ملکوت اعلی پیوست و پیکر پاک او با تشییع هزاران نفر از مؤمنین به شهرری منتقل و در رواق ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.
اخلاق مجسم
آیت الله میرزا عبدالکریم حق شناس
او در سال ۱۳۳۸ ه.ق برابر با ۱۲۹۸ ه.ش در تهران در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.در سال ۱۳۷۳ ه.ق که جناب حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفت فروش که در مسجد امین الدوله واقع در بازار وفات کردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیت الله بروجردی به آیت الله حق شناس دستور دادند تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت کنند.
آیت الله حقشناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعی و دروس حوزوی و تدریس کتب فنی از مسائل روز و سیاسی بی خبر نبودند و دقت خاصی داشتند.
می فرمودند: «با شروع جنگ تحمیلی این شبهه برای من ایجاد شد که مبادا در جبهه به من نیاز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آیت الله شهید صدوقی(ره) هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبی زعیم عالیقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امینالدوله هستم. اگر چنانچه وظیفه طور دیگر است دستور می فرمایید به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو می توانی تفنگ بلند کنی؟ گفتم: بنده یکبار تفنگ بلند کردم و گلنگدن را کشیدم و ماشه را چکاندم به جای این که من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتی عقب برد. امام تبسمیکردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امین الدوله.»
این عالم ربانی در نهایت، در سن ۸۸ سالگی دار فانی را وداع گفت و پیکر این عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال ۸۶ از مسجد ارک تهران واقع در خیابان پانزده خرداد به سوی حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام تشییع شده، و در همان مکان مقدس به خاک سپرده شد.
زبان گویای اسلام
حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی
حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی فرزند آیت الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال ۱۲۸۶ شمسی در تهران متولد شد. حجت الاسلام والمسلمین فلسفی خطیب ارزشمند و توانا و سخنور بی همتایی بود که در جهت پیشبرد اهداف و آرمان های نهضت امام(ره) و انقلاب اسلامیبا حضور فعّال و سرنوشت ساز خود در صحنه های گوناگون سیاسی، مبارزاتی و تبلیغاتی نقش موثر و به سزایی داشت. ایشان در دوران پیش از انقلاب اسلامی در سخنرانی های خود درباره دین اسلام، مسئولیت های دینی، روابط اجتماعی انسانها ـ علل انحطاط اخلاقی جوانان و به خصوص در مسایل سیاسی روز و روشنگری و افشاگری عملکرد رژیم سفاک پهلوی وقت، بارها توسط مأموران ساواک بازداشت شده و ممنوع المنبر گردید.
امام خمینی(ره) به مقام و منزلت آقای فلسفی از آغاز آگاهی داشتند از این رو، او را «زبان گویای اسلام» ودر پیام دیگر او را «سخنگوی دیانت اسلام» خواندند.با پیروزی انقلاب اسلامی حجت الاسلام فلسفی همچنان به فعالیتها و منبرهای روشنگر خویش ادامه داد و سرانجام در روز ۷۷/۹/۲۷ دارفانی را وداع گفت و در جوار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در مقبره آیت الله کاشانی به خاک سپرده شد.
جوانمرد
طیب حاج رضایی
طیب حاج رضایی فرزند حسین علی متولد ۱۲۸۰ شمسی در میدان تره بار تهران به خرید و فروش میوه اشتغال داشت و از میدان داران مشهور سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ بوده است. او با اینکه بارها در درگیریها و نزاعها شرکت داشته و به زندان رفته بود اما روزنه های نور ایمان و تعالیم آسمانی در وجود او بود که در اثر یک تحول روحی به نهضت اسلامی پیوست و از کسانی شد که در راه امام خمینی(ره) مبارزه کرد و به شهادت رسید.
او نور حسین علیه السّلام را در دل داشت و افتخار او خدمتگزاری در تکیه ها و حسینیه ها بود و در ایاّم عاشورای حسینی تکیه عظیمیبه راه می انداخت و با دعوت از سخنرانان برجسته به سینه زنی و عزاداری برای امام حسین علیه السّلام می پرداخت. اوحتی با علماء و روحانیون نیز ارتباط داشته و در گزارشات ساواک آمده است که وی به منزل آیت الله کاشانی رفت و آمد داشته است.
در جریان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شهید طیب به عنوان یکی از محرکین اصلی شناخته شد و شاه برای تحریف مسیر حرکت مردمی ۱۵ خرداد، از قالب دین و اسلامیت، بسیار میکوشید که نهضت را به صورت یک آشوب هرج و مرج طلبانه، و براساس اغراض و هدفهای مادی جلوه دهد، به همین منظور طیب را دستگیر و روانه زندان کرد و شرط آزادی او را این موضوع قرارداد که وی اعتراف کند برای ایجاد درگیری و تظاهرات و بوجود آوردن بلوا و کودتا، از مرجع تقلید امام خمینی(ره) پول دریافت داشته و اقدام به اغتشاش نموده است.
اما شهید طیب چنین ننگی را به دامن خود نپسندید و برسردوراهی زندگی و مرگ، مرگ جوانمردانه و شرافتمندانه را انتخاب کرد و بارها به دوستانش گفته بود حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکه دار سازم. سرانجام شهید طیب حاج رضایی و هم رزم شهیدش حاج اسماعیل رضایی که با وی در میدان میوه تره بار(امین السلطان)همکار بود به اعدام محکوم شدند و حکم صادره در تاریخ ۱۱/۸/۱۳۴۲ به مرحله اجرا گذاشته شد.
این دو شهید گرانقدر را به شهرری منتقل و شهید طیب در صحن مصلی ضلع شرقی و شهید حاج اسماعیل رضایی را در رواق شهید حاج رضایی به خاک سپردند.
منبع: رجانیوز