این روزها بحث اسلام گرایان افراطی و نفوذ آنها در منطقه بسیار مطرح شده است. از مصر و تونس و لیبی که انقلاب های مردمیباعث سرنگونی نظام های استبدادی شدند گرفته تا سوریه و اردن که با آشوب هایی بدشگون دست به گریبان هستند، همگی سلفی ها نقشی موثر در تحولات جاری در آن کشورها داشتهاند. برای همین بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که با تداوم نفوذ سلفی ها در خاورمیانه کشورهای منطقه در معرض خطری بزرگ قرار دارند که امنیت جهانی را نیز تهدید میکند.
پایگاه خبری تحلیلی میدل ایست آنلاین: متخصصان امور خاورمیانه اکثرا بر این اعتقادند که سلفی ها که عموما سازمان یافته عمل میکنند از حمایت های کشورهای عربستان و قطر برخوردارند و این دو کشور برای تاثیرگذاری بر تحولات منطقه عربی و خاورمیانه دستورالعمل های خود را به آنها دیکته میکنند. اگر چه در طول این مدت ریاض همواره این اتهام ها را رد کرده و تاکید کرده است که خود از آتش افراط گرایی متضرر شده است.
جان مواسیون، پژوهشگر در مرکز “پژوهش برای پیشرفت” و رئیس تحریریه مجله “مغرب – مشرق” در مقاله ای که در روزنامه فرانسوی لیبراسیون نوشته است، می پرسد، چرا سلفی ها به مکان های مقدس صوفی ها حمله میکنند؟ وی برای شاهد نوشته خود به نابودی مسجمه های بودا در بامیان افغانستان و قبرهای صالحین بزرگ در مالی و همچین نابود ساختن مکان های مقدس صوفی ها در لیبی اشاره میکند و می نویسد: سلفی ها نه تنها به نشانه های غربی حمله میکنند بلکه همچنین نشانه های سنتی اسلامی و صوفی ها را نیز نابود میکنند. به راستی این سلفی ها کیستند؟
وی در پاسخ سوال خود می نویسد: آنها حرکت هایی هستند که برخواسته از اندیشه وهابی هستند، اندیشه ای که در قرن هجدهم محمد بن عبدالوهاب، روحانی عربستانی آن را مطرح کرد. حامی سرسخت و متعصب این مذهب محمد بن سعود بود که سرسلسله خاندان پادشاهی فعلی حاکم بر عربستان است. پس از آن سلفی مذهب رسمی عربستان شد و ایدئولوژی ای را پیگیری کرد که بر اساس آن تلاش بسیاری میشود تا بر جهان اسلام تاثیر بگذارد. کما این که در حال حاضر به حجابی برای مخفی شدن گروه های خشونت طلب نیز تبدیل شده است.
مواسیرون همچنین درباره رفتارهای خشن سلفی ها می نویسد: روحیه خشن سلفی ها باعث شد تا به ویران ساختن مقبره های صالحین گرفته تا نابودی کتاب های و آثار خطی شعری یا پزشکی یا تاریخی یا علمیکه جزء بزرگی از میران فرهنگی اسلامی محسوب میشود و در نتیجه به نابودی فرهنگ انسانی از نظر آنها با مذهب وهابی دشمنی دارد، بپردازند. برای همین است که اماکن تاریخی متعلق به محمد رسول الله و خانواده و اصحاب او در عربستان را ویران کردند و به ویرانی مقبره های صوفی ها در مشرق انسانی جهان اسلام که عموما دیدگاه های معتدل و روشنی دارند، می پردازند.
وی در پایان مقاله خود می نویسد: سلفی ایدئولوژی دیکتاتوری است که می خواهد از دین بهره برداری سوء کند و خشونت و قلع و قمع را مبرا جلوه دهد و ترس از شیعه را ترویج کند تا به مصالح ویژه خود در حکومت برسد، این مذهب حتی حاضر است برای رسیدن به اهداف خود از اجساد مردم بی گناه عبور کند. در نتیجه می توان گفت که سلفی ها خطری بزرگ برای فرهنگ انسانی هستند که می خواهند اندیشه های انسانی به ارث رسیده در طول تاریخ بشریت را نابود کنند.
از سوی دیگر در یادداشتی طولانی زمان فرانس، روزنامه نگار به نقش سلفی ها در سیاست خارجی عربستان اشاره میکند و می نویسد: آیا می توان گفت خشونت گسترده ای که سلفی ها پس از انقلاب تونس در این کشور مرتکب شدند نتیجه گشایشی است که در تونس ایجاد شده است؟ چگونه می توان خشونت های آنها را در کشورهای عربی دیگر مثل مصر حتی آفریقای سیاه یعنی مالی و سومالی را توجیه کرد؟
وی برای شاهد مدعای خود به ضرب و شتم جمال المغربی، نماینده تونسی الاصل پارلمان فرانسه در جشنواره بزرت در روز ۱۶ آگوست اشاره میکند و می نویسد: حادثه سیدی بوزید در تونس باعث شد تا سلفی ها به ده ها تن از شهروندان تونسی حمله کرده و حداقل ۷ نفر را زخمیکنند. آنها همچنین باعث لغو نمایش “صنعت ۱۰۰ درصد تونسی حلال” توسط لطفی العبدلی، کمدین تونسی در شهر خانه بورقیبه شدند. این حوادث نشان از فعالیت های اقلیت تندرویی دارد که فعالیت های گسترده ای را انجام می دهند.
سمیر امغار، پژوهشگر و شهروند تونسی نیز میگوید: «در تونس این گونه تصور میشود که سلفی ها از عدم آمدهاند اما واقعیت این است که آنها در جامعه تونس ریشه دارند. نظام بن علی نسبت به آنها با تساهل رفتار میکرد و به آنها اجازه فعالیت می داد برای این که عملیات مسلحانه انجام نمی دادند و غیر سیاسی بودند و به طور جدی منتقد جریان های اسلامیبودند. از انقلاب تونس به بعد شاهدیم که سه عامل در جریان های سلفی اختلاط پیدا کردند، یکی این که سلفی ها پس از سقوط بن علی از اروپا بازگشتند، دیگری این که جهادی هایی از عراق به آنها پیوستند و سومین عامل این است که فعالان تندرو از زندان های تونس آزاد شدند.»
وی در ادامه می افزاید: «حرکت های سلفی که همیشه در کشورهای اسلامیبودند از حمایت های مالی و سیاسی خارجی برخوردار شدند که جایگاه آنها را تقویت کرد.»
العدراوی، پژوهشگر امور سلفی و بنیادگرایی نیز در این باره میگوید: «ظهور جنبش های سلفی ماحصل سیاست خارجی عربستان است. آنها در حقیقت ابزار سیاست خارجی عربستان در کشورهای عربی و اسلامی هستند. از زمان جنگ لیبی تا کنون عربستان سعودی بیشترین استفاده را از جریان های سلفی در سیاست خود برده است.»
وی در ادامه میگوید: «در مصر نیز شاهدیم که حزب سیاسی سلفی ها یعنی حزب النور چگونه در انتخابات اخیر این کشور رای آورد و توانست در عرصه سیاسی کشور برای خود جای پایی باز کند. همه اینها ماحصل حمایت های مالی عربستانی ها است که میلیون ها دلار در این راه صرف کردهاند. حزب النور توانست پیشرفت های در خور توجهی به دست آورد چرا که در بازی سیاسی بر خلاف جریان های سنی سیاسی مصری اهل امتیاز دادن نیست و اصولا هر گونه بازی سیاسی ای را رد میکند.»
درباره اهداف حمایت عربستان از جریان های سلفی نیز مغار میگوید: «به غیر از اهداف ژئو سیاسی عربستان اهداف دینی را نیز دنبال میکند. این را هم باید بدانیم که اخوان المسلمین نیز از حمایت قطر برخوردارند. برای همین می توانیم بگوییم که یک جنگ پشت پرده ای وجود دارد، جریان های اسلامی در کشورهای عربی همه تلاش خود را به کار گرفتهاند تا حمایت یکی از کشورهای عربستان یا قطر را جذب کنند. به همین دلیل عربستان و قطر نیز منطقه را به جولانگاه خود تبدیل کردهاند. رقابت سیاسی شدید شده و جنبش های سلفی به ابزاری برای رویارویی با اخوان المسلمین از سوی عربستان تبدیل شدهاند.»